۱۳۹۴ آذر ۱۶, دوشنبه

علی مقدم:‌ یادی از منصور قدرخواه، از جایزه فستیوال تا نشان اشرف . . .

 
همه ساله تعداد بیشماری از علاقمندان به هنر هفتم برای فرا گیری این رشته هنری به مدارس، موسسات و دانشگاه های مختلف سینمایی هجوم می برند.
ازمیان این خیل عظیم مشتاقان فیلم سازی پس ازسالهای متمادی آموزش، نهایتا معدود نفراتی استعداد و خلاقیت کافی برای ساختن یک فیلم در وجودشان کشف میشود.

کسانی که قادرند با استفاده از یک سناریوی تصویری خوب و با بکارگیری درست از زوایا و کادرهای دوربین، قوانین مونتاژ، استفاده بموقع از افکت و موزیک و نور و بازی بازیگران و . . . فیلمی بسازند تا بیننده خودرا به هیجان بیاورند، بخندانند یا بگریا نند. این ها سازندگان فیلم های موفق و پر فروش سینمایی هستندکه فیلم برایشان وسیله ای است برای تجارت. ازمیان این تعداد معدود فیلمساز تنها چند نفر شان بجای درآمد ناشی از فروش فیلم در گیشه ها درفکر رساندن پیامی به تماشاچیان فیلم خود هستند. اینگونه سازندگان فیلم را فیلمسازان متعهد می نامند، کسانی که حرفی و پیامی برای گفتن دارند و هنر سینما برایشان وسیله ایست و ابزاری جهت رساندن آن پیام. ازمیان این اندک فیلمسازان متعهد، هستند تک نمونه هایی که با تمام عشق و علاقه ای که به حرفه و هنر خود دارند آنرا نیز در راه آرمان بالاتری بنام آزادی و عدالت فدا می کنند، که منصور قدرخواه دوست و همرزم پر کشیده ام به دیار اعلی یکی ازاین تک نمونه فیلم سازان متعهد و آزادیخواه سینمای ایران و جهان بود. شنیدن خبر فوت ناگهانی منصور مرا نیز مثل دیگر دوستان و همرزمانش در بهت وحیرت و اندوه فرو برد. برای لحظاتی در فکر فرو رفتم یعنی همان منصوری که مدتی قبل داشت در مورد آخرین فیلم در دست تهیه اش با من صحبت می کرد. فیلم تولد ترور توسط پدر خوانده تروریسم، رژیم آخوندی حاکم برایران و بررسی ریشه این تروریسم و بنیادگرایی که الان تمام منطقه و جهان را به آتش کشیده است و همه روزه دارد جان انسانهای بی گناهی را می گیرد دیگر درمیان ما نیست . یعنی همان منصوری که تم همه فیلم ها داستانی و مستندش عمدتا در مورد پناهندگان بود یا تروریسم رژیم در خارج ازکشور. ازفیلم اولش چشم در مقابل چشم در سال ۱۹۹۲تا بقیه فیلم هایش. . .
بیاد ساعت ها و روزهایی افتادم که منصوربرای ساختن فیلم مستندش رد پای ترور پیش من می آمد و فیلم های مربوط به دکتر کاظم رجوی را می خواست که در ژنو بدست تروریست های اعزامی خمینی به شهادت رسیده بود ویا شهید نقدی که در ایتالیا به ضرب گلوله دیگر تروریست های اعزامی رژیم ازپای در آمده بود ویا فیلم های خانم مرضیه فقید بهنگام پیوستنش به مقاومت تا آن صحنه های تاثیر برانگیز را در ادیت فیلم خود بکار گیرد. خاطرات منصور ازحالت محو و تار در گوشه ذهنم یک به یک بیرون آمده و در شکلی روشن و با وضوح کامل به حرکت در می آمدند و پس ازلحظاتی مکث عبور کرده و می رفتند. چهره با لبحندی که منصور همیشه بر لب داشت. خضوعی که همواره بهنگام مواجهه با مجاهدین از خودش نشان میداد. ارادت خاصش به رهبری مقاومت و رزمندگان ارتش آزادیبخش که همواره در تک تک کلماتش موج می زد. تصاویر منصور در کادر کوچک در جلسات مختلف شورای ملی مقاومت یکی پس از دیگری دیده میشدند و به تدریچ در کادر های بزرگ ازصحنه بیرون می رفتند و صدای اورا میتوانستم بخوبی بشنوم که چطور در همه جلسات داشت با عشق و شور وعلاقه از رزمندگان اشرف و لیبرتی صحبت می کرد و همواره بفکر آنان بود. تصویرها بی وقفه در حال حرکت بودند و عبور . . .  تصویر منصوردرحال نوشتن مقالات افشاگرانه برعلیه رژیم و مزدورانش. تصویرمنصور درحال کار روی سایت ها وگذاشتن مطالب و فیلم و مصاحبه روی آنها و تصویر منصور در جلسات مختلف مقاومت، میتینگ ها، تظاهرات، آکسیون ها واعتصاب غذاها که همواره یا درپشت دوربین کوچک خود درحال ثبت آن صحنه ها و لحظات بود و یا در مقابل دوربین و درحال شعاردادن و صحبت کردن برعلیه رژیم آخوندی حاکم برمیهنش.
تصویرها ی منصور همچون فریم های که با بهم چسبیدن پشت سرهم یک حرکت رادر فیلم ایجاد می کنند اینبار با قرار گرفتن پی در پی و پشت سرهم، زندگی، تلاش و سخصیت مبارزاتی او را به آرامی برایم به تصویر می کشیدند تصاویر ی درحال حرکت و عبور. . . .
دیروز به امروز و امروز به فردا تبدیل میشود و زمان با عبور از هفته ها و ماه ها و سالها سنگ بنای ساختن تاریخ خلق ها را ایجاد خواهد کرد. تاریخی که همواره نام منصور و دیگر هنرمندان مبارزی را بیاد خود خواهد سپرد که چگونه به جوایز فستیوال ها پشت کردند تا به نشان اشرف نشان بودن، نشان شرف و افتخار وسربلندی در مقابل خلق محروم وتحت ستم خود دست پیدا کنند و نام کسان دیگری را به فراموشی خواهد سپردکه در دوران حکومت سانسور وخفقان آخوندی، چشمان خودرا به سرکوب آزادی ها و شکنجه و تیرباران رشید ترین فرزندان خلق بستند و ساختن فیلم در چنین رژیمی برایشان ابزاری بود جهت رسیدن به ثروت و بدست آوردت شهرت با سرخم کردنی ذلیلانه درمقابل قدرت.