۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۱, سه‌شنبه

قیام دیماه و اعتراضات کارگران به‌مناسبت روز جهانی کارگر(گفتگو با عباس داوری و محمدعلی توحیدی)


قیام دیماه و اعتراضات کارگران به‌مناسبت روز جهانی کارگر(گفتگو با عباس داوری و محمدعلی توحیدی)

سوال: آقای داوری! بحث را از مهمترین موضوعی شروع می‌کنیم که الآن در ارتباط با کارگران در جریان است؛ آن هم اعتراضاتی است که ما روزانه شاهد آنها در شهرهای مختلف میهن هستیم. مهمترین اعتراضات کارگران در سال گذشته چه بوده است و چه مطالباتی در رأس خواسته‌های کارگران قرار داشته است؟

عباس داوری و محمدعلی توحیدی


عباس داوری: تا جایی که ما ثبت کردیم، در سال گذشته بیش از ۲۰۰۰حرکت کارگری اعم از اعتصاب، تظاهرات و اعتراضات وجود داشته است. این تظاهرات و اعتراضات علاوه بر قیام‌هایی است که وجود داشت. یعنی صرفاً حرکت‌های کارگری هستند.

در همین رابطه مهمترین حرکتهایی که وجود داشته از این قرار است:

ـ اعتراض و راهپیمایی چندین روزه کارگران کارخانه هپکو و آذرآب در اراک  در شهریور ۹۶تا اوایل مهر. راهپیمایی در سطح شهر اراک و تجمع در محدوده سه راه خمین، بستن مسیر راه‌آهن اراک ـ قم و تجمع در کارخانه.

ـ تجمع کارگران کلیه قسمت‌های شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه. این شرکت قسمت‌های مختلفی شامل تولید، نی‌بر و...می‌باشد. در ماه آذر همه کارگران به مدت ۷روز آنجا ماندند و اعتصاب کردند و کنترل مدیریت را به‌دست گرفتند.

ـ تجمع و اعتراض ۲۷روزه کارگران گروه صنعتی ملی فولاد اهواز که در ماه اسفند بود.

ـ تجمع یک ماهه رانندگان شرکت واحد عضو پروژه سپیدار ۲و ۳در ماه اسفند در تهران.

شما پرسیدید که مطالبات کارگران چیست؟ کارگران ما به‌طور واقعی حداقل حقوق خودشان را که توسط این رژیم پایمال شده، مطالبه دارند. در کلیه قوانین کار کشورهای مختلف ـ و حتی قانون خود رژیم ـ حقوق کارگر را یا در پایان روز می‌دهند، یا در پایان هفته، یا دو هفته یکبار و یا حداکثر ماهانه.

 در این رژیم منحوس، ضدبشر و ضد کارگر، تمام مطالبات و تظاهرات از یک نقطه شروع می‌شود که اسمش معوقات است. یعنی کارگر کار کرده است، اما این‌ها حقوق او را ضبط کرده‌اند و به کارگر نمی‌دهند. کارگران ۶ماه، ۸ماه و حتی ۱۶ماه کار می‌کنند اما حقوقی دریافت نمی‌کنند. این در حالی است که در کشور ما از نظر گرانی و تورم، فشار سنگینی روی کارگران است. کارگران از ۱۰ماه تا یک سال حقوق نمی‌گیرند؛ عیدی‌ نمی‌گیرند، سایر امتیازاتشان را نمی‌گیرند و حاصل کارشان را به‌عنوان حقوق معوق نگه می‌دارند. این یکی از مطالبات کارگران است.

مطالبه دیگر، به‌دلیل اخراج است. معنی‌اش این است که کارگران امنیت شغلی ندارند. زیرا چتر قانونی ندارند. بنا بر گفته سردمداران وزارت کار، بیش از ۹۳درصد کارگران، کارگر قراردادی هستند. یعنی مشمول قانون کار نیستند. چتر حمایتی بالای سرشان نیست. به‌سادگی می‌توانند این‌ها را اخراج کنند.

 مهمترین مؤسسات تولیدی و اقتصادی دست سپاه پاسداران و نهادهای ولی‌فقیه ارتجاع است. این‌ها با حداکثر فشار و استثمار از کارگران کار می‌کشند؛ اما وقتی کارگران خواستار دستمزدشان می‌شوند، بلافاصله آنها را اخراج می‌کنند.

سال گذشته شاهد بودیم که کارگران را بی‌شرمانه شلاق زدند و محکوم کردند. بنابراین وقتی می‌پرسید که مطالبات کارگران چیست، این است که کارگران از حداقل نیازها شروع می‌کنند. یعنی کارگرانی که یک سال کار کرده ولی حقوقی دریافت نکرده‌اند، نزد خانواده‌شان شرمنده هستند و خجالت می‌کشند. مهمتر از این‌ها این‌که اصلاً چیزی برای خوردن ندارند.

شما به چهره و قیافه کارگران نگاه کنید؛ انگار فقط پوست و استخوان با بدنهای تکیده هستند؛ هم خودشان و هم اعضای خانواده‌شان. بنابراین وقتی صحبت از مطالبات کارگری می‌کنیم، در رأس این مطالبات، همین مواردی هستند که اشاره کردم. علاوه بر این‌ها، برخی مطالبات دیگر هم دارند که به تشکل‌های کارگری برمی‌گردد. در این زمینه هم پس از این‌که خمینی ملعون سر کار آمد، همه تشکل‌های کارگری و قانون کار را از بین برد و تا زمانی که بود، اصلاً قانون کاری در ایران وجود نداشت.

بنابراین وقتی از مطالبات کارگران ایران صحبت می‌کنیم، عیناً برمی‌گردد به مطالبات کارگران اروپایی در قرن نوزدهم. این در حالی است که کارگران در بدترین شرایط، بیشترین کارها را می‌کنند، تجهیزات ایمنی ندارند؛ همان‌طور که سال گذشته در همین روزها یعنی ۱۳اردیبهشت شاهد بودیم که کارگران در معدن مدفون می‌شوند. توجه کنید که تجهیزات ایمنی که جزء ضروریات کارشان است، وجود ندارد و شاهد بودیم که معدن منفجر می‌شود و دهها کارگر زیر آوار می‌مانند.



سوال: آقای توحیدی! آقای داوری به بخشی از اعتراضات کارگری در سال گذشته اشاره کردند. ویژگی اعتراضات کارگران علیه نظام آخوندی چیست  و به‌طور مشخص تأثیرات قیام مردم ایران بر این اعتراضات را شما چطور می‌بینید؟

محمدعلی توحیدی: ویژگی اصلی را باید تأثیر قیام دانست. البته همه تحولات و مسایل جاری در ایران بعد از قیام دیماه به‌دلیل عمق و اهمیت این تحول و تأثیرات همه‌جانبه‌یی که بر تحولات سیاسی و اجتماعی گذاشت، هیچ رویدادی را بدون تأثیرپذیری از قیام نمی‌شود شناخت و تعریف کرد. مسایل سیاسی و بین‌المللی رژیم و مقولات اقتصادی، از قیام دیماه اثر می‌پذیرند. به طریق اولی اعتراضات  و تظاهرات کارگران هم همین‌طور است.

