جنبش دادخواهی قتلعام 67
نشریه البلاد عربستان سعودی مقالهیی به قلم دکتر سنابرق زاهدی مسئول کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت با عنوان «آخوندها از دادخواهی میترسند» درج کرده است.
در این مقاله تأثیر جنبش دادخواهی بر شقه در درون رژیم آخوندی بررسی شده است. یکی از آثار مهم این جنبش در شکست مهندسی نمایش انتخابات خامنهای برای آوردن آخوند دژخیم ابراهیم رئیسی بود.
در مقاله مسئول کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت در روزنامه البلاد عربستان میخوانیم:
«مدتی است که جنبشی در ایران با خواست پیگرد مسئولان قتلعام سیهزار تن از زندانیان سیاسی مجاهد خلق در سال 1988آغاز شده است.
بلافاصله در پایان جنگ ایران و عراق خمینی فتوایی به دست خط خودش صادر کرد و دستور داد همه اعضای مجاهدین خلق که در زندان بودند اعدام شوند. برای اجرای این فتوا ”کمیسیون مرگ“ در تهران و سایر مناطق ایران شکل گرفت و در عرض چند ماه بیش از سیهزار تن از زندانیان سیاسی اعدام شدند که اکثریت قاطع آنان از مجاهدین خلق بودند. بیشتر اعضای کمیسیون مرگ زنده هستند و هماکنون در مناصب بالای رژیم ولایت فقیه بر سر کارند. همه مسئولان در این رژیم از جمله خامنهای و رفسنجانی و روحانی و خاتمی و دیگران در این جنایت بزرگ دست داشتند.
همچنین مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری در دولت سابق روحانی عضو کمیسیون مرگ در تهران و علیرضا آوایی وزیر کنونی او نیز عضو کمیسیون مرگ در شهر دزفول بوده است. در طی 28سال رژیم آخوندها توانست با قرار دادن خطوط قرمز، سکوت و سانسور را بر بزرگترین قتلعام زندانیان سیاسی پس از جنگ جهانی دوم اعمال کند. این جنایت بزرگ ضدانسانی در دایره سانسور عمومی داخل ایران باقی ماند زیرا کسی جرأت سخن گفتن از آن را نداشت وگرنه بهای سنگینی را بایستی میپرداخت. در سال1998روزنامه ”آریا“ خبر کوتاهی درباره این قتلعام نوشت که در آن آمده بود که محمد خاتمی رئیسجمهور وقت رژیم یکی از حامیان اجرای فتوای خمینی برای اعدام زندانیان بوده است و خاتمی شخصاً دستور بستن این روزنامه را برای همیشه داد.
تحول بزرگ در جنبش دادخواهی
در طی سال گذشته در یادبود این قتلعام، تحول بزرگی در این زمینه بهوقوع پیوست. جامعه ایران به دعوت خانم مریم رجوی برای جنبش ملی برای دادخواهی از مرتکبین این جنایت پاسخ داد. و بعد از چند هفته و در گیرودار اعدامهای جمعی تابستان 1988از یک نوار صوتی مربوط به دیدار آیتالله منتظری جانشین وقت خمینی با اعضای ”کمیسیون مرگ“ در تهران پرده برداشته شد. این کمسیون از چهار تن تشکیل شده بود که تصمیم خمینی را برای اعدام هزاران تن از زندانیان سیاسی در زندان اوین و گوهردشت در تهران اجرا کردند. یکی از آنان ابراهیم رئیسی بود که کاندایدای مورد نظر خامنهای در انتخابات اخیر ریاستجمهوری بود.
پس از این دو رخداد، مردم ایران و اعضاء شبکه مقاومت دیوار ترس را شکسته و اقدام به نوشتن شعارهایی بر دیوارهای خیابانها در تهران و شهرستانها نمودند و خواستار محاکمه دستاندرکاران این جنایت شدند.
خانواده شهدا برای ارائه اطلاعات جدیدی از اعضاء کمیته مرگ در مناطق مختلف ایران و شناسایی گورهای جمعی و ارسال اسامی بیشتر قربانیان، فعال شدند.
وابستگان به این رژیم مواضع مختلفی گرفتند. برخی از آنها مثل احمد خاتمی امام جمعه خامنهای در تهران در خطبه نماز جمعه از جنایتکاران این قتلعام تقدیر نمود چرا که این رژیم را نجات دادند. وی فراتر رفته و گفت: ”بایستی به جلادان مدال داده شود!“ همچنین ابراهیم رئیسی تصریح کرد که به اقدامی که در آن زمان علیه ”منافقین“ انجام داده، افتخار میکند. اما برخی مثل مطهری نایب رئیس مجلس شورای رژیم گفت: اگر اشتباهی صورت گرفته بایستی از آنها عذرخواهی نمود و به خانوادهها غرامت داد.
