سعید دهقان در سخنان خود تاکید کرد حال که زنده یاد نوید افکاری اعدام شده و دیگر برنمی گردد، سکوت و به حاشیه بردن وقایع جاری، ستم مضاعف به وحید و حبیب افکاری است که یک سال است برغم صدور حکم در سلول انفرادی هستند. چرا که سیستم قضایی می داند اگر آنها از سلول انفرادی خارج شوند جنایاتی که در حق نوید افکاری صورت گرفته را افشا خواهند کرد زیرا آنها شاهدان این جنایت هستند.
وی تاکید کرد: «توجه کنید که با مقصر جلوه دادن مردم نمی توانیم و نباید مسئولیت را از دوش حکومت برداریم. چرا ما هشتگ را عامل اعدام می دانیم اما به ظلمی که غیرقانونی و ظالمانه در حق برادران افکاری صورت میگیرد سکوت میکنیم. چرا اینجا حرف نمی زنیم؟ چرا بجای گفتن واقعیات، فقط از هشتگ حرف می زنیم؟»
سعید دهقان در پاسخ به عمادالدین باقی گفت: «آیا ما در این شرایط که اینها را می دانستیم و می دانیم باید سکوت میکردیم؟ چرا سکوت کردیم؟ چرا سکوت میکنیم؟ بعد از رد اعاده دادرسی، با وجود اطلاع و اشراف دوستان از پرونده، چرا سکوت کردند؟ ما باید درباره این موضوع حرف بزنیم. نه درمورد حاشیه های دیگر».
سعید دهقان با توضیح پیرامون نپرداختن به حاشیه در برابر متن، به موضوع بازداشت وکلای دادگستری اشاره کرده و گفت: «الان دههاهزار شهروند ایرانی بخاطر بی مسئولیتی مقامات از بین رفتند، اما تمام تمرکز ما شده اینکه همکاران ما بخاطر دادخواهی نباید بازداشت شوند چرا اجازه حضور وکیل را نمیدهید؟ چرا ملاقات نمیدهید؟ نباید به خانهشان حمله میکردید وووو.
تمام تمرکز ما اینجاست. در حالیکه اصل مساله که این فعالان و همکاران عزیز ما با مسئوليتپذیری تمام به دنبال آن بودند و بابت دادخواهی در آن مورد دستگیر شدند، در حال فراموشی است! اصل آن کشتار جمعی و فاجعه انسانی بخاطر بی مسئولیتی نظام بوده. نباید جای فرع و اصل عوض شود.»
این وکیل دادگستری با اشاره به دادگاه حمید نوری گفت: «من توقع داشتم و دارم که الان در چنین مقطعی و چنین فرصتی بیایم در مورد این دادگاه صحبت کنیم. مقایسه ام خیلی خیلی مقایسه تلخی است؛ بین دادگاه حمید نوری در سوئد؛ هفتاد و دو جلسه، طی ۹ ماه، علنی با سه وکیل که نهایتا بدون اعدام خواهد بود، با دادگاهی که تنها با یک جلسه آنهم غیرعلنی و بدون وکیل و بدون اجازه دفاع و بدون تحقیقات کامل با مجازات اعدام یک انسان و حبس طولانی مدت دو انسان دیگر منتهی می شود و بعد از محکومیت هم یک سال در انفرادی نگه داشته می شوند».
این وکیل حقوق بشر تاکید کرد: «در این زمینه کم کاری میکنیم. من از همه فعالان حقوق بشری و مدنی و فعالان رسانه ای توقع دارم که در مورد این اعاده دادرسی و این پرونده و این دو انسانی که الان در این شرایط ظالمانه هستند بیشتر صحبت و تحلیل کنند. بهرحال این ظلم در حقشان همچنان ادامه دارد.».
سعید دهقان در پایان تاکید کرد: «من و همکارانم که در حوزه حقوق بشر فعال هستیم، مشخص است که خط قرمز ما کجاست. ما نباید الزاما وکالتی یا مسئولیتی داشته باشیم که اعتراض کنیم. این اعتراض و همدری ما یک مسئولیت مشترک و جمعی است. یعنی اگر ما مسئولیت نداشتیم باید سکوت کنیم؟ ما درد مشترک داریم. ما هدف مشترک داریم که جان انسانها و احترام به حقوق اولیه و اساسی شهروندان است».
