۱۳۹۷ فروردین ۲۰, دوشنبه

ایستادن، پیامی بربال باد صبا - در بزرگداشت حماسه نوزدهم فروردین 90


حماسه فروغ اشرف

19فروردین۱۳۹۰-۸آوریل۲۰۱۱:
نوزدهم فروردین90 یادآور حماسه‌ای بزرگ وفراموشی‌ناپذیر در سالهای اخیر است. رخدادی با صحنه‌هایی شگفت، از پایداری مجاهدین بر سر آرمانشان. پایداری با دست خالی در برابر لشکری زرهی و تا دندان مسلح.

اما یاد کردن از حماسه‌ها، و بزرگداشت حقیقی عمل و فدای قهرمانان، بازبینی ارزشهای آفریده شده، و دستاوردهای آن قهرمانی‌ست ابتدا به چگونگی آن رخداد بنگریم:

گزارش رخداد:

از روز ۱۴فروردین۹۰ مالکی، دست پرورده رژیم آخوندی برای اجرای خونریزی جدید در اشرف آماده‌سازیهای خود را شروع کرد و تعدادی زرهی را وارد قسمتهای شمالی قرارگاه کرد. این کار با اعتراض مجاهدین مواجه شد و زرهیها مجبور به بازگشت شدند. 



از غروب ۱۸/۱/۱۳۹۰ ورود نیروهای جدید تحت‌امر مالکی به اطراف اشرف شروع شد در ساعت چهار و چهل و پنج دقیقه صبح جمعه ۱۹فروردین حمله نیروهای جنایتکار با نفربر و هاموی از سمت شمال اشرف آغاز گردید. 

اما آنان با مقاومت قهرمانانهٴ اشرفیان مواجه شدند.


پس از ۶ساعت نبرد نابرابر با به‌کارگیری انبوهی زرهی و چندین گردان و با شلیک تیر مستقیم و زیر گرفتن نفرات با هاموی، مقاومت تمام‌عیار مجاهدین باعث شد که تهاجم در شمال خیابان اصلی‌اشرف متوقف شود. مهاجمان با ایجاد یک خاکریز در شمال خیابان اصلی مستقر شدند. در این تهاجم ۳۶تن از اشرفیان از جمله ۸تن از زنان قهرمان مجاهد به‌شهادت رسیدند. شمار مجروحان به ۳۵۰تن رسید و شش مجروح را نیروهای مالکی به گروگان‌ گرفتند.



در آن حمله شماری از پاسداران نیروی تروریستی قدس همراه با انبوه نیروهای دولت عراق شرکت داشتند. آنان به زبان فارسی به مجاهدان فحاشی می‌کردند.

تهاجم به اشرف بلافاصله به خبر مهم تقریباً تمامی خبرگزاریهای بین‌المللی و عربی تبدیل شد.

بلافاصله رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا که در عراق بود اظهار نگرانی کرد.

سخنگوی وزارت‌خارجه آمریکا روز بعد گفت که دولت و ارتش عراق شروع کننده این بحران بوده‌اند و ما از این موضوع برآشفته‌ایم.

وزارت خارجه انگلستان و نروژ بلافاصله از این اقدام وحشیانه دولت عراق ابراز انزجار کردند.

تقریبا همه احزاب و گروهها و شخصیتهای عراقی و ایرانی با شدیدترین لحن این تهاجم وحشیانه را محکوم نمودند.

تنها وزیرخارجه رژیم ولایت‌فقیه به‌خاطر تهاجم ضدبشری به اشرف از دولت عراق تقدیر کرد، اما هشدار داد: «آقای نخست‌وزیر، .. اگر امروز حرکت شما با اخراج کامل آنها از خاک عراق همراه نباشد به‌زودی تبدیل به ابزاری می‌شود که از آن برای تخریب شما و دولت عراق به جرم نقض حقوق‌بشر استفاده می‌کنند» 

این هشدار خود نشانی و اعترافی به شکست رژیم در آن حمله و هجوم بود.


