«مقام معظم» طی «سفر تاریخی!!» خود در ۲۴ مهر ۱۳۹۰ به کرمانشاه در جمع مشتی بسیجی علائم و نشانههای «تغییر مهندسی» نظام آخوندی را اینگونه به تصویر کشیده بود: «امروز نظام ما نظام ریاستی است؛ یعنی مردم با رأی مستقیمِ خودشان رئیسجمهور را انتخاب میکنند؛
تا الآن هم شیوهٔ بسیار خوب و تجربهشدهای است. اگر یک روزی در آیندههای دور یا نزدیک احساس بشود که به جای نظام ریاستی مثلاً نظام پارلمانی مطلوب است هیچ اشکالی ندارد؛ نظام جمهوری اسلامی میتواند این خط هندسی را به این خط دیگر هندسی تبدیل کند؛ تفاوتی نمیکند».
در آن دوان هنوز جوهر این جملات خشک نشده، موجی از مخالفت بهویژه از سوی باند رفسنجانی به راه افتاد. وی که روزی روزگاری «فرد دوم نظام» بود، ضمن به چالش گرفتن خامنهای از جمله گفت: «تضعیف بخش جمهوریت نظام خلاف قانون اساسی است و قدرت انتخاب مردم محدود و محصور میگردد». (سایت العربیه ۲۵ اکتبر ۲۰۱۱)
ترجمان این جملات به معنای آغاز نبردی سهمگین بین دو جناح متخاصم برای تعین و تکلیف «ارثی» بجا و روی دست مانده از خمینی ملعون تعبیر گردید، بطوریکه باند خامنهای بلافاصله ضمن به صحنه آمدن، خواستار خلع ید رفسنجانی از «ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام» گردید.
خیز دوم خامنهای برای به کرسی نشاندن «آمال و آرزوهای» ولایت برای یکدست نمودن حاکمیت، با سخنان یک نمایند دیگر «ولایت مدار» در مجلس حکومتی آغاز گردید. یونس اسدی نماینده باند ولایت از مشکینشهر در گفتگویی ضمن خط و نشان کشیدن برای باند مقابل، به تلاش جدید مجلس حکومتی در این زمینه اشاره و تأکید کرد: «این طرح در پی بیانات رهبر معظم انقلاب در سفر به کرمانشاه که به نظام پارلمانی اشاره کرده بودند، مطرح شده است».
همچنین در آن دوران علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس (۲۳ دیماه ۱۳۹۲) در گفتگویی با سیات حکومتی «باشگاه خبرنگاران جوان» ضمن دو قبضه کردن تلاش مجلس، گفت: «قرار شد در این زمینه کار کارشناسی صورت بگیرد، تیمهایی کار خود را شروع کردند که نمیدانم به کجا رسیدند، این ایده مقام معظم رهبری باید دقیق بررسی شده و ابعاد مختلف آن به معظمله گزارش شود».
این دور از جنگ قدرت نیز با حملات باند مقابل بهویژه رفسنجانی خنثی گردید. در این رابطه وی سفرهایی به قم و دیگر عتبات داشت و تلاش نمود تا ضمن هماهنگ نمودن بخشی از حوزه علمیه و آخوندهای درشت و مخالف خامنهای، به مقابله با خیز دوم ولیفقیه بپردازد.
رفسنجانی در این رابطه یکبار دیگر به صراحت «طرح حذف پست ریاست جمهوری» و جایگزینی آن با انتخاب «نخستوزیر از طریق مجلس» را که عموما بخشی از طیول خامنهای است، رد نمود و اضافه کرد که این طرح «به تضعیف جمهوریت نظام» منجر میشود و «خلاف قانون» است.
