اطباء بر این باور منطقی اند که حناق یا همان «تورم در ناحیه» گلو، گاه بقدری شدید می شود که می تواند به خفگی بیانجامد.
دلیل بیان این جملات رسیدن به واقعیتی در درون دیکتاتوری خامنه ای زهر خورده و طلسم شکسته بویژه پس از دستگیری «دبیر سوم سفارت جمهوری اسلامی در وین» بدلیل «مشارکت، طراحی و فرماندهی» سوء قصد علیه گردهمایی بزرگ ایرانیان در پاریس می باشد.
از کرامات!! شیخ حاکم بر میهن امان که فعلا نه تنها زیر توفان قیام در شهرهای میهن برای سرنگونی، بلکه در سطح منطقه ای و بین المللی نیز دوقبضه در حال لت و پاره شدن است، همان که برای فرار از تبعات این جنایت سازماندهی شده توسط «دولت آخوند روحانی» که منطقا مسئول وزیر اطلاعات رژیم می باشد، دست به هر جعلیات و دروغ پردازی هایی می زند.
نمونه پاسدار رضایی که دبیر «مجمع تشخیص مصلحت نظام» آخوندی را یدک می کشد، شاید گواه کوچکی براین واقعیت باشد. وی در رابطه با دستگیر اسدالله اسدی، دیپلمات تروریست رژیم دستگیر شده با نیم کیلو مواد منفجره در آلمان ناشیانه به کاهدان زده و می گوید: «این دونفر (زن و و شوهر تروریست دستگیر شده) با این دیپلومات تماس گرفته و از آمادگیشان برای همکاری با ایران.. گفتهاند» و به همین خاطر «این دو شخص در مکانی با دیپلومات کشورمان ملاقات داشتهاند و بستهیی نیز رد و بدل شده و از این تبادل توسط سازمان منافقین یا از طریق دوربینهای مداربسته تصاویری ثبت شده است». (سایت پاسدار رضائی، تابناک ۱۴ تیر ۱۳۹۷)
نیازی به تجدید حاقظه و پاسخ به این سوال از پاسدار تیر خلاص زن و فرمانده سابق سپاه سرکوبگر پاسداران نیست که آن زوج مفروض و نه «بخشی از شبکه تیم تروریستی»، به چه دلیل باید به «سفارتخانه» رژیم در وین را برای ایجاد تماس با «دبیر سوم» آن برای «همکاری با ایران» انتخاب نمایند. منطق در این دادعای دروغین پاسدار سبزعلی حکم میکند که نخست به نزدیک ترین شعبه وزارت اطلاعات یعنی به بروکسل رفته و این درخواست را در همان محل سکونت خود به انجام برسانند.
مضافا براین نکته، آدرسی را که سبزعلی رضایی به بیرون داده و جمله بندی بکار رفته در این سناریوی مسخره، ترجمان همان اعتراف به این واقعیت است که آری حرف مجاهدین و مقاومت ایران مبنی براینکه «سفارت رژیم در وین» اکنون به مامن ترور و جاسوسی برای خاک اتحادیه اروپا تبدیل شده است، منطقی و درست می باشد.
وی ناخواسته اعتراف کرده که سرپل هرگونه «تماس» برای همکاری از طریق این «دیپلمات» در اتحادیه اروپا بوده و ساده تر آنکه، این اسدالله اسدی است که بعنوان سرشاخه وزارت اطلاعات موضوعاتی مانند «عضو گیری، سازماندهی شبکه ها و طراحی ترور» ها را بعهده دارد.
همچنین سخن از ترفند سوخته و شناخته شده ای است که دیکتاتوری خامنه ای با آن تلاش دارد تا ضمن مخدوش نمودن صورت مسئله، با اهرم های دیلماتیک و اگر نشد سپس سیاست شانتاژ تروریست های دستگیر شده، بویژه پاسدار اسدالله اسدی را از مهلکه بدر ببرد.
گوشه های این فعالیت های مشکوک از سوی دولت آخوند روحانی و وزارتخارجه رژیم را روزنامه نویس باند خامنه ای، کیهان اینگونه به بیرون ساطع کرده است: «به یاد آوریم در این عصر اطلاعات و دنیای ارتباطات و سکوت خبری در دستگیری دیپلمات ایرانی حاج اسدالله اسدی، خانواده او که از اقشار حزباللهی و جان برکف نظام بوده و هستند، چه کشیدند و به چه مراکز دولتی نامه نوشته و تظلمخواهی کردند و بیپاسخ ماندند».
این جملات بدان معنا است که وزارت اطلاعات که بخشی از زیر مجموعه دولت آخوند روحانی است و دراین مورد مشخص فعال مایشاء می باشد، از دادن هرگونه «اطلاعاتی» حتی به خانواده دیپلمات تروریست دستگیر شده خودداری کرده است. دلیل این خودداری نیز برای آنانیکه دستی در آتش دارند به یقین روشن است، زیر هرگونه «کنش و یا واکنش» در این رابطه به درز اخبار به بیرون منجرشده و بدین سان می تواند در منطق خود «فعالیت های پشت پرده» دولتیان را در ریشه بخشکاند.
به موازات این واقعیات نیز باید به «همکاران» مرئی و نامرئی رژیم در این رابطه و بویژه در میان اصحاب رسانه ای و یا سیاست مماشات در خارجه اشاره نمود.
در حالیکه سناریوی رژیم در داخل برای برگرداندن صحنه بر این استوارشده که «کار، کار مجاهدین است»، در خارجه این سیاست بدلیل وجود اهرم های قانونی و تهدید کشیده شدن به پای دادگاه و محاکمه قانونی، برمحور مخدوش نمودن و در هاله ای ابهام بردن اصل ترور می باشد.
در یک جمله محکوم نکردن این عمل جنایتکارنه که می توانست جان هزاران انسان بیگناه ایرانی را بگیرد، با هیچ منطق حقوق بشری همخوانی ندارد و خود بهترین علامت به حاکمان تهران و ادله ای برای همکاری با عوامل اطلاعات رژیم آخوندی علیه مقاومت ایران، مجاهدین خلق و صدها شخصیت برجسته از آمریکایی و اروپایی از چهارسوی جهان می باشد.
به یقین تاریخ بهترین قاضی در این زمینه خواهد بود.