روز اول اردیبهشت ۹۷ روحانی و معاوناول او جهانگیری در نشستی تحت عنوان هماندیشی مدیران ارشد دولت سخنرانی کردند. این سخنرانی زمینهیی از قبل داشت. روز ۲۹فروردین روحانی در سخنرانی خود بهمناسبت روز ارتش، کنایههای طعنآمیزی علیه سپاه گفته بود و روز بعد یعنی ۳۰فروردین، سپاه و امامجمعههای نظام به حمایت از سپاه لشکرکشی کردند و علیه روحانی و صحبتهای روز قبل او داد سخن دادند. و بالاخره روز اول اردیبهشت ۹۷ دوباره نوبت به روحانی رسید تا در سخنرانیاش دعوا را به مدار بالاتری کشانده و تشدید کند.
روحانی اگر در سخنرانیاش در مراسم روز ارتش در ۲۹فروردین با اشاره و کنایه به سپاه زده بود، این بار خیلی روباز طرف مقابل را مورد حمله قرار داد و دستگاه دولت را هم در همین رابطه بسیج کرد. او خطاب به مدیران گفت:
« برخی مدیران دولتی روزه سکوت گرفتند... نمیدانم از چه میترسند، هر کس در پست دولتی است در هر رده مدیریتی، باید بداند او طبق قانون اساسی و طبق وظیفه شرعی از توانمندی برخوردار است و باید به وظیفه عمل کند و اگر از اخم این و آن هراس دارد برود کنار...». روحانی سپس به کارکنان دستگاه اجرایی الگو و نمونه داد و گفت: «دستگاه نظارتی برای ما نوشته مدل هواپیمایی که میخرید این مدلی باشد، من در پاسخ نوشتم به تو چه ربطی دارد و چهکاره هستی و فکر کرده دستگاه نظارتی میتواند نوع اتومبیل و کشتی و هواپیما را برای ما تعیین کند». بعد همانطورکه دیدیم به قانون اساسی استناد کرد و تا آنجا پیش رفت که بهنحوی در تعادلقوای جنگ قدرت درونی رژیم خود را همسنگ خامنهای و حتی بهلحاظ اجرایی بالاتر نشاند و به این ترتیب بر راهحل خود تأکید کرد.
اما سؤال و نکته قابلتأمل این است که روحانی فیالواقع در تعادل درونی رژیم پشتش به کجا و چه چیزی گرم است که نه تنها خودش اینطور به طرف مقابل حمله میکند بلکه مدیران دستگاه دولتی را هم به ایستادن در مقابل تحمیلات سپاه برمیانگیزاند؟
واقعیت این است که روحانی پشتش به وضعیت خراب و بحرانی رژیم و به ضعف خامنهای گرم است. کما اینکه پشت احمدینژاد هم به همین وضعیت بحرانی گرم است. پشتشان به این وضعیت گرم است که:
رژیم در آستانهٔ پایان مهلت ضربالاجل است و سایهٔ تحریمهای خفهکننده و انزوای منطقهیی و بینالمللی بالای سر رژیم است.
وضعیت وخیم اقتصادی و صعود وحشتناک قیمت ارز
وضعیت انفجاری جامعه، کاززون، خوزستان و اهواز، کشاورزان اصفهان، شهرهای کردستان، تهران و... و شعارهای بیسابقه تظاهرات [ما زن و مرد جنگیم/ دشمن ما همین جاست و...]
امروز در همان همایش، جهانگیری نیز در ادامه و تکمیل حرفهای روحانی وارد شد و در پوشش پاسخ به احمدینژاد در واقع به کل باند رقیب اخطار کرد که اوضاع خطرناک است و اگر به خودتان نیایید مشکلات به چالشهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی تبدیل میشود. موضع جهانگیری تندوتیزتر بود. روحانی بهرغم حرفهای تندوتیزش، در چارچوب رژیم حرف زد و میزند. روحانی با وجود حملاتی که به سپاه میکند، اما میخواهد سپاه باشد و به همان نقش خود در سرکوب ادامه دهد، اما در خط خودش. کما اینکه جا به جا و در مقاطعی از سپاه خیلی غلیظ تعریف و حمایت میکند. حرفهای جهانگیری هم در همین جهت است و تأکید میکند:
ما پای نظام و رهبری ایستادهایم. با وجود همه انتقادات با هم، تا پای جان پای نظام ایستادهایم.
