۱۴۰۳ شهریور ۱۴, چهارشنبه

دستاوردهای ۵۳سال مبارزه (گفت‌وگو با محمد محدثین)


                    محمد محدثین از مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران

سؤال: ۵۳سال حیات پر فراز و نشیب سازمان مجاهدین. هر کسی با گوشه‌هایی از آن آشنا است. ۵۳سال عبور از تنگه‌های مختلف، از دریاهای آتش و خون، از انواع توطئه‌هایی که هر کدامش واقعاً برای نابودی یک حاکمیت ـ مشابه همین حاکمیت رژیم آخوندی ـ کافی بود.‌ عبوری که به اعتقاد بسیاری واقعاً معجزه‌آسا بوده است.

در عین حا با همه این فراز و نشیب‌ها مجاهدین هنوز به هدف اصلی خودشان که سرنگونی رژیم آخوندی و برقراری آزادی و حاکمیت مردمی در ایران باشد، نرسیده‌اند. می‌خواهم بپرسم که دستاوردهای این سفر یا مهمترین دستاوردهای این سفر طولانی ۵۳ساله چیست؟

محمد محدثین: این سفر بسیار طولانی،‌ در حقیقت بخشی از تاریخ ملت ایران و بخشی از مبارزه ملت ایران برای آزادی، دموکراسی، استقلال و حاکمیت مردمی است. واقعیت این است که سازمان مجاهدین خلق ایران با مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران رو دررو شده است؛ رژیمی که از اعماق قرون وسطی و از اعماق تاریخ ایران آمده و حاکمیت را غصب کرده است. رژیمی که درصدد بود و می‌خواست یک حاکمیت قرون وسطایی، یک امپراطوری به‌اصطلاح اسلامی را بر نه تنها بر ایران، بلکه بر بخش‌های وسیعی از جهان اسلام حاکم کند.‌ رژیمی که می‌خواست چیزی شبیه امپراطوری عثمانی را برای صدها سال مستقر کند.

مبارزه و قیام مجاهدین در مقابل چنین رژیمی با چنین اهدافی، این رژیم را تا به امروز به فلاکت کشانده است. امروز به جایی رسیده که حتی مقامات خود این رژیم، سر کردگان خود این رژیم، همه‌شان ابراز نگرانی از آینده رژیمشان می‌کنند. پس اگر سازمان مجاهدین نبود، اگر این مبارزه چهل ساله نبود، اگر این همه شهیدان پرافتخار این سازمان نبود، تاریخ ایران و تاریخ منطقه و وضعیت در ایران و منطقه، امروز کیفاً‌ متفاوت بود. سازمان مجاهدین با مبارزه خودش، با ارتش آزادیبخش ملی ایران و‌ با سیاست‌هایش این رژیم را بی‌آینده کرد؛ سیاست جنگ‌طلبانه و سیاست صدور ارتجاع این رژیم را به بن‌بست رساند.‌ اجازه نداد که این رژیم وحشی قرون‌وسطایی و تروریستی به سلاح اتمی و به بمب اتمی مجهز شود. رژیم را از همه ‌آن چیزهایی که برای بقای خودش می‌خواست، خلع‌سلاح کرد. در نتیجه، رژیم در وضعیتی هست که می‌بینید.

چو ن داستان بسیار مفصلی است، من به‌لحاظ استراتژیک، فهرست‌وار اشاره می‌کنم. این سفر پنجاه و سه ساله را اگر ۵۳کتاب هم بنویسیم، توضیحش نمی‌دهد. اگر فهرست‌وار بگویم، سازمان مجاهدین با ارتش آزادیبخش و در واقع با استراتژی خودش توانست پروژهٔ‌ جنگی رژیم را در هم بشکند. ارتش آزادیبخشی که امروز هم می‌بینیم ستون فقرات جنبش مقاومت ایران علیه این رژیم است. ارتش آزادیبخشی که امروز خودش را در کانونهای شورشی و در سراسر ایران تکثیر کرده است. ارتش آزادیبخشی که پشتوانه‌ٔ قیام ملت ایران برای آزادی است.