 قیام دیماه یک مشخصهٔ بسیار برجسته داشت که از عمق جامعه یعنی زحمتکشان، تهیدستان و محرومان برخاست. این‌ها پیشتارانش بودند و در صحنه حاضر شدند و تمامیت رژیم را به چالش کشیدند. خیلی از ناظران بین‌المللی تا تحلیل‌گران داخلی همین را می‌گویند؛ مثل آن محققی که در لوموند مقاله نوشته بود. خودش هم به ایران رفته بود و گفته بود که «کلمه «قیام» برای توصیفش کم است؛ این یک انقلاب بسیار بزرگ اجتماعی و تکان بسیار اساسی به‌دلیل نقش کارگران و تهیدستان است». بنابراین آنچه که کارگران بعد از این قیام کرده‌اند و می‌کنند و خواهند داشت، ویژگی اصلی‌اش تأثیرپذیری از این قیام است.

برای آن‌که موضوع ملموس‌تر و مادی‌تر بشود، اشاره‌یی می‌کنم به آنچه که برادرمان آقای عباس داوری توضیح دادند. برادر عزیزمان یاد جان‌باختگان حادثه و فاجعه مهدن آزادشهر گرگان را گرامی داشتند. من هم درود می‌فرستم و تسلیت می‌گویم به خانواده‌هایشان و درود می‌فرستم به روان پاک آن جان‌باختگان کار و زحمت که در آن حادثه تلخ و فجیع و کم‌نظیر از بابت زمینه‌های مختلفش، جان خود را از دست دادند. حادثه‌یی بود که ایران را تکان داد. در سطح بین‌المللی هم تأثیراتی گذاشت.

 رژیم حسب‌المعمول با این موضوع هرگز با شفافیت برخورد نکرد و نمی‌تواند بکند. از همان روز اول شروع به لاپوشانی کردند. وزیر کار دولت روحانی که یک مهره امنیتی و اطلاعاتی کهنه‌کار است، گفت که تمام کارگرانی که زیر آوار مانده‌اند، جانشان را از دست داده‌اند. یک رقم ۳۵تایی هم اعلام کرد که خواست به این طریق، پرونده را ببندد. بعد دیدیم رقم‌های دیگری درآمد. اول ۴۰نفر اعلام کردند؛ بعد ۸  جسد پیدا شد. آخرین رقمی که اعلام کردند، ۴۳بود؛ ولی صحبت از ۵۰تا ۸۰هم بود.

خیلی از صحنه‌هایی بود که دوربین‌ها زوم شده بود و صحنه، صحنه تلخی بود. آخوند روحانی هم مجبور شد به‌خاطر بازارگرمی‌های انتخاباتی‌اش خودش را برساند که با اعتراض و خشم کارگران روبه‌رو شد. به ماشین روحانی با سنگ حمله کردند. خبرگزاریهای خارجی هم خبر دادند که «روحانی سنگ‌باران شد».

بعد هم کارگران آمدند و صحبت کردند که ما در عمق ۱۸۰۰متری، ۲۰۰۰متری کار می‌کنیم و ۹۰۰هزار تومان حقوق می‌گیریم! هر که این را شنید، حیرت کرد. از کارگران پرسیدند که اعتراض نکردید؟ حتی راجع به خود حادثه از آنها سوال کردند. کارگران گفتند که ما از یک هفته قبل می‌گفتیم در اینجا بوی گاز می‌آید، ولی کسی توجه نکرد. یعنی که حادثه کاملاً قابل پیشگیری بود. از آنها پرسیدند چرا اعتراض نکردید؟ چرا کاری نکردید؟ می‌گفتند اعتراض کنیم، اخراجمان می‌کنند. آقای داوری هم توضیح داد که تهدید اخراج در میان است. بعد کارگران گفتند حقوق ما به اندازه هزینه یک ناهار وزیر دولت آخوندی نیست. تازه همین حقوق را هم که نمی‌دهند. بعد هم معلوم نشد که این پرونده چه شد؟ الآن که یک سال گذشته، بر آنها که مجروح شدند، چه گذشت؟ خانواده‌های این‌ها چه شدند؟ حقوقشان چه شد؟ تکلیف بازماندگانشان چه می‌شود؟

 این حادثه آن موقع در متن بازی و نمایش انتخاباتی رژیم اتفاق افتاد. یعنی آنچه که در صحنه سیاسی جامعه مطرح بود، همان بازی جلاد و شیاد بود. طبعاً این حادثه تأثیرات خودش را آنجا گذاشته بود. آخوند روحانی در آنجا مفتضح شد و بعد، جنگ قدرت بین جلاد و شیاد بالا گرفت. عملکرد ارتش آزادیبخش و شعار «نه شیاد، نه جلاد» هم اثرات خودش راگذاشت.

آن موقع از طرف رژیم دور، دور بازی به‌قول خودشان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب بود. الآن در ایران قیامی اتفاق افتاده  که پایان این ماجرا را اعلام کرده است. این قیام که اتفاق افتاده، بر مبارزات و اعتراضات کارگران تأثیر بسیار تعیین‌کننده و اساسی داشته است. هم‌چنان که برادرمان آقای داوری به‌درستی گفتند، خواسته‌ها و مطالبات کارگری را به قرن نوزدهم و به قبل از موقعیت انقلاب صنعتی برگردانده است.

رژیم قرون‌وسطایی که حاکم شده، مسأله را به نان و سفره برده است. یعنی اصلاً بحث کارگری به آن صورت مطرح نیست. ولی ما یک هو در جریان قیام مردم ایران شاهد یک انفجاری هستیم که سطح اعتراضات و سطح شعارها را به سطح سرنگونی رژیم می‌رساند. این بسیار معنا دارد که کارگر برای اعتراض به معوقات و اعتراض به اخراج، بلند شده و می‌گوید «یا حجه ابن‌الحسن ـ ریشه ظلمو بکن» و یا شعار می‌دهد که «یه اختلاس کم بشه ـ مشکل ما حل می‌شه». در قیام دیماه شعار می‌دادند «آخوندها حیا کنین ـ مملکتو رها کنین» و یا «خامنه‌ای حیا کن ـ مملکتو رها کن». این‌ شعارها از متن تهیدستان جامعه و نیرویی که پیشتازشان بوده بلند شده است. و بعد هم شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا ـ دیگه تمومه ماجرا» و بروید گورتان را از این مملکت گم کنید.  این‌ها شعار کارگران ایران شده‌اند.

بنابراین هم در شکل و هم در محتوا بر روی تظاهرات کارگران تأثیر گذاشته است. شما به تظاهراتی که بعد از قیام در صنعت فولاد اتفاق افتاد، نگاه کنید. خواسته‌ها ارتقا پیدا می‌کنند. یعنی پاسخ آن سیر قهقرایی و سرکوب قرون‌وسطایی را کارگر ایرانی با اعتلای سطح مبارزاتی خودش، به چنین افق سیاسی بالایی ارتقا می‌دهد. بازی دجالگرانه اصلاح‌طلب و اصول‌گرای آخوندی را که هیچ ربطی به اصلاحات و اصول ندارد ـ و بسیار هم مبتذل است ـ دفن می‌کند.

لذا به همین دلایل الآن این اعتراضات با وجود سیاه‌کاری، سرکوب، تبه‌کاری، فشار و در زندان تحت عنوان خودکشی، قیام‌آفرینان را بیرون دادن، استمرار دارد. همین‌طور دستگیری کارگران هفت‌‌تپه که با آن همه بلاها که سرشان آوردند، در فروردین امسال تولید را خواباندند.