و بعد تأکید میکند: «یک پیوستگی بیسابقهیی میان چالشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بینالمللی بهوجود آمده و هر مسأله بینالمللی میتواند بر مسائل اقتصادی و اجتماعی ما تاثیر بگذارد و مسائل داخلی بر مسائل منطقهیی و بینالمللی مؤثر باشد، در چنین مقطعی هماهنگی میان قوای سهگانه باید جزو اولویت اول ما باشد». جالب این است که جهانگیری خودش بهعنوان بالاترین مدیر اجرایی دولت، جز حرفدرمانی هیچ راهحلی ندارد و میگوید: ما نباید اجازه بدهیم مشکلات به چالشهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی تبدیل شود. موضوع کازرون باید حل شود، نمیشود مردم هر روز به خیابان بیایند و عدهیی هم بر این موج سوار شده و شعارهای خود را سردهند. مسأله زایندهرود، یزد و خوزستان هم باید حل شود. زخم زلزله کرمانشاه هم باید التیام یابد و مسکن آنها تأمین شود. باید گفتگوهای ملی را با هدف تقویت وحدت در جامعه دنبال کنیم. باید همه جریانهای سیاسی و نخبگان را دور هم جمع کرد».
علاوه بر اینها، خامنهای هم ساکت است و معنی سکوت او، با تجربهیی که از برجام داریم تأیید خطی است که دولت روحانی دارد پیش میبرد. بنابراین روحانی یک تأیید ضمنی خامنهای را هم در جیبش دارد.
یک نکته عجیب که در این دعواهای گسترشیابنده باندی به چشم میخورد و تعجب را برمیانگیزد این است که بهرغم اینکه بهخوبی میدانند که اینطور حرف زدن با یکدیگر و بالا کشیدن جنگ باندی برای خودشان که به قول خودشان در یک کشتی نشستهاند خطرناک است اما وضعیت آنقدر بحرانی است که این کش و واکشها را به آنها تحمیل میکند. هر کدامشان به دیگری میگوید این راهی که میروید به نابودی نظام منجر میشود، اما خودشان در همان راه میروند و عمل میکنند؛ چون منافع گروه و باند خودشان همین را اقتضا میکند و این حرفها از منافع خودشان در میآید. واقعیت این است که خامنهای و کل رژیم در بنبست گیر کرده و اینها همه نمود و بروز این وضعیت بنبست است.
روحانی اگر در سخنرانیاش در مراسم روز ارتش در ۲۹فروردین با اشاره و کنایه به سپاه زده بود، این بار خیلی روباز طرف مقابل را مورد حمله قرار داد و دستگاه دولت را هم در همین رابطه بسیج کرد. او خطاب به مدیران گفت:
« برخی مدیران دولتی روزه سکوت گرفتند... نمیدانم از چه میترسند، هر کس در پست دولتی است در هر رده مدیریتی، باید بداند او طبق قانون اساسی و طبق وظیفه شرعی از توانمندی برخوردار است و باید به وظیفه عمل کند و اگر از اخم این و آن هراس دارد برود کنار...». روحانی سپس به کارکنان دستگاه اجرایی الگو و نمونه داد و گفت: «دستگاه نظارتی برای ما نوشته مدل هواپیمایی که میخرید این مدلی باشد، من در پاسخ نوشتم به تو چه ربطی دارد و چهکاره هستی و فکر کرده دستگاه نظارتی میتواند نوع اتومبیل و کشتی و هواپیما را برای ما تعیین کند». بعد همانطورکه دیدیم به قانون اساسی استناد کرد و تا آنجا پیش رفت که بهنحوی در تعادلقوای جنگ قدرت درونی رژیم خود را همسنگ خامنهای و حتی بهلحاظ اجرایی بالاتر نشاند و به این ترتیب بر راهحل خود تأکید کرد.
