مرگ بر اصل ولابت فقیه
با نگاهی به شرایط سیاسی امروز ایران بهخوبی میتوانیم وضعیت سازمان مجاهدین را در مقابل رژیم آخوندی دریابیم. در سمت رژیم، میرایی، سقوط و ریزش رژیم را ببینیم و در سمت مقابل، رشد، تکثیر و گسترش مجاهدین را شاهد باشیم و میبینیم که سازمان چگونه توانسته از بنبستی که رژیم و همپیمانانش در چارچوب سیاست مماشات و حفظ همین رژیم، برایش ایجاد کرده بودند، خارج شود
و ورق را بر ضد خود رژیم و حول حمایت از مقاومت و خواسته برحقشان، برگرداند. واقعیت این است که رژیم بنا بر ماهیتش، کلیه توان و استعدادش را خرج اهداف ارتجاعی تروریستی، سرکوبگرانه و منافع غارتگرانه سردمداران و مزدورانش میکند و در جهت منافع مردم و جامعه نه ظرفیت و توان برنامهریزی دارد و نه اصولاً با برنامه و برنامهریزی جور است، آنهم از نوع بلندمدت آن. آنقدر در شش و پنج امورات روزانه خود گیرکرده که سقف برنامهریزیاش اگر نگوییم لحظهای است، دستکم ساعتی است. در هیچ رابطهای طرح و برنامه خاصی تاکنون ارائه نکرده که حقیقتاً قابلتوجه باشد. اگر به روزهای واپسین دیکتاتوری سلطنتی بازگردیم، خمینی، در جواب سؤالات خبرنگاران که بعد از سقوط دیکتاتوری، چه برنامهای دارید، در مورد کارگران، در مورد زنان، در مورد آزادیها، در مورد رابطه دین و دولت، اقلیتها و... هیچ پاسخی نداشت و یا همه را به بعد موکول میکرد و اینکه بعداً معلوم میشود که بالاخره تکلیف مشخص شد، در یککلام دجالیت محض و فریبکاری و شقاوت و سرکوب را حاکم کرد چون بهواقع در جهت منافع مردم هیچ طرح دیگری نداشت و بازماندگانش هم هنوز هیچ طرح و برنامهای جز غارت و چپاول و جنایت و صدور بحران و تروریسم ندارند. در هیچ رابطهای مسئولیت بهعهده نگرفته و نمیگیرند. هر اتفاقی در این مملکت بیافتد، یا تقصیر آب و هوا است و یا دشمنان خارجی. سیاستشان، در درجه اول، سوءاستفاده از احساسات مردم و فریب افکار عمومی است، اگر هم کسی سر و صدایی کرد، داغ و درفش توسط سربازان بدنام ولایت همواره مهیا است. در نقطه مقابل، آلترناتیو سراسری، جدی، مصمم و سازمانیافته، شورای ملی مقاومت ایران با محوریت سازمان مجاهدین خلق ایران قرار دارد که سنگ بنا را بر صدق و فدای حداکثر مجاهدانش گذاشته و البته حداکثر مسئولیتپذیری که برخلاف خلفوعدههای خمینی در بدو تأسیس، تکلیف همه چیز را مشخص کرده و برنامه خود را ارائه کرده تا چیزی گم و پنهان نباشد. ضرورت سرنگونی، تشکیل دولت موقت، مجلس مؤسسان، انتخابات، رابطه دین و دولت، اقلیتهای قومی و دینی و مذهبی، زنان و... همگی تدوین شده و در اختیار همه دنیا قرار دارد. مجاهدین هرگز چیزی برای خود نخواسته و تماماً هر کاری که انجام دادهاند در خدمت خلق و میهن بوده و بس.
