سخن روز
آخوند روحانی روز چهارشنبه ۱۷دی طی سخنانی در جلسهٔ هیأت دولت، حرفهایی زد که با حرفها و دروغدرمانیهای معمول او تفاوت بسیار داشت. روحانی در حالی که همیشه از روبهراه بودن اوضاع، رشد اقتصادی، وضعیت ممتاز ایران تحت حاکمیت آخوندها در دنیا سخن میگفت،
این بار از «شرایط التهاب» و «جامعه ملتهب» حرف زد و در جنگوجدالی که در حال حاضر با مجلس ارتجاع، بر سر بودجه دارد، بهآنها گوشزد کرد: «یک وقت کشور در یک شرایط تعادل هست کشور متعادل هست، یک وقت شرایط کشور... شرایط التهاب است جامعه ما ملتهب است» .روحانی حتی پا را فراتر گذاشت و با اشاره بهافزایش سرسامآور مالیاتها و عوارض توسط مجلس ارتجاع، گفت: «مردم زیر این بار کمرشان خرد میشود» .
هشدارها از همه سو
البته کسی باور نمیکند که شیخک شیاد، یکشبه دلسوز مردم و نگران خرد شدن کمر آنها زیر بار فشارهای روزافزون شده باشد و بر کسی هم پوشیده نیست که این اشک افشانی برای مردم در بستر جنگوجدال با باند رقیب و بهمنظور سفیدسازی صورت میگیرد؛ کمااینکه روحانی در همین اظهارات بنا بهعادت باز هم از رشد اقتصادی، از نبودن صف و از اینکه کالاها بهوفور در اختیار مردم قرار دارد، دم زد، اما این ادعاهای اعتیاد گونه و سخیف همیشگی هم از اهمیت اعتراف روحانی به «شرایط التهاب» و «جامعه ملتهب» و هشدار نسبت به «خط قرمزها» و اعلام خطر بهمجلسیها نسبت به «آثار و تبعات» تصمیماتشان در افزایش فشار بر مردم نمیکاهد. بهخصوص که روحانی در بیان این هشدارها و بهصدا درآوردن آژیر خطر، نه اولین بلکه آخرین نفر است و از قضا بیشترین هشدارها به روحانی در مورد شرایط انفجاری جامعه از جانب همین مجلس شنیده میشود. علاوه بر این در روزها و هفتههای اخیر از کارگزاران رژیم تا رسانههای حکومتی کمتر موردی میتوان یافت که با بیانهای مختلف نسبت بهوضعیت انفجاری جامعه هشدار نداده و از طوفان بنیانکن خشم تودههای بهجان آمده و بهحرکت درآمدن ارتش محرومان و گرسنگان ابراز وحشت نکرده باشد.
همزمان با هشدارهای روحانی، در روزنامهٔ ارگان دولت (ایران -۱۷دی) یکی از دیپلماتهای سابق رژیم (فرجی راد) صراحتاً نسبت بهقیام در تقدیر هشدار داده و طی مقالهیی نوشت: «سابقه ۳سال گذشته بهروشنی نشان داده که جامعه ایران میتواند آبستن چه حوادث مخرب و خطرناکی باشد» .
روزنامهٔ دیگر همین باند (آرمان ۶دی) نیز به «شرایطی» اشاره میکند که باید از آن ترسید» چرا که «دیگر آتشفشان گرسنگان هیچگونه ترمزی را نمیپذیرد» .
ابهامی در مورد معنی این «شرایط» وجود ندارد. شرایطی که «میتواند، در لحظه و با جرقهای از تحریک، بهشورش «لشکرِ گرسنگان» بیانجامد!» (روزنامهٔ حکومتی همدلی-۲۹ آذر۹۹).