قسمتی از صحبتهای سعید دهقان در پاسخ به عمادالدین باقی را اینجا بخوانید:
بخاطر حفظ امانت در کلام این وکیل دادگستری ما متن را به همان صورت گفتاری متنشر کرده ایم؛
بر فرض یکی از عوامل اصلی اعدام نوید هشتگ بوده باشه. آیا ما می توانیم مردم را مقصر جلوه بدهیم و به این ترتیب مسئولیت را از دوش حکومت برداریم؟
آیا به وعده هایی که تابحال داده اند عمل کرده اند؟ در بسیاری موارد ما مذاکره کردیم و دست خالی برگشتیم. آنها حتی به مدرک می گویند دروغ!
توجه کنید که نمیشه با مقصر جلوه دادن مردم، مسئولیت را از دوش حکومت برداشت. چرا ما هشتگ را عامل اعدام می دانیم اما در مقابل ظلمی که غیرقانونی و ظالمانه در حق برادران افکاری صورت میگیرد سکوت میکنیم؟ چرا اینجا حرف نمی زنیم؟ چرا بجای گفتن واقعیت، از هشتگ حرف می زنیم؟ هشتگ مانند حاشیه است در برابر متن.
متن، باقیماندن یک سال برادران افکاری در سلول انفرادی است. ما می توانیم جان برادران افکاری را نجات بدهیم.
مگر دغدغه اصلی ما حقوق بشر نیست؟ و مگر نگفتیم حق زندگی انسانها خط قرمز ماست؟ پس چرا ما به حاشیه می پردازیم و متن را که الان حق زندگی برادران افکاری است رها میکنیم؟
مگر ما باید حتما بخشی از کار باشیم که در موردش حرف بزنیم که اگر نشد مثل قوه قضاییه با لجاجت تصمیم بگیریم؟ آیا عدالت باید به مسلخ بره با وزن کشی آقایون؟
ما مسئولیتمان کجاست؟ مگر سال گذشته ما مسئولیت داشتیم؟ اما مسئول بودیم. ما نمیتونیم بگیم اگر وکیل پرونده نیستیم هیچ کاری هم نکنیم.
سوال اساسی این است که در این مقطع که ما درخواست اعاده دادرسی دادیم و به سرعت در دیوانعالی کشور رد شد، با وجود ۲۴ مورد تناقض و نقص و ابهام و همچنین سه مورد دروغ فاحش در رای دادگاه، الان باید نوک پیکان را ببریم روی شهریور پارسال و هشتگ، یا اینکه تلاش کنیم جان دو زندانی دیگر را نجات بدهیم؟
چرا شان پرونده افکاری را در حد شاکی خصوصی پایین می آورید؟ مگر پرونده فقط قصاص بوده؟ اگر قصاص بود چرا با اون عجله در محرم اجرا شد؟ چرا وکیل نمی دانست؟ چرا متهم خودش خبر نداشت؟ چرا خانواده متهم نمی دانست؟ چرا حتی خانواده اولیای دم هم حضور نداشت. پس این پرونده اصلا در حد شاکی خصوصی نبوده!
اتفاقا این پرونده درمورد شهروندانی بوده که مسالمت آمیز اعتراض کرده اند. چه کسی میتونه تایید کنه که دادرسی عادلانه و آزادانه بوده؟
دادگاهی بدون حضور وکیل و بدون اجازه دفاع. حتی قاضی بی طرف نبود و توهین میکرد. چنین دادگاهی که منجر میشه به اعدام و حبس های طولانی مدت که کل زندگی آدم نابود میشه.
اگر مساله اصلی این پرونده در حد شاکی خصوصی بود چرا در چنین شرایطی اعاده دادرسی ما به همون شعبه ۳۸ دیوان عالی کشور که مخصوص پرونده های سیاسی هست ارجاع شده و چرا باز هم عجولانه و غیرقانونی رد شده!
من اینجا میخواهم از برهان خلف استفاده کنم و بپرسم عجله سیستم قضایی در اجرای یک حکمی که سلب حق زندگی را کلید می زند، فقط بخاطر حمایت مردم، چه معنایی دارد؟ اصلا این وهن همین سیستم قضایی نیست؟
من همچنان تاکید دارم که بهیچوجه هیچ مساله اجتماعی یا پدیده اجتمای را نباید تک عاملی نگاه کرد. ما حق نداریم یک عامل را آنچنان برجسته کنیم که مسئولین اصلی خیالشان راحت بشه که باز هم اگر کاری و جفایی بکنند خلاصه یک موضوعاتی مطرح میشه که مسئولیت ما فراموش بشه.
