.همدستی شاه و شیخ و دیکتاتوری سلطنتی با ارتجاع مذهبی و ایادی آنها قدمتی دیرینه دارد، این دوقلوی همزاد همواره در طول تاریخ در کنار یکدیگر علیه مردم و آزادیخواهان بوده و به یاری یکدیگر شتافته اند. از همدستی شیخ فضل الله نوری با محمدعلی شاه قاجار و علم کردن "مشروعه" در مقابل مشروطه خواهان، تا همدستی آخوند کاشانی با دربار و استعمار علیه دولت ملی مصدق تا ابراز خوشحالی خمینی مبنی بر سیلی خوردن مصدق (یعنی سقوط دولت او) تا همنوایی بقایای سلطنت و بچه شاه در تمامی بزنگاههای حساس تاریخی در ۴۴ سال گذشته با حکومت آخوندی از جمله در جریان جنگ ضد میهنی و جریان بیرون آوردن سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی و دهها مورد دیگر که موضوع بحث این یادداشت نیست.
با نگاهی به موضعگیری ها و لاطائلات مطرح شده توسط بچه شاه در ۷ ماهه اخیر اتحاد عمل عینی و همدستی کامل او و بقایای دیکتاتوری سلطنتی با ارتجاع مذهبی به خوبی روشن می گردد. مواضع خائنانهای که فراتر از اتحاد عمل، مبین اینست که بچه شاه و بقایای سلطنت برای جلوگیری از سرنگونی محتوم رژیم آخوندی بدست مردم بههر توطئه و ترفندی متوسل شده تا با ترمز زدن به پیشروی قیام، فرصت بیشتری برای رژیم ضد بشری دست و پا کرده و در صورت امکان با بند و بست با محافل استعماری "از بالای سر مردم" انقلاب را سرقت نموده، قدرت را قبضه نمایند و خود جانشین آخوند ها گردند. ذیلا تنها به برخی از مهمترین خدمات بچه شاه برژیم ضد بشری در ماههای اخیراشاره می شود.
۱- ضدیت هیستریک با مجاهدین و باز نشخوار یاوه های وزارت بدنام و پادوهای پیشانی سیاه آن تحت عنوان "اعضای سابق" با طرح مسائلی چون فقدان دموکراسی در مناسبات مجاهدین و یا ادعای "زندانهای" موهوم در قرارگاههای مجاهدین و یا اینکه آنها در داخل ایران محبوبیتی ندارند و با صدام علیه وطنِ نداشته او (بچه شاه) همدستی کرده اند.
این ضدیت های بیمارگونه هم نشان از ماهیت ضد انقلابی او دارد و هم مبین هم جبهه بودن کامل وی با آخوندها است. وقتی با دشمن اصلی آخوندها که رژیم و کارگزارانش صدها بار آنها را مرز سرخ خود مشخص نموده اند ضدیت می کنند، مطابق قاعده ی کلی "دشمنِ دشمنِ من دوستِ من است" این ضدیت کنندگان با مجاهدین دوست و هم جبهه آخوندها بوده بنابراین سایر ادعاهای آنها یاوه و حرف مفت می باشد.
۲- در ادامه همین مسیر انکار آلترناتیو انقلابی موجود و وانمود کردن اینکه گویا رژیم آلترناتیوی ندارد. در این راستا بعد از ۴۴ سال خواب خرگوشی به فکر سرهم بندی کردن ائتلافی به عنوان آلترناتیو رژیم میافتند تا از یک طرف آلترناتیو انقلابی موجود (شورای ملی مقاومت) را به محاق برده و از طرفی با اتکا به دار و دسته سرهم بندی شده به چانه زنی با محافل استعماری پرداخته تا با حمایت آنها و البته در غیاب تودههای انقلابی بتوانند "گذار" از رژیم آخوندی را محقق سازند، اما این خوابهای پنبه دانه ای هیچگاه تعبیر نخواهد شد. چه با وجود تشکیلات پولادین مجاهدین و آلترناتیو شورای ملی مقاومت و چه باوجود کانون های شورشی در کف خیابان، این خواب و خیال تحقق نخواهد یافت. صرف نظر از اینکه این ائتلاف دست ساز و پوشالی و ارتجاعی و استعماری چند ماهی بیشتر دوام نیاورد و متلاشی شد.
