۱۴۰۱ تیر ۹, پنجشنبه

شاهین توتونچی: آفت‌های دوران سرنگونی

 

اعتراضات روزانه مردم ایران در مسیر اعتلای خود، مستحکم به‌پیش می‌رود. خامنه‌ای و رئیسی از جمع‌کردن این اعتراضات درمانده‌اند. قشرهای گوناگون اجتماعی هرروزه به گونه خود اعتراضی را به راه می‌اندازند. کشاورزان از بی‌آبی که نتیجه دزدی و فساد حکومتی است می‌نالند،

کارگران از بیکاری، معلمان از تبعیض شغلی، فقرا از گرسنگی، کسبه از گرانی و چپاول توسط کارگزاران رژیم و بسیاری دیگر. آخوندها تصور می‌کردند که با آوردن رئیسی، جلاد اوین و کشتاری که در آبان ۹۸ و کشتار کرونا به سر مردم آوردند، همه را خسته کرده‌اند و دیگر توانی در مردم برای اعتراض نمانده است. ولی جلودار این اعتراضات یعنی کانون‌های شورشی با شعار آتش، جواب آتش و با عملیات اختناق شکن، این ژست قدرت‌نمائی رژیم را به سخره گرفتند. نتیجه و حاصل این کار همان است که می‌بینیم، و آن استمرار اعتراضات علیرغم سرکوب وحشیانه است. البته ناکارآمدی رژیم در حل مشکلات اقتصادی مردم بستر لازم این تداوم است. خامنه‌ای فکر می‌کرد بتواند با یکدست کردن رژیمش در مجلس و رئیس‌جمهور به رتق‌وفتق امور بپردازد. سروسامانی به امور بدهد و همه را ساکت کند. ولی نشد! این راهی است که مردم ایران در کمتر از یک سال حکومت رئیسی پیموده‌اند. مردم ساکت نشده‌اند، خروش آن‌ها خاموش نشده است.

با روی کار آمدن رئیسی، طرف خارجی هم دریافته بود که رژیم حداقل در ظاهر خواهان چانه‌زنی در مذاکرات است. ولی دیری نگذشت که اعتراضات داخلی، طرف خارجی را هم قانع کرد که رژیم چیزی در چنته ندارد و فقط سروصدا می‌کند. حاصل آنکه، باگذشت یک سال، تمامی تحریم‌ها سر جای خود  باقی‌مانده و اضافه هم شده است. یعنی خامنه‌ای در این قمار (بالا آوردن رئیسی) از هر طرف باخته است. شرایط اقتصادی بد و بدتر خواهد شد. این خلاصه شرایط کنونی سرنگونی است.

آنچه در بالا گفته شد تکرار واضحات به نظر می‌رسد. یعنی تقریباً همه، حتی رژیمی‌ها هم متفق‌القول هستند که از سرنگونی گریزی نیست. شرایط داخلی و بین‌المللی برای تغییر در ایران فراهم است. حاصل این اتفاق آرا همین است که مدعیان رهبری، زیاد شده است. قله آزادی و پیروزی در دید است. این هم شاخص دیگری از بلوغ خواسته ملت ایران برای سرنگونی است.

ولی ما در کمرکش سعود به قله پیروزی هنوز باید از پرتگاه هایی عبور کنیم که نیاز به رهبری شایسته دارد.

 راه به جلو چیست و موانع سر راه چیست؟

مرحله بعدی اعتراضات، نیاز به همبستگی ملی دارد. یعنی اینکه، کشاورز و معلم و کارگر و بازاری و کارمند و غیره همگی و با یکدیگر، متحد سر رژیم را نشانه بروند. تابه‌حال، کشاورزان مسئولین دزد جهاد کشاورزی و وزیر بی‌کفایت یا مسئولین سدسازی‌های بی‌رویه و یا شرکتی از مجموعه باندهای چپاول گر سپاه پاسداران را مسئول می‌دانستند. وقتی هم که موردحمله قرار می‌گرفتند، با شعارهای مرگ بر خامنه‌ای، رئیسی به مصاف نیروهای سرکوبگر می‌رفتند. و یا در فاجعه متروپل در آبادان، مردم عناصر فاسد شهرداری و افراد چپاول گر وابسته به رژیم را مسئول می‌دانستند و خشم خود را به آن‌ها ابراز می‌داشتند. هر بار که رژیم شروع به سرکوب می‌کرد، شعارهای مرگ بر خامنه‌ای، رئیسی فضای تظاهرات را پر می‌کرد. مردم به‌طور غریزی می‌دانند، اشکال از کجاست. شعار “مرگ بر خامنه‌ای، رئیسی” دارای خصلت پیونددهی همه این اعتراضات است. کشاورزان اصفهان، مردم داغدار آبادان، معلمین تمامی ایران، بازنشستگان، کسبه در تمامی بازارهای ایران، همه و همه می‌دانند که اشکال از کجاست. اشکال تنها از یکجاست و همین عامل همبستگی خواهد بود. شعار “مرگ بر خامنه‌ای، رئیسی” تبلور این همبستگی است. ما در این نقطه از نبردمان قرار داریم. راه ما به جلو در گرو آن است که کشاورز، معلم، کارگر، کسبه، آبادانی، اصفهانی، تبریزی، مشهدی و تهرانی، همه و همه گوش آخوندها را با شعار ‘مرگ بر خامنه‌ای، رئیسی” کر کنند و به دنیا بگویند، ما آخوند نمی‌خواهیم! این همبستگی بدین گونه بدست می‌آید. این‌یک همبستگی واقعی است چراکه حول رد کامل و بدون اماواگر رژیم آخوندی با شاخص شعار ‘مرگ بر خامنه‌ای، رئیسی” شکل خواهد گرفت. اگر قرار باشد این اعتراضات به هم پیوند نخورد و محدود به یک شهر یا یک صنف بماند، امر سرنگونی بلاتکلیف می‌ماند و ما در چرخه اعتراض و سرکوب مخیر می‌مانیم. شعار “مرگ بر خامنه‌ای، رئیسی گره زننده همه این اعتراضات است، بْردار روبه‌جلو و نشان‌دهنده راه رهایی است، شفاف و روشن است، ساده است! این را دشمن می‌داند و هیچ شعاری بیش از این او را به وحشت نمی‌اندازد. به هر شعار دیگری قانع است. رابطه آش با این شعار مثل جن و بسم‌الله است. شعار منحوس “رضاشاه، روحت شاد” توسط همین دشمن طرح‌ریزی‌شده. چرا؟ برای اینکه برخلاف شعار “مرگ بر خامنه‌ای” نمی‌گوید چه باید کرد. از خصلت همبستگی کننده عاری است، چراکه درد را نشان نمی‌دهد. راه بازکن نیست. این‌همانی ایست که دشمن می‌خواهد. بسیجی‌های خود را وارد معرکه می‌کند و موش می‌اندازد.

