فرار از زندانهای رژیم
طی دو روز ۲۹اسفند ۹۸و ۱فروردین ۹۹در دو زندان جداگانه با فاصلهٔ جغرافیایی مکفی از هم یک فرار جمعی موفق و یک شورش جانانه درگرفت. زندان پارسیلون خرمآباد و زندان الیگودرز.
فرار از زندان پارسیلون خرمآباد، دارای یک طرح هماهنگ شده با بیرون از زندان بوده است. پشتیبانان این فرار موفق با دو پژو و در حالی که سر و صورت خود را پوشانده بودند، به زندان حمله کردند و با حمله به زندانبانان، باعث شورش زندانیان و در نهایت فراری دادن آنها از زندان شدند. نکتهٔ حائز اهمیت همکاری مردم با زندانیان گریخته است. مردم بسیاری از آنان را با ماشین از شهر خارج کردهاند. تاکنون بهرغم برقراری حکومت نظامی در خرمآباد و دستگیری کور مردم و نیز خانهگردیهای متوالی، پاسداران نتوانستهاند زندانیان را به چنگ بیاورند.
در جریان شورش در زندان الیگودرز، زندانیان به جان آمده، درصدد خلعسلاح زندانبانان برآمدند. این شورش که ساعتها ادامه داشت باعث وحشت کارگزاران رژیم شد و آنها برای خواباندن آن خیابانهای منتهی به زندان را مسدود کرده و نیروهای سپاه پاسداران را به صحنهٔ درگیری با زندانیان کشاندند.
خبرگزاری مهر آخوندی با عبارت «زندانیان خیلی مقاومت میکنند» به ابعاد مقاومت زندانیان اعتراف کرد و سایت حکومتی رکنا نیز اذعان نمود که زندانیان «با گرفتن اسلحه سربازان اقدام به شورش و تیراندازی کردند».
دو واقعهٔ در ارتباط به هم و چند سؤال
رخداد این دو واقعهٴ پشت سر هم در حالی است که حاکمیت آخوندی بنا به طینت ضدبشری خود، تمرکز اصلیاش را روی زندانسازی، زندانیپروری و تبدیل ایران به یک زندان بزرگ قرار داده است. این تمرکز در راستای ایجاد اختناق و حفظ آن و سرکوب هر صدای مخالف است. بذل سرمایههای نجومی برای ایجاد زندان در نقاط مختلف ایران و گماردن هارترین مهرههای سرکوبگر برای حفظ و کنترل آن، از سیاستهای همیشگی و ثابت نظام بوده است.
با شنیدن خبر فرار بزرگ و نیز یک شورش و مقاومت قابل توجه، سؤالی که به ذهن میزند، این است که این دو واقعه علامت چیست؟
آیا شورش و فرار از زاندانهای بهخوبی حفاظت شدهٔ نظام، بازتاب فشل شدن و وارفتگی شکنجهگران، زندانبانان و پاسداران در بحران گسترش یابندهٔ کرونا و مهمتر از آن تکرار اینگونه وقایع در روزها و هفتههای آتی است؟
آیا این شورش و فرار موفق علامت یک بحران انفجاری در زندانهای کرونازدهٔ نظام ولایی است و باید در انتظار شورشهای بیشتر از این نوع بود.
سؤال را ممکن است بتوان تعمیم داد و پرسید: آیا این تحول نشان نمیدهد که کنترل دارد از دست فاشیسم دینی خارج میشود و مانند سابق دیگر قادر به حفظ و حراست از زندانها نیست؟
سؤالهای دیگری را نیز میشود به این مجموعه سؤالها افزود اما آنچه مسلم است این است که باید این پدیده را به بحران کرونا و شرایط انفجاری زندانها ربط داد.
ترکتازی کرونا در فضای متراکم و غیربهداشتی زندانها
با توجه به فضای فشردهٔ و تراکم زندانیان در زندانهای نظام ولایت و نیز پایین بودن میزان بهداشت و رسیدگی، طبیعی است که یک بیماری ساده به یک بحران فراگیر در زندان تبدیل شود. وقتی پای کرونا به میان کشیده میشود، ابعاد این بحران غیرقابل پیشبینی و کنترل است. گزارشها حاکی از آن است بهدنبال شیوع کرونا زندانیها در شرایط پر مخاطرهای قرار گرفتهاند زیرا نه تنها از دسترسی به ماسک و مواد ضدعفونی محروم هستند، بلکه در برخی زندانها از مواد شویندهٔ معمولی مانند صابون نیز برخوردار نیستند. در چنین وضعیتی کرونا بهسرعت به دیگر زندانیان منتقل شده و جان هزاران تن دیگر را به خطر انداخته است.
