سال 95 سال درخشش و اعتلاء روزافزون مقاومت مردم ایران، سال درهم شکستن محاصره 14 ساله مجاهدین، سال برباد رفتن همه سرمایه گذاری های رژیم ضدبشری برای نابودی تنها آلترناتیو دمکراتیک و سازمان یافته خودش بود.
سال بور و کور شدن استعمار و ارتجاع که خواستار انحلال تشکیلاتی و یا نابودی فیزیکی مجاهدین بودند، سال هجرت بزرگ مجاهدین در هیأت سازمانی و یا حفظ تشکیلات و مناسبات جمعی خود به خارج از سلطه جبارانه آخوندها بود و سال بزرگترین پیروزی تاریخی مقاومت بر ارتجاع هار و افسارگسیخته که جز نابودی تمام عیار یا تسلیم خفت بار آنها را خواستار نبود.
سال در هم شکستن کلیه قفسها و پرواز پرستوهای آزادی(مجاهدین) به ساحل امن برای ادامه مأموریت آزاد سازی میهن در بند از چنگال آخونهای سفاک و نه ساحل عافیت و راحت برای تعطیل مبارزه و پشت کردن به آرمان رهایی و راه و هدف که همان سرنگونی رژیم ضدبشری و آزادی مردم ایران از ستم آخوندی.
و در یک کلام سال نجات تنها سرمایه مردم ایران در نبرد سرنگونی از چنگال رژیم جنایتکار و حفظ و حراست از تنها آلترناتیو سازمان یافته، متشکل و مستقل و مردمی که طی 38 سال گذشته همواره آخوندها در صدد نابودی تمام عیار آن بوده وهمیشه بقاء رژیم خود را در نابودی آن و نابودی خود را در بقاء آن آلترناتیو دیده اند.
از طرف دیگر سال گذشته سال پایان پیروزیهای بادآورده برای آخوندها، پایان دوران طلایی اوباما و پایان چشم فرو بستن اصحاب مماشات بر جنایات آخوندی در حق مردم و مقاومت ایران و بر یکه تازیهای رژیم در منطقه و سیاست صدور تروریسم آن بود. سال پشت کردن روسیه به آخوندها و سال شروع جاروشدن رژیم از منطقه بود.
همچنین سال قبل سال اوجگیری جنگ گرگها در درون رژیم، سال مردن و یا میراندن یکی از پایه های اصلی قدرت رژیم آخوندی یعنی رفسنجانی و بهم خوردن تعادل درونی آن و هرچه بیشتر تضعیف گشتن هردوباند رژیم بود سال اوجگیری خیزشهای عظیم اجتماعی و مطالبات روزافزون اقشار مختلف مردم که در رسانه های رژیم تعداد آن تجمعات و اعتراضات و تظاهرات را تا 11 هزار ذکر کرده اند.
سرانجام سال قبل سال فعال شدن جنبش دادخواهی قتل عام شدگان سال 67، سال شروع دهنه زدن به آخوندهای هار در منطقه و شروع کارزار بدام انداختن سپاه جهل و جنایت در لیست تروریستی و محاصره بین المللی خلیفه ارتجاع و سال پیشروی هرچه بیشتر مقاومت مردم ایران، و در یک کلام سال شکست هردوباند رژیم حاکم بر ایران بود.
نگارنده اما در اینجا تنها بر بزرگترین پیروزی تاریخی مقاومت مردم ایران و مهمترین ضربه استراتژیک بر پیکر فرتوت رژیم ضدبشری متمرکز می شود.
خانم رجوی در جشن نوروزی رزمندگان آزادی در آلبانی در این رابطه گفت: «سال گذشته سال سرفرازی مجاهدین به خاطر 14 سال پایداری پرشکوه و سال درخشش مقاومت در انتقال پیروزمند اعضای مجاهدین بود که به خصوص تحت رهبری و هدایت مسعود توانست طرح خامنه ای برای انهدام این جنبش را به شکست بکشاند».
