سؤال: این هفته روزنامه حکومتی «وطن امروز» در مورد دستگیری اسدالله اسدی ـ دیپلمات تروریست رژیم ـ نوشته بود: «این موضوع حکم یک فاجعه دیپلماتیک را در طول حیات نظام جمهوری اسلامی دارد...سکوت وزارت امور خارجه در قبال این موضوع، غیرقابل توجیه و حیرتانگیز است».هفته پیش هم روزنامه کیهان در بارهٔ همین دیپلمات تروریست و این موضوع نوشته بود: «دیپلمات ایرانی حاج اسدالله اسدی یکی از یادگارهای دوران دفاع مقدس است. در این رابطه هر روز خبری تأسفبارتر درباره ضعف و انفعال دستگاه دیپلوماسی دولت تدبیر و امید منتشر میشود».
آیا اینها بخشی از دعوای تغییر کابینه و بحران درونی رژیم است که شاهد هستیم یا به همین موضوع خاص برمیگردد؟ وقتی همان روزنامهای که اشاره کردید، میگوید «یک فاجعه دیپلماتیک در طول حیات نظام جمهوری اسلامی»، این نشان میدهد که موضوع فراتر از دعوای بین این باند و آن باند و کابینه و یا یک موضوع تاکتیکی است. علت آن هم قابل فهم است. یک دیپلمات رژیم، یک مأمور مخفی و مهرهی مهم اطلاعات آخوندی ـ که کیهان میگوید یکی از یادگارهای دفاع مقدس است ـ با پاسپورت دیپلماتیک در حال حمل و نقل و تحویل بمب و دستور یک عملیات تروریستی و در حین ارتکاب جرم توسط پلیس اروپا و با حکم اروپایی دستگیر میشود. حالا جرم و هدف چیست؟ هدف، یک جمعیت انبوه و یک گردهمایی عمومی مردم و علاوه بر آن شخصیتها و اتباعی از چندین کشور و پنج قاره جهان بوده است. یک چنین هدفی، بمبی، پاسپورت دیپلماتیکی و چنین مهرهیی به دام افتاده است.
بنابراین این ضربه، ضربهیی بسیار جدی به رژیم است. حالا ضربه به کجا خورده است؟ ضربه به تروریسم رژیم خورده است. تروریسم رژیم هم یک موضوع جنبی نیست. یک رشته حیاتی مثل یک شریان در بدن انسان است. یک شریان و رشته اصلی برای بقا و حفظ این رژیم قرونوسطایی بوده است که از گروگانگیری سفارت آمریکا شروع شد و بعد با باجگیریها و کارهای تروریستیاش در منطقه، لبنان، عراق و در جاهای دیگر جهان ادامه داشته است.
حالا چنین ضربهیی به چنین رشته حیاتی خورده است. یعنی راه تنفس خامنهای در خطر افتاده است؛ گویی که در باتلاقی افتاده است و شخص خامنهای و کل نظام ولایت فقیه در معرض خفهگی هستند. بنابراین فراتر از آن بحثهایی است که شما میگویید ممکن است ناشی از کابینه و دعواهای درونیشان باشد.
سؤال: در چنین وضعیتی چه خواستهیی از وزارتخارجه رژیم دارند؟ مگر چه کار میتواند بکند؟
محمدعلی توحیدی: این درست است که در چنین ماجرایی گیر افتادهاند؛ ولی چون مسألة «بود و نبود» برایشان بسیار جدی است، نمیتوانند دست بردارند. به هر حال دنبال این هستند که فشار بیاورند و دنبال معامله باشند. دنبال پنهانکاری هستند و اینکه هر بند و بستی بکنند تا جلو مسیر و روند قانونی و روند ضدتروریستی که بهطور طبیعی باید طی شود را ببندند. اما با این حال همانطور که شما اشاره کردید، برایشان کار مشکلی است. بهخاطر اینکه پنج کشور اروپایی با مقامات قضاییشان دستاندر کار این پرونده هستند.
نکته بسیار مهم اینکه موضوع تروریسم الآن در اروپا مثل قبل نیست. این یک موضوع اجتماعی و سیاسی شده است که روی انتخابات و حکومتها تأثیر میگذارد. حالا رژیمیها چقدر بتوانند کاری بکنند، باید دید؛ ولی مسلم است که میخواهند کاری بکنند تا با دست و پا زدن، از باتلاق بیرون بیایند. شاید در این میانه، بیشتر از این هم در باتلاق فرو بروند.
سؤال: با این توصیفی که شما میکنید و آن حرفها که در بارهٔ وادادگی و ضعف رژیم از قول آن دو روزنامه خواندیم، این کارها چه دردی از اینها درمان میکند؟ آیا برایشان بیشتر ضرر بهبار نمیآورد؟ آیا میتوانند جلواش را بگیرند؟
محمدعلی توحیدی: موضوع صرفاً این نیست که بخواهند جلواش را بگیرند یا نتوانند بگیرند؛ بلکه میخواهند از این یک نتیجهیی بگیرند. با این حرفها و بحثها بهنوعی در این تلاش هستند که چه در خودشان یا بیرون و یا فضایی که میسازند، این صورت مسأله را عوض کنند. مثل اینکه دولت این کار را نکرده یا سپاه نکرده و از این قبیل بازیها که کی بود کی بود من نبودم! ولی بهقول خودشان آن «فاجعه در حیات نظام جمهوری اسلامی»، واقع شده است. اینها تلاششان این است که اصل واقعه و صورت مسأله را بپوشانند. از طرح این مسائل، هدفشان میتوانند چنین کارهایی باشد. حالا شما یکی دو مورد خواندید؛ ولی چندین مورد دیگر هم دیدهام که مرتب طرح میکنند.