رژیم پاسخ‌های این‌طوری می‌دهد، ولی این‌ها دست برنمی‌دارند و به اعتراضاتشان ادامه می‌دهند. واقعاً الآن روزی نیست که  حرکت کارگری نباشد. متأسفانه با بستن تلگرام و وسایل ارتباطی، پوشش لازم پیدا نمی‌کند و دنیا آنچه را که واقع است، نمی‌بیند.

آخوندی به‌نام میبدی هشدار و انذار می‌داد که کاری کنید که ما از بین نرویم! می‌گفت «این جامعه‌ ما مثل ساختمان پلاسکو است که آتش گرفته است. آتش‌هایی نهفته در جامعه‌ ما است که آنچه در دیماه دیدیم، تنها دودهایی بود که از آن برخاسته است». خوب، این آتش کجاست؟ در اعتراضات کارگران، زحمتکشان و کشاورزان و به‌طور خاص کارگران متشکل و پیشرو ایران که سابقه‌ تاریخی‌شان در اعتراضات و قیام‌ها همیشه افتخارآفرین بوده است.



سوال: برمی‌گردیم به وضعیت کارگران. یک نگاه کلی داشته باشیم به آنچه که زمینه‌ساز اعتراضات کارگری در میهنمان شده است؛ به‌طور خاص در دورانی که آخوند روحانی بر سر کار آمده، یعنی ۵سال گذشته. ارزیابی شما چیست؟

عباس داوری: ابتدا توضیحی بدهم در رابطه با ۵سالی که گفتید. البته ۵سال نباید به نام روحانی مهر شود. در رأس این نظام، ولی‌فقیه مقصر و جنایتکار اصلی علیه کارگران است؛ ولی به‌قول آخوند شیاد خاتمی، رئیس جمهورها تدارکاتچی هستند و ما می‌خواهیم از تدارکاتچی حرف بزنیم. اگر خلاصه بخواهم بگویم کارگران و زحمتکشان ایران در ۵سال گذشته در واقع ۳برابر فقیرتر شده‌اند.

در روزی که  روحانی سر کار آمد، دلار رسمی ۱۲۲۶تومان بود (به گفته خبرگزاری مهر ۲اردیبهشت۹۳) ولی هم‌چنان که می‌دانید در ۲۰فروردین جهانگیری ـ معاون روحانی ـ اعلام کرد قیمت رسمی دلار ۴۲۰۰تومان است. وقتی این‌ها را مقایسه می‌کنیم می‌بینیم که سه برابر قدرت خرید تومان در همین چندسال پایین رفته است. یعنی به یک‌سوم قیمت قبلی‌اش رسیده. اگر خاطرتان باشد، خود روحانی چند روز پیش گفت «ما می‌رفتیم با گرفتاری فراوان اسکناس تهیه می‌کردیم، می‌ریختیم توی هواپیما، هواپیما را بیمه می‌کردیم، می‌آوردیم فرودگاه، عده‌یی ماشین مسلح و غیرمسلح می‌بردیم، آن ارز را می‌آوردیم بانک مرکزی و صبح با چند تا گونی می‌دادیم به چند تا کارمند و آنها این دلار را می‌ریختند توی گونی و ‌می‌دادند صرافی‌ها. ارز خوب‌هایش می‌رفت تو پاکت و می‌رفت جای دیگر».

ببینید این ارزهایی که باید به کشور بیاید و چرخه تولید را برای مردممان بچرخاند آماده می‌کند. خودش می‌گوید داخل پاکت‌های دیگر می‌رفت. «پاکت‌های دیگر» مشخص است. حرف‌های رئیس حزب‌الشیطان لبنان را همه شنیده‌اند که گفت همه چیزمان از ایران می‌آید. در مورد بشار اسد هم که نماینده آمریکا در سازمان ملل گفت ایران سالیانه حداقل ۶میلیارد دلار به بشار اسد  می‌دهد.

 پول‌ ایران و مردم ایران این‌طور از بین می‌رود و به مردم ما هیچ چیز نمی‌رسد. علاوه بر آن بنا‌به نوشته روزنامه‌های رژیم، در واقع خود روحانی در سال ۹۳از فروش ارز۹۱۳میلیارد تومان درآمد کسب کرده است. یعنی این‌ها با آن پول‌ها بازی می‌کنند. درآمدی که روحانی و دولت روحانی و آخوندها و همه آنها کسب می‌کنند، از کی کسب می‌کنند؟ از دسترنج کارگران.

 علاوه بر آن میزان نقدینگی بر اساس اعلام رئیس بانک مرکزی در آذر۹۱،  ۴۳۰هزار میلیارد تومان است و باز هم در آذر سال۹۶اعلام کردند ۱۴۴۵هزار میلیارد تومان نقدینگی داشته‌اند. یعنی بیش از ۳برابر نقدینگی ایجاد شد که تمام نقدینگی‌ها علیه زحمتکشان و فقرا است.

بدهی‌های دولت واقعاً رقم سرسام‌آوری است. طیب‌نیا، وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت روحانی گفته بود که بودجه دولت ۷۰۰هزار میلیارد تومان است که ۳۰۰هزار میلیارد تومان آن فقط در زمان روحانی بوده، وقتی به این نگاه می‌کنیم و به دستمزد کارگر نگاه می‌کنیم، خطر فقر را می‌توانیم حس کنیم.

 ۴تشکل کارگری در ایران اطلاعیه داده و گفته‌اند برای این‌که بتوانیم با خط فقر مقابله کنیم باید حداقل دستمزد کارگران ۵میلیون تومان باشد؛ اما شده است ۱میلیون و ۱۱۳هزار تومان؛ یعنی یک چهارم. این مبلغی است که با آن، یک خانوار ۴نفره مطابق قوانین بین‌المللی کار، در بهترین شرایط می‌تواند ۷الی ۸روز امرار معاش داشته باشد.  فقر به چنین نقطه‌یی رسیده است.

 از آن طرف اشرافیت به بالاترین نقطه رسیده. شما به گور خمینی نگاه کنید. واقعاً آن را مقایسه کنید با قصرهایی که در دنیا هست. اصلاً قابل مقایسه با قصرهایی که خود آخوندها می‌سازند، نیست. و انهایی درست می‌کنند که در داخل آنها گرداب است. از آن طرف گورخواب‌ها و کارتن‌خواب‌ها را داریم که توی زباله‌ها می‌گردند و در معرض انواع و اقسام بیماریها هستند.

 زنان جامعه را می‌بینم. کولبرها را می‌بینیم. طبق آمار در حدود ۸۰۰۰۰کولبر وجود دارد. برخی از آنها فارغ‌التحصیل‌اند و می‌روند کولبری می‌کنند، اما هیچ‌چیز پیدا نمی‌کنند. به شهرهای مرزی کردستان نگاه کنیم، به بانه نگاه کنیم. الآن ۱۵روز است مردم در اعتصابند. همه‌جا را نگاه کنیم که ببینیم چپاول و استثمار چقدر شدید است. همه اینها زمینه‌ساز قیام‌ها و اعتصاب‌هاست.

کارگر برای چه بیاید اعتصاب کند؟ برای چه باید بیاید خیابان شعار بدهد؟ جز این‌که حقوق خودش را می‌خواهد؟ این رژیم آن‌قدر چپاول کرده که محسن آرمین ـ به‌اصطلاح از نظریه‌پردازان اصلاح‌طلب ـ گفت: «آن‌هایی که آمدند خیابان که مال اصلاح‌طلب‌ها نبودند. آنها افرادی بودند از ۷۰شهر. [او گفت ۷۰شهر در حالی که آمار، ۱۴۰شهر است]. این قیام‌ها ادامه دارد. آن‌هایی که در قیام شرکت نکردند، به‌معنی تائید رژیم نیست، به این معنی است که نیامدند ولی دلشان می‌خواهد قیام باشد».

