۱۳۹۷ فروردین ۱۲, یکشنبه

مهرداد هرسینی: خوزستان در آتش و دود



اکنون قریب یک هفته است که مردم به جان آمده در استان خوزستان کلیت نظام آخوندی را به چالشی ملی کشیده اند.

بروز اعتصاب و تحصن‌های گسترده در بخش‌های مختلف صنعتی و تولیدی به‌ویژه در نیشکر هفت‌تپه و یا در پی اهانت صدا و سیمای ولی فقیه به هموطنان عرب زبان امان، اکنون به دامنه اعتراضات به شهرهای مختلف این استان ضریب زده است.




واقعیت در ایران آخوند زده این است که با افزایش فشار توده‌ها به‌ویژه در استان‌های ضربه خورده، حاکمیت نیز به موازات سرکوب گسترده، در یک واکنش ارتجاعی به سیاست تحقیر، رفتارهای نژادپرستانه، توهین و بی‌احترامی نسبت به قومیت‌های مختلف میهن امان روی آورده است.

بر این سیاق تحقیر فرهنگ، آداب و سنن هموطنان امان در استان‌های شمالی، آذربایجان، خوزستان، لرستان و بسیاری از استان‌های مختلف کشور اکنون به سیاست‌های رسمی رسانه‌ای و رادیو تلویزیون دولتی و متولیان ریز و درشت رژیم تبدیل شده، بطوریکه طی سال گذشته به‌کرات شاهد خیزش و اعتراضات مردمی علیه سیاست‌های ارتجاعی رژیم در شهرهای مختلف بوده‌ایم.

از این منظر است که خامنه‌ای طلسم شکسته در انتقام از قیام آفرینان و در پاسخ به شعارهای «مرگ بر خامنه‌ای» بسیاری از استان‌های به‌شدت ضربه‌پذیر کشور مانند کردستان، سیستان و بلوچستان و یا خوزستان و هرمزگان را «امنیتی» اعلام کرده و دست به سرکوب خونین علیه فعالان سیاسی و مذهبی، آدم‌ربایی، قتل و همچنین دستگیری‌های کور و گسترده زده است.

 در رابطه با خیزش‌های اخیر مردم به جان آمده در استان خوزستان، دبیرخانه شورای ملی مقاومت (۱۱ فروردین ۱۳۹۷) اعلام کرد: مزدوران نیروی انتظامی و گارد ویژه ضد شورش با پرتاب گاز اشک‌آور و با باتون به تظاهرکنندگان در شهر کوت عبدالله حمله کردند و به سوی آنها آتش گشودند. درگیری بین مردم و نیروهای سرکوبگر تا ساعتها ادامه یافت.
در جریان تظاهرات ضد حکومتی در اهواز و سایر شهرها شمار زیادی از مردم به‌ویژه جوانان دستگیر شدند. گروهی از زنان در میان دستگیر شدگان به چشم می‌خورند».

اما واقعیت در پشت این حرکات به‌حق اعتراضی که هیچ سنخیتی با هرگونه «اصلاحات» در درون دیکتاتوری ولی فقیه ندارد، آن است که سه عامل مهم به روند قیام در این استان زرخیز ضریب زده است.
نخست رکود شدید اقتصادی به تبع آن تعطیلی گسترده واحدهای صنعتی و تولید که بروز بیکاری گسترده به‌ویژه در میان کارگران و کشاورزان و پیدایش پدیده شومی بنام فقر گسترده راه برده است.
دوم اعمال سیاست‌های مخرب تبعیض قومی و مذهبی به‌ویژه در میان هموطنان سنی مذهب.
و سوم نیز تخریب و غارت گسترده محیط‌زیست به‌ویژه بحران آب، خشکسالی رودخانه کارون و یا هوای به‌شدت آلوده با ریزگردها هستند که به یقین مهمترین عوامل برای روند روبه رشد اعتراضات ضد حکومتی در استان‌های غربی و جنوبی کشور می باشند.

همچنین در بهمن ماه سال گذشته بود که با بروز ریزگردها و قطع آب و برق در این استان، مردم شهرهای خوزستان ضمن تجمع در مقابل استانداری‌های حکومت از «مرگ خوزستان» در رژیم فاسد آخوندی خبر داده بودند.
در آن دوران ابعاد اعتراضات ضد حکومتی به حدی بود که با شدت گرفتن پدیده گردوغبار و ریزگردها، حتی کلیه مدارس، ادارات در شهرهای اهواز، هندیجان، امیدیه، رامشیر، بندرامام، ماهشهر، کارون، با وی، سوسنگرد، هویزه و حمیدیه نیز تعطیل شدند.

چنین وضعیت بحرانی به یقین ماحصل سیاست‌های ضد ملی و مخرب حاکمیتی غارتگر و فاسد است که تمامی تخم‌مرغ‌های خود را بر سرکوب، تروریسم و صدور بنیادگرایی گذاشته است.
 در نبود عرق ملی وبی تفاوتی حاکمیت نسبت به سرنوشت میلیون‌ها هموطن ما در خطه‌های ضربه خورده، در نبود رسیدگی‌های دولتی و عدم اختصاص بودجه برای عمران و آبادانی، در سایه دزدی و غارت ای میلیاردی حکومت و وجود باندهای مافیایی، اکنون فقر و فلاکت سراپای جامعه را در برگرفته است.
تازه‌ترین ارزیابی‌های رژیم در بهترین حالت اکنون سخن از آن دارند که «از چهار ایرانی، سه نفر ناراضی هستند». بر این منطق به یقین آغاز قیام‌های مردمی از دیماه گذشته با موتور محرکه کانون های شورشی و استمرار آن با شیوه ها و اشکال مختلف، پاسخی منطقی و کوبنده مردم و مقاومت ایران به تمامی تمهیدات دیکتاتوری ولایت فقیه برای رسیدن به خواسته‌ی به‌حق سرنگونی این رژیم ضد ایرانی می باشد.