شعار “رضاشاه، روحت شاد” جدا از بلاهت آن، یکی از همین شعارهاست که اذهان را به سمت مشکل اصلی نمی‌کشاند. در هر مبارزه‌ای در قدم اول باید همه در نفی آنچه موجود است و بر سر قدرت است باهم به توافق برسند. مردم ما به آن درجه از بلوغ رسیده‌اند که بدانند، مشکل ما با دیکتاتوری است، چه شکل دینی آن و چه شکل سلطنتی آن. دلیلی که ما بر شعار “مرگ بر خامنه‌ای” اصرار می‌ورزیم، به این دلیل است که یک دیکتاتوری دینی در ایران آخوند زده سرکار است. برای آنکه سو تفاهمی نباشد، چاشنی نه شاه و نه شیخ را برای روشن‌سازی می‌گوئیم. رژیم و دشمن بهتر از هرکسی به محتوای متحد کننده شعار “مرگ بر خامنه‌ای، رئیسی’ آگاهی دارد و با هر دوز وکلکی می‌خواهد، ما را سرگرم کار دیگری که خود را در شعاری دیگر متبلور می‌کند، مشغول سازد.

عوامل رژیم بارها گفته‌اند که خط قرمز آن‌ها همین شعار ساختارشکن “مرگ بر خامنه‌ای “ است. مگر ما چه می‌خواهیم؟ ما سرنگونی این رژیم را می‌خواهیم. اگر این اعتراضات به این مرحله ساختارشکن یعنی “مرگ بر خامنه‌ای” نرسد و به‌جای آن شعار انحرافی دیگری جایگزین شود، چه کسی سود می‌برد؟

هم‌اکنون در زندان‌های رژیم افرادی هستند که به خاطر سردادن شعار “مرگ بر خامنه‌ای” در صف اعدام هستند. دادن این شعار در این حکومت جرم محسوب می‌شود. نه آنکه این فرد رفته است و دشنه‌ای در قلب خامنه‌ای فروکرده است، نه، فقط گفته است “مرگ بر خامنه‌ای”. رژیم با این شعار مشکل دارد چراکه اگر همه این را بگویند و نترسند و بگویند، آنگاه کار تمام است. برای همین آن فردی را که جرئت کرده است این را بگوید باید اعدام کند. آیا کسی در ایران به جرم شعار “رضاشاه روحت شاد” زیر حکم اعدام است؟ چرا نیست؟ چون این شعار خطری برای این رژیم ندارد.

کارکرد یک شعار چیست؟ هدف دارد، ساده است، راه‌حل نشان می‌دهد و از همه مهم‌تر روحیه لازم برای کاری که در پیش است را آماده می‌سازد. در این مرحله پایانی سرنگونی، ما به چه روحیه‌ای نیاز داریم؟ جنگندگی یا خمودگی؟ روبه‌جلو یا رو به عقب؟ افسوس خوردن یا امیدوار بودن؟ شعار ‘مرگ بر خامنه‌ای” جنگنده است، راه به جلو نشان می‌دهد و امیدوارکننده است. شعار “رضاشاه روحت شاد” نشان از خمودگی و کهولت می‌دهد و به مرده دخیل می‌بندد و درنتیجه رو به عقب است و مملو است از افسوس و ناامیدی. آیا بی‌جهت است که بسیجی‌های نفوذی در گسترش این شعار انحرافی کوشش می‌کنند؟

نمونه این آفت‌ها در این دوران پایانی سرنگونی بازهم خواهد آمد. در اینجاست که نیاز به رهبری داریم. شکست این شعار رذیلانه بخشی از نبرد ما با دشمن ضد بشری است. پس بحنگ تا بحنگیم!