بنابراین در این رژیم چپاول میلیونی و در دنیا بی‌نظیر است. به آمار سازمانهای بین‌المللی نگاه کنید. رشد تولید ناخالص ملی، معمولاً ًمنفی نشان می‌دهد. جدول درآمد را نگاه کنید. معمولاً در قعر است. وقتی این‌جوری است، زمینه برای قیام فراهم می‌شود. کارگران به چشم خود می‌بینند تنها عامل بدبختی آن‌ها، عامل این‌که بچه‌هایشان معتاد می‌شوند، به‌جای این‌که بروند درس بخوانند و رشد کنند، در سنین  ۸الی ۹سالگی باید بروند دنبال کار، عامل تمام این‌ها این رژیم است. کارگران وقتی این را می‌بینند، به‌رغم آن همه نیروی انتظامی و پاسدار و لباس‌ شخصی، به اعتراض برمی‌خیزند.

 روزی نیست که در شهرهای مختلف ایران اعتراضی نباشد. بعد از قیام، دیگر تمام تظاهرات رنگ و چهره قیامی دارد؛ یعنی چهره سرنگونی دارد. این را رژیم خودش ساخته و چپاول‌ها و استثمارهایش باعث شده است.



سوال: کارگران چه‌کار باید بکنند تا بتوانند وضعیت خودشان را تغییر دهند؟

محمدعلی توحیدی: این سؤال به‌جایی است. حرفی هست که هم مبارزان سیاسی و نیروهای انقلابی می‌زنند و هم دشمن می‌زند. هیچ حرکت صنفی یعنی مطالبه صنفی در ایران نمی‌تواند شکل بگیرد، الا این‌که بلافاصله سیاسی می‌شود. دشمن این را به چه شکل می‌گوید؟ آخوند دری نجف‌آبادی ـ که وزیر اطلاعات رژیم بود؛ الآن هم امام جمعه خامنه‌ای در اراک است. یک زمان هم امام جمعه شهر ری بود و یک زمانی از کار چاق‌کنهای قوه قضاییه در دستگاه سرکوب ـ  گفته بود:‌«آقا شعار، تظاهرات و اعتراضات اولاً به ضرر نظام است، ثانیاً مجاهدین را امیدوار می‌کند؛ بنابراین نباید این کار را کرد». می‌گوید شعار و تظاهرات و اصلاً نمی‌گوید چه شعار و تظاهراتی.

یک محقق خارجی گفته بود در ایران هر جا که صحبت از حقوق‌بشر می‌شود، سیاسی می‌شود. این یک واقعیتی را بیان می‌کند.

اما پاسخ سؤال شما. کارگر چه‌کار می‌تواند بکند؟ دانشجویی که ابتدایی‌ترین حقوق صنفی خودش را می‌خواهد و می‌خواهد خرافات گوش نکند، علم یاد بگیرد، کارگری که حقوقش را می‌خواهد، چه‌کار باید بکند؟

در نیشکر هفت‌تپه، چندی پیش یک کارگر با ۲۷سال سابقه، خودش را در کانال آب انداخت و با خودکشی به زندگی‌اش خاتمه داد. قبل از آن در کامیاران یک کارگر جاده‌سازی که برای شهرداری کار می‌کرده خودش را در شعله‌های آتش انداخت و سوخت. یادم هست دو سال پیش بود یک کارگر اهوازی، از آن‌هایی که در اعتراضات مطالبه حقوق عقب افتاده خودشان را می‌کردند، طاقتش طاق شد و خودسوزی کرد.

برای برون رفت  و برای شکستن این حلقه، اول باید متشکل شد. باید از هیچ مطالبه صنفی فروگذار نکرد، در همان حال باید به مطالبات سیاسی و ایجاد کانونهای شورشی علیه تمامیت این رژیم دست زد. باید به پیوند دادن مطالبات صنفی با مطالبات سیاسی، شورشی و انقلابی فکر کرد. این یک فرمول کلیشه‌یی نیست، یک واقعیت عینی است. در یک تظاهرات صنفی کارگران،عین آهنگ‌ها و شعارهای انقلاب بهمن۵۷شعار می‌دادند: «زیر بار ستم نمی‌کنم زندگی». بنابراین اگر من بخواهیم به این سؤال جواب بدهم:

یکم‌ـ هرگز نباید دست از مطالبات برداشت. این تاکتیک و روش رژیم است که سرمی‌دواند و وعده و عید می‌دهد، گول می‌زند و نه می‌خواهد و نه می‌تواند چیزی را تأمین کند. می‌خواهد کارگر را وادار کند که دیگر نیاید؛ اما باید مطالبات را پیگیری کرد.

دوم ـ باید متشکل شد و جمعی به‌دنبال مطالبات رفت.

سوم ـ در عین این‌که مطالبات را می‌خواهیم، باید آنها را به خواسته سیاسی، به رفتن آخوندها و این‌که گورشان را گم کنند، پیوند زد. باید به کانونهای شورشی پپوست. باید در همان کارخانه کانون شورشی تشکیل داد؛ الزاماً نه برای قیام و انقلاب و مطالبه خواست‌های مردمی و انقلابی. برای احقاق حقوق، جز این راهی نیست. راهی نیست الا این‌که با استمرار تشکل، ارتقای مبارزه به سطح ضروری خودش برسد. الگویش همان قیام دی96. تمام دنیا و تمام جامعه ایران دیدند که به‌قول خواهر مریم «می‌شود و می‌توان» این مسیر را در پیش گرفت.



سوال: آقای توحیدی! شما گفتید که رژیم نه می‌خواهد و نه می‌تواند پاسخ بدهد. یکی از معضلات اصلی رژیم همین اعتراضات و تظاهراتی است که در خیابانها شاهد آنها هستیم. برای رژیم به‌خاطر وضعیتی که دارد، خیلی بهتر است پاسخ بدهد. چرا جواب نمی‌دهد؟

محمدعلی توحیدی: یک دلیل پایه‌یی یا به‌قولی ماهوی و ماهیتی دارد که به اختصار می‌گویم. توجه کنید که این رژیم، یک رژیم قرون‌وسطایی است. این یک رژیم بورژوایی نیست که در یک رابطه قانونمند حتی استثماری با کارگر تعامل داشته باشد، قانون کار سرش بشود و بتواند کنش و واکنش بورژوایی معمول را داشته باشد. یادآوری کنم که همین هم همراه با استثمار است.

این یک نظام قرون‌وسطایی است. واقعاً وقتی وارد مقوله و زمینة‌ کار می‌شود، دست‌پخت و نظراتشان، برده‌داری است. بارها هم نوشته‌اند. حتی متعلق به قبل از قرون وسطی است. از نظر این‌ها کارگر یک موجودی است که توسط کارفرما یا دولت ـ در رأسشان هم خامنه‌ای که صاحب کارتل و تراست ایران است ـ اجاره شده است. بنابراین هیچ کنش و واکنش قانونمندی با کارگر ندارد. هیچ وقت هم نمی‌تواند مطالبات کارگر را به‌رسمیت بشناسد و جواب بدهد. این یک دلیل ماهوی است.