شقه در درون رژیم آخوندی بر اثر جنبش دادخواهی
سپس شقه بزرگی در درون دستگاه آخوندی بهوجود آمد و تعداد زیادی از آنها فتوای خمینی و قتلعامی را که نتیجه این فتوا بود را تأیید نکردند. این تناقض در انتخابات ریاستجمهوری بالغ شد بهطوریکه خامنهای در تحمیل کاندیدای خود ابراهیم رئیسی به تمامی جناح های حاکمیت شکست خورد.
اما آنچه که آخوندها دائماً از آن وحشت دارند این است که نسل جدید خواستار حسابرسی از مرتکبین جنایت قتلعام 1988هستند. سازمان عفو بینالملل چندی قبل نوشت نسلی که پس از انقلاب علیه شاه متولد شده امروز خواهان تحقیق در مورد قتلعام سال 1988است و اگر گامهایی را که درسطح بینالمللی در این زمینه برداشته شده دنبال کنیم، میتوان دلیل ترس آخوندهای حاکم بر ایران را فهم کرد. منظورم عاصمه جهانگیر گزارشگر فقید ویژه حقوق بشر در ایران است که در گزارشی که به مجمع عمومی مللمتحد در سال گذشته ارائه داد بر روی نامههای بسیاری تأکید داشت که از داخل ایران و از خانوادههای شهدا دریافت کرده بود و از او خواسته بودند در این زمینه کار کند. همچنین در اواخر سال گذشته دبیرکل سازمان ملل نیز این در گزارش خود به مجمع عمومی سازمان ملل به این موضوع پرداخت.
فعالیتهای وسیعی در پهنههای مختلف وجود داشت: مانند انتشار کتاب و گزارشات و برپایی نمایشگاه و نوشتن مقالات در روزنامهها و غیره. یا فعالیتهایی که در خارج ایران انجام شد تا مردم ایران را برای مورد سوال قرار دادن سرکردگان این رژیم ترغیب کنند بهویژه اینکه ما میدانیم بالاترین مسئولان این نظام از آخوندها گرفته تا رهبران سپاه در انجام این جنایت دست داشتهاند.
علی اکبر ناطق نوری از این موضوع صحبت کرد و گفت: ”نوههای نسل اول و دوم آمده و به ما میگویند آنها (زندانیان سیاسی) در پیش شما زندانی بودند. آیا آنها را محاکمه کردید؟ آیا آنها زندانی نبودند؟ آنها محکوم به زندان و در داخل زندان بودند. پس چرا آنهایی که در دست شما زندانی بودند را اعدام کردید؟ این موضوع تبدیل به سؤال نسل جدید شده است. بله در خیابانها و در دانشگاهها این سؤال مطرح کرده و میگویند چرا؟ هنگامی که ما به گذشته ناطق نوری نگاه میکنیم(میبینیم) که او یکی از بالاترین مسئولان این رژیم و دو دوره رئیس مجلس شورای رژیم و رئیس دایره بازرسی دفتر خامنهای و عضو شورای تشخیص مصلحت رژیم بوده است و میتوان حاصل و نتیجه طرح این موضوع توسط وی را فهم کرد و وارد شدن مسئولان بلندپایه این رژیم به این موضوع نشان میدهد که آنها در مشکل خیلی بزرگی افتادهاند.در قیام اخیر روشن شد که این شهدا تبدیل به دانه شدند که هفت خوشه برویاند و در هر خوشهیی صد دانه باشد و خداوند برای هر کس که بخواهد (آن را) چند برابر میکند، و خداوند گشایشگر داناست یعنی اینکه ملیونها نفر از مردم ایران که قیام کرده و خواستار سرنگونی رژیم آخوندها بودند در حقیقت خواستشان محاکمه قاتلان 30هزار شهیدی استکه در سال 1988اعدام شدند کما اینکه 1000کانون شورشی نیز همین موضوع را تا بهدست آوردن نتیجه دنبال خواهد کرد.
و آیا این معنی آن این استکه نسل جدید زمانی آرام خواهد شد که محاکمه و مجازات مرتکبین این جنایت بزرگ، که بسیاری از هیئتهای بزرگ بینالمللی مدافع حقوق بشر آن را بهعنوان یک جنایت ضدبشری توصیف کردند، را ببیند و ما از طریق سرنگونی رژیم ولایت فقیه و برقراری ایران آزاد و صلح دوست بهدنبال این موضوع هستیم تا این جنایتکاران در یک دادگاه عادلانه و مستقل و بر اساس معیارها و اسناد کنوانسیونها و میثاقهای بینالمللی محاکمه شوند.