طبق این گزارشها کرونا به زندانهای (فشافویه)، زندان اوین، زندان گوهردشت، زندان مرکزی کرج، زندان قزلحصار، زندان ارومیه، زندان شیبان اهواز و زندان کاشان شیوع پیدا کرده و بیداد میکند.
گزارش فاکسنیوز
در ارتباط با وضعیت دهشتناک زندانها، فاکس نیوز سهشنبه۲۷اسفند ۹۸طی گزارشی گفت: «ویروس کرونا در زندانهای قدیمی و متراکم ایران بهطور گسترده در حال شیوع است. بهگفته یک زندانی ۴۲ساله که در زندان مخوف اوین محبوس است، وضعیت در این زندان فراتر از کابوس است».
فاکس نیوز با استناد به یک تماس تلفنی که از طریق شورای ملی مقاومت ایران به دست این تلویزیون رسیده است، گفت:
«حتی یک نفر نیست که در امان مانده باشد. وضعیت در زندان بسیار بد است. وضعیت بهداشتی اینجا وحشتناک است. ما زندانیان نمیتوانیم حتی الکل برای پاک کردن دستمان بخریم. زندانیان مجبور هستند اینگونه مواد را از خارج از زندان به هزینه خودشان تهیه کنند و کسانی که پول ندارند هیچ راهی ندارند».
این زندانی اظهارات رسمی مقامهای رژیم ایران در مورد آزادی هزاران زندانی را «مزخرف» توصیف کرد.
کشتار زندانیان با گلولههای کرونا
در واقع باید گفت حاکمیت آخوندی با سوءاستفاده از این شرایط بهطور واقعی دست به یک کشتار بیسر و صدای زندانیان زده است.
اکسپرس انگلستان در تاریخ ۲۵اسفند ۹۸بهنقل از یک زندانی دستگیر شده در جریان قیام آبان گفت:
«زندانیانی وجود دارند که از تب ۴۱یا ۴۲درجه رنج میبرند. اگر شما پیشانی آنها را لمس کنید دستتان میسوزد. تنها کاری که ما میتوانیم بکنیم این است که با فشار آوردن و با زور تلاش کنیم به کلینیک برسیم. و در آنجا یکبار دیگر نگهبانان به ما میگویند که دکتر نیست و یا آن دکتر نمیآید، یا به بخشتان برگردید یا اینکه از زور استفاده میکنیم».
اکسپرس بهنقل از این زندانی افزود: «بهنظر میرسد آنهایی را که رژیم در اعتراضات آبان ماه نتوانست بکشد حالا با کرونا در زندانها حذف میکند».
«ما را زنده به گور کردهاند»
در واکنش به تمهیدات جنایتکارانهٔ نظام آخوندی برای سر به نیست کردن زندانیان، ۳۰تن از زندانیان زندان مرکزی کرج از روز چهارشنبه ۲۱اسفند دست به اعتصاب غذا زدند. بهعلت شیوع بیماری کرونا در این زندان تا چهارشنبه شب، تنها از سالن۶ زندان، ۵زندانی مبتلا بهویروس کرونا بهخارج از زندان منتقل شدهاند.
بهدنبال آن ۴۵تن از زندانیان سیاسی و دستگیر شدگان قیام آبان در زندان تهران بزرگ (فشافویه) در تاریخ ۲۷اسفند به این اعتصاب پیوستند. این زندانیان با صدور بیانیهای اعلام کردند: «ما زندانیان سیاسی و معترضان آبانماه اعتصاب غذا کردیم چرا که ما زنده بهگور شدهایم. هیچکدام مرتکب جرم نشدیم. تنها جرم ما اعتراض بهعملکرد دولت و فساد و شرایط اقتصادی بوده است. اعتراض حق ماست. اما به جای پاسخگویی دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفتیم و حالا ما را زنده بهگور کردهاند».