دلیل بعدی، وضعیت اقتصادی کنونی این رژیم است. آنچه که شما گفتید، بسیار قابل فهم و خوب است که عملی شود. یک وقتی در زمان شاه به این کارها می‌گفتیم ضدانگیزه‌یی. مثلاً رژیم شاه می‌توانست یک کارهای ضدانگیزه‌یی برای قانع کردن یک اقشاری و خواباندن سر و صداهایی بکند؛ اما این رژیم در نقطه‌یی از ورشکستگی و انهدام زیرساختها و پایه‌های تولیدی در کشور ما است که قادر به انجام این کار نیست.

در بحث قبلی صحبت از اخراج و حقوق بود. با این ورشکستگی و بدهکاری که این دولت دارد، چطوری می‌خواهد حقوق‌ها را بدهد؟ نمی‌تواند. باز هم می‌دزد. نه می‌خواهد و نه می‌تواند.

کارگران می‌خواهند اصلاحی بشود که چرخ تولید راه بیفتد که کار آنها هم پیش برود. اخراج‌ها مال چیست؟ مال انهدام کارخانه است. یک مثال بسیار ساده. شما «کارخانه ارج» ایران را با «سامسونگ»‌ کره جنوبی مقایسه کنید. سامسونگ کارخانه‌یی است که دارد کالایش را در سراسر جهان می‌فروشد. طبعاً دستگاهش هم در همان ویترین بورژوازی خودش می‌چرخد. اما چند وقت پیش درب کارخانه ارج ایران را بستند. تبهکار یعنی همین.

یک پولی به میزان ۴میلیارد دلار در صندوق توسعه بود که اخیراً خامنه‌ای دستور تقسیم آن را داد. این ۴میلیارد دلار هم رقم و چیزی نیست؛ چون کشورهایی مثل کویت و یا نروژ که نفت‌خیز هستند، چندصد میلیارد ذخیره می‌کنند یا برای توسعه خرج می‌کنند. خامنه‌ای از این ۴میلیارد دلار:

  ۲میلیارد و ۵۰۰میلیون دلارش را برای تقویت بنیه دفاعی داده است.

 برای مقابله با ریزگردهایی که در خوزستان بلایی شده است و مردم نمی‌توانند نفس بکشند ـ و پارسال می‌خواستند در و دیوار استانداری را بکنند ـ ۱۵۰میلیون دلار داده است!

برای صدا و سیما ۱۵۰میلیون دلار داده است که برای ملت دروغ پخش کند.

برای مناطق سیل‌زده فقط ۱۰۰میلیون دلار! (همان جایی که در خبرها بود امروز خودکشی داشت. قبلاً هم ۲۰خودکشی داشته است).

این شیوه‌ کار خامنه‌ای است. آن هم ماهیتش است. آن هم وضعیت بنیة‌ مالی‌اش است. این‌ها کار را به این‌جا کشانده‌اند. حالا نه می‌خواهند و نه می‌توانند حل کنند.



سوال: اول این‌که ما باید صدای این اعتراضات باشیم و در جهان منعکس کنیم. دوم این‌که به‌نظر می‌رسد مبارزات و انقلاب‌های کارگری که از قدیم  بود، مفهوم خودش را از دست داده است. به آن شکل که بود، نه انقلاب کارگری می‌بینیم و نه مبارزات کارگری. علت آن چیست؟ آیا جریانهای اپورتونیستی چپ و یا رژیم خمینی است؟

و دیگر این‌که شما آینده را چگونه تئوریزه می‌کنید؟ آیا مبارزات آزادیخواهانه مبارزان ما و مجاهدان قهرمان ما با مبارزات کارگران گره خورده است؟

محمدعلی توحیدی: در پاسخ به قسمت اول صحبت دوستمان که پرسش را مطرح کردند، باید بگویم که ما درباره بسیاری از شرایط سخت کارگران و دردهایی که دارند و همین‌طور از رفتار ظالمانه و ضدانسانی رژیم ـ به‌خصوص نسبت به کارگران ـ صحبت می‌کنیم. الآن باید قبول کنیم و بپذیریم که خیلی کم گفته‌ایم. واقعاً در هر فرصتی و هر امکانی و هر جایی باید این اعتراضات، این جانهای سوخته و فدا شده و این نیروی کارگری که در ایران این‌قدر حقوقشان را می‌خورند و استثمار می‌کنند، یا کودکان کار و مشکلاتشان را ما که در محیطی هستیم که می‌توانیم این‌ها را به گوش جهانیان برسانیم، به گوش سازمانهای بین‌المللی برسانیم، هرگز از این فروگذار نکنیم و در هر قدم و فرصتی، شواهد و نمونه‌ها را بگوییم.

یک نمونه در تونس بود که وسایل کار یک دستفروش و کارگری را چپه کردند و از او گرفتند که کشیده شد به آن انقلاب یاسمن، اعتراضات زیادی بالا گرفت. آن محیط، فضای دیگری بود که مثل ایران نبود.

ما باید این فضا را بشکینم. از کوچک‌ترین مورد هم نگذریم. هر موردی را افشا کنیم و از پیگیری و تداومی که ضروری است، دست برنداریم.

اما درباره قسمت دوم سوال. با توجه به دگرگونی‌هایی که به‌خصوص در ایران اتفاق افتاده است، رژیم خمینی یک سیر قهقرایی را به جامعه‌ ایران تحمیل کرده است. الآن چشم‌انداز مبارزات کارگری چه می‌شود و با آن تئوریهایی که در قرن بیستم، سطح مطالبات و مبارزات کارگری را بالا برده بود، چه باید کرد؟

اولین پاسخ این است که مبارزة‌ انقلابی در ایران و مبرم‌ترین خواست تمامی طبقات خلق مثل کارگران، دهقانان و زحمتکشان، موضوع آزادی و حاکمیت مردم است. بحثهای قبلی هم که کردیم، همین را نشان می‌داد. الآن هم در تجربه روز کارگران و خواسته‌هایشان می‌بینیم که به این رسیده‌اند. بسیار جالب بود که این تئوری و این تز خودش را در پهنه پراتیک و عمل اجتماعی نشان داد. ما دیدیم که تهیدستان، محرومان، کارگران و زحمتکشان بلند شدند و مدعیان رفرم و اصلاحات را به‌طور کلی بساطشان را از نظر سیاسی کنار گذاشتند و پیشگام شعارهای به زیر کشیدن تمامیت نظام شدند. آنها شعار دادند «می‌جنگیم، می‌جنگیم ـ ایران رو پس می‌گیریم». این شعار سیاسی ـ که بسیار عالی و بالاست ـ شعار امروز کارگر و کشاورز و خواست دموکراتیک تمام اقشار و طبقات خلق ایران است. تکامل و اعتلای مبارزات بعدی‌شان در گام‌های بعدی برای عدالت اجتماعی از این مسیر می‌گذرد و نه از مسیر دیگری.

نباید این فریب را خورد که ما الآن برویم دنبال مطالبات اکونومیستی خودمان از یک رژیم قرون‌وسطایی و یا مدل اصلاح‌شده‌اش که تأمین بکنند! خیر! مسیر پیشرفت انقلاب و تأمین حقوق طبقات زحمتکش هم از طریق آزادی و احقاق حق حاکمیت ملت ایران می‌گذرد. آنوقت است که فضا و مجال سیاسی برای سایر مطالبات و آنچه مربوط به عدالت اجتماعی است، زمانش پیدا می‌شود.