شایان یادآوری است که رژیم آخوندی همواره و بویژه در سالهای پس از حمله نیروهای ائتلاف به عراق و تقدیم آن در سینی طلایی به آخوندها در صدد نابودی مجاهدین و یا به تسلیم واداشتن آنها بود و از هیچ گونه بندوبست و وطن فروشی و توطئه و دسیسه ای در این راستا فروگذار نکرد و پیوسته از «امدادهای غیبی» اصحاب مماشات نیز برخوردار بود، از بمبارانهای اولیه پایگاههای مجاهدین در عراق توسط نیروهای ائتلاف که در بندو بست با آخوندها صورت گرفت تا خلع سلاح مجاهدین و حبس خانگی آنها در اشرف تا حملات متناوب رژیم به اشرف تا شکنجه روانی 600 روزه مجاهدین یا 320 بلندگو و اعزام مزدوران تحت عنوان خانواده، همان باصطلاح خانواده هایی که خواستار بیرون کشیدن زبان فرزندان خود از حلقومشان بودند تا انتقال اجباری مجاهدین به لیبرتی با همکاری رژیم آخوندی و دولت دست نشانده اش در عراق و با همدستی کوبلر بعنوان پیش برنده خط اصحاب مماشات و با این خواب پنبه دانه ای که لااقل نصف مجاهدین و با آمار «دقیق»!!، 1620 نفراز آنها به ایران تحت سلطه آخوندها بازخواهندگشت تا آنجا که کوبلر رسما آنرا اعلام نمود.
خانم رجوی در تیرماه 92 در اجتماع بزرگ ایرانیان هدف اصلی رژیم در مقابل مجاهدین را این چنین توضیح داد: “من بارها گفته ام خواست واقعی رژیم آخوندی این نیست که مجاهدین اشرف یا عراق را ترک کنند، هدف رژیم نابودی فیزیکی مجاهدین یا تسلیم آنهاست، گزینه سومی در کارنیست».
از همین رو در سالهای اخیر رژیم آخوندی همواره در مسیر انتقال و جابجایی مجاهدین کارشکنی میکرد و از هیچ توطئه و دسیسه ای خودداری نمی کرد و با تهدید و تطمیع مانع پذیرش مجاهدین در کشورها میشد.
آری رژیم خواستار نابودی فیزیکی و یا تسلیم ذلت بار مجاهدین بودو اصحاب مماشات خواهان انحلال نرم سازمان یا همان فروپاشی تشکیلاتی مجاهدین بودند. آخر مجاهدین نه تنها آلترناتیو دلخواهی برای اصحاب مماشات نبوده و نیستند بلکه مانع «لفت و لیسها» و بند و بستهای «تجارنفت وخون» با رژیم آخوندی می باشند پس چه بهتر که از سرراه برداشته شوند. از اینرو آنها نیز در مسیر انتقال رزمندگان آزادی به خارج عراق سنگ اندازی می کردند. سفیر آمریکا در بغداد در ژوئیه 2011 اعلام کرد مجاهدین خودشان را منحل کنند تا توسط کمیساریای عالی پناهندگان بعنوان پناهنده ثبت نام شوند.
مقامات کمیساریا نیز در ابتدا می گفتند برای دریافت پناهندگی مجاهدین باید عضویت خود در این سازمان را لغو کنند. اما بعلت پایداری شگفت انگیز مجاهدین و در پرتو کارزار جهانی مقاومت و حامیان بین المللی آن سرانجام کمیساریا در اوت 2011 رسما اعلام کرد که «پناهندگی ساکنان اشرف ربطی به عضویت آنها در سازمان مجاهدین ندارد».
رژیم اما همچنان درصدد نابودی فیزیکی مجاهدین و یا واردکردن ضربه ای کمرشکن به آنها بود، حملات جنایتکارانه به اشرف و لیبرتی بویژه قتل عام مجاهدین در شهریور 92 در اشرف و موشکباران سهمگین آبان 94 در لیبرتی در زمره همین اقدامات بود. از طرفی رژیم تلاش داشت حتی المقدور از انتقال جمعی مجاهدین به خارج عراق جلوگیری کرده و آنها بصورت پراکنده به کشورهای مختلف منتقل شوند. در یک کلام سقف تلاش و خواست رژیم نابودی مجاهدین و کف آن پراکنده کردن آنها در کشورهای گوناگون بود. بعبارت دیگر خواست حداکثری رژیم در رابطه با مجاهدین نابودی و حذف فیزیکی آنها یا تسلیم شدن آنها و خواست حداقلی آن پراکنده نمودن آنها در کشورهای مختلف بود.
مجاهدین اما با هشیاری هرچه بیشتر و با پایداری اعجاب انگیز خود و البته با پرداخت بهای هرچه سنگین تر «تحت رهبری و هدایت مسعود از زمستان 94 آماده شکستن حصارها و گسستن قیدوبندها و این هجرت بزرگ تاریخی شده و آنرا در دستور کار خود قرار داده بودند».
