مریم رجوی در سخنرانی 8 مارس 2017 در آلبانی پایداری رهبری زنان را مشروط به حضور مردانی دانست که آرامان برابری را پیش روی خود قرار داده اند،
خانم مریم رجوی بهمناسبت روز جهانی زن، در یک کنفرانس بینالمللی در آلبانی تحت عنوان زنان در رهبری سیاسی، با حضور مریم شخصیتهای سیاسی و مبارزان جنبش برابری از کشورهای مختلف جهان برگزار شد، طی سخنانی در رابطه شرط پایداری رهبری زنان و بعنوان یک پیام به پیشگامان دنیای تازه برابری گفت: «حضور زنان در سطوح مختلف رهبری و مدیریت البته گامی است بهپیش. اما اگر با دگرگونی اساسی در فرهنگ و در مناسبات زن و مرد همراه نباشد و مادامی که برابری و همبستگی را برقرار نکند، این دستاورد بازگشتپذیر است.
پیام تازه مقاومت ما، درست در همین نقطه است:
این که بدون وجود مردانی که آرمان برابری را پیشاروی خود قرار داده و برای برقراری آن قیام کرده باشند، رهبری زنان صورت واقعی بهخود نخواهد گرفت. تجربه رهبری زنان در جنبش ما، با نقشآفرینی صفی از این مردان، از این پیشگامان دنیای تازه، امکانپذیر شد.
بنابراین خطاب به شما برادران عزیزم میگویم:
راهی که شما در این سه دهه پیمودید مایه سربلندی است؛ نه فقط برای من و برای ما که برای مردم ما و برای جهان بشری که تشنه برابری و آزادی است.
بله، این مردان رها روابط جمعی نویی شکل دادند، با شور و اشتیاق، همه جا بهدفاع از آرمان برابری برخاستند و اثباتگر امر رهبری زنان شدند. آنها ارزشهای تازهیی بر پایه صدق ورزیدن و از خود گذشتن و دیگران را بر خود اولویت دادن، خلق کردند. آنها بر نگرش کالایی نسبت به زنان خط بطلان کشیدند و در پرتو همین مناسبات، در صفوف خود برادری را بهمراتب بیش از گذشته برقرار کردند.
پس، مشارکت برابر زنان در رهبری، فراگردی نیست که بدون رهایی مردان متصور باشد. چگونه متصور است که نیمی از جامعه قید و بندهای اجبار و بهرهکشی را در هم بشکند؛ در حالی نیمه دیگر هنوز در اسارت همان تاریکیهاست.
تجربه جنبش ما اثبات کرد که رهبری زنان، از یک سو آنها را در مدار انسانهای مسئول و برابر قرار میدهد، از سوی دیگر وقتی مردان رهبری زنان را میپذیرند، یک سازوکار رهاییبخش را ممکن میکنند. برآیند این برابری، تعالی روابط و مناسبات است. یعنی بر اثر آن، روابط برادرانه و همچنین همبستگی و روابط خواهرانه متحول و نو میشود.
یعنی مناسبات درهر دو سو از قیاس، رقابت منفی و تنگ نظری آزاد میشود. در این صورت هر کس پیشروی دیگری را نه مانع خود که امکان تازهیی برای پیشروی خویش میبیند. آری، در جهان رهایی و آزادی، پیشروی زن و مرد نه در تقابل با هم، که لازمه هماند و یکدیگر را تکمیل میکنند.
در حقیقت مردان این جنبش، پیام رهاییبخشی برای جامعه ایران دارند. این پیام، فراخوانی است به همه پسران و برادران و پدران ما در جامعه ایران که برای رهایی مردم ایران، بهدفاع از آزادی و برابری برخیزند. پیام رهاییبخش آنها، همان گمشده جهان امروز یعنی برادری است. پس رهبری زنان در جنبش مقاومت، نام و نماد یک دگرگونی است که روابطی بر اساس برابری حقیقی بنا کرده است.
تأکید میکنم که این برابری چیزی نیست که در تساوی حقوقی و سیاسی و فرصتهای مساوی متوقف شده باشد، بلکه ضرورتاً ارتقای همبستگی انسانی را میطلبد. یعنی زنانی که سرنوشت خود را بهدست گرفتهاند و همچنین مردانی که با ایمان بهبرابری، شخصیت بارآور، خلاق و فعال را در خود پرورش دادهاند. این مناسبات تازه که از بسیاری قید و بندها رها شده، در درون یک جنبش محاصره شده، مولد نیروی عظیمی شد که با آن توانست بهیک پایداری پرشکوه دست بزند.
در نتیجه:
شما مجاهدین توانستید در مقابل ۹ حمله و قتلعام و دو بار گروگانگیری، در مقابل ۶۷۷ روز شکنجه صوتی و در مقابل هشت سال محاصره ضدانسانی، پایگاه آزادی و برابری را برای سالهای طولانی برپا نگاهدارید.
در صحنه بینالمللی نیز شما توانستید لیستگذاری مجاهدین در اروپا و آمریکا را که بهدرخواست آخوندها صورت گرفته بود، یکی پس از دیگری باطل کنید و در بیش از ۲۰دادگاه حقانیت این مقاومت را به اثبات برسانید.
بنابراین، نتیجهگیری مهم درباره تحولات این سالها این است که استقامت اشرف و لیبرتی بهعنوان پایگاه آزادی با چنین زنان و مردانی ممکن شد. همچنین پیشروی این مقاومت را در همه پهنههای سیاسی، حقوقی و بینالمللی امکانپذیر کرد. و این تجربه درخشانی است از توانایی شگرف رهبری زنان و یک مناسبات برابر.
