۱۳۹۸ شهریور ۲۱, پنجشنبه

بیانیۀ سی و هشتمین سالگرد تأسیس شورای ملّی مقاومت ایران --- فصل هفتم


                                                  فصل هفتم:
    تروریسم و شیطان‌سازی علیه مقاومت سازمان‌یافته    ----      گریزگاه خامنه‌ای برای حفظ نظام و برون‌رفت از بحران

 ۵۹ـ سیاست راهبردی ولایت خامنه‌ای علیه مقاومت سازمان­یافته مردم ایران و بر محور آن سازمان مجاهدین خلق ایران، بر دو مؤلّفۀ حداکثری و حداقلی استوار است. نابودی کامل فیزیکی، سیاست حداکثری رژیم در مقابله با مقاومت است و سیاست حداقلی آن، مهار مقاومت و مجاهدین خلق است. استفاده از تروریسم و شیطان‌سازی، سیاست کاربردی رژیم برای رسیدن به هدف است. بررسی اقدامات رژیم، نشان می‌دهد که رژیم در محور مهار و نابودی، ایستگاههای متعددی جاسازی کرده که در هر یک از آنها امکانات مختلف داخلی و جهانی با صرف هزینه‌های آن به کار گرفته می‌شود.


سیاست شیطان‌سازی و تروریسم، در هنگامی که مجاهدین در اشرف و لیبرتی در عراق مستقر بودند در حملات موشکی و در شیطان‌سازیهای زمینه‌ساز آن، راهبرد اصلی رژیم در برابر تهدید اصلی موجودیت نظام یعنی جنبش مقاومت سازمان‌یافته برای سرنگونی بود و سیاست مماشات و طیف هم­جبهگان و همدستان و عوامل رژیم به آن سوخت می‌رساندند.

در بارۀ این سیاست شوم و کارزار همه‌جانبه مقاومت برای خنثی کردن آن، خانم مریم جوی در تیرماه سال ۱۳۹۱در سخنرانی خود در گردهمایی بزرگ مقاومت گفت: «در این سال‌ها آخوندهای حاکم یا همدستان آنها بسیار گفتند و نوشتند که اعضای این مقاومت خودشان خود را شکنجه می‌کنند و می‌کشند؛ گفتند که این یک سکت مبتلا به کیش شخصیت است، که در جامعۀ ایران پایگاهی ندارند؛ گفتند که آنها در عراق کردها را کشته و شیعیان را قتل‌عام کرده‌اند؛ گفتند که تسلیحات شیمیایی را در اشرف پنهان کرده‌اند و گفتند که هفتاد درصد اشرفیها را به‌زور نگه داشته‌اند...

می‌دانید که در تاریخ طولانی و دردناک شیطان‌سازی علیه آزادیخواهان و جنبش‌های مقاومت، از اسپارتاکوس و مسیح تا قهرمانان مقاومت ضدفاشیستی در همین فرانسه تا مجاهدان آزادی در ایران، یک تجربۀ استثنایی واقع شده است. زیرا این نخستین بار است که جنبشی توانسته در زمانه خود با فداکاری و روشنگری و البته با پایبندی به قوانین بین‌المللی در محضر دادگاههای آمریکا و اروپا زنجیرهای ستبر این دروغ را از دست و پای خود باز کند.