از زمان بنیانگذارانشان و دفاعیههایشان در بیدادگاههای شاهنشاهی تا در مقطع پیروزی انقلاب ضدسلطنتی و در جریان سرقت این انقلاب بزرگ توسط دار و دسته خمینی و سپس صبر و فعالیتهای انقلابی در حوادث بعد از آن تا مقطع ۳۰خرداد سال ۶۰ و سپس در مقاومت انقلابی و همچنین در اعدامهای دهه ۶۰ و قتلعام ۶۷ و در برپایی ارتش آزادیبخش ملی و ۱۰۰رشته عملیات پیروزمند و فروغ جاویدان و سپس در افشای ماهیت رژیم و افشای دخالتهای منطقهای و گسترش تروریسم و افشای اتمی و تحمل بمبارانهای مورد درخواست رژیم و بیرون آمدن از اسارت ۱۴ساله و هجرت بزرگ به آلبانی و برپایی اشرف ۳ و جنگ تمامعیار برای عقبراندن جبهه مماشات و ارتجاع، تماماً و تماماً مجاهدین بارها و بارها خودشان و اهدافشان را اثبات کردند. حقیقت عزم مجاهدین را میشود با قاطعیت از این جمله فرمانده کبیر ارتش آزادیبخش استخراج کرد که «وقتی رئیسجمهور مقاومت خانم مریم رجوی پشت کاری قرار میگیرد، آن کار به سرانجام میرسد». وجود یک آرمان انقلابی و یک سازمان متشکل و منضبط و آبدیده شده در کوره انقلاب ایدئولوژیک با انسانهایی پاک و شجاع و زنان آزاده و کارآزمودهای که امتحان شایستگیشان با تاریخچه خونبار مجاهدین عجین شده، پشتوانهای است که بهجرأت میتوان گفت در هیچ کجای این گیتی یافت مینشود و حقیقتاً گوهر و کیمیایی است بیبدیل و بدون جایگزین که در نهایت استقلال رأی و نظر و عمل، تنها با تکیه به خلق و خالق خود، کمر به سرنگونی رژیم آخوندی بسته و عزم دارد ایران، این زیباترین وطن را دوباره بسازد.
با نگاهی به شرایط سیاسی امروز ایران بهخوبی میتوانیم وضعیت سازمان مجاهدین را در مقابل رژیم آخوندی دریابیم. در سمت رژیم، میرایی، سقوط و ریزش رژیم را ببینیم و در سمت مقابل، رشد، تکثیر و گسترش مجاهدین را شاهد باشیم و میبینیم که سازمان چگونه توانسته از بنبستی که رژیم و همپیمانانش در چارچوب سیاست مماشات و حفظ همین رژیم، برایش ایجاد کرده بودند، خارج شود
و ورق را بر ضد خود رژیم و حول حمایت از مقاومت و خواسته برحقشان، برگرداند. واقعیت این است که رژیم بنا بر ماهیتش، کلیه توان و استعدادش را خرج اهداف ارتجاعی تروریستی، سرکوبگرانه و منافع غارتگرانه سردمداران و مزدورانش میکند و در جهت منافع مردم و جامعه نه ظرفیت و توان برنامهریزی دارد و نه اصولاً با برنامه و برنامهریزی جور است، آنهم از نوع بلندمدت آن. آنقدر در شش و پنج امورات روزانه خود گیرکرده که سقف برنامهریزیاش اگر نگوییم لحظهای است، دستکم ساعتی است. در هیچ رابطهای طرح و برنامه خاصی تاکنون ارائه نکرده که حقیقتاً قابلتوجه باشد. اگر به روزهای واپسین دیکتاتوری سلطنتی بازگردیم، خمینی، در جواب سؤالات خبرنگاران که بعد از سقوط دیکتاتوری، چه برنامهای دارید، در مورد کارگران، در مورد زنان، در مورد آزادیها، در مورد رابطه دین و دولت، اقلیتها و... هیچ پاسخی نداشت و یا همه را به بعد