چرا آن حمله صورت گرفت:


خانم مریم رجوی در گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت پاریس، با عنوان «پیروزی عدالت ـ حفاظت از اشرف» در ۲۸خرداد ۱۳۹۰ گفت:
«حمله ۱۹فروردین به اشرف، واکنش رژیم برای مهار نیروی سرکش آزادی در جامعه ایران، مخصوصاً بعد از شعله‌ور شدن دوباره آتش قیامها از زیر خاکستر خیانت بود. در ۶ و ۷مرداد سال ۸۸ هم، یک ماه ونیم بعد از شروع قیامها ولی‌فقیه، برای حفظ تعادل خودش به‌شدت به حمله به اشرف نیاز داشت. زیرا بودونبود رژیم در ارتباط مستقیم با فنا و بقای ضدرژیم است. این حقیقتی است که در ۳۰سال گذشته بارها آزمایش شده است. و حالا توفان قیامهای منطقه هم به آن افزوده شده و رژیم را می‌لرزاند. این‌جا بود که ستونهای زرهی برای پاکسازی کامل به اشرف یورش بردند».

از این‌رو خامنه‌ای، مالکی را موظف کرده بود تا مجاهدین را با حمله متمرکز گردانهای زرهی و پیاده و پیاده-مکانیزه، قتل‌عام کند.

بر اساس اسناد به‌کلی سری، مالکی در دستور عملیاتی مربوط به این تهاجم جنایتکارانه از مجاهدین به‌عنوان دشمن نام برده و باید که «با استفاده از زور» در قرارگاهشان سرکوب شوند.

در حقیقت آن یک دستور عملیاتی برای انهدام اشرف بود که مالکی و سخنگویانش تلاش می‌کردند آن را تحت عنوان مسخره بازپس‌گیری زمینهای کشاورزی از مجاهدین جا بزنند. بهانه‌یی رسوا که هر چه می‌گذرد، رسوایی آن بیشتر آشکار می‌شود، چرا که تا امروز یعنی پنج سال بعد از آن حمله، هیچ زمینی به هیچ کشاورزی بازگردانده نشده است.

مالکی برای حمله ۶ و ۷مرداد «حاکمیت عراق» و برای حمله ۱۹فروردین پس گرفتن زمینهای کشاورزی را علم کرد. اما واقعیت این بود که این کشتار در بیت خامنه‌ای طراحی شده بود و نیاز رژیم ولایت‌فقیه را برآورده می‌کرد. به همین دلیل مجاهدان آزادی در برابر آن ایستادند و پرچم هیهات و تسلیم ناپذیری را در برابر فاشیسم سیاه دینی، در اهتزار نگه‌داشتند. آنها با دست خالی به یکانهای زرهی دشمن «بیا، بیا» گفتند و درسهای جدیدی از ایستادن بر سر حقوق مسلم و قانونی را برای بشریت معاصر عرضه کردند.

درسهایی که به گفته رهبر مقاومت: «در تاریخ تمام جنگهای ملی و میهنی و انقلابی بی‌نظیر است. و ایران و ایرانی، هر چند سوخته جان و جگر سوخته، از آن به خود می‌بالد».

هم‌چنان که دکتر منوچهر هزارخانی گفت: «آرمانگرا بودن مجاهدین را از تسلیم ناپذیریشان هم می‌توان دریافت. وقتی پای دیوارشان می‌گذارند که یا تسلیم شوند ـ یعنی به آرمانشان پشت کنندـ یا بمیرند، آن وقت مرگ را بر تسلیم شدن ترجیح می‌دهند»..

با سلام به همه شهیدان و زندگان آن حماسه پایداری، و با سلام به آن عزم ایستادن تا به آخر، به نتایج و دستاوردهای آن بنگریم:
دستاوردهای پایداری مجاهدین در ۱۹فروردین ۱۳۹۰:
مجاهدین با پایداری خود آن حمله را ناکام گذاشتند. پایداری آنان صحنه سیاسی را چرخاند و حقانیت مقاومت ایران، چنان درخشید که جهانی را به یاری مقاومت برانگیخت.