همین‌طور سازمان مجاهدین موفق شد که از نظر ایدئولوژیک و فرهنگی ـ همان‌طور که در سرود ۴خرداد هست ـ غبار از رخ دین بزداید. اجازه نداد که اسلام ـ این دین رحمت و رهایی، این دین پیشرفت و ترقی، این دینی که آینده بشریت را تضمین می‌کند ـ زیر خروارها تفکرات ارتجاعی و کارکردهای ارتجاعی و عقب‌مانده آخوندها دفن شود. مجاهدین چهره دیگری از اسلام، چهرهٔ‌ حقیقی اسلام، و چهره واقعی اسلام را به نمایش گذاشتند.

امروز ما می‌بینیم که همین عنصر در منطقه و در جهان اسلام، از سازمان مجاهدین، از تفکرات و اندیشه‌های سازمان مجاهدین یک آلترناتیو ضد بنیادگرایی و افراطی‌گری اسلامی به‌وجود آورده است. کما این‌که از همه ‌این‌ها مهمتر اگر برگردیم به ۴۰سال پیش، در انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران همه اعتماد و ‌امید خودشان را و همه سرمایه‌های خودشان را وقف و نثار انقلاب کردند. خمینی این دجال و جلاد بزرگ قرن و خبیث‌ترین حاکم ایران در قرون گذشته، به بدترین شکل به این اعتماد خیانت کرد. این بدترین جنایت و بزرگترین خیانتی است که این رژیم و شخص خمینی و خامنه‌ای و بقیهٔ سردمداران آخوندهای ریز و درشتی که در کشور ما ایران حکومت می‌کنند، مرتکب شده‌اند. بزرگترین خیانت، خیانت به امید و اعتماد مردم بود که خمینی مرتکب شد.

سازمان مجاهدین خلق ایران خواسته است که این امید و اعتماد را با فدای حداکثر و با پرداخت قیمت دوباره بازسازی کند. جوانه‌های این بازسازی را امروز در همین قیام‌ها می‌بینیم.

در یک کلام سازمان مجاهدین خلق ایران در ۵۳سال حیات پرافتخار خودش ـ چه علیه شاه و چه علیه فاشیسم دینی و آخوندهای جنایتکار ـ توانسته است روحیه ‌امید، روحیه اعتماد و امید به آینده را در مردم ایران زنده نگه دارد. این همان ارزشی است که در وجود رئیس‌جمهور این مقاومت ـ مریم رجوی ـ متبلور و سمبلیزه می‌شود. این در واقع همان امید و اعتماد به آینده، امید و اعتماد به سرنگونی رژیم ضدبشری و امید و اعتماد به یک ایران آزاد و آباد و دموکراتیک در آینده‌ٔ نزدیک است.

سؤال: شما که این دستاوردها را می‌گفتید، در این فکر بودم که یک موقعی است که این‌ها را برای یک سازمان یا یک حزب یا حاکمیت در شرایط معمول برمی‌شمریم. این یک فهرست بالا بلند و افتخارآفرین است؛ اما در مورد سازمان مجاهدین باید به این نکته توجه کرد که این ۵۳سال حیات این سازمان منهای دو سال و چند ماه بعد از انقلاب ضدسلطنتی ـ که در ادبیات مقاومت به فاز سیاسی شناخته می‌شود ـ منهای آن مدت، مجاهدین مخفی بودد، تحت تعقیب بودند، در زندان بودند و در شکنجه‌گاهها یا در تبعید بودند. چه‌جوری می‌شود این میزان دستاورد را در این شرایط به‌دست آورد؟ این را شما چگونه ارزیابی می‌کنید؟

