حسن روحانی نمایشگاهی از ابتذال شخصیت و کاراکترمادون سیاستمداری
در چند ماه گذشته شاهد بروز تیپهای رنگارنگ و چندگانه از جانب حسن روحانی بوده و هستیم. آنچه از او بروز میکند، یک شخصیت و کاراکتر مادون یک سیاستمدار میباشد که قابل تأمل است. این تأمل از آن رو قابلتوجه است که کار حسن روحانی از چرخشمداری و اصلاحاتچی نظام گذشته و به یک معرکهگیر حرفهیی تبدیل گشته است.
شایان توجه است که مدعیان اصلاحاتچی و اعتدالگراچی که هدفشان فقط و فقط «سوپاپ اطمینان بودن نظام» برای بقای این رژیم جهل و جنایت است، یک سیاستمدار در تعریف و جایگاه متعارف این کلمه نیستند؛ بلکه کسانی هستند که برای حفظ رژیم ولایت فقیه به ناچار باید نقشهای آنچنانی بازی کنند.
در این مسیر، آنچه بهراستی استحاله میگردد، شخصیت و کاراکتری است که در آخرین ایستگاه ابتذالِ در تقدیرش از منظر تیپیکشناسی اجتماعی، حمال صفتهایی چون شارلاتان، هفتخط، مار خوش خط و خال، آب زیر کاه، حقهباز، دو رو، دروغگوی حرفهیی، ریاکار، حیلهگر، مزور، کلاهبردار و شیاد است. حسن روحانی هم از سال ۵۸تا ۹۷این مسیر را پیموده و اکنون حمال چنین صفتهایی گشته است.
شرط نگاهبانی از شرافت سیاسی
نگهداری از هویت و ماهیت انسانی در دنیای سیاست که بر مبنای معامله و تعادل قدرت استوار است، البته کاری بسیار سخت است که جوهر آرمانی و شرافت مواضع ملی و انسانی و پرداخت بهای سنگین میطلبد؛ با این حال هستند سیاستمدارانی که جانب احتیاط را هم برای دفاع از حریم شخصیشان مراعات میکنند.
شهر فرنگی از صفتهای مبتذل
در این میان اما کاراکترهای سیاسی همچون حسن روحانی بنابه همان دلایلی که در بالا برشمردیم، چهار نعل بر اسب چنان صفتهای بایسته و شایستهشان میتازند. روحانی بهراستی به تنهایی معرکهیی از همهفن حریفیِ شهر فرنگ ابتذال و شیادی شده است. این شخصیتها وقتی با مقاومت و مخالفت عامه مردم ایران با کل نظام و سوختن برگ اصلاحطلبی و اعتدالگرایی قلابی مواجه میشوند، این صفتها هر روز رنگ و لعاب بیشتری مییابند و روحانی هم بیشتر در غرقاب آنها فرو میرود.
قبل از آوردن نمونههایی از این شخصیت و کاراکتر، خوب است اشارهیی بکنیم به شخصیتهای مشابه چنین صفتهایی که معرکهگردانیِ ابتذالمآبانهشان زبانزد عام و خاص است و در حافظه مردم به سمبل نازلترین موجودات بدل گشتهاند.
کاراکتری مثل قاضی شریح در سریال تلویزیونی «سربداران» و مشابه آن را باید نسلهای دهههای ۵۰و ۶۰بهخاطر بیاورند. در اطراف افکار و زندگی و مناسبات جناب قاضی شریح، هیچ چهارچوب اخلاقی و حقوقی و پرنسیپ انسانی یافت نمیشد و رسمیت نداشت. همسو با چرخش باد، بازی برگ در هوا و میل و منافع، قضاوت میکرد و حکم قتل و زندان و سنگسار صادر مینمود. جملهٔ تیپیک شخصیتشناسی وی هم این بود که: «آی مردم! قضاوت ساده است. در دم که تصمیم بگیری قضاوت کنی، امر الهی بر تو نازل گردد؛ پس در دم قاضی هستی و حکم بر خلایق بر تو واجب!».