وقتی موج سنگین اعتراض جهانی برخاست، مالکی برای گریز از آن، ترفند دیگری در پیش گرفت و اعلام کرد تا ۳۱دسامبر ۲۰۱۱ باید اشرف بسته شود. از آن پس، بیش از هر زمان دیگر مشخص شد که هسته مرکزی توطئه‌ها این است که رژیم ولایت‌فقیه مجاهدین را تنها تهدید موجودیت خود می‌داند و می‌خواهد آنها را نابود کند، یا وادار به تسلیم نماید.

اما مجاهدان اشرف، با اتکاء به همان اصل ایستادگی تا آخر، ضرب‌الاجل ۳۱دسامبر را به هیچ گرفتند. آنها باز هم در مقابل تهدیدها و ضرب‌الاجلها که یک‌سال بعد به ۱۵ ضرب‌الاجل رسید، ایستادند و با جهانی کردن موضوع اشرف، توطئه رژیم ولایت‌فقیه را در هم شکستند.

خانم مریم رجوی در فروردین۱۳۹۱ در سالگرد آن حماسه که''فروغ اشرف'' نام گرفت، گفت: «هرگز در محاسبه رژیم ولایت‌فقیه نمی‌گنجید که شما بتوانید با وادار کردن جامعه جهانی به دخالت در معادله اشرف، در معادلات سیاسی، ضرب‌الاجل پایان سال میلادی را پس بزنید. هرگز در محاسبه خامنه‌ای نمی‌گنجید که شما بتوانید با عزیمت به محل دیگر، یعنی محل جدید، یعنی لیبرتی و گذار به مرحله‌یی تازه، طرح نابودی جنبش مقاومت سازمان‌یافته‌ را خنثی کنید».

پس از آن پایداری که نقطه اوج و قله‌یی سرکشیده در فدا بود، دوران گل دادن دستاوردهای مجاهدین فرا رسید. اگر دشمن اشرف را با انواع روشها محاصره کرد و برای از هم پاشیدن آنها توطئه کرد، اما مجاهدین با پایداری دهساله، و با فداکاریهایی هم‌چون ایستادگی در حماسه فروغ اشرف، و پس از آن با ایستادگی تا آخر بر سر حقوق مسلم خود، توانستند از قلب همین محاصره بیرحمانه، محاصره جنبش آزادی ملت ایران را درهم بشکنند چگونه؟ : با خروج از فهرست تروریستی آمریکا! 

مجاهدان آزادی در اشرف و لیبرتی یک عامل مهم پیروزی در کارزار حقوقی جنبش مقاومت بودند. کارزاری که بر اثر آن قضاییه آمریکا به ستم و بی‌عدالتی روا شده اعتراف کرد. کارزاری که باعث شد دادگاه استیناف آمریکا، وزارت‌خارجه را به بازبینی نام گذاری ملزم کند و سپس با تعیین یک ضرب‌الاجل ۴ ماهه، راه پس و پیش برای وزارت‌خارجه باقی نگذارد.

خانم رجوی در این زمینه نیز در دهم مهر ۱۳۹۱، در جشن ”پیروزی عدالت ”گفت:
«اما عامل دیگر درهم شکستن این برچسب، اشرفیها و پایداری پرشکوه آنها است. چرا که لیست‌گذاری یورشی برای نابودی مقاومت بود؛ و اشرفیها با پایداری خود مقاومت را نگاهبانی کردند».

ادامه پایداری:
پس از آن نیز در ادامه راهی که با خون قهرمانان ۱۹فروردین هموار شد و بر پایه همان اصل اتکاء به نیروی خود و پرداخت و فدای حداکثر در نبرد برای آزادی، و همان رسم ایستادگی که 19 فروردین قله‌یی از آن بود، مجاهدان اشرف و لیبرتی توانستند تمامی توطئه‌های رژیم ولایت‌فقیه برای فروپاشی سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی را یکی پس از یگری نقش برآب کنند.