آری، ما توانستیم بر محاصرۀ سرکوبگرانه جنبش مقاومت نقطۀ پایان بگذاریم؛ ما توانستیم استانداردهای عدالت را در جهان امروز ارتقاء دهیم؛ ما توانستیم چرخۀ افترا و نیرنگ را در هم بشکنیم؛ ما توانستیم طرحی نو در اندازیم و دوران تازه‌یی را بگشاییم؛ طرحی بر اساس شفافیت و روشنایی و حقیقت و عدالت؛ طرح احترام به دست‌آوردها و فضیلتهای بشری و بازگشت نهادهای بین‌المللی به دفاع از حقوق بشر؛ طرح اعادۀ حقوق خلقها و احیای ارزش مقاومت و فداکاری. بله، نیروی انسانیت و عدالت به میدان آمده است، تاریخ ورق خورده است، دیکتاتورها یکی پس از دیگری سرنگون می‌شوند. بنابراین، سیاست‌هایی نیز که حافظ آنها بود باید تغییر کند؛ این تغییر در توان ماست و ما آن را محقّق خواهیم کرد. بله، این است معنای تغییر دوران و دوران تغییر... بله، از یک طرف شیطان‌سازی، از طرف دیگر فشارهای ضدانسانی که هدف آن، زمینه‌سازی برای یک کشتار در لیبرتی است. امّا بگذارید تصریح کنم که اگر فکر می‌کنید با این فشارها مجاهدین از حقوقشان و حقوق و آزادی مردمشان کوتاه می‌آیند، سخت در اشتباهید...

لطفاً چشم باز کنید و ببینید که راستی چرا آخوندها انهدام این جنبش را بالاترین اولویت خود می‌دانند و آن را پیگیرانه دنبال می­کنند؟ زیرا آنها در این دوران تغییر، برای خودشان و برای متّحدان و وابستگانشان در منطقه، هیچ آینده‌یی نمی‌بینند».

 ۶۰-بعد از انتقال امن و سازمان­یافتۀ مجاهدین به آلبانی و قیام دیماه ۱۳۹۶و پایان سیاست مماشات از سوی دولت آمریکا، سیاست کاربردی شیطان‌سازی و تروریسم علیه مقاومت ایران، تنها راه برون‌رفت رژیم از بحران سرنگونی است. استبداد دینی که پدرخوانده و نخستین حامی تروریسم در جهان است، با اختصاص بودجه‌های کلان از اموال مردم ایران، از طریق شبکه‌ها و عوامل و همدستان و پشتیبانان گوناگون تلاش می‌کند با لجن‌پراکنی و پخش اطلاعات دروغ، رذیلانه‌ترین اتّهامات را به مجاهدین و مقاومت ایران نسبت دهد. هدف، از یک‌سو، توجیه سرکوب و کشتار و قتل‌عام و از سوی دیگر، القای این دروغ بزرگ به طرف حسابهای غربی است که مجاهدین بدتر از رژیم حاکم هستند. نتیجه این‌که این رژیم آلترناتیوی ندارد و نباید سرنگون شود و باید مورد حمایت و استمالت قرار گیرد.

رژیم آخوندی علاوه بر منبرها و رادیو و تلویزیون و سایتها و مطبوعات و خبرگزاریهای حکومتی به‌نحوی جنون‌آمیز به تولید فیلمهای سینمایی، سریالهای تلویزیونی، به‌اصطلاح مستندها و همچنین انتشار مقاله و کتاب و برپایی نمایشگاه و جشنواره و نصب پرده‌های نمایشی علیه مجاهدین در خیابان‌ها می‌پردازد. از طریق شبکه‌ها و طیف گستردۀ مأموران و مزدبگیرانش در داخل و خارج کشور در پوشش‌های گوناگون، به‌ویژه اپوزیسیون دست‌ساز همین رژیم علیه مجاهدین لجن‌پراکنی می‌کند. تعداد کتابها به ۵۲۶و فیلمها به ۱۸۴فقره بالغ شده است. تعداد پروژه‌های مطبوعاتی و تلویزیونی که رژیم در یک­سال گذشته با به­کار گرفتن «شبکه خبرنگاران دوست» در رسانه‌های اروپا و آمریکا علیه مجاهدین و استقرار آنها در آلبانی به‌طور هماهنگ و برنامه‌ریزی شده رقم زده و برای آن پول کلان پرداخته بیش از ۳۰مورد است.

