جنبش دادخواهی؛ پرچم برافراشته با رنگ خون
پس از سالها، مبارزه بیامان و دلاورانه بهترین و آگاهترین فرزندان مردم ایران علیه دیکتاتوری سلطنتی در سال ۱۳۵۷ به نتیجه رسید. انقلاب شکوهمند مردمی، بهار خویش را جشن گرفت، اما متأسفانه بهار آزادی - به دست خمینی و چماقداران حزباللهی- به خزان سیاهی و سرکوب و دشمنی با ابتداییترین حقوق مدنی - سیاسی بشر تغییر یافت.
خمینی با سرقت انقلاب، بلافاصله دشمنی خود را با سازمان مجاهدین خلق و دیگر نیروهای ترقیخواه و دموکرات آغاز کرد و اجازه فعالیتهای مشروع در چارچوب حقوق اساسی ملت و مورد پذیرش جامعه بینالملل را سلب کرد. در این ستیز آشکار، برهم زدن تجمعات، به همریختن میزهای کتاب و نشریات، ضرب و جرح دختران و پسران نشریه فروش، زندانی کردن هواداران و شکنجه و اعدام نیروهای جوان سیاسی، در سراسر ایران به مسأله روز تبدیل گردید. در آن سوی میدان مجاهدین خلق تا آنجا که توانستند به خویشتنداری و صبر انقلابی و البته تقدیم دهها شهید راه آزادی، تلاش شکیبانهای به خرج دادند تا از آخرین ذرههای آزادی، برآمده از یک انقلاب عظیم بهره ببرند.
این کردار منبعث از یک آرمان توحیدی و ضد بهرهکشانه و آزادیطلب به بهای نثار هستی جوانانی تمام شد که سرنوشت کوتاهشان در سلولهای انفرادی و تختهای شکنجه و کشتار ناجوانمردانه در زندانها و کوچه و خیابانهای شهرهای میهن به سرانجام رسید!
نخستینهای شهدای خلق در بهار آزادی
کارگر مجاهد عباس عمانی اولین شهید مجاهد خلق بود که بعد از سرنگونی رژیم شاه بهدست مزدوران خمینی دجال در دیماه ۱۳۵۸ مظلومانه بهشهادت رسید. او در جریان انتخابات ریاستجمهوری و بهخاطر ترویج حقیقت و روشنائی، در نیمههای شب مورد حمله و هجوم اوباشان خمینی خونآشام قرار گرفت. او در حالی که مشغول نصب پوستر و اعلامیههای تبلیغاتی سازمان برای کاندیدایی برادر مجاهد مسعود رجوی بود، مورد هجوم چماقداران و چاقوکشان مزدور خمینی قرار گرفت و بهشدت مصدوم و مجروح شد. مهاجمان جنایتکار پس از مضروب کردن عباس پیکر نیمه جان وی را به محلی در جاده ساوه منتقل کرده و در بیابان انداختند تا در اثر خونریزی مغزی به شهادت برسد.
فاز سیاسی و تقدیم دهها شهید مجاهد خلق
ماجرای چماقداری که بهدست خمینی و حزب جمهوری اسلامی راهاندازی شده بود، مربوط به فعالیتهای قانونی و روشنگرانه پس از بهمن۵۷ تا ۳۰خرداد ۶۰ بود که کبوتران خونین بال میلیشا، قربانیان آن بودند. در طول این دوران نزدیک به ۷۰ نفر از هواداران و اعضای مجاهدین در حملات چماقداری کشته شدند.
دوران مبارزات افشاگرانه با فریاد عدالتطلبی و حسابرسی از جنایتکاران رژیم خمینی در محو آزادی به پایان رسید و سرآغاز فاز مقاومت مسلحانه گردید. در این مرحله بیش از یک صد هزار تن از اعضای مجاهد خلق و دیگر نیروهای مبارز و آزادیخواه در زندانها و سیاهچالها و جوخههای تیرباران و چوبههای دار و تختهای شکنجه به عهد خود برای نگاهبانی از ارزشهای انسانی و حقوق ابتدایی بشر وفا کردند.
قتلعام ۳۰ هزار زندانی در سال ۶۷
هنگامی که کاظم رجوی فریاد زد «ما تاریخ حقوقبشر را با خون خون مینویسیم»، کسی به عمق سبعیت خمینی و فاشیسم مذهبی پی نبرده بود. همانطور که اشرف رجوی در سال ۱۳۶۰ و در بحبوبه مقاومت سرفرازانه گفته بود «جهان خبردار نشد که بر ملت ایران و بر جوانان و بر زنان میهن چه گذشت».
فاجعه قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ به حکم خمینی و اجرای آن بهدست هیأتهای مرگ در سراسر میهن صورت گرفت. در این کشتار بیش از سی هزار زندانی سیاسی در سراسر ایران که بیش از ۹۰ درصدشان زندانیان مجاهد خلق بودند بر سر عهد و پیمان خویش و بهعنوان زندانی «سرموضع» به چوبههای دار سپرده شدند.
