نمیشودوبا توهم همراه است.توهم شامل درک چیزی است که واقعیت ندارد.
مدت دو سال است که دست پروده مکتب خامنهای به ریاست قوه مجریه منصوب شده است. آخوند رئیسی با پشتوانه سالها خدمت به نظام ولایت فقیه در امر کشتار مخالفان و قتلعام زندانیان سیاسی، به خامنهای اطمینان داد که میتواند در برابر قیامهای ناگزیر و ناگریزی که همگان در انتظارش بودند از تجاربش استفاده کند. اما قیام شکوهمند جوانان آگاه و شورشگر میهن نشان داد که این پروژه نه تنها مشکل گشا نبود بلکه آتش قیام در عرصههای مختلف را نیز فروزان تر کرد. حالا این منصوب بیکفایت، خودش دچار هذیان و افکار پریشان گردیده است و «لوکوموتیر» «آقا» را به دره سقوط نزدیک کرده است. جالب اینکه وارد برنامهنویسی هم شده است و برنامه هفتم توسعه رژیم آخوندی را رونمایی کرده است تا همگان از عمق پریشان حالی وی مطلع گردند.
برنامه هفتم، اعتراف به پوشالی بودن پیشینیان
رئیسی پس از نشان دادن لایحه برنامه پنج ساله هفتم به اعضای دولت، گفت هر چه زودتر نظرات خود را بیان کنید تا آنرا به مجلس بفرستم. در مقدمه پیشنویس آمده است: «برنامه ششم توسعه در اجرا با چالشهای عدیدهای مواجه بوده است... طولانی شدن عمر طرحهای اقتصادی از ۱۰سال ۱۳۹۱ به ۱۷.۶ سال در ۱۴۰۰، افزایش نرخ رشد نقدینگی از ۱۷درصد به ۳۰درصد... بخشی از چالشهای بنیادی موجود در اجرای برنامههای توسعه را نشان میدهد. کاهش قدرت خرید و مصرف سرانه و آسیب پذیری جدی محیطزیست از دیگر چالشهای اساسی و مهم برنامه ششم توسعه میباشد. ». (تسنیم۱خرداد۱۴۰۲).
سپس یک خروار عدد و رقم برای بهبود بحران اقتصادی ارائه داده است نظیر رشد ۸درصدی خیالی که نشان بارزی از عدم فهم گوینده از رشد اقتصادی دارد و امید دارد رژیم آخوندی «به جایگاه نخست اقتصادی، علم و فناوری در منطقه» نایل آید!
برنامه هفتم در گرداب اختلافات یکدستان!
هنوز کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی فرصت نکردهاند که سیر تا پیاز این خیالبافیهای آخوند رئیسی را برملا کنند و یا اینکه بگویند ارزش وقت تلف کردن ندارد. اما تا همینجا چند نکته گفتنی است.
۱ـ دو سال از انتصاب رئیسی میگذرد و ۲بار برنامه ششم تمدید شده است! و تا پایان تصویب نهایی برنامه هفتم معلوم نیست مملکت بر چه اساسی میگردد! بهخصوص اینکه مجلس آخوندی در اوج تنش و اختلاف باندهایی است که به خون همدیگر تشنهاند و در آستانه برگزاری یک نمایش دیگر انتخاباتیاند و به این سادگی به رئیسی امتیاز نخواهند داد.
۲ـ نه بحث عمومی درباره مفاد برنامه هفتم صورت گرفته و نه کسی (غیر از اندرونیها) از چند و چون آن مطلع بوده است. روزنامهٔ شرق اول خرداد نوشت: «برنامه هفتم توسعه را باید غیرمشارکتیترین تجربه در دوران ۸۰ساله برنامهریزی توسعه در ایران دانست. لایحهیی که در پستوی سندنویسان مورد وثوق و بی کمترین مشارکتی بلکه آگاهی و خبری از سوی نهادهای مدنی و دانشگاهها و اندیشمندان و حتی مجلس و نهادهای همسو با دولت در حاکمیت یکدست نوشته شد».
۳ـ چنانچه این برنامه را غیرواقعی و خیالبافی بدانیم، پی به ناامیدی کارگزاران حکومتی میبریم؛ چرا که رشد ۸درصدی اقتصاد و سرمایهگذاری ۲۳درصدی در شرایطی بهمراتب بهتر از بحبوبه قیام برای سرنگونی فاشیسم مذهبی صورت نگرفت، چه رسد به اوضاع انفجاری حال حاضر. در مقدمه همین برنامه آمده است: «متوسط نرخ رشد سه برنامه اجرا شده چهارم تا ششم زیر ۲درصد بوده، نرخ بهرهوری در دو دهه گذشته منفی بوده، نرخ رشد سرمایهگذاری در برنامه ششم توسعه منفی ۴.۵درصد بوده و تشکیل سرمایه ثابت ناخالص ۱/۰ درصد نسبت به دوره مشابه سال قبل کاهش داشته است...»
بههمین خاطر است که تحلیلگران نقدا اذعان میکنند در این برنامه: «هنوز خیالبافی وجود دارد و برنامهنویسان بدون واقعیتهای موجود اعدادی را برای متغیرهای گوناگون سرهم کردهاند که با ادامه وضعیت فعلی حکمرانی اقتصادی دستنیافتنی و ناامیدکننده است. این رویابافی برای امیدوارسازی کمفایده هم دیگر کاربرد ندارد چه رسد به اینکه اتفاق بیفتد» (جهان صنعت۱خرداد۱۴۰۲)
چهل سال است که رژیم آخوندی کارشناسان حکومتی را وادار کرده است برایش برنامه بنویسند با اینکه همگان معترفند حتی یکسوم اهداف این بهاصطلاح برنامهها تحقق نیافته است: «گاهی تا ۸۰درصد از برنامه منحرف شدهایم» (ایسنا۲۹مهر۱۳۹۹)
دنیای اقتصاد اول خرداد نوشت: «سالهاست که برنامههای پنجساله توسعه نوشته و تصویب میشود. بخش بزرگی از بدنه دیوانسالاری کشور مشغول نوشتن پیشنویس آن میشوند. اما وقتی به دلایل مختلف عملکردها ربطی به برنامهها ندارد، صرف چنین وقت و انرژیای محل سؤال میشود»
۴ـ این واقعیتها نشان میدهد هدف از این برنامهنویسیها فقط مهار بحرانهای متوالی است و «بیشترین عملکرد آنها حفظ وضع موجود خواهد شد» (همان) و دولت همچون «آتشنشانی» خواهد بود که میخواهد از گسترش آتش جلو گیری کند.
آتش قیام، تب و تشنج حاکمان را بالا برده است
هذیانگویی و پریشان احوالی دستنشانده خامنهای بنا به تشخیص بالینی دانش روانپزشکی ناشی از محیطی است که بیمار در آن در انتظار شرایط بدتر قرار گرفته است. تب و تشنج بیمار البته که خوب شدنی نیست چون که آتش قیام برای سرنگونی فاشیسم مذهبی شعلهورتر میشود و جوانان آرمانخواه و شورشی، جانیان مجنون را به فرشته عدالت میسپارند.