نهایتا دربهمن 90 اولین گروه از مجاهدان اشرفی به توصیه خانم رجوی بعد از گرفتن تضمینهای لازم از خانم کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، به قرارگاه لیبرتی جابه‌جا شدند.

البته رژیم ولایت‌فقیه و عواملش در عراق، همه چیز را در لیبرتی برای شکستن روحیه مجاهدان آماده کرده بودند. اما خلاصه پایداری مجاهدین خلق در لیبرتی این بود: «اراده مجاهدین را نمی‌توان شکست». بنابراین رژیم ولایت‌فقیه و مزدورانش باز هم به تنها طرح باقیمانده خود یعنی کشتار رو آوردند:

غیر از کشتار 10شهریور 92 در اشرف و به‌شهادت رساندن 52 شهید سرفراز وگروگانگری 7نفر دیگر، موشک‌باران لیبرتی نیز از ۲۱بهمن سال ۱۳۹۱ آغاز شد. تا کنون چهار حمله موشکی به لیبرتی و یک هجوم و قتل‌عام وحشیانه در اشرف صورت گرفته است که آخرین آنها در7بهمن 94 و به‌شهادت رساندن 24 قهرمان مجاهد خلق بود


اما نتیجه این همه جنایت چه شده است؟ این جنایات جهانی را علیه جنایتکاران و توطئه‌گران برانگیخت و پایداری مجاهدان، الگوی درخشانی از ایستادگی شد. الگویی که هم‌چنان در سراسر ایران و جهان، جوانان و مردم ایران را به خیزش و قیام و ایستادگی می‌خواند.

اکنون شعار «یک، دو، سه، صد، هزار اشرف می‌سازیم» به شعار هموطنان پشتیبان مقاومت در هر گردهمایی تبدیل شده است. می‌دهند

بله! اکنون این رویارویی ادامه دارد. اما آنچه شرایط جوشان جامعه را به خطر چاره‌ناپذیری برای رژیم تبدیل کرده، الهام‌بخشی همین مجاهدان اشرفی در لیبرتی و حضور سرفرازانه و قدرتمند همین مقاومت سازمان‌یافته مردم ایران است. آنان که از همه این قتل‌عام‌ها و کشتارها عبورکرده و با درهم‌شکستن سنگین‌ترین توطئه‌ها روز به روز بر انسجام خود افزوده‌اند؛ آنان که اکنون برای مردم ایران، نماد و الگوی پایداری و امید به پیروزی هستند. اما باید دیدکه وضع دشمن مجاهدین یعنی رژیم ولایت‌فقیه چگونه است؟ :
چنان که خانم مریم رجوی در سخنرانی نوروز ۱۳۹۲ گفت: «مردم ایران بار دیگر دیدند و دریافتند که چه کسانی بر سر پیمان آزادی ایستاده‌اند و خامنه‌ای و پسمانده‌های خمینی تهدید رژیم منحوسشان را در کجا می‌بینند.

ایرانیان و جهانیان دیدند که قلب تپنده پایداری در برابر استبداد دینی و پادزهر بنیادگرایی در کجاست.

به قول مسعود: «اشرف حماسه ماندگار تاریخ معاصر ایران بود. و اکنون اسطوره جاودانی تاریخ ایران و خلقهای جهان شده است».

مجاهدان آزادی، در مقابل چندین بار موشک باران لیبرتی هم، استواری و صلابت خود را به اوج رساندند.

آری، مقاومت ایران، بارها پیکرش به خون آغشته و سرخ فام شد، اما استوار و محکم ایستاد و رستاخیز تاریخی همت و عزم ملت ایران برای کسب آزادی گردید. حقیقت این است که مقاومت ایران بن‌مایه بهار را یافته است.

یعنی شکفتن و قد برافراشتن و درخشیدن در تیره‌ترین تیرگیها و زمستان‌ترین زمستانها.