اما سؤال و نکته قابلتأمل این است که روحانی فیالواقع در تعادل درونی رژیم پشتش به کجا و چه چیزی گرم است که نه تنها خودش اینطور به طرف مقابل حمله میکند بلکه مدیران دستگاه دولتی را هم به ایستادن در مقابل تحمیلات سپاه برمیانگیزاند؟
واقعیت این است که روحانی پشتش به وضعیت خراب و بحرانی رژیم و به ضعف خامنهای گرم است. کما اینکه پشت احمدینژاد هم به همین وضعیت بحرانی گرم است. پشتشان به این وضعیت گرم است که:
رژیم در آستانهٔ پایان مهلت ضربالاجل است و سایهٔ تحریمهای خفهکننده و انزوای منطقهیی و بینالمللی بالای سر رژیم است.
وضعیت وخیم اقتصادی و صعود وحشتناک قیمت ارز
وضعیت انفجاری جامعه، کاززون، خوزستان و اهواز، کشاورزان اصفهان، شهرهای کردستان، تهران و... و شعارهای بیسابقه تظاهرات [ما زن و مرد جنگیم/ دشمن ما همین جاست و...]
امروز در همان همایش، جهانگیری نیز در ادامه و تکمیل حرفهای روحانی وارد شد و در پوشش پاسخ به احمدینژاد در واقع به کل باند رقیب اخطار کرد که اوضاع خطرناک است و اگر به خودتان نیایید مشکلات به چالشهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی تبدیل میشود. موضع جهانگیری تندوتیزتر بود. روحانی بهرغم حرفهای تندوتیزش، در چارچوب رژیم حرف زد و میزند. روحانی با وجود حملاتی که به سپاه میکند، اما میخواهد سپاه باشد و به همان نقش خود در سرکوب ادامه دهد، اما در خط خودش. کما اینکه جا به جا و در مقاطعی از سپاه خیلی غلیظ تعریف و حمایت میکند. حرفهای جهانگیری هم در همین جهت است و تأکید میکند:
ما پای نظام و رهبری ایستادهایم. با وجود همه انتقادات با هم، تا پای جان پای نظام ایستادهایم.
و بعد تأکید میکند: «یک پیوستگی بیسابقهیی میان چالشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بینالمللی بهوجود آمده و هر مسأله بینالمللی میتواند بر مسائل اقتصادی و اجتماعی ما تاثیر بگذارد و مسائل داخلی بر مسائل منطقهیی و بینالمللی مؤثر باشد، در چنین مقطعی هماهنگی میان قوای سهگانه باید جزو اولویت اول ما باشد». جالب این است که جهانگیری خودش بهعنوان بالاترین مدیر اجرایی دولت، جز حرفدرمانی هیچ راهحلی ندارد و میگوید: ما نباید اجازه بدهیم مشکلات به چالشهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی تبدیل شود. موضوع کازرون باید حل شود، نمیشود مردم هر روز به خیابان بیایند و عدهیی هم بر این موج سوار شده و شعارهای خود را سردهند. مسأله زایندهرود، یزد و خوزستان هم باید حل شود. زخم زلزله کرمانشاه هم باید التیام یابد و مسکن آنها تأمین شود. باید گفتگوهای ملی را با هدف تقویت وحدت در جامعه دنبال کنیم. باید همه جریانهای سیاسی و نخبگان را دور هم جمع کرد».
علاوه بر اینها، خامنهای هم ساکت است و معنی سکوت او، با تجربهیی که از برجام داریم تأیید خطی است که دولت روحانی دارد پیش میبرد. بنابراین روحانی یک تأیید ضمنی خامنهای را هم در جیبش دارد.
یک نکته عجیب که در این دعواهای گسترشیابنده باندی به چشم میخورد و تعجب را برمیانگیزد این است که بهرغم اینکه بهخوبی میدانند که اینطور حرف زدن با یکدیگر و بالا کشیدن جنگ باندی برای خودشان که به قول خودشان در یک کشتی نشستهاند خطرناک است اما وضعیت آنقدر بحرانی است که این کش و واکشها را به آنها تحمیل میکند. هر کدامشان به دیگری میگوید این راهی که میروید به نابودی نظام منجر میشود، اما خودشان در همان راه میروند و عمل میکنند؛ چون منافع گروه و باند خودشان همین را اقتضا میکند و این حرفها از منافع خودشان در میآید. واقعیت این است که خامنهای و کل رژیم در بنبست گیر کرده و اینها همه نمود و بروز این وضعیت بنبست است.