۱۴۰۳ شهریور ۱۱, یکشنبه

 

                                    سخن روز

پس از ۱۲۶ اعدام علنی در مرداد ماه و استمرار قتل و شکنجه و فشار و محرومیت بر زندانیان، پاسداران خلیفهٔ خون‌آشام، یک جوان لاهیجانی را زیر شکنجه به‌قتل رساندند و سرکردهٔ جنایتکار انتظامی در سومین اطلاعیهٔ خود (۱۰شهریور) اعلام کرد «حادثهٔ اخیر اتفاقی استثنایی است».

اما واقعیت این است که شکنجه و قتل فجیع محمد میرموسوی، نه یک «استثنا»، بلکه یک «قاعده» در حاکمیت آخوندهاست که در موارد بی‌شماری از زجرکش کردن زندانیان طی بیش از چهار دهه پیوسته ادامه داشته است.

پس از شقاوتهای جلادانی مثل لاجوردی و رئیسی دردههٔ ۶۰ که اخیراً به‌عنوان «جنایات سبعانه» و «نسل کشی» به ثبت بین‌المللی رسید، در دههٔ ۷۰ علاوه بر قتل‌های زنجیره‌یی و شکنجه و سربه‌نیست کردن مخالفان، بسیاری از دانشجویان را ـ در جریان وقایع کوی دانشگاه تهران ـ با فرمان خلیفهٔ ارتجاع، دستگیر، شکنجه و ناپدید کردند.

در دوم تیرماه۱۳۸۲ (در دوران ریاست‌جمهوری خاتمی) زهرا کاظمی خبرنگار کانادایی ـ ایرانی را مقابل زندان اوین دستگیر کردند و او را پس از تجاوز و شکنجه‌های وحشیانه که سعید مرتضوی جنایتکار نیز در آن دست داشت، به‌قتل رساندند. پس از اعتراض مادر زهرا کاظمی، خبرگزاری حکومتی ایسنا (۸مرداد ۸۲) نوشت: «مسعود پزشکیان، وزیر وقت بهداشت، دربارهٔ اظهارات مادر زهرا کاظمی مبنی بر وجود آثار جراحت بر بدن دخترش گفت: ”با توجه به آن چه ما از جسد دیدیم، چنین چیزی واقعیت ندارد. کبودی‌های بدن او به‌دلیل تزریق دارو بود”».

۲۰مهر ۸۶ پاسداران خامنه‌ای دکتر زهرا بنی‌یعقوب، را در یکی از پارکهای همدان دستگیر کردند و در بازداشتگاه ستاد «امر به معروف» زیر شکنجه به‌قتل رساندند.

چند ماه بعد (۲۵دی) ابراهیم لطف‌اللهی، دانشجوی سال چهارم حقوق را دستگیر کرده و زیرشکنجه به‌قتل رساندند.

در جریان قیام ۸۸ بسیاری از دستگیر شدگان (محسن روح‌الامینی، محمد کامرانی، امیر جوادی‌فر، رامین قهرمانی، احمد نجاتی کارگر...) را مخفیانه در کهریزک زیر شکنجه به‌قتل رساندند؛ در این قتلها پاسدار رادان سرکردهٔ کنونی نیروی انتظامی نقش اصلی را داشت. حتی رامین پوراندرجانی پزشک کهریزک را به‌جرم اطلاع از قتل‌های کهریزک، در ساختمان بهداری نیروی انتظامی کشتند.

ستار بهشتی، ۹آبان ۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد و زیر شکنجه به قتل‌رسید. در جریان قیام ۹۶ سینا قنبری، وحید حیدری، سارو قهرمانی زیر شکنجه به‌قتل رسیدند.

قتل‌های وحشیانه‌یی که در جریان قیامهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ با قتل مهسا امینی، نیکا شاکرمی، دکتر آیدا رستمی و... ادامه داشت و هم‌چنان ادامه دارد.

شمار جنایتهای مشابه بسیار بیشتر است و آن چه ذکر شد فقط مواردی است که برجسته و رسانه‌یی شده، ولی به‌خوبی نشان می‌دهد که قتل زیرشکنجه در نظام جلادان قاعده است نه استثنا.

قاعده دیگر هم وقاحت رژیم در ماستمالی کردن جنایتهاست. نمونه‌اش هم اطلاعیه‌های نیروی انتظامی تحت‌امر پاسدار مؤمنی وزیر کشور رژیم که پزشکیان وی را مأمور تحقیق کرده است.

این نیروی سرکوبگر در اطلاعیهٔ نفرت‌انگیزش، قربانی را مقصر و «دارای سابقه شرارت» معرفی کرده و با وقاحت می‌نویسد: «متوفی در پاسگاه انتظامی شروع به فحاشی و استنکاف از دستورات عوامل انتظامی و درگیری با مأموران نموده که این روند تا حضور در بازداشتگاه ادامه پیدا می‌کند» و «متأسفانه به‌دلیل هیجان ناشی از اصطکاک صورت‌گرفته میان مرحوم میرموسوی و عوامل انتظامی و عدم کنترل خشم و احساسات از طرف برخی کارکنان و بی‌اعتنایی به وضعیت متهم این اتفاق رخ می‌دهد».

این ادعا در حالی است ویدئوهای منتشر شده از پیکر سلاخی شده محمد میر موسوی هر انسانی را نسبت به شقاوت و وقاحت وحوش خامنه‌ای غرق خشم و نفرت می‌کند. یک رسانه حکومتی (تجارت نیوز) می‌نویسد: «محمد میرموسوی را به قسمت پشت پاسگاه پلیس لاهیجان که فاقد دوربین بوده است برده‌اند و به‌شدت کتک زده‌اند... آثار شکنجه و ضرب و جرح شدید روی بدن او دیده می‌شود. فردی که در این ویدیو حرف می‌زند با اشاره به دو نقطه روی کمر محمد میرموسوی می‌گوید اینجاها سوراخ شده است».

در برابر این شقاوت نهادینه شده در نظام اعدام و قتل‌عام، مسعود رجوی به درستی تأکید کرد: «رژیم می‌گوید عوامل انتظامی ”به‌دلیل هیجان“ نتوانستند خشم و احساسات خود را کنترل کنند! هیجان و خشم و غضب صد سالهٔ شاه و شیخ و دژخیمان علیه خلق ما جز با سقوط و سرنگونی تمامی ندارد. اما روزی می‌رسد که مردم ایران هم دیگر نمی‌توانند“ خشم و احساسات“ خود را در برابر این رژیم و کارگزاران و عوامل و مزدورانش کنترل کنند. روزی که فوران خشم خلق بند از بند رژیم خواهد گسست».