پس در برابر شقاوتها و سنگدلیها بر رزم خود افزود ه است. در بغرنجی اوضاع، در تلاطم حوادث بزرگ و در کوران حمله‌ها و توطئه‌ها، راه و راهنما را در تسلیم نشدن و نبرد یافته است.

بله، گوهر دستاوردهای ما در سال گذشته و شاخص و شاقول پیشروی ما در سال جدید همین است: نبرد، پایداری و تعهد و عزم صد برابر برای سرنگونی آخوندها و آزادی مردم ایران».

آری! وضعیت فلاکتبار رژیم ولایت‌فقیه، به‌خصوص بعد از زهر خوران اتمی و عملکرد آن در تار وپود رژیم، از جمله، از آثار جوشش خون آن شهیدانی است که در نوزده فروردین ۹۰، بی‌سلاح و بی‌سپر، در برابر زرهیها ایستادند و درس پایداری دادند. جوششی که مستمراً ادامه داشته و اکنون که مرحله سرنگونی و شمارش معکوس رژیم ولایت با تمام نشانه‌هایش فرا رسیده، یکانهای ارتش آزادیبخش ملی ایران در سراسر میهن بر اساس فرمان رهبر مقاومت اعلام آمادگی کرده‌اند و بهار آزادی ایران در راه است. راه و رسم اشرفی نیز نیز هم‌چنان الهام‌بخش برخاستنها و خروشهاست.

اکنون هر هموطن عاشق آزادی ایران، در دل خویش آتشی به نام اشرف دارد و برای خلق هزار اشرف برای سرنگونی رژیم ضدبشری می‌رزمد. پس سلام بر شهیدان نوزدهم فروردین ۱۳۹۰ و همه شهیدان و رزمندگان قهرمانی که با عزم ایستادن، راه را تا آزادی ایران ادامه می‌دهند. 
اشتراک گذاری:
رویداد تاریخی
رویدادهای مقاومت
موسی خیابانی، سردار شهید خلق
رویدادهای مقاومت 1396/11/18
سردار کبیر خلق موسی خیابانی
مجاهد کبیر موسی خیابانی از اعضای با سابقه سازمان طی سالهای بعد از سال 50است. موسی اواخر سال 45به عضویت سازمان درآمد و تحت مسئولیت شهید علی میهن دوست به سرعت به سمت کسب صلاحیتهای یک عنصر و مسئول همه‌جانبه پیش رفت. موسی خیابانی ایدئولوژی سازمان را زیر نظر شهید بنیانگذار محمد حنیف‌نژاد آموزش دید. او قبل از سال 50در ارتباط با رهبران و بنیانگذاران شهید سازمان مسئولیتهای سنگینی در سازمان به‌عهده داشت. او بعد از آن‌که سازمان در سال 49در سه شاخه سازماندهی شد در مرکزیت یکی از شاخه‌ها قرار داشت. سال 49همزمان با ورود سازمان به مرحله‌ی تدارک عمل و ایجاد آمادگیهای نظامی در اعضاء، موسی بهمراه چند تن دیگر برای طی دوره‌ی آموزش چریکی راهی فلسطین گردید. لیکن پس از خروج مخفیانه از ایران، در دوبی مورد سوءظن پلیس آنجا واقع گشت و با 5تن دیگر از برادران دستگیر شد. پلیس دوبی پس از این‌که بیش از 3ماه از اسارت آنها گذشت، تصمیم گرفت این برادران را به‌وسیله‌ یک هواپیما تحویل مقامات ساواک شاه بدهد. در پی این تصمیم که سازمان از آن آگاه شده بود، یک واحد از رزمندگان مجاهدین تحت فرماندهی شهید رسول مشکین فام طرح تغییر مسیر هواپیما را با کمک خود برادران زندانی مورد بررسی قرار دادند و سپس آن را با موفقیت کامل به مرحله‌ی اجرا درآوردند. در آبانماه 49هواپیمای حامل موسی و 5مجاهد دیگر در آسمان آبهای خلیج تحت کنترل مجاهدین در آمد و مجبور به فرود در بغداد گردید. پس از پیاده شدن در فرودگاه بغداد مقامات عراقی آنها را دستگیر و به زندان افکندند. موسی و 8تن دیگر از برادران دو ماه نیز در زندان بغداد در بازداشت به‌سر بردند و شکنجه سختی را در کتمان اسرار سازمان متحمل شدند. تا این‌که سرانجام پس از روشن شدن مسائل، همگی توسط دفتر الفتح از بغداد به فلسطین عزیمت کردند.