شدت و حدت این «شرایط» را فراتر از حرف این یا آن مهره و کارشناس رژیم یا این و آن رسانهٔ حکومتی، در اقدامات و کنش و واکنشها و از خط و سیاستی که از رأس هرم قدرت صادر میشود و از تلاش و تقلایی که برای مهار اوضاع صورت میگیرد، بهوضوح میتوان دید؛ از جمله در موج جدید اعدامها و در وحشیگری بیسابقهٔ مزدوران سرکوبگر که صراحتاً دستور شکستن دست و قلم کردن پای متهمان را میدهند، تا تخریب خانههای مردم محروم، در شکنجهٔ خیابانی و حتی قتل متهمان در انظار مردم... این یک خط حسابشده است که فرمانش را خلیفهٔ ارتجاع صادر کرده و ارگانهای سرکوبگر رژیم از سپاه و وزارت اطلاعات تا قضاییه جلادان آن را پیش میبرند.
صدور احکام متناسب با «شرایط سیاسی» و «وضعیت»
رئیسی جلاد که مطیع محض اوامر جنایتکارانهٔ خامنهای است، در جلسهٔ شورای قضایی استانها (در تاریخ ۸دی ۹۹)، بهقضات گوش بهفرمان گوشزد کرد که باید «سیاسی» باشند، «وضعیت و شرایط» را بشناسند و «در مقام درک شرایط و درک وضعیت ایفای نقش کنند» ، یعنی حکم صادر کنند. پس از این دستور بود که شاهد موج جدید اعدام جمعی زندانیانی بودیم که از سالها پیش در زندان بهسر میبردند و برخی محکومیت حبس خود را میگذراندند، مشابه آنچه در قتلعام۶۷ اتفاق افتاد. در آن هنگام نیز خمینی پس از خوردن زهر آتشبس در شرایطی بود که خوب احساس میکرد اگر دست بهچنان کشتاری نزند، مهار از دستش خارج شده و حکومتش با طوفان خشم مردم بهجان آمده جارو خواهد شد.
اما مصیبت خامنهای این است که شرایط کنونی از هر لحاظ با شرایط سال۶۷ متفاوت است. جامعه ایران، جامعهٔ بهکلی متفاوت از آن زمان است، جامعهٔ که طی ۳سال گذشته با قیامهای سراسری و آتشین خود رژیم را تا آستانهٔ سقوط کشانده است. رژیم هم بهکلی متفاوت از رژیم آن زمان است؛ یک قلم خامنهای در قد و قواره بهقوزک پای آن دجال نمیرسد و رژیمش هم بهاذعان خودش توسط باندهای غارتگر و متخاصم حاکم تکهتکه شده است و در مقابل مقاومتی و آلترناتیوی قرار دارد که در اوج انسجام و اقبال اجتماعی و اعتبار بینالمللی، مترصد آن لحظهٔ محتوم تاریخی است. بنابراین خامنهای در پیشبرد یکسویهٔ خط سرکوب و انقباض دچار یک تناقض لاینحل است. از یکسو خفگی اقتصادی او را بهآن سو میکشاند که رفتار متعادلتری در پیش بگیرد، اما از سوی دیگر میداند که هر گونه تعدیل و تعادل چه در داخل و چه در مناسبات بینالمللی بهگفتهٔ خودش سم مضاعف است. نتیجهٔ این تناقض، از هم گسیختگی و تکهتکه شدن روزافزون رژیم است.
در این رابطه حرفهای آخوند محمدجواد حجتی کرمانی شنیدنی است که نسبت بهجنگوجدال فزایندهٔ رژیم هشدار میدهد: «این دشمنیهای بیحد و حصر... آیندهای خطرناک در حد سقوط نظام اسلامی در پی دارد که آثار آن از در و دیوار و منبر و محراب و رسانههای حقیقی و مجازی و ارکان دولت و حاکمیت پیداست» .
اما هیهات که این ضجه و فریادها بتواند جلو تقدیر تاریخ و «سقوط» نظام را که نشانههای آن «از در و دیوار پیداست» بگیرد.