چنین کاراکترهایی را در تاریخ ملتها باز هم میتوان سراغ گرفت. دو نمونه مشابه دیگر را تنها نام میبریم و میگذریم. یکی از اینها «عمروعاص» است که مکارگی و حیلهگری و شارلاتانگریاش زبانزد همه مسلمانان و سیاستمداران اسلامشناس است. دیگری صادق خلخالی است که همچون قاضی شریح، فاقد هر گونه تعهد و چهارچوب اخلاقی و حقوقی و پرنسیپ انسانی بود؛ از این رو بدون آنکه از نظر تئوری و صلاحیت حقوقی، قاضی باشد، صدها انسان را با فرمان خمینی بیمحاکمه و بدون طی مراحل حقوقی و دادگستری و صرفاً با یک پرسش و پاسخ سرپایی، پای دیوار گذاشت و تیرباران کرد!
تهی از اخلاق و حقوق
حسن روحانی هم تعهد اخلاقی و حقوقی و انسانی برایش هیچ رنگی ندارد. گاهی آنقدر آش را شور میکند که داد دوستان و رقبایش را هم درمیآورد تا برایش کلیپی را بسازند که بهیادش بیاورند تا قبل از نامزدی ریاست جمهوری، که بوده و چه کرده و حالا چه شخصیت و کاراکتری کسب کرده است.
یادآوری میشود قصدمان مرور مواضع سیاسی روحانی نیست؛ بلکه نمونهها را برای معرفی و شناخت شخصیت و کاراکتر وی میآوریم.
حسن روحانی آنقدر در پشتک وارو زدنهای سیاسی افراط میکند و ضد و نقیضگویی میبافد که یادش میرود چند صباح پیشتر، چه گفته، چه کرده و که بوده است. وی در جریان «یا روسری یا توسری» که خمینی راه انداخت، از اولین سرکوبگران زنان در امور اداری بود که آنان را «تهدید به اخراج» کرد. در ماجرای شورش دانشجویان در ۱۸تیر ۷۸آنان را «اراذل و اوباش» نامید که «باید با قاطعیت با آنها برخورد» شود. در جریان کودتای ضدفرهنگی در دانشگاههای ایران که در فروردین سال ۵۹به دستور خمینی صورت گرفت، حسن روحانی از مجریان و حامیان سرسخت سرکوب دانشجویان بود. در طول سلطه نظام آخوندها تا قبل از رئیس جمهور شدنش، از امنیتیترین مهرههای تحتامر خامنهای بود. تمام اعدامها و قتلعامهای دهه شصت تا هماکنون را حمایت و تأیید کرده است. با این پیشینهها، پایش که به دایرهٔ قدرت تصمیمگیری نظام میرسد، یک هو رقبایش را افشا میکند که «طی ۳۸سال، کاری جز اعدام نداشتهاند»! در نمونهیی دیگر میرود با دختران و زنانی که در تمام عمر نظام آخوندی بهخاطر بیرون بودن چند تار مو، چه بلاها که سرشان نیاوردهاند، عکس خندان میگیرد! با همه اشرافی که به ماهیت و خط سیاسی و استراتژی نظام قرونوسطایی دلخواهش دارد، و با اشراف به اینکه هیچ پشتوانهیی از جانب نظام و ولیفقیه وجود ندارد، وعدههای سر خرمن به مردم میدهد و تیترهای روزنامهها را پر میکند و جلوهگریهای رمالی و شارلاتانی نمایش میدهد. وعدههای پوشالی و متبذلش دیگر موجب خنده حضار به پهناوری ایران و حتا درون یاران و حامیانش شده است.
نمایشگاهی از درماندگی و دروغ و جو فروشی
حسن روحانی دایره قدرت سیاسی را بدل به نمایشگاهی از پشت هماندازی و دروغبافی و سیرک و دزدبازار میکند.