مریم رجوی، مشعلدار جنبش دادخواهی
خانم مریم رجوی در سال ۱۳۹۵ ضمن فراخوان به دادخواهی از شهیدان سربهدار، برای رسیدگی به این فاجعه ضدانسانی، از عموم هموطنان، حقوقدانان برجسته و انسانهای شریف در سراسر جهان دعوت به همیاری نمودند. ایشان بار دیگر و در سومین روز اجلاس جهانی ایران آزاد ۲۰۲۴ بهمناسبت گرامی داشت دادخواهی زندانیان قتلعام شده گفتند: «سرکوب و اختناق در ایران از بسیاری جهات رکورددار جهان معاصر است. از جمله اسارت و شکنجه حداقل ۵۰۰ هزار نفر، اعدام بیش از صد هزار زندانی سیاسی و شمار بالای اعدامهای سالانه. به اندازهیی که در سال گذشته سه چهارم اعدامهای ثبت شده در جهان در ایران صورت گرفته است.
نبودن هرگونه حسابرسی بینالمللی درباره این جنایتها، دست آخوندها را در خونریزی بیمحابا در تمام ۴ دهه گذشته باز کرده است.
این است داستان خونین قتلعام مردم کردستان، اعدامهای دهه۶۰، قتلعام ۶۷، کشتار قیامکنندگان در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ و سلسلهای از عملیات تروریستی و گروگانگیری اتباع خارجی.
در حقیقت، نقض حقوقبشر در ایران تحت حاکمیت آخوندها، از ابتدا تا امروز، هیچگاه محدود به برخی تصمیمها و احکام و قوانین رژیم نبوده است، بلکه ماهیت آن عبارت است از: سرکوب سیستماتیک علیه تمام جامعه، در تمام زمانها از طرف تمامیت رژیم.
حقوقبشر و آزادی در برابر هیولای استبداد
خانم مریم رجوی در قسمت دیگری از سخنان خود افزود: «برای ما و مردم ما، حقوقبشر، آزادی و انتخاب آزادانه، از پرنسیبهای اساسی است. بعد از بهقدرت رسیدن خمینی، مجاهدین بهمدت ۲۸ماه، شهادت دهها تن از یارانشان را تحمل کردند، و در مقابل اسارت هزاران نفر از هوادارانشان خویشتنداری نشان دادند، تا بتوانند هر چقدر که ممکن است به فعالیت سیاسی و مسالمتآمیز ادامه دهند. اما هیولای استبداد که از یک قطره حقوقبشر یا یک نسیم آزادی احساس مرگ میکند، همه چیز را فرو بلعید. بربریت حاکم، جامعه مدنی را بهنابودی کشانده و امکان هر فعالیتی در این چارچوب را از مردم گرفته است. راستی چه بیانی، چه توصیفی، چه کلامی میتواند فاجعه حقوقبشر سنگسار شده مردم ایران را بیان کند الا اینکه بگوییم یک قتلعام مستمر در همه عرصهها.
قتلعام جامعه مدنی، قتلعام محیطزیست، قتلعام معیشت و تولید، قتلعام دانش و اخلاق و فرهنگ و کلمات و البته کلمه آزادی. نمونه جامع در این خصوص که قلب و ضمیر و عاطفه ایرانیان پیوسته از آن مجروح و دردمند است، قتلعام ۳۰ هزار زندانی سیاسی است که ۹۰درصد آنها از مجاهدیناند. آنها که نه فهرست تمامی نامهایشان پیداست، نه نشانی مزارهایشان».
جالب آن که پیش از آن گزارشگر ملل متحد ویژه حقوقبشر در گزارش جدیدی، قتلعام ۶۷ و اعدام زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ را جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی و حتی نسلکشی، اعلام کرد این گزارش، گام ضروری و شایستهیی است که ملل متحد در همان سال ۶۷ از آن فروگذار کرد.
در آن برهه هولناک، در حالی که کشتار هنوز در زندانها جریان داشت، مسعود رجوی در ۴شهریور ۱۳۶۷ در تلگرامی به دبیرکل وقت ملل متحد برای نخستین بار از حکم خمینی که «بهخط خودش دستور اعدام زندانیان سیاسی و مجاهد خلق را صادر کرده»، پرده برداشت. این نخستین گام و سرآغاز جنبش فروزان دادخواهی بود که تا امروز ادامه دارد.
خانم رجوی از سوی مردم و مقاومت ایران خطاب به ملل متحد و کشورهای عضو گفتند: «به مصونیت جانیان حاکم بر ایران پایان دهید. خامنهای، رئیس قضاییه و سرکردگان سپاه، بزرگترین مرتکبان جنایت علیه بشریت و نسلکشی در تاریخ معاصرند. آنها را در یک دادگاه بینالمللی در برابر عدالت قرار دهید».
آری؛ مقاومت ایران به رهبری خانم رجوی وظیفه مبرم خود میدانند تا به نتیجه رساندن جنبش دادخواهی که همانا اجرای عدالت و تحقق حقوق نادیده گرفته شده مردم، خانوادههای شهدای خلق و کیفر جنایتکاران است، یک لحظه از پای ننشینند و آن روز دور نیست.