۳- کوبیدن بر طبل "خشونت پرهیزی" و تبلیغ مبارزه به اصطلاح مدنی آنهم در مقابل رژیمی که پاسخ هر اعتراضی را تنها با گلوله و یا زندان و شکنجه می دهد، رژیمی که جز زبان قاطعیت و قهر انقلابی نمی فهمد. در همین راستا دم زدن مستمر از مبارزات کم هزینه، گویا بدون دادن هزینه و خونبها برای انقلاب سرنگونی رژیم امکان پذیر است. رویکردی بغایت ضد انقلابی که بیشترین خدمت را به رژیم ضد بشری عرضه کرده و باعث استمرار حکومت آخوندی میگردد. یادآوری می شود که در یادداشت قبلی در این رابطه بیشتر توضیح داده شد.
۴- در ادامه تبلیغ باصطلاح مبارزات کم هزینه، دعوت خائنانه از مردم مبنی بر ترک خیابانها و رفتن به خانه یعنی همان حرفی که سر پاسدار جنایتکار سلامی چند هفته پس از شروع خیزشها ملتسمانه از مردم می خواست که به خانه های خود باز گردند؛ حالا از حلقوم بچه شاه بیرون می آمد و مردم را به بازگشت به خانه دعوت می کرد تا با وی بند و بست با محافل استعماری و با این خواب و خیال که "برادران پاسدارش" به آن جناب روی خوش نشان داده و او را بر دوش خود به حکومت برسانند. همان پاسداران جنایتکاری که ارگان اصلی غارت و چپاول و سرکوب و حفظ نظام اهریمنی آخوندی میباشند.
این دعوت خائنانه بمثابه ریختن آب سرد بر شعله های خشم مردم بود. که خواهان نفی و سرنگونی تمامیت رژیم آخوندی بودند و عملاً در خدمت ترمز زدن به حرکت انقلابی مردم و استمرار و بقای بیشتر این رژیم سفاک قرار گرفت.
۵- دفاع خائنانه از سپاه پاسداران و ارگانهای سرکوبگر رژیم:
وی هر چند در این اواخر از سر ناچاری دم از طرفداری از قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست تروریستی میزند، اما همچنان با "یکی به نعل و یکی به میخ" خواهان حفظ بدنه سپاه می باشد. توضیحات بیشتر را یکی از نزدیکترین مشاورین وی در مصاحبه با یک رسانه معلوم الحال بیان می کند. وی صریحاً طرح می کند که ما به بخشهائی از سپاه برای دفاع از مرزها و برای امنیت کشور نیاز داریم. شما می توانید با تعویض ۱ درصد یا ۱۶۰۰ نفر از ۱۶۰۰۰۰ نفر سپاه بقیه یعنی ۹۹ درصد آنرا در کنار خود داشته باشید. اگر شما سپاه را منحل کردید نمی توانید آنرا ادغام کنید درچیزی ، اگر منحل کردید میرند اسلحه را چال می کنند و بعد می آیند سراغتون در نتیجه امنیت از بین میرود. اگر بخواهید آنها را با پتکی منحل کنید نمی توانید آنها را با خود همراه کنید. باید تعامل هائی با بعضی جاها بشود "اگر هر نوع تعاملی را با سپاه کنار بگذاریم حربه فساد سپاه را از دست میدهیم" و خزعبلاتی دیگر از این دست.