موکول میکرد و اینکه بعداً معلوم میشود که بالاخره تکلیف مشخص شد، در یککلام دجالیت محض و فریبکاری و شقاوت و سرکوب را حاکم کرد چون بهواقع در جهت منافع مردم هیچ طرح دیگری نداشت و بازماندگانش هم هنوز هیچ طرح و برنامهای جز غارت و چپاول و جنایت و صدور بحران و تروریسم ندارند. در هیچ رابطهای مسئولیت بهعهده نگرفته و نمیگیرند. هر اتفاقی در این مملکت بیافتد، یا تقصیر آب و هوا است و یا دشمنان خارجی. سیاستشان، در درجه اول، سوءاستفاده از احساسات مردم و فریب افکار عمومی است، اگر هم کسی سر و صدایی کرد، داغ و درفش توسط سربازان بدنام ولایت همواره مهیا است. در نقطه مقابل، آلترناتیو سراسری، جدی، مصمم و سازمانیافته، شورای ملی مقاومت ایران با محوریت سازمان مجاهدین خلق ایران قرار دارد که سنگ بنا را بر صدق و فدای حداکثر مجاهدانش گذاشته و البته حداکثر مسئولیتپذیری که برخلاف خلفوعدههای خمینی در بدو تأسیس، تکلیف همه چیز را مشخص کرده و برنامه خود را ارائه کرده تا چیزی گم و پنهان نباشد. ضرورت سرنگونی، تشکیل دولت موقت، مجلس مؤسسان، انتخابات، رابطه دین و دولت، اقلیتهای قومی و دینی و مذهبی، زنان و... همگی تدوین شده و در اختیار همه دنیا قرار دارد. مجاهدین هرگز چیزی برای خود نخواسته و تماماً هر کاری که انجام دادهاند در خدمت خلق و میهن بوده و بس.
از زمان بنیانگذارانشان و دفاعیههایشان در بیدادگاههای شاهنشاهی تا در مقطع پیروزی انقلاب ضدسلطنتی و در جریان سرقت این انقلاب بزرگ توسط دار و دسته خمینی و سپس صبر و فعالیتهای انقلابی در حوادث بعد از آن تا مقطع ۳۰خرداد سال ۶۰ و سپس در مقاومت انقلابی و همچنین در اعدامهای دهه ۶۰ و قتلعام ۶۷ و در برپایی ارتش آزادیبخش ملی و ۱۰۰رشته عملیات پیروزمند و فروغ جاویدان و سپس در افشای ماهیت رژیم و افشای دخالتهای منطقهای و گسترش تروریسم و افشای اتمی و تحمل بمبارانهای مورد درخواست رژیم و بیرون آمدن از اسارت ۱۴ساله و هجرت بزرگ به آلبانی و برپایی اشرف ۳ و جنگ تمامعیار برای عقبراندن جبهه مماشات و ارتجاع، تماماً و تماماً مجاهدین بارها و بارها خودشان و اهدافشان را اثبات کردند. حقیقت عزم مجاهدین را میشود با قاطعیت از این جمله فرمانده کبیر ارتش آزادیبخش استخراج کرد که «وقتی رئیسجمهور مقاومت خانم مریم رجوی پشت کاری قرار میگیرد، آن کار به سرانجام میرسد». وجود یک آرمان انقلابی و یک سازمان متشکل و منضبط و آبدیده شده در کوره انقلاب ایدئولوژیک با انسانهایی پاک و شجاع و زنان آزاده و کارآزمودهای که امتحان شایستگیشان با تاریخچه خونبار مجاهدین عجین شده، پشتوانهای است که بهجرأت میتوان گفت در هیچ کجای این گیتی یافت مینشود و حقیقتاً گوهر و کیمیایی است بیبدیل و بدون جایگزین که در نهایت استقلال رأی و نظر و عمل، تنها با تکیه به خلق و خالق خود، کمر به سرنگونی رژیم آخوندی بسته و عزم دارد ایران، این زیباترین وطن را دوباره بسازد.