رهبر مقاومت رزمندگان آزادی را برای این انتقال و هجرت تاریخی و خطرات احتمالی در پیش رو و مأموریتهای محوله بعد از آن در راستای سرنگونی خلیفه ارتجاع، آماده نمود و سرانجام در تابستان 95 در اوج ناباوری همگانی این عزیمت و هجرت سرنوشت ساز بوقوع پیوست، مقاومت ایران با پیشدستی کردن و غافلگیر نمودن آخوندهای سفاک، مجاهدین را از دهان اژدهای چندسر ولی فقیه بیرون کشید، امری که به مخیله و ذهن کسی کمتر خطور میکرد و به یک رویا بیشتر شباهت داشت، ناظران سیاسی آنرا «معجزه» «امری باورنکردنی»، «پیروزی بزرگ تاریخی»، «عملیات بی سابقه» و ... توصیف کردند و چیزی که غیرممکن می نمود تحقق یافت.
این انتقال و هجرت تاریخی در بدترین شرایط منطقه ای صورت گرفت و با وجود حاکمیت سیاست مماشات و امتیازات گوناگونی که به آخوندها می دادند، همه مجاهدین در هیأت سازمانی و با حفظ تشکیلات پولادین خود و به رغم تلاش های مذبوحانه ارتجاع و اصحاب مماشات به خارج از قلمرو حاکمیت آخوندی متقل شدند و تنها آلترناتیو متشکل و سازمان یافته رژیم و تنها سرمایه مردم در مسیر سرنگونی حکومت ضدبشری از سلطه آخوندها نجات یافت و در عمل به خوبی «می توان وباید» خانم رجوی باثبات رسید.
این مسئله در شرایطی صورت پذیرفت که رژیم آخوندی در راستای کمرشکن نمودن مجاهدین در تدارک حمله ای گسترده و بزرگ برای اربعین همان سال بود. آخر صحبت از انتقال کامل مجاهدین تا پایان سال گذشته میلادی بود و رژیم خود را برای اربعین یعنی 70 روز بعد از انتقال آخرین نفرات به آلبانی آماده کرده بود اما قبل از موفق شدن وی به کشتار مجدد مجاهدین سار از قفس پرید و مجاهدین به هجرت بزرگ خود در راستای سرنگونی رژیم سفیانی مبادرت کردند.
باین ترتیب رژیم بزرگترین ضربه استراتژیک را از دشمن اصلی خود دریافت نمود و متحمل بزرگترین شکست گردید. در نتیجه حیران و درمانده برجای ماندتا آنجا که در ابتدا مدعی شد هنوز 600 نفر از مجاهدین در لیبرتی می باشند اما مجاهدین دیگر تماما به آلبانی رسیده بودند و کاری از دست رژیم ساخته نبود.
این ضربه در شرایطی صورت گرفت که بعد از مدتی کوتاه دوران طلایی اوباما و یکه تازی سیاست مماشات و پیروزیهای بادآورده برای آخوندها نیز بپایان رسید و برگ جدیدی در روابط بین المللی با رژیم گشوده شد، سیاست جارو کردن رژیم از منطقه و جلوگیری از توسعه طلبی های رژیم استارت خورد، جنبش دادخواهی قتل عام شدگان سال 67 شروع گردید، نامگذاری سپاه پاسداران در لیست تروریستی در دستور کار قرار گرفت و محاصره منطقه ای و بین المللی رژیم آخوندی آغاز گردید ومقاومت سازمان یافته، متشکل و سرنگونی طلب رژیم شروع به پیشروی نمود.
حال این پولادهای آبدیده پس از پشت سرگذاشتن این دوره 14 ساله و با سابقه 50 ساله مبارزاتی و سازمانی و با عبور از توطئه ها و فتنه ها و با پشت سرگذاشتن انواع آزمایشها، بعنوان تنها گنجینه ملی و میهنی و تنها سرمایه مردم ایران در نبرد سرنگونی و بعنوان تنها آلترناتیو متشکل و سازمانیافته بمراتب برای رژیم خطرناکتر می باشند و می روند تا بهره گیری از شرایط مساعد داخلی و بین المللی و در عین حال با اتکاء به شعار «کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من» رژیم ولایت فقیه را جارو کرده و آنرا بگور تاریخی خود بسپارند و آزادی و بهروزی و نوروز پیروز را برای مردم ما به ارمغان بیاورند.
به امید آنروز