می بینید که بدلیل نداشتن نیروی رزمنده جان بر کف در داخل می خواهند کمبود و بی ریشگی خود را با سپاه پاسداران که عامل اصلی حفظ و بقای رژیم آخوندی است جبران نموده و با کمک ۹۹ درصد آن به حکومت بر سند خواب و خیالی واهی که تنها کارکردش بازیچه وزارت بدنام اطلاعات آخوندی قرار گرفتن بچه شاه و هم پالکی می باشد. باین نمونه توجه کنید:
یاسمین پهلوی بعد از سفراخیر بچه شاه به ایتالیا در تلویزیون سینه چاکان و بقایای سلطنت به نقل از یک خبرنگار ایتالیائی که بگفته او اخیراً در ایران بوده می گوید که این خبرنگار با پاسدارانی در وزارت خارجه رژیم برخورد کرده که "علاقمند به بازگشت همسر ایشان به ایران بوده اند". سپس با جاری شدن آب از لب و لوچه ی خانم می گوید "این برای ما خیلی خیلی جالب بود این خبر را از ایران برای ما آورد". بنظر میرسد وزارت اطلاعات "خیلی خیلی" در آلت دست قرار دادن بچه شاه و دنباله روان موفق می باشد.
۶- آخرین دسته گل اهدائی بچه شاه به آخوندها و بالاترین خدمتی که به رژیم ضد بشری عرضه نمود سفر وی به اسرائیل بود. صرف نظر از افتضاحاتی که در این سفر وجود داشت که موضوع این نوشته نیست اما وی با این سفر نشان داد که حامیان بین المللی آلترناتیو استعماری که با حمایت آنها بچه شاه می خواهد بقدرت خزیده و به حکومت برسد چه نوع کشورهایی می باشند علاوه بر آن وی با این سفر بیشترین خدمت را به آخوندها نمود تا آنها بتوانند در تبلیغات گوبلزی خود که مدعی اند در پشت خیزشهای مردم ایران "استکبار جهانی و صهیونیسم" می باشند چهره حق به جانب بخود گرفته و با استناد به این سفر آنرا حقیقی جلوه دهند.
در رابطه با این سفر رهبر مقاومت در پیام اول اردیبهشت ۱۴۰۲ خود از جمله گفت: سرانجام بچه شاه به بهانهی "آب" و در پی سراب پرده را کنار زد و ماهیت نمایشهای پیاپی سال ۱۴۰۱ برملا شد. بیشتر از این نمیشد دست خامنه ای را علیه قیام پر کرد تا ادعا کند همه چیز زیر سر "استکبار و صهیونیسم" است.
شایان تاکید است که تحلیلگران سیاسی نیز بر این خوشخدمتی بچه شاه برای آخوندها انگشت گذاشته اند از جمله نشریه بلومبرگ در ۲۰ آوریل ۲۰۲۳ نوشت: "سفر رضا پهلوی به اسرائیل تقلای رژیم برای نشان دادن معترضان به عنوان آلت دست قدرتهای خارجی و سلطنت بی اعتبار شده پهلوی را تقویت خواهد کرد". و نیز در جای دیگری از همان مقاله نوشت: "حاکمان ایران از فرصتی که سفرا و (رضا پهلوی) به اسرائیل برای پرت کردن حواس ها و بدنام کردن معترضان و مخالفان در داخل بوجود آورد خشنود هستند".
این بود بخشی از خوشخدمتی های بچه شاه برای رژیم آخوندی که از پرداختن به سایر موارد جهت اختصار صرفنظر شد. باید بر این حقیقت پای فشرد که سرکوب و سفاکیت رژیم ضد بشری و توطئه و ترفندهای استعماری نمیتواند از سرنگونی محتوم رژیم جلوگیری کرده و یا باعث دست بدست گشتن حکومت از شیخ به بقایای شاه گردد، چه حضور یک تشکیلات پولادین در محور یک آلترناتیو قدرتمند و معتبر با نیروهای جان بر کف در خیابان که آماده پرداخت بهای آزادی بطور کامل می باشند اجازه تحقق این خواب و خیالهای ارتجاعی و استعماری را نخواهد داد، بعبارت روشنتر همه چیز در کف خیابان با نیروی رزمنده و شورشی تعیین تکلیف میشود و نه با بند و بست و سرقت انقلاب از بالای سر مردم، از اینرو دور نیست که شیخ نیز به شاه ضمیمه شده و بزباله دان تاریخ رهسپار گردد.