محمد محدثین: بله. سؤال بسیار به‌جایی است. پس از ۵۳سال، این معادله شگفت را ـ معادله‌یی که شاید در تاریخ ایران و در بسیاری از کشورهای دیگر هم سابقه نداشته باشد ـ امروز می‌شود فهم کرد. این ۵۳سال مبارزه ‌سازمان مجاهدین و حتی همان دو سال و چند ماه «فاز سیاسی» هم با اعدام و شکنجه و دربه‌دری و خانه به‌دوشی همراه بوده است. در «فاز سیاسی» ما بیش از ۵۰شهید و چند‌هزار زندانی داشتیم؛ ولی خفقان مثل امروز نبود. ولی هیچ‌گاه آن دموکراسی و آزادی که مردم ایران در انتظارش بودند، به‌وجود نیآمد و خمینی دجال اجازه نداد که به‌وجود بیاید.

اما این‌که چطور با وجود زندگی مخفی، زندگی تبعیدی و اعدام و شکنجه، مجاهدین توانستند این دستاوردها را به‌دست بیاورند، باید گفت که در یک کلام تابلوی سر در این بنای عظیمی که به اسم مجاهدین می‌شناسیم، با دو کلمه آذین شده است: «صدق و فدا». مجاهدین با صدق و فدای حداکثر توانستند در طول این ۵۳سال با همه این ناملایمات مقابله کنند.

شهید بنیانگذار ما محمد حنیف‌نژاد ـ که امروز بدون تردید از دستاوردهای سازمانش به خود می‌بالد ـ بر طبق آنچه که قرآن می‌گوید، از کشته خودش در شگفتی و تعجب است. تعجب از بالیدن آن همه خیر و برکتی که بنیان گذاشت. شهید بنیانگذار در واپسین لحظات حیاتش در این دنیا، ما را وصیت به وحدت ایدئولوژیک، استراتژیک و تشکیلاتی در سازمان مجاهدین نمود. به حق که این وصیت را سازمان مجاهدین با وجود همه فراز و نشیب‌ها، با وجود همه ‌مشکلات و همه خیانتها و همه ‌فشارهای داخلی و منطقه‌یی و بین‌المللی، به یمن رهبری پاکباز برادر مسعود و خواهر مریم، این توصیه و وصیت را به اتم وجه اجرا کرده است. اکنون ما سازمانی با انسجام ایدئولوژیک، انسجام و یکپارچگی استراتژیک و از همه مهمتر وحدت و انسجام تشکیلاتی داریم. این گنجینه همان چیزی است که دشمن تمام تلاش خودش را می‌کرد و می‌کند تا آن را در هم بشکند؛ که البته کور خوانده است.

اگر شما بپرسید که ضامن این وحدت چه بوده است؟ ضامن این وحدت ایدئولوژیک، استراتژیک و تشکیلاتی سازمان مجاهدین چه بوده است؟ این انسجام از کجا آمده است؟ رمز و راز این انسجام چیست؟ برای پاسخ به همه این پرسش‌ها باید گفت که از پرداخت حداکثر، از فدای حداکثر، از پرداخت مطلق به‌طور خاص از نقطه رهبری کننده این سازمان بوده است.

مسعود رجوی از روز شهادت بنیانگذاران ـ خرداد سال ۵۱در زندانهای شاه ـ این قافله را با فدای حداکثر، با پرداخت قیمت ـ قیمت مستمر از خودش ـ در این مسیر دشوار به سمت سرمنزل مقصود هدایت کرده است.آنچه که در سازمان مجاهدین به اسم انقلاب یا تحول ایدئولوژیک درون مجاهدین معروف است،‌ اگر بخواهیم در یک کلام بگوییم حرفش چیست و‌ چه چیزی را دارد می‌گوید، باید گفت که دارد می‌گوید پرداخت حداکثر ‌برای رهایی خلق و میهن. در یک کلام حرف این است که باید از همه‌چیز گذشت، همه‌چیز را باید داد و همه‌چیز را باید فدا کرد برای این‌که همه‌چیز را به خلقمان و به میهنمان برگردانیم. همه آن چیزهایی که این رژیم ضدبشری و رژیم قرون‌وسطایی از مردممان گرفته و دریغ کرده است.