نخست‌وزیر جدید انگلستان در نخستین سخنان خود در پارلمان این کشور به مورد دیگری از پرداختهای رژیم از طریق «پرس.‌تی.‌وی»، شبکۀ تلویزیونی رژیم در لندن، اشاره کرد. از قضا در یک­سال گذشته بیشترین لجن‌پراکنی علیه مجاهدین و مقاومت ایران در انگلیس انجام شده و رد پای سفیر رژیم و شخص ظریف در آنها غیرقابل انکار است (کانال ۴، ایندیپندنت، گاردین، آبزرور و الجزیره انگلیسی).

جالب این است که هیچ­یک از اینها حاضر به انتشار جوابیه‌ها و مدارک و اسناد مقاومت ایران نشدند. ظاهراً مبالغ دریافتی از طریق «پرس.‌تی‌.وی» و غیرآن، جایی برای اصل بیطرفی ژورنالیستی باقی نمی‌گذارد.

ارگانها و مراکز حکومتی که در داخل ایران دست اندکار تولید خبر و فیلم و سریال تلویزیونی و انتشار کتاب و مقاله و موضع‌گیری علیه مجاهدین هستند و هزینه‌ها را هم تأمین می‌کنند، از جمله، عبارتند از:

وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه پاسداران، آستان قدس رضوی تحت سیطرۀ خامنه‌ای، قوۀ قضاییه، نیروی انتظامی، وزارت کشور، ارتش تحت‌امر ولایت‌فقیه، صدا و سیمای رژیم، سازمان تبلیغات، شورای هماهنگی تبلیغات، شورای عالی تبلیغات خارجی، شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه، فراکسیون حمایت از قربانیان ترور در مجلس رژیم، انتشارات دادستانی انقلاب اسلامی، انتشارات سپاه پاسداران، مؤسسه کیهان، وزارت ارشاد، وزارت‌خارجه (شامل سفارتهای رژیم)، مؤسسۀ دیده‌بان (وزارت اطلاعات)، واحد اسناد ایران دیده‌بان، شعبه وزارت اطلاعات به نام هابیلیان، شعبه‌های محلی و استانی انجمنهای اطلاعات رژیم (موسوم به نجات)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی (شامل بقایای ساواک شاه)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، مؤسّسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی وزارت اطلاعات، خبرگزاریها، سایتهای زنجیره‌یی و سایتهای پوششی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و سازمان تبلیغات.

انجمنهای «نجاست» در اطلاعات استانها ضمن یک سال گذشته ۲۱۸۹مطلب علیه مجاهدین تولید و منتشر کرده‌اند. هر شعبه باید هفته‌یی یک یا دو مطلب تولید و منتشر کند تا پول بگیرد. مزدوران و سایتهای تابعۀ وزارت اطلاعات در آمریکا و اروپا و کشورهای عربی نیز مشمول همین قاعده هستند و به ازای لجن‌پراکنی هفتگی پول یا امتیازات معادل دریافت می‌کنند.

برخی کتابهایی که رژیم در یک­سال گذشته علیه مجاهدین منتشر و در مورد آنها به طُرق مختلف تبلیغ کرده عبارتند از: «مرصاد»، «برگ زرین غرب»،‌ «انسان‌ شناسی سازمان مجاهدین»، «مجاهدین خلق بدون روتوش»، «خاطرات و تأمّلات در زندان شاه»، «اسناد و اسرار عملیات مرصاد»، «زمان بازیافته» («خاطرات بهمن بازرگانی»)، «استراتژی و دیگر هیچ».

رژیم در بسیج شیطان‌سازی و نوشته‌ها و مصاحبه‌های سفارشی از مستخدمانی مانند لطف‌الله میثمی، احمدرضا کریمی، جواد منصوری، خدمتگزارانی از قبیل حبیب‌الله پیمان و بهمن بازرگانی و دژخیمانی مثل عزّت­شاهی، صادق کوشکی، آخوند حسینیان، آخوند ری شهری و آخوند یونسی استفاده می‌کند تا در نشریه‌ها و روزنامه‌ها و رادیو تلویزیونهای تحت‌امر نظام با یاوه‌گویی علیه مجاهدین و جنبش مقاومت، هر گونه قیام و انقلاب علیه استبداد مذهبی و سازمان‌یابی برای آن را تخطئه کنند و وضع موجود را غنیمت بدانند.