همین سه ماه پیش بود که در ماجرای فیلترینگ کانال تلگرام در ایران، در حالی که خودش واضع و آمر بر فیلتر کردن تلگرام بود، با برانگیختن حیرت همگان، گفت: «مسدودسازی اخیر تلگرام نه توسط دولت اجرا شده و نه مورد تأیید دولت است»! یعنی حسن روحانی حواسش نیست که کار فیلترینگ را باید «وزارت ارتباطات و فنآوری» که وزیر زیردست او است، انجام دهد؟ حیرتا! این حرفهای روحانی از جنبه شخصیتشناسی، حتا در درون نظام هم اینطور جلوه کرده است: مهدی محمدی از باند خامنهای درباره روحانی: «ضعیف، درمانده، دروغگو». در جریان این کشمکشها فاش شد که قبل از اعمال فیلترینگ، گروهی از کارشناسان ارشد بخش مخابرات با یک عضو کابینه ـ تحتامر دولت و رئیس جمهور ـ برای گرفتن تجربه از فیلترینگ روسیه به آن کشور سفر کردهاند!
برجام یکی از موضوعات داغ فضای سیاسی ایران طی دو سال گذشته بوده است. هر ایرانی آگاه به این موضوع، درک میکند که هدف از برجام، لو رفتن مخفیکاریهای هستهیی نظام آخوندی بود و هرگز بهبود معیشت، ایجاد اشتغال و کار، سرمایهگذاری، دارایی و ارتقای سطح زندگی مردم ایران نبوده است. اصل برجام از طرف نظام آخوندی، برای حفظ حاکمیت ولایت فقیه و استمرار سلطهگری بر مردم و تضمین مماشات برای ادامهٔ فعالیت هستهیی بوده است و بس. نمونه مشابه آن را در قطعنامه ۵۹۸و آتشبس جنگ بین خمینی و عراق داشتیم که پذیرش آن فقط و فقط برای جلوگیری از سقوط نظام و نیز برای سلطهگری خمینی بود و بس؛ و گرنه از خرداد ۶۱ بهراحتی قابل حصول و به نفع مردم و منافع ملی ایران بود.
حالا حسن روحانی که همواره دستش در کار هزینه کردن دارایی ایران برای بمبسازی و فعالیت هستهیی و نیز تجاوز در سوریه و یمن و عراق و... بوده و میباشد و البته کاری و مسؤلیتی در قبال معیشت و بهبود زندگی مردم نداشته و ندارد، برجام را در سخنرانی مشهد اینطور معرفی میکند: «برجام یعنی سلامت مردم؛ برجام یعنی داروهای نایاب به دست مردم برسد. وسایل پزشکی که میآمد مشکل داشت؛ اما امروز بهترین را وارد میکنیم. دنیا تحریم ظالمانه غلطی به ما تحمیل کرده بود که خواستیم از روی سر مردم برداریم». آیا لحن و منش و شخصیت و کاراکتر قاضی شریح را در این عبارتپردازیها احساس نمیکنید؟
حیرتا از معرکهگیری ناشی و بدا بهحال واقعیت
کجای عالم را سراغ دارید که فریاد و آه و فغان مردم ایران را از غارت شدن اموال، بیکاری، فقر، اندامفروشی، اختلاس دولتی، فساد اداری، تجاوز به سوریه و یمن و آدمربایی و پر کردن زندانها و انواع بلاها و مصیبتهای اجتماعی نشنیده و نخوانده باشند؟ و از همه عالم هم که بگذریم، آیا این وضعیت را میشود از جلو چشم و زندگی مردم ایران مخفی کرد و مدعی شد که ایران تحت حاکمیت آخوندها بهشت برین است؟ ولی حسن روحانی که معرکهگردان ابتذال و دروغ است، چون شرم و حیا را هم ذبح کرده و جلو کفتار کرسیطلبی و قدرتخواهی انداخته است، تصویری رؤیایی و ماورای زمینی و فاخر و فردوسمآبانه از سال ۹۶جمعبندی و عرضه میکند: « همه کشور شور، شعف، کار و تلاش بود. ایجاد اشتغال و مبارزه با غول بیکاری بود. مبارزه با فقر بود».(پیام نوروزی روحانی) و در ادامه از تعهد دولت گفت: «اشتغال جوانان، نشاط جوانان، آزادی جوانان، دسترسی آنان به اطلاعات آزاد، فضای مجازی امن، آسان و ارزان، توأم با اخلاق و معنویت». (پیام نوروزی روحانی)