خوشبختانه قیام دیماه این ارتقا در مبارزات را به سطح سیاسی و تکامل مبارزه سیاسی در ایران به ارمغان آورده است. این بسیار مغتنم است و نیروهای پیشتاز و آگاه باید تلاش کنند از آن عقب نمانند. فرمول آن هم در کانونهای شورشی است که بتواند پاسخگوی به زیر کشیدن این حاکمیت بشود.



سوال: آقای داوری! در قضایای معدن آزادشهر گرگان از چیزی به‌نام «قراردادهای سفید» اسم می‌بردند. چیزی که ما از زبان خیلی از کارگران هم این موضوع را می‌شنویم. سوالم این است که موضوع قراردادهای سفید چیست؟ چرا رژیم چنین چیزی را در پیش گرفته و برای کارگران چه پیامدی دارد؟

عباس داوری: در ایران، مؤسسات بزرگ دست سپاه پاسداران و ولی‌فقیه است. یعنی بیشترین کارگران را این‌ها در اختیار دارند  استثمار می‌کنند. این‌ها بیشترین فشارها را بر کارگران می‌آورند تا به این دلیل که کارگران هیچ امنیت شغلی ندارند، وادارشان کنند برگه سفیدی را امضا کنند تا هر موقع خواستند، بتوانند کارگر را اخراج کنند!

خمینی که آمد، قانون کار زمان شاه را کنار گذاشت و تا موقعی هم که زنده بود، قانون کاری در ایران به‌وجود نیامد. علاوه بر آن، ساختار تشکیلات کارگران را هم منهدم کرد. بعد نوبت به رفسنجانی رسید که شروع کرد به‌خصوصی‌سازی. با این کار، کارگران را از زیر چتر قانون کار درآوردند.

مهمترین اقدام در زمان خاتمی شیاد بود که یک تئوری به‌نام «سامانه اقتصادی» را داد. اول هر کارگاه یا واحد تولیدی را که زیر۱۰نفر کارگر داشت، از مشمول قانون کار بودن، خارج کرد و تا جایی که توانست، قراردادهای دائم را هم شامل قرارداد موقت کرد.  همین سیاست تا زمان روحانی ادامه داشت. بنابراین وقتی ۹۳درصد کارگران ـ همان‌طور که سرکرده‌های وزارت کار می‌گویند ـ قرار داد موقت دارند، این‌ها را هم مشروط می‌کنند. مشروط به این‌که کارفرما هر موقع دلش خواست، کارگر را اخراج کند.

در معدن آزادشهر کارگران گفتند که آنها را وادار به این کار کردند. یعنی دولت خودش وارد نمی‌شود؛ کارفرما وارد نمی‌شود، بلکه از طریق واسطه‌ها و پیمان‌کارانی که خودشان ایجاد کرده‌اند، قراردادها را به کارگران تحمیل می‌کنند.

اجازه بدهید نمونه‌یی را از گفته‌های ناهید تاج‌الدین که نماینده رژیم در مجلس ارتجاع است، برایتان بخوانم: «کارکنان را به انواع رسمی، پیمانی، قراردادی، قرارداد مدت معین، مدت موقت یا طویل‌المدت، کار معین یا حجمی و شرکتی تقسیم می‌کنند. بنابراین فاصله دریافتی نیروهای رسمی‌بخش‌های دولتی یا وزارتخانه‌ها با جمع حقوق و مزایا و اضافه‌کاری با دریافتی نیروهای قراردادی تابع دولت به بیش از چهاربرابر می‌رسد».

یعنی کارگرانی که در واحدهای کار سپاه پاسداران یا ولی‌فقیه یا آقازاده‌ها کار می‌کنند، یک چهارم حقوق کارکنانی را دریافت می‌کنند که زیر نظر دولت کار می‌کنند. این کار هم توسط پیمانکاران و واسطه‌هایی که رژیم ایجاد کرده است، بین کارفرما و کارگران انجام می‌شود. اصلاً کارگر با کارفرما مواجه نمی‌شود؛ بلکه این‌ها در دفاترشان نشسته‌اند و کارگران را می‌دوشند، حقوقشان را می‌گیرند و قراردادهای مختلف را به امضای این‌ها می‌رسانند که بدترینشان همین قرارداد برگه سفید است. از کارگر یک برگه‌یی فقط سفید می‌گیرند و با هر چه دلشان بخواهد، آن را پر می‌کنند.



سوال: در ابتدای صحبتمان شما روی تشکل‌های کارگری و اهمیت سازمانیافتگی آنها انگشت گذاشتید. با توجه به این‌که تشکل‌های کارگری از همان شروع انقلاب تحت نظارت شدید دستگاههای امنیتی بوده، آیا به‌نظر شما اعتصابات کارگران می‌تواند شکل جدی به خود بگیرد؟ آیا در رژیم آخوندی چنین چیزی جواب دارد؟

عباس داوری: رژیم آخوندی از چهار دهه پیش امکان ایجاد تشکل‌های کارگری را گرفته است. یک شوراهایی به‌نام «شوراهای اسلامی کارگران»‌ به‌وجود آمده که معلوم نیست کارگری که موضوعش صنفی است، شورای اسلامی دیگر چیست! تازه مطابق قانون کار رژیم، ولی‌فقیه هم باید در آن نماینده داشته باشد. بنابراین چیزی به‌نام تشکیلات کارگری در رژیم آخوندی به‌طور مطلق شکل نمی‌گیرد. الآن یکی دوتا تشکل کارگری هست که رژیم این‌ها را قبول ندارد. کارگران هم به این دلیل که خصلت کارشان جمعی است، در هر جایی برای خودشان تشکل‌هایی دارند؛ ولی این‌ها به‌رسمیت شناخته شده نیست.

همان‌طور که برادرمان توحیدی هم گفت، این کار قبل از هر چیز، برای رژیم یک کار سیاسی است. بنابراین اصلاً اجازه نمی‌دهد. مهمترین اهرم برای کارگران، تشکل‌هایشان است.

یادآوری می‌کنم که در سال ۱۲۹۷ـ صد سال پیش ـ اولین تشکل کارگری که ۲۰۰۰کارگر عضو آن بودند در کارگاههای چاپخانه به‌وجود آمد. آنها توانستند آرام آرام شوراهای کارگری تشکیل بدهند. به همین دلیل دو سال بعد، یک اعتصاب ۱۴روزه راه انداختند که توانستند هم میزان کارشان را به ۸ساعت در روز برسانند و هم دستمزدشان را اضافه کنند. زیرا تشکل کارگری مهمترین اهرم و وسیله پیشبرد خواسته‌های کارگری است. به این دلیل، رژیم هرگز اجازه نخواهد داد که تشکل‌های کارگری ادامه پیدا کند.

برای این‌که در این زمینه، رژیم به‌طور واقعی رسوا بشود، یادآوری می‌کنم که سازمان بین‌المللی کار، سال‌های قبل رژیم را به‌دلیل نقض توصیه‌ها و تصمیم‌های سازمان بین‌المللی، در لیست سیاه قرار داد. دوستانی که در خارج ایران هستند می‌توانند از طریق سندیکاهای بزرگ، از طریق نمایندگان کارگران و سازمانهای بین‌المللی کار، به رژیم فشار بیاورند که این تشکل‌ها را بپذیرد. البته تکرار می‌کنم که رژیم نخواهد پذیرفت. این رژیم فقط یک راه دارد و آن هم سرنگونی است. این رژیم تمام راه‌ها را به روی کارگر، کشاورز و هر قشر و طبقه‌یی بسته است. آنها که دنبال آزادی و رهایی و عدالت هستند، یک راه بیشتر ندارند که عبارت از سرنگونی رژیم است.

