۱۴۰۱ تیر ۹, پنجشنبه

منصور امان: آن هیاهو و این سُکوت چرا؟


 براستی آنهایی که دو سال گذشته در همین ایام فریاد و فغان شان بلند شده بود که چرا یک تلویزیون خارج کشوری سخنرانی خانُم مریم رجوی را بطور زنده پخش کرده است، چرا در مورد پخش زنده سخنرانی آقای رضا پهلوی در یکی از همان منابع سکوت کرده اند؟
 


هنوز از یادها نرفته که یک دسته از این جماعت رنگارنگ با دلسوزی برای "دموکراسی و سکولاریسم" و دسته دیگر با رو کردن کارت نمایندگی از "مردُم ایران" چگونه در شبکه های اجتماعی به راه افتاده بودند و علیه این رویداد رسانه ای گاه با سخیف ترین اشکال و گاه با ادبیات چاله میدانی معرکه می گرفتند.

لازم به تاکید نیست که حق نشر، پخش، دیده و شنیده شدن همه کسانی که حرفی برای گفتن دارند، گُذشته از آنکه مضمون آن چه باشد و تا جایی که در تعارُض با حُقوق دیگران قرار نگرفته باشد، یک حق پایه ای و چشم پوشی ناپذیر است. رسانه ها حق دارند این امر را با پخش سُخنان این یا آن فرد مادی کنند و مُنتقدان هم حق دارند به سُخنان آن فرد، چارچوب یا پُشت پرده اش واکُنش نشان دهند. درخواست بایکوت، سانسور و حذف به روشنی پایمال کننده حق یاد شده است و از مُناسباتی دفاع می کند که پیش شرط ضروری برقراری و بقای آن، بستن دهانها و بُریدن زبانها است. رژیمهای شاه و شیخ نماد مادیت یافته ای از این مناسبت هستند، همچنانکه رفتار و رویکرد وابستگان و عوامل آنها نشان داد.

آنچنان که آشکار گردید، حرکات طیف پُر هیاهوی دو سال گذشته از پُشتیبانی "صمیمانه" نیروهای سایبری ج.ا و دستگاههای اطلاعاتی برخوردار بود که گاه در نقش مُخالفان رژیم و گاه در لباس اصلی بر طبل جنجال و تخریب می کوفتند. همزمان رسانه های رسمی حُکومت فعالانه به بازتاب تحرُکات در این باره اشتغال داشتند و از آن به عُنوان منبعی برای تغذیه، پروار کردن سیاست لجن مالی مُخالفان و پروپاگاندای کثیف اطلاعاتی سود می جستند. جالب اینجاست که هیچیک از سینه چاکان "وطن دوست"، "دموکرات"، "نگران" و جُز آن کوچکترین تلاشی برای جُدا کردن حساب خود از طیف رژیم ج.ا به عمل نیاورد. عده ای به دلیل بی قیدی و بی مسوولیتی مُزمن و بخش دیگر از آن رو که در امر مُبارزه و حذف نیروهای های مُدافع تحولات دموکراتیک و رادیکال با رژیم ج.ا منافع مُشترکی دارند و به خوبی می توانند با آن همصدا شده و در یک جبهه قرار بگیرند

امروز اما از این سوپر دموکراتهای مُفتش خبری نیست. کسی از آنها به پخش سُخنرانی "شاهزاده" اعتراض نمی کند، علیه این یا آن تلویزیون خطابه نمی نویسد، کمپین به راه نمی اندازد، توطئه ای کشف نمی کند و چاک دهانش را به فحاشی نمی گشاید. معنای این سُکوت چیست و به وسیله آن چه چیزی گفته می شود؟

تکلیف دسته ای که پهلوی چی هستند، روشن است؛ از نگاه آنها حق حضور در تریبونهای رسانه ای برای "خودیها" محفوظ است و "غیرخودیها" – به سیاق ایام خوش گذشته! – دیدن و شنیدشان ممنوع است. آنها در کردار سیاسی مبلغ امتیازاتی هستند که نظم استبدادی می دهد و مدافع بی پرده حقوقی هستند که سلب می کند. از گذشته سیاه شان چیزی یاد نگرفته اند و همچنان تنها ابزارشان برای قبولاندن خود به دیگران، سانسور، فحاشی، افترا زنی و شانتاژ است. فضای مطلوب اینان برای فعالیت و ابراز وجود، اختناق ناب است و از آنجا که پس از سرنگونی ۵۷ فاقد سخت افزار لازم برای تامین آن هستند، به گونه نرم افزاری و به طور عمده از طریق ایجاد گروههای فشار در شبکه های اجتماعی برای حاکم کردنش تلاش می کنند. فعالیت اوباش گرانه راست سلطنت طلب در این پهنه، سند دیگری از این واقعیت است که استبداد، فقط یک اندیشه سیاسی مُنحط نیست، بلکه در عرصه اجتماعی دارای فرهنگ ویژه خود نیز هست که به همان انداز فاسد و ضد اجتماعی است.    