طی روزهای گذشته خامنهای برای سومین بار با گسیل مهرههای خود در مجلس، یکبار دیگر گوشههایی از تلاشهای خستگیناپذیر ولایت را برای به جریان انداختن این طرح را نمایان ساخت. در این رابطه یوسفیان ملا، رئیس کمیسیون تدوین آئیننامههای داخلی مجلس (۹ مهر ۱۳۹۶) از جمله با اشاره به نامه جمعی به «مقام معظم» برای تغییر نظام ریاستی، تأکید کرد: «موضوع ایجاد نظام پارلمانی در ذهن صاحبنظران همچنان مطرح میباشد، زیرا شرایط فعلی پاسخگوی نظام نیست. مجلس اگر بخواهد با دولت تعامل داشته باشد، باید چشمپوشیهای فراوانی را انجام دهد، در حال حاضر مجلس مسائل فراوانی را میبیند، ولی به خاطر تعامل صحبتی نمیکند». (تلویزیون حکومتی)
واقعیت در لابلای این جملات همان وجود آثار شقه و شکاف در رأس نظام آخوندی بر سر مسائل کلیدی میباشند. خامنهای برای برون رفتن از مجموعه بحرانها راهحل نهایی را با اهرم هرچه بیشتر امنیتی و نظامی کردن کشور، در هرچه یکدست تر کردن حاکمیت و حذف باند مقابل میبیند.
مقام معظم از فردای شکست سنگین در مهندسی نمایش انتخابات که شاخص آن همان تودهای شدن شعار مقاومت ایران نه به آخوند «شیاد و جلاد» بود، اکنون در محاصره کامل مردم، مقاومت ایران و جامعه جهانی قرار گرفته است. حرکات روبه رشد و اعتراضات روبه رشد گسلهای اجتماعی، مقاومت بی امان زندانیان سیاسی، وجود مقاومت سازمان یافته از سوی مجاهدین و رفتن پیام و دیدگاه های سیاسی مریم رجوی به داخل تودههای بهجانآمده به یقین مهمترین عامل برای این حجم از وحشت و هراس خامنهای از آیندهای نه چندان «روشن» میباشد.
بر این منطق است که خامنهای در راس یک نظام فاسد، غارتگر و سرکوبگر و در آخرین روزهای دیکتاتوری ولایت، علائم و نشانههایی مبنی بر تلاش مجدد برای یکدست نمودن رژیم را به بیرون ساطع مینماید.
اینکه آیا «مقام معظم» بتواند طرح «تغییر مهندسی» را تا به آخر به پیش ببرد، برای مردم بهجانآمده ایران اساسا فاقد هرگونه جایگاه و ارزش میباشد، زیرا این رژیم ضد مردمی با ریاست جمهوری و یا بدون منصب ریاست، سالها است که به بخشی از تاریخ سیاه ایران تعلق گرفته و باید برود، به همین سادگی.
بر این منطق و به یقین پاسخ به این سؤال را باید در تعادل قوای درونی رژیم و بروز شقه و شکاف هرچه بیشتر در حاکمیت جستجو نمود. شکاف میان پست ریاست جمهوری نظام آخوندی با ولیفقیه واقعیتی نهادینه شده در این رژیم میباشد. از نخستین رئیسجمهور نظام که آنگونه مورد غضب خمینی قرار گرفت تا آخرین آن که خود را «امنیتیترین رئیسجمهور نظام» میداند، تماما در تضاد و جنگ و جدال با بیت ولیفقیه بوده و میباشند. اکنون باند مقابل به عیان میبیند که چگونه به مانند «دستمال یکبار مصرف» مورد «لطف و محبت» ولینعمت خود قرار گرفته و چگونه این وضعیت بهغایت شکننده حکایت آن مثل معروف «از صحن خانه تا لب بام از آن من/ از بام خانه تا ثریا از آن توست» را برای باند روحانی تداعی مینماید.
روزنامه اعتماد از باند دولت «تدبیر و امید»! ضمن هشدار، این واقعیت را اینگونه به رخ ولیفقیه میکشد: «(اجرای این طرح) مستلزم بالا رفتن آستانه مدارای سیاسی است که هماکنون در پایینترین حد از مدارای سیاسی به سر میبریم. ماشین قدرت در (نظام) دارای فرمانهای متعدد است... باید این نکته را به عنوان پاشنه آشیل تلقی کنیم و حتما باید دنبال یکپارچهسازی قدرت برویم».