فوت زندانیان در اثر ابتلا به کرونا در زندانها
شاید در هیچیک از چالشهای سیاسی و اقتصادی بزرگ در یک قرن گذشته، دولتها در معرض آزمایشی قرار نگرفته باشند که اکنون کرونا ایجاد کرده است. کرونا باعث به چالش کشیده شدن قدرت، لیاقت، مدیریت، کارآمدی و اولویتهای دولتها شده است.
چنین تصویری را باید به ایرانی تعمیم داد که در بحرانیترین شرایط مرگ و زندگی شهروندان، اولویت اول حاکمیت نه نجات مردم که «حفظ نظام» است. تمام موضعگیریها و اظهارنظرها از خامنهای تا روحانی و کارگزاران رژیم بر محور تبلیغ نظام با تلفیق دروغ و لاپوشانی و پهن کردن بساط و دستگاه توطئهشمار استوار شده است. شاقول نظام هنوز با محور کرونازدایی تمامعیار به قیمت هزینه کردن از سرمایه و دارایی خامنهای و سپاه و حاکمیت و دولت تراز نمیشود. هر چه روحانی تبلیغ بیشتر در بینظیر بودن ایران در مبارزه با کرونا میکند، مختصات پیشرفت و مرگآفرینی کرونا در ایران بحرانیتر و آمار و ارقامش بیشتر میشود. شاید اولین بار باشد که دولتی در جهان دارد برخلاف جریان آب شنا میکند!
حرف این است که سیاست پروپاگاند نظام آخوندی همواره زیر پای مردم را شل و نسبت به آینده بیاعتماد میکند. از این رو مردم تا جایی که دستشان برسد، خودشان آستین بالا میزنند و مقابل کرونا میایستند و فعالیت عامالمنفعه میکنند.
در چنین وضعیتی که هیچ اعتمادی به حاکمیت و دولت آخوندی نیست، شرایط زندانیان فراتر از تحمل محکومیت میشود. صورت مسألهٴ زندان بدل به مرگ و زندگی بالفعل زندانیان خواهد شد. در دو هفتهٔ گذشته شاهد دو شورش و اقدام به فرار زندانیان بودهایم. آخرین مورد آن شورش زندانیان تبریز در ۷فروردین بوده است.
در نظامهای دیکتاتوری همواره زندان و زندانی جزء مناطق پرخطر محسوب میشوند. چرا که زندانیان سیاسی گروگانهای صدا و ندا و خواستههای مردماناند که دیکتاتور هر آن میتواند از آنان انتقام مردم را بگیرد. همانگونه که خمینی با یک فتوا حکم به مرگ بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی داد.
واقعیت این است همانطور که نظام آخوندی کرونا را بدل به مستمسکی سیاسی برای معامله با آمریکا بر سر تحریم کرده است، از کجا که کرونا را محملی برای تصفیه حساب با زندانیان سیاسی نکند؟ چرا که ما با یک دیکتاتوری غیرکلاسیک با ویژهگی ضدبشری مواجهیم.
قوه قضاییهٔ تحتامر ولیفقیه، زندانیان سیاسی را متهم به «اقدام علیه امنیت ملی» کرده است و مرخصی دادن را شامل زندانیان سیاسی نمیداند. واقعیت این است که حتی در دستگاه نظام آخوندی، هیچ تعریف حقوقی از چنین اتهام و عبارتی نشده است؛ همانطور مقامات قضایی این رژیم بارها اعلام کردهاند که «در ایران زندانی سیاسی نداریم»!
در حالی که تهدید قتلعام زندانیان بهدلیل ورود کرونا به زندان قابل پیشبینی است،
در حالی که انبوهی کنشگران سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در داخل و خارج ایران روزانه مقامات رژیم آخوندی را مخاطب قرار داده و نسبت به جان زندانیان هشدار میدهند،
مجموعهٔ عوامل فوق، این گمانه را بیشازپیش تقویت میکند که رژیم آخوندی قصد معامله با جان زندانیان را داشته باشد.
بنابراین بسیار طبیعی مینماید که اکنون زندانهای ایران یکی از کانونهای بحران و چالش بزرگ برای نظام آخوندی شده باشد. زندانیان که به طینت ضدبشری این نظام و دسیسههای آن اشراف دارند، تاکنون سه بار اقدام به شکستن حصار و بند کرده و با ریسک بر سر جان و زندگیشان، شورش و فرار را بدل به چالش جاری و روزانه علیه حاکمیت نمودهاند.
مشاهده میشود که در ایران بحران کرونا نه چالشی برای به آزمایش کشیده شدن دولت که بدل به تلاش ملت و بهطور خاص زندانیان برای نجات یافتن از دست حاکمیت و دولت شده است. از این رو روشنگری داخلی و بینالمللی و فعالیت برای آزاد کردن زندانیان از کرونای ولایت وظیفهای انسانی، ملی، میهنی و فوری است.