جماعت دیگری هم هستند که در رنگ و لُعاب سُرخ آبکی ظاهر می شوند. آنها ولی بی تکلیفند و برخلاف همسایه دیوار به دیوارشان یعنی راست زنجیری، دستور کار روشنی ندارند. اینان "چپ"های فصلی و دوره گردی هستند که یکروز بساط شان را با آب و تاب جلوی درب فلان تلویزیون پهن می کنند و روز بعد که هیاهو خوابید، به سرگرمی دیگری می پردازند و در کل فراموش می کنند که چه گفته اند و چه استدلالی آورده اند. گُنده گویی در تئوری و شلختگی در پراتیک دردسر بزرگی است که برای مثال در بزنگاهی مثل سخنرانی آقای رضا پهلوی باعث کشف حجاب از مدعیان و آبروریزی می شود.

علت خاموشی دسته سوم یعنی نیروهای صادراتی روشن است. آنها که گاه خود را "اصلاح طلب" و گاه "مُستقل" مُعرفی می کنند، یک پای رسانه های دولتی و نیمه دولتی خارج کشور هستند یا حتی آنجا پست و مقامی دارند و حُقوق مُضاعف می گیرند. اینان به همین دلیل فقط وقتی به رسانه "خودی" لنگ و لگد می اندازند و غُده نقدشان آبسه می کند که پای مصالح عالیه درمیان باشد. برای آنها خطر شازده ی واشنگتن قابل مقایسه با مُجاهدین خلق و مُقاومت ایران نیست، بنابراین قضیه او را با سُکوت مصلحت آمیز رفع و رجوع می کنند، در حالیکه در مورد خانُم رجوی خونشان به جوش می آید، ترس هجوم می آورد و آنها را پابرهنه و چُماق چرخان وارد میدان می کند.

اما مُستقل از مُقتضیات مصلحتی، رفتار اینان در چارچوب تاکتیک شناخته شده رژیم ج.ا علیه خیزشها و جُنبشهای اعتراضی قرار دارد. حاکمیت تلاش می کند به مردُم بپاخاسته برای آزادی و عدالت القا کند که تنها آلترناتیو رژیم ج.ا، بازگشت به عقب و دوران پهلوی است و در این راه به بادکُنک "رضا شاه، روحت شاد" می دمد و آن را گُواه می گیرد که مسیر اعتراضات و سرنگونی به بارگاه سلطنت ختم می شود. حاکمیت به جامعه می گوید در بُن بست گام می زند و فراسوی "نظام" نه عدالت و آزادی، که رژیم پهلوی به انتظارش نشسته است. بنابراین رنج بیهوده نبرد، به خانه برود و به داشته و نداشته هایش رضایت دهد.

آقای رضا پهلوی - ناخواسته - یکی از اجزای این طرح دفاعی است و حاکمیت از وی به مثابه نیروی کِشنده کارزار فریب خود استفاده می کند. از این زاویه، "نظام" از پخش هماهنگ سُخنرانی او در چند تلویزیون ماهواره ای رسمی و نیمه رسمی، بیش از آنکه زیان ببیند، سود می برد و آن را دستمایه تبلیغات خود می کند. سُخنان آقای خامنه ای بی درنگ پس از کُنفرانس "شاهزاده" که در آن نسبت به بازگشت خاندان پهلوی هُشدار داد و برای اثبات جعلیاتش چند مثال تاریخی بی ربط نیز آورد، بهترین گُواه این مُناسبات است. بدیهی است از آنجا که نیروهای صادراتی در رسانه های خارج کشوری بخشی از کارزار حاکمیت هستند، انگیزه ای برای دست زدن به تحرُکاتی از جنس آنچه که سال گُذشته با شور و حرارت بدان اشتغال داشتند، ندارند. آنها ادامه کارزارهای حُکومتی هستند با وسایل دیگر، عده ای شان به گونه غیر مُستقیم و از آن رو که خواهان حفظ وضع موجود هستند و برای آن و علیه تغییرات بُنیادی تلاش می کنند و دسته ای نیز به گونه بی واسطه و از آن جهت که سر در آخور حاکمیت دارند.

رفتار دوگانه سه طیف یاد شده با سُخنرانیهای خانم مریم رجوی و آقای رضا پهلوی فقط یک سند افشاگرانه از وابستگیها و دلبستگیهای عاملانش نیست، همچنین فقط سنگ محکی نبود تا آشکار کند عیار شُعارها و استدلالهایی که سال پیش کمپین مُشترک آنها بر پایه اش بنا شده بود، تا چه میزان نازل بوده و در اساس ساختگی است. فراتر از این، آن هیاهو و این سُکوت مرزهای روشنی که در جبهه عُمومی نبرد با رژیم ولایت فقیه، بین دو قُطب توده و حاکمیت وجود دارد و اُفقهایی در پهنه دموکراسی و استبداد که نیروهای وابسته به هر جبهه به سمت آن روانند را پُر رنگ تر و واضح تر کرد.


 برگرفته از نبرد خلق شماره ۴۵۲، چهارشنبه اول تیر ۱۴۰۱– ۲۲ ژوئن ۲۰۲۲