 ۶۱ـ ابعاد مطالب و انتشارات رژیم علیه مجاهدین و مقاومت ایران به حدّی گسترده است که گاه سرکردگان و سانسورچی‌های رژیم فرصت حذف یا حتی فهم موارد و فاکتها و نمونه‌ها و مطالبی را که اذعان آشکار به حقانیت و پاکبازی مقاومت است، ندارند. از این­رو بسیاری نکات از دست آنها درمی­رود و دستگاه دروغ و شیطان‌سازی و لجن‌پراکنی را ناخواسته در هم می‌شکند یا مخدوش و متناقض می­کند. به‌عنوان نمونه می‌توان کتاب وزارت اطلاعات به نام «استراتژی و دیگر هیچ» را مثال زد که «چاپ یکم» آن در بهار ۱۳۹۸صورت گرفته است. این کتاب آن­چنان که در مقدمه‌اش آمده گفتگوهایی در زمستان ۱۳۹۴با سر دژخیمی است که قبلاً در اطلاعات سپاه پاسداران سرکرده «بخش التقاط» و سپس در وزارت اطلاعات از مدیران « ادارۀ کلّ التقاط» بوده است. این فرد از نفرات باند فاشیستی «مجاهدین انقلاب اسلامی» است که به گفتۀ خودش «تأسیس و تشکیل» و «هدف گذاری و شرح وظایف» آن توسط خمینی، دقیقاً برای تقابل با مجاهدین خلق بوده است. او در مقدمه چنین معرفی می‌شود: «ناصر رضوی، از مسئولان اطلاعاتی ـ امنیتی در نهادهای عمدۀ کشور (اعمّ از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی) بوده است که بیش از سی سال عمر خدمتی خویش را صرفاً در حوزۀ التقاط و به‌طور اخصّ در مبارزه با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) طی کرده است».

در این کتاب که گفتگوهایش سه سال و نیم پیش صورت گرفته، صفحات متعدّد و سطور زیادی سیاه شده و می‌گوید: «به‌دلیل ملاحظاتی از طرف ویراستار حذف گردیده است». با این­همه چند نمونه روشنگر را که در لابلای انبوه اکاذیب و شیطان‌سازیها فرصت حذف یا وارونه گویی آن فراهم نشده است، ذکر می‌کنیم:

ـ مجاهدین «این بذر را در میان توده‌ها کاشتند که نمایندۀ واقعی اسلام یا نمایندۀ اسلام واقعی کیست: سازمان است یا امام خمینی؟! و هنوز هم بر سر این موضوع دعوا دارند. شاید باور این امر مشکل باشد، ولی بد نیست بدانید که سازمان، همین الآن هم روی مسائل مذهبی بیشتر تکیه و تأکید می‌کند... برای آن است که در میان مردم و به‌خصوص توده‌های هوادار خود، این تردید و تشکیک را دامن بزند که نمایندۀ واقعی اسلام فقط سازمان است و بس».

- «نشریۀ "مجاهد" پانصد هزار نسخه فروش می‌رفت. هیچ نشریه‌یی تیراژ "مجاهد" را نداشت. سازمان پانصد هزار نیرو داشت و همان تعداد نشریه را می‌خریدند. شما در این طرف، دو میلیون نیرو داشتید که پنجاه هزار تا نشریه هم نمی‌خریدند؛ ده‌هزار نفرشان هم نشریه نمی‌خریدند».

ـ « [مجاهدین] از نظر اجتماعی وزن محسوب نمی‌شدند، ولی به‌لحاظ سیاسی و روابط و مناسبات و ظرفیتها و هر آن چه تصوّر کنید، ثقل و وزن حیرت انگیزی داشتند».