مجاهدین تحت رهبری برادر مسعود و خواهر مریم با فدای حداکثر توانستند این انسجام و وحدت را حفظ کنند. استاندارد معیار فدا و معیار پرداخت قیمت در مجاهدین هر روز بالاتر و بالاتر رفته است. یک روز جان بود و شهادت بود، روزی دیگر علاوه بر شهادت، فدا کردن زن و فرزند و شو هر و خانه و خانواده شد و یک روز به گذشتن از هر گونه تمایلات فردی و فدای هر نوع فردیت به‌خاطر خلق و میهنمان شد. این‌ها مراتبی و استانداردهایی و معیارهایی در فدا و پرداخت قیمت هستند که مجاهدین با اتکای به آنها توانستند این انسجام ایدئولوژیک، تشکیلاتی و استراتژیک را حفظ کنند و بالا و بالاتر ببرند. این‌ها ضرورتهایی بودند و هستند تا مجاهدین بتوانند در مقابل ایلغار خمینی مقابله کنند؛ مقابله با رژیمی که متأسفانه به‌دلیل سیاست مماشات، از پشتیبانی‌های گسترده‌یی در سطح منطقه‌یی و بین‌المللی هم برخوردار بود! به امروز نگاه نکنید که سیاست‌های منطقه‌یی و بین‌المللی به درجاتی از رژیم فاصله گرفته و یا علیه رژیم شده است؛ رئیس‌جمهور آمریکا همین روزها گفته بود که وقتی من یک سال و نیم پیش آمدم در کاخ سفید، همه روزشماری می‌کردند که کی رژیم ایران همه خاورمیانه را خواهد گرفت! در مقابل چنین رژیمی که چنین پشتیبانی‌هایی داشت، یک سازمان منسجم با پرداخت حداکثر قیمت، توانست بایستد و این رژیم را به چنین روزی برساند که امروز هرگز کسی به بدبختی‌ها و مشکلات و مصایبی که رژیم دارد حسرت نمی‌خورد. به هر حال این رمز و راز چیزی است که ما در این ۵۳سال پشت سر گذاشته‌ایم.

سؤال: سؤال سوم را می‌خواهم درباره موضوعی کمی متفاوت از موضوعات قبلی بپرسم، شاید هم مرتبط باشد. سؤالم در مورد اتحاد نیروها است که جزو اصول مورد اعتقاد مجاهدین می‌باشد. حالا سؤال این است که چرا برخی می‌گویند مجاهدین در مبارزه‌شان، کسی را غیر از خودشون قبول ندارند؟

محمد محدثین: اگر کسی و نیرویی باشد در دنیا که بیش از هر کس دیگری نیاز و تمایل داشته باشد به این‌که با دیگران همکاری کند، دیگران با او همکاری کنند و وحدت و اتحاد داشته باشد، سازمان مجاهدین خلق است. چون کسی که دارد قیمت می‌دهد، کسی که هر روز دارد شکنجه می‌شود، کس که هر روز آواره‌گی و دربه‌دری و از دست دادن عزیرانش را تجربه می‌کند، کس که ۵۳سال است یک روز روی راحتی را با استانداردهای معمولی به خودش ندیده، این فرد یا نیرو بیش از هر کسی نیاز به متحد دارد، نیاز به همراه و همکار و نیاز به دوست دارد.

بنابراین بگذارید خیالتان را راحت کنم؛ این حرف که مجاهدین کسی را در مبارزه قبول ندارند یا مجاهدین دنبال اتحاد با بقیهٔ نیروها نیستند، این ادعا ساخته و پرداخته کسی جز رژیم آخوندی نیست. البته خیلی‌ها هم بدون این‌که توجه کافی داشته باشند که این حرف چیست و از کجا آمده است، بدون قصد، آن را تکرار می‌کنند. ولی اصل حرف اساساً از جانب رژیم می‌آید و سیاست رژیم است. البته هوشیاری رژیم هم ست که انواع و اقسام این حرف‌ها را از زبان دیگران اشاعه می‌دهد.