سؤال: این صورت مسأله اصلی که میخواهند بپوشانند، بهطور مشخص چیست؟
محمدعلی توحیدی: اصل موضوع، یک صورت مسأله اساسی و بنیادی در رابطه با بقای این رژیم است. صورت مسألهیی از جنس پایههای این رژیم است. یعنی رابطه این رژیم با دنیا مطرح میباشد که بر تروریسم بنا شده است. الآن این صورت مسأله رو آمده و مطرح شده است. الآن بهوضوح روی میز بینالمللی است.
مثلاًًً رابطه این رژیم با مردم ایران بر مبنای اصل ولایت فقیه است. در اساس، اصلاً حاکمیت و رأی و نظر مردم در این رژیم جایی ندارند. این موضوع را سعی میکند با این بیان که انتخابات بود، این یکی باخت، آن یکی برد و مردم هم بودند، بپوشاند. این بازیها را راه میاندازند، در حالی که اصل موضوع و رابطه بر اساس انتخاب و رأی و احزاب و این چیزها نیست؛ ولایت فقیه حاکم است و بس!
حالا در این موضوع هم در عرصه بینالمللی، تروریسم رژیم وجود دارد. مثلاًًً زمانی که خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را داده بود، جواد لاریجانی ـ که از قضا مهرة خاص خامنهای و یکی از آن سه رأس لاریجانیهاست ـ مقالهیی با عنوان «نوعی جدیدی از قدرت» نوشته بود. تحلیل کرده بود که «تا بهحال بین کشورها تعادل بر اساس قدرت اقتصادی یا قدرت نظامی بوده است؛ الآن یک نوع جدیدی از قدرت ـ مثل حکم ترور رشدی ـ پیدا شده است که نشاندهنده قدرت نظام ما میباشد». پس رابطهاش با دنیا را بر اساس تروریسم تعریف کرده است.
حالا این صورت مسأله که خودش را بهوضوح نشان میدهد، میخواهند آن را قاطی مسائلی مثل این جناح و آن جناح رژیم کنند تا اصل موضوع این وسط گم شود و آن را بپوشانند.
سؤال: لازم است بیشتر توضیح بدهید که این صورت مسأله چطور تعریف میشود و چه مشخصاتی دارد؟
محمدعلی توحیدی: وقتی در وضعیت فعلی به مسألهٔ حیاتی و بود و نبود رژیم برمیگردد، میتوان مشخصات خاصی را برایش ردیف کرد:
۱ـ سپر امنیتی برجام کنار رفته است. این رژیم یک سپری داشت تحت عنوان برجام که دولت قبلی آمریکا برایش ساخته بود؛ برخی دولتهای اروپایی و چین و روسیه هم بودند. این موضوع الآن ضربه بسیار جدی خورده است. یعنی دیگر الآن چنین چتر امنیتی ندارد. کما اینکه الآن دولت آمریکا مرتب از طریق مقامات مختلفش تأکید میکند که این موضوع، امنیت اروپا است. بنابراین این سپر کنار رفته است.
۲ـ رژیم در وضعیتی قرار گرفته که مرتب با قیام و تظاهرات خیابانی و وضعیت بحرانی روبهرو است. وضعیتی که باید آن را مرحلة سرنگونی دانست.
۳ـ در این کشاکش، طرف حساب این پرونده مجاهدین هستند. مجاهدین یعنی اصلیترین قربانی تروریسم این رژیم و ضمناً هماورد و نیروی مقابل آن.
این ویژهگیها باعث میشود که این صورت مسأله خیلی جدی بشود. رژیم هم سعی میکند لابهلای مسائل دیگر، آن را گم کند.
سؤال: بهنظر میرسد که شما روی عامل سوم بیشتر تأکید دارید و آن را مهمترین میدانید. چرا؟
محمدعلی توحیدی: وقتی یک طرف صورت مسأله دعوا مجاهدین میشوند که در صحنه هستند و هدف بودند و یک طرف دیگر هم رژیم، پس صورت مسأله بین یک تز و آنتیتز آن است. این دعوا چیزی است که در آن سازشی در کار نیست. بنابراین این نمیتواند موضوع یک معامله قرار بگیرد.
دیگر اینکه دست این مقاومت و قربانی تروریسم رژیم، در طول این ۳۰ـ ۴۰سال از پرونده پشت پرونده پر شده است. هواداران این مقاومت و عناصر این مقاومت هستند که یکی بعد از دیگری میشود آورد روی صحنه و پروندهها را در پرتو واقعهیی که اتفاق افتاده است، دوباره به مطالعه و حسابرسی گذاشت و به دنیا عرضه کرد. بگذریم که الآن چشمها بر سر این موضوع باز شده است.
نکته دیگری که قضیه را جدی میکند، این است که برای مجاهدینی که قیام و سرنگونی رژیم را دنبال میکنند، چنین پروندهیی که باز شده و خامنهای در باتلاق افتاده و برایش مرگآور است، بخشی از کارزار قیام در صحنهٔ سیاسی و بینالمللی محسوب میشود. هر کس هر افشاگری یا فعالیتی در این زمینه بکند، جزیی از «هر ثانیه و هر لحظه با قیام» است. این موضوع برای رژیم چنین پیامدی میتواند داشته باشد.
به همین دلایل مهم، میشود نشان داد که طرف حساب کیست و بازنده کیست. این صحنه هم اصلاً قابل پوشاندن نیست.