موسی خیابانی – عزیمت به فلسطین
موسی 3ماه ونیم در اردوگاههای سازمان الفتح در لبنان و سوریه آموزش دید و سپس در مرداد سال 50مخفیانه به ایران بازگشت. موسی در جمع‌بندی تجربیات خارج نقش فعالی داشت. همچنین از فرماندهان نظامی سازمان قبل از ضربه شهریور به‌شمار می‌رفت.

موسی خیابانی – دوران زندانهای شاه
برادر مجاهد موسی خیابانی به‌دنبال یورش گسترده‌ ساواک به سازمان مجاهدین در شهریور 50همراه 33تن دیگر از اعضاء دستگیر شد. وی ماهها زیر شکنجه قرار داشت. شدت ضربات وارده در دوره‌ بازجویی بحدی بود که مدتی در بیمارستان بستری گردید. موسی در اردیبهشت 51، در یک بیدادگاه نظامی (که شهید سعید محسن نیز در آن محاکمه می‌شد) به اعدام محکوم گردید. این حکم در بیدادگاه دوم نیز تأیید شد. لیکن پس از گذشت حدود یک‌ماه و به‌دنبال اعدام 5تن از اعضای کمیته مرکزی سازمان در 4خرداد، رژیم تحت فشارها و موج اعتراضات گسترده‌یی که از واکنش افکار عمومی نسبت به صدور احکام اعدام در مورد مجاهدین نشأت می‌گرفت مجبور شد که از اعدام او و چند تن دیگر از مجاهدین صرفنظر نماید. موسی به حبس ابد محکوم شد و به زندان قصر انتقال یافت.

او در کنار برادر مجاهد مسعود رجوی و شهید کاظم ذوالانوار، سازماندهی و رهبری مجاهدین را در زندانهای شاه برعهده داشت. او نقش بسیار مهمی در مبارزات داخل زندان و حفظ روحیه‌ی عمومی مقاومت داشت. از همین نظر، همواره مورد فشار و شکنجه پلیس و حساسیت فوق‌العاده ساواک قرار داشت. موسی طی 7سال فعالیت پی گیر در این سالها، نقش به‌سزایی در تثبیت و رشد تشکیلات و ارتقاء کادرهای مجاهد در داخل زندان ایفاء کرد.

بخصوص پس از ضربه اپورتونیستهای چپ‌نما در سال 54که موجودیت سازمان از جوانب متعدد در معرض هجومهای نفی کننده قرار داشت، موسی قاطعانه بر خطوط بنیانگذاران سازمان ایستاد و از موضع انقلابی و یکتاپرستانه یک مجاهد اصیل، در سه جبهه علیه رژیم و مرتجعین راست و اپورتونیستهای چپ‌نما مبارزه کرد. او در کنار برادر مجاهد "مسعود رجوی"این مبارزه را در آن سالهای سخت رهبری می‌کرد. موسی سهم مهمی در احیاء و بازسازی ارزشهای مجاهدین و ارتقاء دستاوردهای ایدئولوژیک –تشکیلاتی داشت. صداقت انقلابی او یکی از بارزترین نمونه‌های حل شدگی یک مجاهد در ایدئولوژی و سازمان انقلابی‌اش می‌باشد. وی جزو آخرین سری از زندانیان سیاسی بود که در دیماه 57به همت خلق قهرمان ایران از زندان آزاد شد و در تبریز مورد استقبال باشکوه وبی سابقه مردم قرار گرفت.