بله، این پدیده نو، هزار زن پیشتاز است و نسلی از مردان خواهان رهایی و برابری. بههمین مناسبت، در اینجا میخواهم به مسعود بهخاطر پرورش چنین نسلهایی از زنان و مردان تبریک بگویم که چنین تحول بزرگی را در تاریخ جنبش ایران و جنبش خلقهای منطقه محقق کرده است.
پس، کسانی که میگویند قرن ۲۱ قرن زنان است، درست میگویند. اما باید مفهوم آن را خاطرنشان کرد که رهبری زنان بهمعنی هدایت روابط انسانی بهسوی برابری حقیقی زن و مرد و بهمیدان آمدن صفی طولانی از مردان معتقد به آرمان برابری است.
آن مناسباتی که بر نابرابری زن و مرد متکی است، نظامی که زنان را بهحاشیه میراند و نظامی که امکان مشارکت بخش اعظم مردم در امور کشورشان را از بین میبرد، نتیجهاش قدرتطلبی بیانتها، استبداد و انحصارطلبی، تصمیمگیریهای پنهانی، اتلاف منابع کشور و فساد و سرکوب است. راهحل این بحران که در جهان کنونی فراگیر شده، رهبری زنان است.
تأکید میکنم هرجا که دموکراسی نیست، بدون مشارکت برابر زنان در رهبری نمیتوان بهآن رسید. در سال ۱۳۹۰ خانم دانیل میتران فقید در پیامی به زنان و مردان اشرفی گفت: «دوستان عزیز و نازنین اشرفی من، تدارک آینده، به بهای فداکاری شما به دست میآید، اما تنها این نیست: همه باید الگویی را که شما برای تمام ستمدیدگان ترسیم میکنید و پیام امیدی که با خونتان خطاب به بشریت مینویسید را همواره مد نظر داشته باشند».
خانم فرانسواز هریتیه مردم شناس معروف فرانسوی نیز سال گذشته، با اشاره بهتجربه زنان در اشرف و لیبرتی گفت: این تجربه «اگر پاسخ بگیرد الگویی برای کل بشریت خواهد شد. این بهمثابه پیامی است به زنان که به این واکنش غیرطبیعی که از کودکی به آنها تحمیل شده که بگویند من هیچوقت نخواهم توانست و این در حیطه مردان است تن ندهند. و باید قبول کنند که جسورانه دل به دریا بزنند».
بله، تمام مسأله این است: جسورانه دل بهدریا زدن. و این کاری است که اشرفیها کردند.
سلام بر زنان سرفراز اشرفی که جان خود را در این پایداری فدا کردند از صبا و آسیه و نسترن و مهدیه تا زهره و گیتی و تا آخرین آنها کلثوم و پوران و نیره. آنها پرچمی را در اهتزاز نگاه داشتند که پیش از این توسط صفی طولانی از زنان قهرمان دیگر حمل شده است. زنان پیشتاز از اشرف شهیدان، فاطمه امینی، مرضیه اسکویی و اعظم روحی آهنگران تا نصرت رمضانی، آزاده طبیب، طاهره طلوع، مهین رضایی، نسرین پارسیان ، بتول رجایی، فریده ونایی و صفی از سرداران و شیرزنانی که در مسیر آزادی و رهایی مردم ایران به خاک و خون غلتیدند.
دوستان عزیز!
برای ایران آزاد فردا، ما بر امر برابری زنان با مردان تأکید داریم و آن را لازمه سرنگونی استبداد مذهبی و تضمین دموکراسی در ایران فردا میدانیم. برابری در عرصه حقوقی و قضایی، برابری در خانواده، برابری در فرصتهای اقتصادی و مشارکت فعال و برابر در رهبری سیاسی. ما برای آزادی و حق انتخاب آزادانه زنانبهپاخاستهایم. از جمله حق انتخاب شغل، حق طلاق و حق انتخاب پوشش.
رژیم حاکم بر ایران، عامل عقب نگهداشتن و به انحطاط کشاندن جامعه ایران و تمام منطقه است. این رژیم، عامل دین اجباری، منشأ تفرقه افکنی حول مسأله شیعه و سنی و مسبب رواج سنگسار و قوانین ضدبشری بهبهانه اجرای قوانین اسلام است.
از ملتهای خاورمیانه بپرسید دشمن اصلی حیات و موجودیتتان کیست؟ از مردم سوریه بپرسید چه رژیمی در کشتار نیم میلیون هموطنان بیپناهتان مددکار اصلی بشار اسد است؟ از زنان سوری بپرسید چه نیروی شریری است که میلیون میلیون زن سوری را بیخانمان و بیپناه و آواره کرد؟ چه رژیمی بود که با پاسداران و شبهنظامیان خارجیاش، حلب را بهخاک و خون کشید و آنهمه کودک معصوم را پرپر کرد؟ و امروز میبینیم که عوامل و فرستادگان آخوندها حتی درکشورهای بالکان نیز در حال ترویج افکار بنیادگرایانه و زمینهسازی تروریسماند.
همه این فاجعهها و مصیبتها از استبداد مذهبی حاکم بر ایران جاری شده و میشود. از زنان ایران که امروز میلیون میلیون در آتش اختناق و انواع اجبارات خردکننده و فقر و محرومیت میسوزند، تا زنان آواره سوریه و عراق، همه با دشمن واحدی مواجهند. در نتیجه مبارزه مشترک و هدف مشترکی دارند که بهزیر کشیدن همین رژیم است.
آری، تغییر در ایران ـ و امروز من میگویم در تمام جهان ـ با پیشتازی زنان محقق میشود.»