محمدعلی توحیدی: هیچ‌کس بیش از کارگران و زحمتکشان از براندازی رژیم سود نمی‌برد. برای تشکل کارگری یک راه معمول در قانون است [البته در در قانون آخوندی راهی برایش وجود ندارد]. شوراهای اسلامی کارگران که آخوندها می‌خواهند درست کنند، وظیفه‌اش حفظ نظام و پایمال کردن حق کارگران است؛ کما این‌که مجلس شورای اسلامی‌شان هم کارش همین است.

بنابراین برای تشکل در محیط کار و برای خواست‌های کارگری باید دید در چه موقعیتی هستیم. موقعیت انقلابی است. این موقعیت انقلابی بعد از قیام دیماه 96 بر محیط‌های کارگری و شرایط جامعه ما احاطه دارد. طبق کلاسیک‌ترین تعریف ها: «بالایی‌ها نمی‌توانند و پایینی‌ها نمی‌خواهند». در چنین شرایطی:

  اولاً در کشور ما باید گفت یک موقعیت جنگی حاکم است. چرا موقعیت جنگی؟ به‌خاطر این‌که کشور با رژیم آخوندی در حال جنگ است. در صلح نیست. این رژیم کار بین خودش و مردم را به جنگ کشانده.

 ثانیاً این رژیم همین الآن چند جنگ را از کیسه کارگران ایران به پیش می‌برد. در سوریه دارد جنگ می‌کند برای حفظ رژیم، پولش را کی‌ می‌دهد؟ ماهانه ۶الی ۷میلیارد [که تازه‌يین رقم لو رفته آن است]. در یمن دارد جنگ می‌کند. در لبنان سرکرده حزب الشیطان آمد گفت آقا پول ما، سلاح ما، لباس ما، فشنگ ما، موشک ما، همه را خامنه‌ای می‌دهد. هزینه این سه ـ چهار جنگ خامنه‌ای از کیسه ملت ایران پرداخته می‌شود.

پس یک کشور در حال جنگ است. این شرایط جنگی ایجاب می‌کند که شیوه تشکل و شوراهای کارگری هم از این قوانین تبعیت بکند. ما زمانی در دانشگاه مبارزه می‌کردیم، می‌گفتیم: «اتحاد، مبارزه، پیروزی». با این شعار تظاهرات شکل می‌گرفت. بعد خودمان بحث می‌کردیم و می‌گفتیم بهتر است اگر بخواهیم درست صحبت کنیم، بگوییم: «مبارزه، اتحاد، پیروزی».

اول باید به مبارزه برخاست و   را که رژیم می‌خواهد تحمیل کند، به هم ریخت؛ هم‌چنان که می‌خواست نظمی را به نیشکر هفت تپه تحمیل کند، کارگران آن را به هم ریخته و مدیریت کارخانه را هم به دست گرفتند. با چنین پراتیک و با چنین خواستهایی می‌توان متشکل شد.

تشکل‌های کارگری به شکل اصلاح‌طلبان قلابی قابل شکل‌گیری نیست. در نبرد بی‌امان با این رژیم البته برای محیط کارگری هم می‌شود تشکل‌هایی درست کرد؛ تشکل‌هایی که رژیم را به‌رسمیت نمی‌شناسند و مبارزه‌شان را ادامه می‌دهند. کانونهای شورشی هم در نقطه اوج کار آنها قرار دارد.

عباس داوری: خشم‌ها را باید متوجه رژیم کرد و مهربانی‌ها و تبریکات را متوجه کارگران. به کارگران زحمتکش ایران به‌مناسبت روز جهانی کارگر تبریک بگوییم. مهربانی و مناسبات انسانی، بالاترین سرمایه‌یی‌ست که مردم ایران دارند و رژیم هر غلطی می‌خواهد بکند. این مهم نیست. ما و شما و مردم ایران مبارزه می‌کنیم.



سوال: یکی از معضلات کارگران در ایران تحت حاکمیت آخوندها، موضوع نبود امنیت شغلی است. کارگر ایرانی نمی‌داند فردا که به‌سر کار می‌رود آیا کاری هست بکند یا با اخراج مواجه خواهد شد. چگونه نبود امنیت شغلی در رژیم آخوندی نهادینه و سیستماتیک شده است؟

عباس داوری:  در هر حکومتی یک ساختار اقتصادی وجود دارد. در این رژیم ساختار اقتصادی یک ساختار انگلی در روند تولید است. من الآن فاکتهایی را از رسانه‌های رژیم برای شما می‌خوانم؛ به‌خصوص در ۵سال دولت روحانی. در ۵اسفند سایت خانه ملت نوشته است ۱۳۰۰واحد صنعتی تولیدی در ۲سال گذشته تعطیل شده.

 در مرداد۹۶علی یزدانی، رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل سازمان صنایع کوچک و شهرک‌های صنعتی گفت بیش از ۵۰۰۰واحد تولیدی کوچک و متوسط در سال گذشته تعطیل شد. خوب این را خبرگزاری ایسنا داده. همین‌طور خبرگزاریهای دیگر خبر داده‌اند که دامنه انهدام تولید تا جایی رسیده که کارخانه‌های با سابقه‌یی مانند دادگر [دادگر ۹۰سال در ایران سابقه داشته]، کارخانه ارج، کارخانه آزمایش و قند فریمان تعطیل شده‌اند.

علاوه بر این در پهنه کشاورزی هم در استان گلستان دستگاههای زیادی از پنبه‌کاری از دور خارج و بیش از صدها کارخانه بافندگی تعطیل شده است. کارخانه‌های نساجی هم تعطیل شده‌اند. این از یک طرف، از طرف دیگر طبق گفته‌ وزیر کار روحانی ـ وزیر جنایتکار و شکنجه‌گرش (ربیعی) ـ سالانه بین ۱میلیون تا ۱میلیون و ۲۰۰هزار نفر وارد بازار کار می‌شوند.

عامل سوم هم قاچاق کالاست که به‌طور سیستماتیک انجام می‌شود. طیب‌نیا وزیر اقتصاد روحانی گفته سالانه حجم قاچاق کالا به حدود ۱۹میلیارد دلار می‌رسد [این را خبرگزاری دویچهوله از قول او نوشته؛ به تاریخ ۶مهر۹۵]. طی یک روز۳۳۰۰کانتینر کالای قاچاق وارد کشور می‌شود و کارخانه‌های ما را از بین می‌برد. (خبرگزاری تسنیم ـ ۱۵فروردین۹۵)

تعطیلی کارخانه‌ها، قاچاق کالا و ورود نیروی جدید به بازار کار در حالی است که چیزی به چرخه تولید اضافه نمی‌شود. بودجه عمرانی امسال دولت روحانی، ۱۱هزار میلیارد دلار کمتر بوده. این رژیم تولید را نابود کرده. نیروی کار وجود دارد اما چرخه تولید به راه نیست. در یک معادله عرضه و تقاضا فرض کنید کاری یک ساعته در روز  وجود دارد، ۱۰نفر می‌ریزند تا آن کار را انجام دهند. اما کار پیدا نمی‌شود. رژیم هر بلایی می‌خواهد سر نیروی کار درمی‌آورد. نیروی کار را به ارزان‌ترین شکل ممکن به دست می‌آورد و بنابراین قانون خودش را می‌گذارد. برگه‌های سفید از کارگران می‌گیرد و امنیت آنان را از بین می‌برد. کشور ایران، کشوری جوان است و سالانه ۱میلیون و ۲۰۰هزار نیرو وارد بازار کار می‌شود؛ اگر حکومت نتواند برای آنها کار پیدا کند، آنها به خیابان می‌ریزند. چون نیروی کار ارزان زیاد است، به همین دلیل امنیت شغلی وجود ندارد.