الان دههاهزار شهروند ایرانی بخاطر بی مسئولیتی مقامات از بین رفتند، اما تمام تمرکز ما شده اینکه همکاران ما بخاطر دادخواهی نباید بازداشت شوند چرا اجازه حضور وکیل را نمیدهید؟ چرا ملاقات نمیدهید؟ نباید به خانهشان حمله میکردید وووو. تمام تمرکز ما اینجاست. در حالیکه اصل مساله که این فعالان و همکاران عزیز ما با مسئوليتپذیری تمام به دنبال آن بودند و بابت دادخواهی در آن مورد دستگیر شدند، در حال فراموشی است! اصل آن کشتار جمعی و فاجعه انسانی بخاطر بی مسئولیتی نظام بوده. نباید جای فرع و اصل عوض شود.
این عدالت تفننی است که یک عده را آزاد میکنند و یک عده را داخل نگه میدارند. یک طوری همان تفرقه بنداز و حکومت کن که انگار اونهایی که زود آزاد شدند بيگناه بودن و اونهایی که بیشتر می مانند حتما گناهکار بودند و بعد همکاران ما به این دامن بزنند که احتمالا فلانی بیشتر می ماند! این یعنی چی؟
مگر ما از دادخواهی اصل۳۴ حرف نمی زنیم؟ مگر رفتار ماموران ضد آزادی مشروع نیست؟ مگر مشمول ماده ۵۷۰ نیست و زندان ندارد و نباید تحت تعقیب قرار بگیرند؟ ما همه را فراموش میکنیم. کل مساله کرونا فراموش میشه. شهروندانی که از بین می روند به حاشیه می روند بعد متن میشه حمایت از همکاران ما که نباید دستگیر میشدند. این البته حق و وظیفه ماست ولی یادمان نرود که متن اصلی این نبوده. اینها برای هموطنان ما دادخواهی میکردند.
الان موضوع نوید افکاری یک مجازات بی بازگشت عجولانه از طرف سیستمی بود که میخواهد عرصه سیاسی امنیتی را به عرصه قضایی تحمیل کند.
این نوع رفتار عدالت نیست. این تحمیل کردنها که ماهم در این زمین بازی کنیم و حاشیه را به متن تبدیل کنیم، یعنی دو برادر دیگر باید سالیان سال جوانیشان را در زندان بگذرانند و معلوم نیست چه پرونده دیگری در این ایام برای آنها می سازند؟
چرا این سوالات پرسیده نمیشه؟ چرا در مورد اینهمه نقص و اینهمه اشتباه در یکسال گذشته بعد از اجرای ظالمانه حکم اعدام زنده یاد نوید، صحبت نشده و چرا الان که اعاده دادرسی رد شده صحبت نمی شود؟ چرا نگران ایجاد پرونده های جدید نیستیم؟ چه کسی باور میکند که نمایشی که از برادران افکاری نشان دادند درست است؟ مگر ما نمی دانیم این بازیها پیچیده و امنیتی است.
سوال این است: آیا ما در این شرایط اینها را می دانیم؟ آیا باید سکوت میکردیم؟ چرا سکوت کردیم؟ چرا سکوت میکنیم؟ بعد از رد اعاده دادرسی با وجود اطلاع و اشراف دوستان ما از پرونده، چرا سکوت شده؟
ما همیشه نظرمان این بود که باهم و باهمفکری هم با این سیستم پیچیده که عدالتش تفننی است مقابله کنیم.
یک اشتباه دیگری دارد صورت میگیرد. این رویکرد رویکرد خوبی نیست. بازی در زمین خوبی نیست. این رویکرد به مسئولین اصلی این فجایع خیال راحت می دهد. اگر قرار باشد ما این روش را همچنان ادامه بدهیم همیشه اصل فراموش میشه و فرع میشه اصل. فراموش میکنیم که این فرع و حاشیه است.
ما نمی توانیم جان از دست رفته زنده یاد نوید را برگردانیم. اما میتوانیم درمورد جان دیگران صحبت کنیم.
من توقع داشتم و دارم که الان در چنین مقطعی و چنین فرصتی بیایم در مورد مقایسه دو دادگاه صحبت کنیم. مقایسه ام خیلی خیلی مقایسه تلخی است، بین دادگاه حمید نوری در سوئد با هفتاد و دو جلسه، طی ۹ ماه، علنی با سه وکیل که نهایتا بدون اعدام خواهد بود، با دادگاه برادران افکاری که تنها با یک جلسه آنهم غیرعلنی و بدون وکیل و بدون اجازه دفاع و بدون تحقیقات کامل با مجازات اعدام یک انسان و حبس طولانی مدت دو انسان دیگر منتهی می شود و بعد از محکومیت هم یک سال در انفرادی نگه داشته می شوند.