موسی خیابانی در انقلاب ضدسلطنتی
او در بهمن ماه 57همگام با مردم دلیر وآزاده تبریز، در قیام قهرمانانه‌ی خلق ایران شرکت جست. به‌خصوص با فرماندهی تسخیر قهرمانانه پادگانهای رژیم شاه در تبریز نقش مهمی در خنثی کردن توطئه‌های دشمن که تحت پوشش "اعلام وفاداری نیروهای مسلح "هم‌چنان به سرکوب مردم می‌پرداختند، داشت. این کوشش‌ها در نهایت در پرتو فداکاری و جانبازی خلق قهرمان تبریز، به سقوط مواضع رژیم شاه منتهی گردید.

موسی خیابانی در نبرد با رژیم خمینی
پس از پیروزی قیام برادر مجاهد موسی خیابانی در مرکزیت سازمان پیوسته عهده‌دار مسئولیتهای سنگینی در امر رهبری و تعیین خطوط مجاهدین خلق ایران بوده و به‌عنوان یک انقلابی موحد همهٔ انرژی و امکانات خود را در خدمت پیشبرد مبارزه‌ی رهایی بخش خلقمان و ارائه چهره‌ی راستین و انقلابی اسلام قرار داده، اما خطیرترین و در عین‌حال پرشکوه‌ترین دوران حیات انقلابی و کم نظیر مجاهد کبیر موسی خیابانی، از زمانی شروع شد که برادر مجاهد مسعود رجوی، بنا‌ به تصمیم مرکزیت سازمان با پرواز قهرمانانه‌اش به پاریس عزیمت کرد. چرا که از آن تاریخ موسی به‌عنوان قائم‌مقام و جانشین مسعود، تمامی مسئولیتهای او را در داخل کشور عهده‌دار شد. دورانی که بی‌تردید عظمت آن را شاید در بزرگترین انقلابات جهان نیز کمتر بتوان یافت.