سوال: به‌مناسبت اول مه، روز جهانی کارگران، چه توصیه‌یی برای کارگران و زحمتکشان میهنمان دارید؟

عباس داوری: در هر جایی که اعتراضات کارگری است، به آن بپیوندند. اتحاد خودشان را بیشتر کنند؛ به‌خصوص از دانشجویان انتظار داریم که به اعتراضات کارگری وارد شوند. کارگران و سایر اقشار در داخل خودشان کانونهای شورشی ایجاد کنند؛ برای این‌که بتوانند به حقوق حقه خودشان برسند، جز این‌که دست در دست هم با اتحاد، این رژیم را سرنگون کنیم، هیچ راه دیگری نیست. راه دیگری برای از بین بردن این همه فقر، درد و ناراحتی وجود ندارد.

به بچه‌های کار، زنان کار، گورخواب‌ها، کارتن‌خواب‌ها نگاه کنیم. واقعاً این رژیم همه راه‌ها را به روی مردم بسته است، یک راه بیشتر نیست و آن  عبارت است از این‌که با اعتراض و قیام خودمان، این رژیم را سرنگون کنیم.

من به‌رغم این که می‌‌دانم کارگران میهنمان دنبال وحدت و ایجاد تشکل هستند ـ جدا از این‌که رژیم قبول کند یا نه ـ باید تشکل خودشان را تشکیل دهند و از آن حفاظت کنند تا بتوانند حرف‌هایشان را بزنند و پیش ببرند. اگر تشکل یکپارچه داشته باشند، رژیم را وادار به عقب‌نشینی می‌کنند.

در سال ۹۵روحانی پا را از گلیم خودش فراتر گذاشت، یک لایحه ضدکارگری داد، کارگران ما ریختند جلو مجلس آن‌چنان شعار دادند که روحانی لایحه را پس گرفت. کارگران شعار می‌دادند که این قانون بردگی است. کارگران ما می‌توانند با اتحاد و تشکل از هر نوع اعم از سندیکا یا نمایندگی کارگری یا اتحادیه [ولو این‌که رژیم قبول کند یا نه] مهم نیست، کارگران خودشان آن را به‌رسمیت بشناسند. تقاضا دارم دوستانی که در خارج کشور هستند، آن‌هایی که می‌توانند به سازمان بین‌المللی کار، نامه بنویسند و از حقوق کارگران در همه جا دفاع کنند.

محمدعلی توحیدی: بهترین توصیه‌ها را برادر عزیزمان عباس داوری ـ با تجاربی که از کار سندیکایی و نیز کار انقلابی طی این چند دهه داشتند ـ به کارگران ایران و آن‌هایی که از مبارزات کارگری دفاع می‌کنند، کردند. من در تکمیل آن، اولاً فکر می‌کنم در این شرایط باید به کارگران و زحمتکشان ایران درود فرستاد؛ به‌خاطر این‌که در قیام دی۹۶و در ادامه‌ آن حضور پر افتخاری در مبارزات ملت ایران داشتند. واقعاً جایگاه شایسته خودشان را داشتند.

حافظه تاریخی ملت ایران اعتصاب نفتگران ایرانی را در آخرین روزهای دیکتاتوری سطلنتی به یاد دارد. این اعتصاب کمر سلطنت را شکست و آن را به زیر کشید. این کارگران و نفتگران ایرانی بودند که دستگاه فاسد سلطنتی را به زیرکشیدند. نظیر همان نقش را ما در قیام دی۹۶از کارگران ایران دیدیم.

باید از محمدعلی حاج آقایی که کارگر قهرمان چاپخانه بود و به اشرف آمد و به زندان رفت و همراه علی صارمی شهید شد و شاهرخ زمانی که یاد کنیم در زندان مقاومت کردند. در مزارش در تبریز کارگران جمع شدند. شما گفتید که باید بسازند و بسوزند، من شعری یادم آمد که یکی گفته بود:

 «حدیث بی‌خبران است با زمانه بساز!

زمانه با تو نسازد، تو با زمانه ستیز!‌»

برای تشکل کارگری، لازم نیست به وزارت کار آخوندی مراجعه شود. از هر کارگری که اخراج می‌شود باید حمایت کرد. باید ایستاد و دسته‌جمعی علیه این اخراج بپاخاست. این می‌شود تشکل کارگری. هر کارگری را که دستگیر می‌کنند، باید اعتصاب کرد و از خانواده‌اش حمایت کرد. تشکل‌های کارگری را باید شکل داد تا در ارتقای خودش به کانونهای شورشی گسترش پیدا کند.

کارگران ایران شعارهایی می‌دهند: «اگه یه اختلاس کم بشه ـ مشکل ما حل می‌شه»، این تیری است به قلب خامنه‌ای و رژیم اختلاس‌گر و دزد او. باید تکرار کرد و بر در و دیوار کارخانه‌ها نوشت که طرف حساب اصلی خامنه‌ای است. ثروت اندوزی ۹۵میلیاردی دارد و برای آن نه مالیات می‌دهد و نه حساب پس می‌دهد. کمیتهٔ باصطلاح امداد شیادان و جلادان در کنترل شخص خامنه‌ای است. این سرمایه‌ها به کجا می‌رود؟! دجال از حمایت تولید داخلی صحبت می‌کند. پاسخش این است که گورت را از ایران گم کن. پاسخش مرگ بر خامنه‌ای ا ست. این را باید بر در و دیوار کارخانه‌ها نوشت و با مبارزات صنفی و مطالبات تلفیق کرد که پاسخی باشد برای این رژیم که هیچ حقی را برای آزادی و کارگران به‌رسمیت نمی‌شناسد.

 کارگران ما به این پاسخ گفته‌اند، چون جایگاه تاریخی خودشان را دارند و واقعاً الآن استمرار و پیگیری تظاهرات کارگری، یک سند افتخار برای مبارزات کارگری ایران است. درود بر آنها و روز جهانی کارگران بر آنها مبارک.

ان‌شا‌ءالله این روز را هم به صحنة  دیگری از اعتراضات تبدیل کنند. این کارگران ایران بودند که وقتی آخوندها شعار «انرژی هسته‌یی حق مسلم ماست» را از ۱۵سال پیش خواستند به کارگران تحمیل کنند، در همان روز کارگران فریاد زدند: «نان، کار، آزادی ـ حق مسلم ماست» و آخوندها مجبور شدند که بساط دجالیت‌شان را جمع کنند.

درود بر کارگران ایران و ان‌شا‌ءالله که به‌عنوان نیروهای پیشتاز، به طبقه‌کارگر و کشاورزان ایران ادای وظیفه کنیم؛ کشاورزان قهرمان ایران که در ورزنه با چه رشادتی و با چه پیگیری حقآبه خودشان را پیگیری می‌کنند. درود بر همه و ان‌شا‌ءالله که روز کارگر در این سال به‌قول خواهر مریم سال قیام‌ها بر آنها مبارک و سرشار از افتخار باشد.