- «اگر از من می‌پرسید، من عرض می‌کنم که رجوی به صدّام درس می‌داد، نه بالعکس. این‌که صدّام بیاید و به رجوی بگوید که این موقع وارد میدان شوید، قبول ندارم... رجوی آدمی نبود که برود از صدام درس بگیرد؛ صدام هم در جایگاهی قرار نداشت که بیاید به رجوی بگوید این کار را بکن و آن کار را نکن... معکوس قضیه صحیح‌تر است، فاکت تاریخی هم دارد: در "فروغ جاویدان" یا "مرصاد" هم رجوی این نتیجه را به صدّام القا کرد که ما جلو می‌رویم و چنین و چنان می‌کنیم، تو هم حمایت هوایی کن».

- «در سازمان، هیچ کاری به‌صورت پراکنده وجود نداشت... چیزی به اسم پراکنده کاری در سازمان سراغ نداریم، از این ذهنیت بیرون بیایید».

- «شما می‌دانید سازمان چند نفوذی در صدا و سیما داشت؟ ششصد نفر هوادار در این دستگاه داشتند و حدود سی چهل نفر هم کسانی بودند که هوادار تلقّی نمی‌شدند و نفوذی بودند. به همین نسبت در وزارت صنایع، در ارتش و دیگر ارگانها و دستگاهها. می‌دانید که چقدر نیرو در ارتش داشتند و چند نفرشان ضربه خوردند؟».

- «به‌جرأت می‌گویم که به شخصه هیچ نفوذی سراغ ندارم که پول گرفته و کار کرده باشد. اصلاً پول در این سیستم چندان معنایی ندارد».

- «جثّۀ سازمان بزرگ بود، چون سی هزار نفر مسلح داشت».

- «یک تشکیلات منسجم مثل سازمان مجاهدین خلق وقتی کاری را انجام می‌دهد، حتماً معنای خطّی دارد و بر این اساس، یا تاکتیک است یا استراتژی. اگر هیچ‌یک از اینها نباشد، آن کار را انجام نمی‌دهد. هیچ‌گاه سازمان هیچ عملیاتی را برای انتقام صورت نمی‌دهد. عملیاتش یا معنای تاکتیکی دارد یا می‌خواهد شرایطی را دگرگون کند و شرایط را به نفع استراتژی در درون استراتژی بیاورد یا معنای استراتژیک دارد».

-«کسی که می‌گوید سازمان با کیش این و آن، به اینجا و آنجا می‌رود، اصلاً سازمان را نفهمیده است. سازمان با کیش من و تو به عراق نمی‌رود، همین طور به فرانسه. اگر سازمان به عراق می‌آید، به‌خاطر "جنگ نوین" است و این "جنگ نوین" موضوعی تئوریزه شده است».

-«مهم‌ترین کاری که ما کردیم، این بود که از توّابها و در واقع از ظرفیت خود سازمان، استفاده کردیم...».

-« بچه‌های توّاب که ما به گشت می‌بردیم، اغلب نسبت به چهره‌هایی که در ستاد انزلی دیده بودند، اِشراف و تسلّط داشتند و خیلی زود آنها را با مشاهده در گشتهای خیابانی می‌شناختند».

- « محصول گشت احمد طبا حدود صدو هفتاد نفر سیانوری بود. یکی از ضربات اساسی که سازمان خورد، از همین گشتها بود».

- «یک تور بازرسی فعّال، سه چهار کادر اطلاعاتی و همین تعداد توّاب لازم داشت و ما می‌بایست این ترکیب را در همه جا مستقر می‌کردیم».

-«به ماجرای ضربه سازمان در جنگلهای شمال بپردازیم. ما یک جنگل نداشتیم و چهار تا داشتیم...[جنگل رودبار ـ جنگل رامسر ـ جنگل مازندران ـ جنگل گیلان]».