موسی در این دوران درخشان، اصالت و عظمت ِنقش یک عنصر موحد ِمجاهد را در رأس فرماندهی انقلاب و سازمان ِرهبری کننده‌ی آن به بهترین وجه اثبات کرد. آنهم در بحبوحه‌ی سرنوشت سازترین نبرد انقلابی مسلحانه توده‌یی ِسراسری بر علیه پلیدترین نیروی ارتجاعی تاریخ که با دستاویز قرار دادن و سؤ استفاده ارتجاعی و فریبکارانه از اسلام انقلابی و آئین پاک حنیف، تمامی رذالت ها و شقاوتهای ضدبشری و ضداسلامی را هر روز و هر لحظه در ابعادی وحشت انگیز از خود بروز داده است. البته در این مختصر مجال آن نیست که حماسه "موسی"را کاملاًتصویر کنیم. اما بی‌تردید خلق و انقلاب ما خاطره‌ی تابناک این ستاره درخشان و جاودان را همواره گرامی خواهد داشت و با بهره‌مندی از تاثیر عظیمی که او –چه در دوران حیات پربارش و چه با شهادت قهرمانانه‌اش –بر انقلاب کبیر خلق ما بر جای گذاشت، راه او را تا قله پیروزی و رهائی، یعنی نیل به جامعه‌ای عاری از استبداد و استعمار و استثمار و تحقق جامعه بی‌طبقه‌ی توحیدی ادامه خواهد داد.
موسی خیابانی از زبان مسعود رجوی
 موسی خیابانی، سردار شهید خلق در اسفند ماه 58برادر مجاهد مسعود رجوی در میتینگ دهها هزارنفری مجاهدین در تبریز –شهر ستارخان و خیابانی –که در رابطه با مبارزات انتخاباتی مجلس برگزار شده بود، در مورد مجاهد کبیر موسی خیابانی چنین گفت:
برای شما و برای تبریز، به‌خاطر اهمیتش به‌خاطر آن‌که گفتم زادگاه عقیدتی –سیاسی –تشکیلاتی ماست، بهترین خودمان را –برادر مجاهدم موسی را انتخاب کردیم و به شما هم پیشنهاد می‌کنیم. و ما امروز "محور و لنگر "تشکیلاتی‌مان را به شما پیشنهاد می‌کنیم. بارها از برادر شهید و بنیان‌گذارمان شنیدم که گفته بود (هم در دورانی که ما زندان بودیم و هم مدت کوتاهی که او هنوز در بیرون بود) جزو کسانی که نام می‌برد که تا آخر در این راه خواهند ایستاد، در صدرشان موسی بود. چه در روزگاری که یک‌سال در فلسطین به‌سر برد و چه در سالی که دستگیر شد و ساعتی بعد ما پیکر نیمه جان و بیهوش او را دیدیم که سیاه شده بود و بعد به بیمارستان بردند و جراحیش کردند و هنوز هم غده‌ای در سر دارد ولی باز هم دژخیمان از سیاه کردنش سیاه کردن تمام پیکرش خودداری نکردند. بعد در بی‌دادگاه هم مرد و مردانه دفاع کرد. از تبریز گفت از خلق گفت، از ایران گفت، از سرداران گفت یادم هست وقتی که در زندان، کارها خیلی به ما سخت می‌شد، به راستی او تکیه‌گاه ما بود، نه تکیه‌گاه ما بلکه تکیه‌گاه همه زندانیها. به‌خاطر برخوردهای قاطعش، به‌خاطر سازش ناپذیری اش. اگر موسی نبود، سازمان ما هم نبود. براستی بگویم، ما عادت به تعریف نداریم، اما فقط به‌مثابه‌ی یک گزارش به شما همشهری هایش، به خلق قهرمان تبریز، بایستی گزارش بدهم: بعد از ضربه‌ی چپ نماها، اگر موسی نبود، براستی که سازمان ما هم نبود خیلی چیزها امروز در صحنه‌ی انقلاب ایران نبود. در یک کلام بگویم: اگر مردان استوار و آهنین عزمی هم‌چون موسی نبودند براستی که دشمن اثری از ما به‌جا نمی‌گذاشت. باز هم در یک کلام وقتی که چپ‌نما ها شایع کردند که تمام مجاهدین تغییر مکتب و مسلک داده‌اند واز اسلام خارج شده‌اند، مسأله برای موسی آن‌قدر روشن بود که خودشان هم می‌گفتند بجز موسی. بعد هم در بسیاری گزارشات به‌دست آمده از ساواک شنیدیم که اگر خیابانی را نبرند تعداد نادمین زندان کم خواهد شد. ببریدش تا نادمین زندان زیاد بشوند. پس امروز، مادران تبریزی من، پدرها، برادرها و خواهرها! من به شما تبریک و تهنیت می‌گویم، برای چنین کاندیدائی، چکیده و عصاره‌ی مکتبی و تشکیلاتی خودمانرا تقدیم شما کردیم. و در معرض انتخاب شما قراردادیم. شما 60سال پیش در شهریور 1298 یک خیابانی دیگر را هم با 6635رأی راهی مجلس کردید. اگر آن‌روز هم خیابانی در مجلس نبود، التیماتوم تزار را می‌پذیرفتند و این هم یک خیابانی دیگری است از همان "سلاله "و تبار از تبار سرداران.

"این خیابانی"هم نظیر آن خیابانی، آن جانهایی است که به اعتقاد من هرگز نمی‌شود مغلوب شان کرد. مگر خیابانی شهید، خیابانی بزرگ، خیابانی معلم نگفته بود که: "جانهایی که فدیه‌ی حق و خلق هستند هرگز مغلوب شدنی نیستند"؟
جملاتی از پدر طالقانی در وصف برادران مجاهد مسعود رجوی و موسی خیابانیوقتی اسم مجاهدین برده می‌شد، اعصاب اینها (ساواک) بهم می‌لرزید و کنترلشان را از دست می‌دادند، با این‌که اغلب در چنگال آنها بو دید. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان به حق است. از اسم "مسعود رجوی"وحشت داشتند. از اسم "خیابانی"وحشت داشتند. (پدر طالقانی)