هشدار مقاومت ایران در مورد فاجعهٔ بزرگ انسانی در زندانها
لازم به یادآوری است که رئیس جمهور برگزیدهٔ مقاومت در ۱۲اسفند ۹۸برای دومین بار نسبت به شیوع کرونا در زندانهای ایران هشدار داد و از دبیرکل، شورای حقوقبشر و کمیسر عالی حقوقبشر ملل متحد و دیگر مراجع بینالمللی مدافع حقوقبشر خواست برای نجات جان و سلامت زندانیان بلادرنگ دست به کار شوند و از یک فاجعه بزرگ انسانی ممانعت کنند.
در ۱۶اسفند در فراخوان مجدد خانم مریم رجوی به جامعه جهانی سخن از یک «فاجعهٔ بزرگ انسانی» به میان آمد و اعلام شد: «زندانیان و بهویژه زندانیان سیاسی در وضعیت بسیار وخیمی بهسر میبرند. در اکثر زندانها از جمله زندانهای اوین، قزلحصار، گوهر دشت، اردبیل، ارومیه، قوچان، زاهدان، کرمانشاه و سنندج موارد مبتلا به ویروس کرونا وجود دارد، اما از جداسازی و قرنطینه و اقدامهای جدی پیشگیرانه و یا درمانی خبری نیست».
روز چهارشنبه ۲۱اسفند خانم مریم رجوی بار دیگر تأکید کرد بهخاطر شرایط غیرانسانی زندانهای حکومت آخوندها، زندانیان و بهویژه زندانیان سیاسی باید فوراً بدون هیچگونه وثیقه و قید و شرط آزاد شوند والا فاجعه کرونا در زندانهای رژیم امان نخواهد داد.
در اقدامی دیگر، خانم مریم رجوی روز ۲۴اسفند در مورد وضعیت زندانیان بهویژه زندانیان سیاسی گفت: «آزاد نکردن زندانیان در شرایط کنونی جنایت بزرگ علیه بشریت است که مسئولیت آن به عهده خامنهای و دیگر سردمداران حکومت آخوندی است».
وی شورای امنیت، دبیرکل، کمیسر عالی و شورای حقوقبشر ملل متحد و همچنین اتحادیه اروپا و کشورهای عضو را به اقدام فوری برای نجات جان زندانیان فراخواند و تأکید کرد: «مداخله جهانی برای ممانعت از یک فاجعه انسانی بیش از هر زمان دیگر ضروری است».
انتخاب بین مرگ خاموش و شورش به هر قیمت
با توجه به آنچه گفته شد، اکنون میتوان دریافت که زندانیان بهطور اعم و زندانیان سیاسی بهطور اخص در معرض یک کشتار هولناک هستند. آنچه برای آنان رقم خورده، مرگی فجیع در پشت چهاردیوارهای بتونی به وسیلهٔ کرونای ولایت است. خامنهای میخواهد زندانیان سیاسی و دستگیر شدگان قیام را بهقول خود زندانیان، زنده به گور کند اما مسئولیت این فاجعهٔ بزرگ انسانی را نپذیرد.
شورش در زندان در حقیقت، بیانگر رسیدن کارد به استخوان زندانیان است. آنها بین مرگی خاموش در سیاهچال و برشوریدنی سرخ برای رها کردن خود به هر قیمت، دومی را برگزیدهاند.
شورش و فرار زندانیان در عینحال بازنمون کنترل از دست دادگی و استیصال نظام ولایی در بحران کروناست. در آینده باز هم باید انتظار شورشهای بیشتری را در زندانهای کرونازدهٔ ایران داشت؛ مگر اینکه دیکتاتوری ورشکستهٔ آخوندی خود با دست خود در زندانها را بگشاید و تمام زندانیان، بهخصوص زندانیان سیاسی را آزاد کند.
یادآوری میشود که سخنگوی مجاهدین، بهدنبال فرار زندانیان از زندان پارسیلون در ۲۹اسفند ۹۸خطاب به زندانیان گفت:
«درود! درود! به زندانیان و دست مریزاد! رژیم یا باید خودش آزاد کند یا شورش جواب کار است.
شورش، آزادی، شورش، آزادی»