گاه خوشحال می شدی که تریبونی وجود دارد که خواست زنان به زبانهای گوناگون بیان می شود و گاه در زندگی روزانه به دنبال به ثمر نشستن ذره ای از آن آرزوها بودی و دریغ و هیهات! در دل همه چیز را بر علیه زنان می دیدی، کور سوئی هم پیدا نبود. روزنه امید حرفها و کارهای مریم رجوی بود و آنان که به حرف هایش ایمان داشتند و شبانه روز به دور از تمام بازی های سیاسی و قراردادها و زد بند ها لحظه ای آرام و قرار نداشتند.
در دنیای مادی امروز که همه چیز بر اساس واقعیت سخت منفعت طلبی که به سهو و یا به عمد آن را "پراگماتیسم" که در زبان فارسی "عمل گرائی" می گویند تعریف می شود؛ جائی برای وجود آرمانها و آرزوهای والای انسانی وجود ندارد؛ چه رسد به اینکه آن را به منصه ظهور برسانی. سیاستمداران کنونی جهان همه سعی بر این دارند که ثابت کنند که هر کدام بیش از دیگری "پراگماتیست" هستند و در این مسابقه نفر اول!
نتایج این طرز تفکرو کارکرد سیاسی به شکل روشن در سیاستهای رؤسای سابق جمهوری آمریکا بوش پدرو پسر، کلینتون و به خصوص اوباما دیده می شد. و همچنین کشورهای صنتعی پیشرفته اروپائی فارغ از اینکه حزب حاکم چه برنامه ای داشته باشد، روند کلی پیروی از سیاست منفعت طلبی است ( براساس عملکرد از عبارت منفعت طلبی استفاده شده). این سیاست در کشورهای به اصطلاح سوسیالیست نیز نفوذ کرد و نمونه های چین و کوبا به گونه ای روشن نشان می دهند که سالهای نوری از آرمانهای سوسیالیسم فاصله گرفته اند. در جهان امروز در مباحث اقتصادی و سیاسی و اجتماعی سعی بر این دارند که بگویند دوران ایدئولوژی ها به سر آمده و دیگر جائی برای مبارزه برای برابری وجود ندارد. به شرایط موجود تن باید داد و حتی مصلحان اجتماعی در قبای سیاستمداران حرف آنانی را می زنند، که می توان دیکتاتور را هم اصلاح کرد. موعظه های این سیاستمداران همانقدر چندش آور است که روحانی و یا خامنه ای از حقوق بشر حرف بزنند.
حال من نشسته ام و منتظر! عقربه های ثانیه شمار ساعت می لرزد و به پیش می رود. پرچم سه رنگ ایران با امواج زیبائی بر روی صفحه تلویزیون می درخشد و ناگهان انفجار نور است که چشمها را خیره می کند. مریم رجوی در آلبانی، در میان مجاهدانی که سالیان برای حفاظت عقیده وآرمان آنان هیچ مانعی را به رسمیت نمی شناخت. چه با شکوه و انسانی! شاید هزاران نفر دیگر هم مثل من اشک شوق از دیدگانشان سرازیر شد. شاید کمی هم احساس حسادت کردم که چرا در آن جمع نیستم. چون هر چه که سیما با دوربین هایش بتواند صحنه ها را برای ما به تصویر در آورد یک هزارم حضور در آنجا نیست. بر حسادتم کمی غلبه کردم، ولی نمی توانستم آن را انکار کنم. زیبائی و شکوه آن چنان سحر آمیز بود که نمی خواستم صحنه ای را ازدست بدهم. به خودم نهیب زدم که سالها من در برنامه های هشت مارس شرکت کرده ام و این بار نوبت آنان است که به حق پرچمدار این مبارزه هستند. نوش جانشان بگذار مریم را از نزدیک ببینند. چهره ها غرق شادی است.