همان‌طورکه اشاره کردم تا جایی که به سازمان مجاهدین خلق ایران برمی‌گردد، وحدت، اتحاد و همکاری با دیگر نیروهایی که در مسیر درست سرنگونی رژیم هستند، یک اصل مقدس و ضروری است. اگر کسی به این کم توجهی داشته باشد یا‌ بی‌عنایتی کند و کم بها بدهد، دچار چپ‌روی و نوعی از اپورتونیسم است. به همین‌خاطر سازمان مجاهدین بلافاصله بعد از ۳۰خرداد، شورای ملی مقاومت را معرفی کرد. البته زیرساخت‌هایش قبل از ۳۰خرداد بود. در «فاز سیاسی» سازمان مجاهدین به سوی بسیاری از نیروهایی که ضدارتجاع و ضد رژیم آخوندی بودند و نیروهایی که از انقلاب ضدسلطنتی در آمده بودند، دست همکاری داد. این موضوع شناخته شده است و می‌توان به نشریات مجاهدین در آن موقع مراجعه کرد.

بلافاصله بعد از ۳۰خرداد یعنی روز ۳۰تیر، مسعود رجوی رهبر آن موقع مجاهدین،‌ اعلام تشکیل شورای ملی مقاومت را کرد. همه نیروها را حول محور «نه شیخ و نه شاه»، حول محور سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی به وحدت دعوت کرد. شورای ملی مقاومت تشکیل شد که امروز ۳۷سال از عمر این شورا گذشته است. شورای ملی مقاومت بدون تردید ائتلاف مجاهدین و دیگر نیروها و شخصیتهایی است که از جریانها و تفکرات مختلف و تمایلات مختلف تشکیل شده است. وجه مشترکشان هم سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی است. شورایی که از دیر‌پاترین ائتلاف‌های سیاسی تاریخ ایران است. ائتلافی که ۳۷سال بر سر اصول خودش بدون شکاف، بدون ‌ذره‌یی سازش و بدون ‌ذره‌یی عقب‌نشینی، بر سر اصول خود ایستاده است.

باید یادآوری کنم که علاوه بر این بیانیهٔ ملی ایرانیان را در پاییز سال ۱۳۷۷ـ نزدیک ۲۰سال پیش ـ ‌هم مجاهدین و هم غیر مجاهدین و هزاران ایرانی دیگر امضا‌ کردند. برادر مسعود هم امضا کردند. دیگر اعضای مجاهدین هم کنار هزاران نفر دیگر امضا کردند که در نشریه مجاهد آن زمان چاپ شده است. در آن بیانیه تصریح می‌کند که ‌خط تمایز، بین خلق و ضدخلق است. اعتقاد به سرنگونی رژیم ضدبشری و اجتناب از هر گونه همکاری با این رژیم یا از هر یک از باندهای آن یا هر یک از تمایلات درونی آن است. این را خط سرخ پیکار مردم ایران ترسیم و توصیف می‌کند.

موضوع «جبهه همبستگی ملی» در قالب یک طرح مشخص از سوی شورای ملی مقاومت در سال ۱۳۸۱تصویب و از طرف مسؤل شورای ملی مقاومت اعلام شد. طرح جبهه همبستگی ملی تصریح می‌کند که همه نیروهای جمهوری‌خواهی که خواهان سرنگونی تمامیت رژیم ولایت فقیه و خواهان یک نظامی بر مبنای جدایی دین و دولت و به دور از دیکتاتوری دینی و حاکمیت آخوند هستند، باید متحد شوند و به این اتحاد و همبستگی فراخوان به همکاری می‌دهد. یعنی حتی کسانی که ساختار و طرح‌ها و برنامه‌ها و مصوبات شورای ملی مقاومت را هم قبول ندارند، در این موضوع مشترکند. بیانیه ملی ایرانیان این گروهها و این افراد و شخصیتها را فراخوان به همکاری می‌دهد.