چرا برادران افکاری یک سال بعد از صدور حکم در انفرادی هستند؟ برای اینکه اگرخارج شوند فاش میکنند ظلمی را که به حق نوید افکاری صورت گرفته است. آنها شاهدان این جنایت بودند.
ما باید درباره این موضوع حرف بزنیم. نه درمورد حاشیه های دیگر. گاهی طوری از «قصاص» صحبت میکنیم که یادمان می رود که حکم اعدام داشتند. فقط آن نبوده. اگرچه همان هم یک موضوع پیچیده بوده. ولی ما آنقدر روی مجازاتهایی که سلب حیات میکند تمرکز میکنیم، فراموش میکنیم که یک روز بازداشت غیرقانونی و یک روز سلول انفرادی یا یک سال حبس هیچ تفاوتی با ۴۵ یا ۵۴ سال حبس ندارد. ظلم ظلم است.
در این زمینه فکر میکنم داریم کم کاری میکنیم. من از فعالان حقوق بشر و فعالان رسانه ای و دوستان عزیزی مثل جناب باقی و همه دوستانی که معتقدند که حق حیات و زندگی و حقوق بشر مهم است توقع داشتم و دارم که در مورد این اعاده دادرسی و این پرونده و این دونفری که الان بیگناه (یا حتی با تقصیر هایی که بعضی معتقدند داشتند) این ظلمی که با یک سیر ناعادلانه در موردشون روا میشه، بیشتر صحبت کنند. از فرصتهایی که هست و تریبونهایی که در اختیار دوستان هست. نه اینکه برگردیم به نقطه ای که تمام شده و فراموش کنیم زمین اصلی بازی کجاست؟
دلم میخواهد الان همینجا جناب باقی و سایر دوستان نسبت به این موضوع نظرشان را بگویند. چون بهرحال خط قرمز ما زندگی و جان شهروندان است و ما برای این تلاش میکنیم.
بعنوان یک آدمی که بهیچوجه فعال سیاسی نبودم و نیستم، تاکید میکنم من که مرزم مشخصه، من نوعی و همکارانی مثل ما که وکیل حقوق بشر هستیم و یا فعال حقوق بشر هستیم مشخص است که خط قرمز ما کجاست. ما الزاما نباید در این پرونده مدیریت یا مسئولیت و وکالتی داشته باشیم که اعتراض کنیم. این اعتراض و این همدردی و همدلی ما را به یک زبان مشترک می رساند. ولو اینکه مسئولیت رسمی نداشته باشیم.
من دنبال آن درد مشترکم و باید بدانیم هدف مشترک ما چی هست؟ جان انسانهاست. احترام است به حقوق اولیه و آزادیهای اساسی شهروندان.
اینکه درمورد کرونا حرف می زنیم میگویند نباید این اصل فرع بشود. مساله من این نیست که خدای نکرده همکاران ما خطا کردند یا مهم نیستند، حتی دستگیری همکارانم را دغدغه اصلی می دانیم اما بازهم این نسبت به اصل کرونا که اونها برای مردم این کار را کردند، این را فرع میدانم. اجازه نمیدیم و نباید بدیم که اون اصل که در واقع یک کشتار جمعی و فاجعه انسانی بخاطر بی مسئولیتی مسئولین بوده بشه فرع و دستگیری همکاران ما بشه اصل.
اگر این منطق رو قبول داریم باید بپذیریم که الان مساله اصل و متن چیز دیگریه. نه او حواشی که تازه بخشی از واقعیت هست و همه واقعیت رو نمیشه گفت، شایدم لازم هم نباشه چون پرونده جاری است. البته من میدانم که تک عاملی دیده نشده و امیدوارم که دوستان توجه داشته باشند.
انتخاب تیتر در اختیار رسانه ها است. مصاحبه زنده كه امکان خطا وجود داره كه نبوده. اگر رسانه ای تیتر غلط زد، اگر اشتباه کرد خوب تکذیبیه بفرستید و وظیفه شون است منتشر کنند. انتخاب تیتر با خود رسانه است. نمیشه اين را کسی رد کند.