مرگ بر اصل ولایت فقیه
روزگاری بود، خمینی ـ پا نهاده بر دستآوردهای انقلاب ضدسلطنتی ـ سودای سلطنت مطلقهٔ فقیه در سر میپروراند و سرانجام آن را در قانون اساسی به ثبت رساند. البته مشاطهگران و مداحانش بهدنبال جایگاهی فراتر از این برای او بودند؛ گویا در جدول القاب مطنطن برای مستبدان تاریخ، دیگر لقبی از این دهان پرکنتر یافت نمیشد! «امام» نامیدن دجال بزرگ این هدف را دنبال میکرد که او را عاری از خطا جا بیندازد و همه را به اطاعت کورکورانه وادارد. او برای برقراری یک استبداد دینی و سرکوب هر صدای مخالف به این لقبسازی و جایگاه نیاز داشت.
با به ارث رسیدن خیمه و خرگاه او به علی خامنهای، فکر مطلق سازی از ولیفقیه و نسبت دادن لقبهای آنچنانی به این جایگاه نه تنها متوقف نشد، بلکه بیشازپیش ادامه یافت؛ زیرا خامنهای، هرگز در حد و اندازههای خمینی نبود و اتوریتهٔ او را نداشت و بهشدت محتاج عرض و طول دادن به بیت ولایت، مداحپروری و قبضهٔ امور کلیدی در دست خودش بود.
۴۲سال حقنهٔ اصل ضدایرانی ولایت فقیه به جامعه ایران
بیش از ۴دهه تئوریسازان و مهرههای حلقهبهگوش ولایی تلاش کردند اصل ضدایرانی ولایت فقیه را یک اصل خدشهناپذیر و بیچون و چرا قلمداد کنند. هر کسی را که درصدد مخالفت با آن برآمد با مارک آخوندساختهٔ «ضدولایت فقیه» در سیاهچالهای حکومتی به زیر شکنجه کشیده یا سر به نیست نمودند. از نظر آنها هر کسی که مخالف خامنهای است، «ضدولایت فقیه محسوب میشود و بر طبق شعار «مرگ بر ضدولایت فقیه»، حکم او، مرگ است.
«امروز مخالفت با رهبری ضد ولایت فقیه است یعنی کسی که حرف ولایت را گوش نمیدهد ضد ولایت است» (پاسدار غیبپور. انتخاب. ۱۴شهریور۹۶).
«... اگر مخالفت با ولایت فقیه، در جایگاه حکومتی بهعنوان تضعیف نظام اسلامی و یا براندازی آن باشد. حکمش حکم اخلال در حکومت و بهعنوان مفسد فی الارض میباشد» (پرسمان. ۸آبان۹۰).
نخنما شدن اصل ولایت فقیه و شکستن بت خامنهای
بدیهی است اگر مقاومتی پاکبازانه و سراسری مجاهدین و مقاومت ایران در برابر اصل ضدایرانی ولایت فقیه و نیز شخص خامنهای بهعنوان فرعون عمامهدار نبود، تئوریپردازان و قانونتراشان ولایی پا را از این فراتر گذاشته و احکام شداد و غلاظ دیگری را به جامعه تحمیل میکردند.
با تأثیرپذیری از همین مقاومت بود که مردم و جوانان شورشی در خیابانهای ایران طی چند قیام سراسری، شعار مرگ بر خامنهای را عمومی کردند. به یاد بیاوریم آن زن قهرمان ایرانی را که رو در روی سرکردگان نیروی انتظامی در قیام ۹۶با خشمی توفانی، شعار «مرگ بر خامنهای» سر داد و آنها را بر جای خود میخکوب کرد.
بعد از قیام آبان۹۸ خشم و خروش جامعه به یمن خونهای پاک شهیدان آن قیام، به مرحله تازهیی بالغ شد. اکنون افول و شکستن هیمنهٔ خامنهای بیوقفه ادامه دارد و به یک جریان فراگیر تبدیل شده است. خامنهای حتی در بین باندهای حکومتی نیز جایگاه سابق را ندارد. برخی از نفرات که در گذشته مخالفت خود را عیان نمیکردند، اکنون در وحشت از خشم و نفرت اجتماعی نسبت به نظام و ولایت فقیه، و البته به قصد تبرئهٔ خود، از «اسلام منهای ولایت فقیه» صحبت به میان میآورند و این موضوع به تلویزیون حکومتی نیز راه پیدا کرده است.
آخوند جواد سلیمانی امیری،عضوهیأت علمی مؤسسه خمینی،درتأیید این موضوع گفت:
«همین الآن برخی از کسانی که خودشان را جز لیدر جریان اصلاحطلب میدانند اینها این فکر را دارند این حرفی که معروف هست تاجزاده گفته توی خبرها هم آمده که بله باید ریاستجمهوری با ولایت فقیه ادغام بشه و ما شرط اجتهاد هم نمیخواهیم معنایش این است که ولایت فقیه نمیخواهیم دیگه یعنی من اسلام منهای ولایت را قبول دارم اسلام همراه با ولایت را قبول ندارم بله تو امور فردی من بهش عمل میکنم، ولی تو امور سیاسی اجتماعی نه. این جریان الآن در جامعه ما زنده هست» (تلویزیون حکومتی آفاق. گفتگوی آخوند جواد سلیمانی امیری با مجری تلویزیون. ۲۷دی۹۹).
اعتراف به ناکامی در عمق راهبردی
در این گفتگو مجری به عراق اشاره میکند و میگوید: «استناد میکنند به مدل حکومتداری در عراق مثلا میگویند که بروید مرجعیت اونجا یک گوشهیی هستش در امر سیاسی دخالت مستقیم ندارد... میگویند جمهوری اسلامی باید به این سمت حرکت بکند یعنی لزوماً منکر اصل مرجعیت و فقاهت نیستند اما در مقام عمل اونجایی که بحث سیاست و اداره و حکمرانی جامعه پیش میآید میگویند مثلا این مدل مرجعیت بهتر است مثلا یک نفر مرجع باشه یک گوشه بنشیند اما کشور را پارلمان و نخستوزیری را نهادهای مدنی مدرن اداره کنند»؛ و بعد از آخوند سلیمانی میپرسد: «این را میخواهم ببینم که شما تفکیک میکنید یا نه ادامه همان مسأله تبییناش میکنید؟»
آخوند سلیمانی پاسخ میدهد: «ببینید در عراق مسأله جور دیگه هست تو عراق زمینه برای برپایی حکومت ولایی فراهم نشد یعنی زمینهاش نیست اگر زمینهاش بود حکومت ولایی برپا میشد ما تو عراق هم همین حرف را داشتیم».
این اظهارات اعتراف آشکاری به شکست راهبرد تروریستی دخالت در امور کشورهای مسلمان به قصد گسترش عمق راهبردی و ایجاد امپراطوری آخوندی است. این آخوند ـ که سمت عضویت در هیأت علمی مؤسسهٔ خمینی را دارد ـ به شکست صدور ارتجاع به دیگر کشورها نیز اذعان میکند: «زمینه برای برپایی حکومت ولایی تو عراق الآن فراهم نیست کما اینکه این وضعیت را در لبنان هم ما داریم این وضعیت را به نوعی در برخی از کشورهای عربی دیگر هم داریم» !
با توجه به آنچه گفته شد، هم در داخل ایران و هم در خارج اکنون با نخنما شدن اصل ولایت فقیه مواجه هستیم؛ واقعیتی که بیتردید سرنگونی کل پیکره و ساختار این نظام اهریمنی را به مردم ایران و سایر کشورهای آسیبدیده از تروریسم آخوندی نوید میدهد.