اما به این نکته باید واقعاً توجه کافی داشت که همکاری و اتحاد و دوستی با مجاهدین قیمت زیادی دارد؛ چون رژیم آخوندی بر کسی نمی‌بخشد. به همین‌خاطر هم برای نزدیک شدن به مجاهدین و شورای ملی مقاومت باید قیمت داد. این را هم یادآوری کنم که در بیانیهٔ ملی ایرانیان آمده ـ و بارها هم این مقاومت و رهبری مقاومت تکرار کرده ـ مجاهدین و شورای ملی مقاومت از انتقاد و نقد شدن و از ایراد گرفتن بر آنها هیچ واهمةی ندارند. یعنی هر کسی حق دارد به آنها ایراد بگیرد، انتقاد کند، برنامه‌شان را زیر سؤال ببرد، ساختارشان را زیر سؤال ببرد یا مورد نقد قرار دهد. با این تصریحاًت، یک مرز جدی را هم تأکید کرده است؛ بین انتقاد با ایرادگرفتن، بین نقد سالم با دشمنی هیستریک کردن و خصومت ورزیدن تفاوت است. این‌ها نباید خواه ناخواه، آگاهانه یا ناآگاهانه ـ و البته تا حالا بیشتر آگاهانه بوده ـ آب ریختن به آسیاب رژیم و خدمت کردن به رژیم و راه باز کردن با رژیم باشد. نمی‌شود هم خواهان سرنگونی رژیم بود، خواهان نفی ولایت فقیه بود و در عین‌حال و بیش از نظام ولایت فقیه و آخوندها، با مجاهدین و شورای ملی مقاومت دشمنی کرد! نمی‌شود گفت من جمهوری خواهم، من دمکراتم، من خواهان حاکمیت مردم هستم، ولی آب به آسیاب رژیمی ریخت که ضد ملی‌ترین، ضدمیهنی‌ترین و وحشی‌ترین رژیمی هست که در قرون اخیر در ایران سر کار آمده است.

مقاومت ایران و سازمان مجاهدین ایران برای این اتحاد، مرزها و طرح‌هایش را همواره تأکید کرده است. نکته آخر این‌که اتحاد واقعی در میدان عمل و در صحنه مبارزاتی در داخل ایران به‌خوبی زمینه‌های عملی خودش را پیدا می‌کند. امروز کانونهای شورشی را در داخل ایران بنگرید. کانونهای شورشی به‌خوبی با نیروهایی که به‌طور جد و در صحنه عمل روی زمین، در تهران، شیراز، اصفهان، اهواز، کردستان و در این سو و آن سوی ایران با رژیم مبارزه می‌کنند و می‌خواهند این رژیم را زمین بزنند، مستقل از اعتقاداتشان، مستقل از مذهبشان، مستقل از زبانشان با کانونهای شورشی در یک صف قرار می‌گیرند. این‌ها حول کانونهای شورشی متحد می‌شوند. این‌ها با کانونهای شورشی همکاری و همرزمی می‌کنند. این صحنه واقعی اتحاد عمل است.

کسانی که واقعاً می‌خواهند مبارزه کنند، در روی زمین، رو در روی دشمن، رو در روی پاسدارها، رو در روی لباس شخصی‌ها، رو در روی اطلاعاتی‌ها و مزدوران رژیم، در یک صف واحد، اتحاد عمل مستحکم و پولادین دارند.

ان‌شاءالله دور نیست که این اتحاد عمل در صحنه و پهنهٔ ایران، به سرنگونی فاشیسم دینی حاکم بر ایران منجر خواهد شد و آزادی و دموکراسی و حاکمیت مردم را برای میهنمان به ارمغان خواهد آورد.

برگرفته از سیمای آزادی