حالا سال ۹۶ـ بهطور خاص ـ چه بود؟ اوجگیری تظاهرات و اعتراض غارتشدگان و مالباختگان و تحصن بزرگشان جلو مجلس آخوندی بود. هیچ هفتهیی نبود که شهری و محلهیی در ایران تظاهرات و فریاد از بیعدالتی و اختلاس و دزدی رسمی حکومتی و تشدید فقر و گسترش زیر خط فقر نباشد. سر گرفتن شعار «مرگ بر روحانی» بود. قیام سراسری در ۱۴۲شهر بود که پایههای نظام آخوندی را لرزاند، شرایط سیاسی و اجتماعی ایران و تعادلقوای منطقهیی و بینالمللی را نسبت به نظام آخوندی دگرگون نمود و یکی از پایههای قدرتمند مردم ایران برای اثرگذاری بر پایان مماشات با نظام ولایت فقیه بود.
در اثبات تعهد دولت هم آنچه از «نشاط جوانان، آزادی جوانان، دسترسی آنان به اطلاعات آزاد، فضای مجازی امن، آسان و ارزان»عملی شد، دستگیری جوانان و خودکشی دادن بعضیشان در زندان، ربودن جوانان حاضر در قیامها و مفقود شدن و پس از چندی پیدا شدن اجسادشان در این طرف و آن طرف شهرها، بستن تلگرام به روی ایرانیان و راهاندازی تلگرام دولتی، دستگیری سیستماتیک مدیران تلگرام، ایجاد اختناق و سانسور در فضای مجازی، بیآب شدن خوزستان و خرمشهر و در مقابل تشدید تظاهرات و قیامها از کازرون تا کامیونداران، کارگران و فرهنگیان و غارتشدگان و مالباختگان و برازجان و خرمشهر و... حیرتا از روحانی و بدا بهحال واقعیت!
مردم و بازار کساد خزففروش لعلنما
اکنون اما روحانی پس از آن همه از این شاخه به آن شاخه پریدنهای اعتدالنمایی و معرکهگیری که تلاش هم میکرد بازیِ تمایز با ولیفقیه را نمایش دهد، بر اثر پر زور شدن سمبه تعادلقوای داخلی و بینالمللی علیه موجودیت نظام، بازجوید روزگار وصل به اصل قرونوسطایی خاستگاهش را. و این روزها به مجیزگویی ولیفقیه و به همسویی با باند مقابل چرخشمداری میکند. او از آغاز هم همین بود؛ همین معرکهگیر ابتذالگرا که شخصیت و کاراکترش برگرد آن تنیده بود. چند صباحی اما مأموریت داشت در بازارگرمی و معرکهگیری، اسم از لعل ببرد و رسمش خزففروشی باشد!
این معرکهگیریها که بسا انرژی و دارایی و موقعیتهای جامعه و مردم ما را بردهاند و حراج کردهاند، لاجرم بر تجربههای سیاسی و اجتماعی و تاریخی و نیز تیپیکشناسی ما افزودهاند. این تجربه را سالهاییست مردم ایران دریافتهاند که:
بازار خزفهای فریبا تا چند؟ --- این بازی و این معرکه با ما تا چند؟
و این روزها ایران و جهان شاهد تعیینتکلیف نهایی مردم با نظام آخوندی هستند. دیگر هیچ اصلاحچی قلابی و اعتدالگرای معرکهگیر و ابتذالگرِ شارلاتان را یارای لعلنمایی و خزففروشی در پیشگاه مردم ایران نیست...