-«بچه‌هایی که توّاب بودند، گاهی واقعاً خلوصشان از بچه‌های خود ما خیلی بالاتر بود... واقعاً بدون آنها سازمان اصلاً ضربه نمی‌خورد... بچه‌های توّاب می‌رفتند و آنها را دوتا دوتا می‌آوردند که مثلاً به خانۀ تیمی ببرند. بعد ما آنها را می‌پیچاندیم و به مقرّ سپاه می‌آوردیم».

- «در پاکستان ضربه زدیم. یک‌مرتبه سیزده چهارده تا خانه را زدیم... با "آر.پی.جی" و نارنجک تفنگی و هر امکانی که داشتیم، زدیم. ضیاء الحق گفت این دومین بار است که... ایران به هند حمله می‌کند. یک بار نادرشاه حمله کرد، یک بار شما حمله کردید».

- «اگر سازمان کرمانشاه را می‌گرفت، کار مشکل می‌شد... واقعیت این است که خیلی از مسئولان [رژیم]، پاسپورتهای خود را آماده کرده بودند که فرار کنند. این یک واقعیت بود».

-«سازمان یک ویژگی دارد که از لُردنشینها متفاوت است که سرباز را جلو بفرستند و خودشان عقب بنشینند. اینها نیروی معتقد و ایدئولوژیک هستند؛ نیرویی هستند که جلو می‌آید و خودش را به آب و آتش می‌زند تا نیروی پشتی بیاید».

-«یکی از معضلات همیشگی ما ارتباط با کسانی بود که در قرارگاه اشرف نفوذ داده بودیم. این افراد اصلاً قادر به ارتباط با ما نبودند. اصلاً شدنی نبود. چون کسانی که در قرارگاه اشرف بودند، هیچ امکان ارتباطی نداشتند. آن نفوذی هم بعضاً اطلاعات سوخته‌یی را که از اتّفاقاتی که خیلی وقت پیش اتّفاق افتاده بود، با مکافات به ما می‌رساند...».

-«در سال ۷۰، یک تجدیدنظر اساسی در روشها و راه‌کارهای مبارزه با منافقین داشتیم... ما به این نتیجه رسیده بودیم که راه‌کار انحلال سازمان در انجام عملیات و ضربه زدن نظامی نیست... هر چه بیشتر به آنها ضربه بزنند، هم منسجم‌تر می‌شوند و هم نیروی بیشتری می‌توانند جذب کنند و فعالیت آنها تشدید می‌شود، مگر این‌که سراغ عملیات روانی بروید که عمدتاً باید روی جدا شده‌ها متمرکز شود... در عملیات روانی هم بسیار کار کردیم که شاید امکان بیان آنها خیلی نباشد».

- «دوم این که، طی سالهای گذشته به مسألۀ نفوذ خیلی کم پرداختیم و این برای دستگاه امنیتی ما ضعف است که در لایه‌های داخلی سازمان نفوذی نداشته باشیم. ضمن این‌که نفوذ در جوامع بسته بسیار سخت است؛ جوامعی که واقعاً منفذ ندارند و هم این‌که اعضای آنها بسیار فداکار هستند...».

-«ما پیرمردها دقیقاً به این مسأله که چه شد آقای منتظری جدا شد، اِشراف داریم. نظریات خودش دخیل بود و من در آن تردید ندارم، ولی بخشی از آن مرهون فعالیت سازمان است. ما در جنگ نهایتاً قطعنامه را پذیرفتیم. شاید قطعنامه به دلایلی پذیرفته می‌شد، ولی سازمان از جمله کاتالیزورهایی بود که در تصمیم ما نقش داشت و به آن سرعت بخشید. چون سازمان عملیات می‌کرد، سازمان اطلاعات می‌داد، سازمان اُبّهت ما را در جبهه ها...شکست».

- «بمباران در سال ۷۷بود و موشک‌باران در سال ۸۰اتّفاق افتاد... اطلاعاتی که ما داشتیم این بود که رجوی در نماز عید فطر شرکت می‌کند...و بهترین شرایط بود که ما عملیات و بمباران کنیم».

- «توجیه خلبانها هم برعهدۀ من بود که رفتم با فرماندۀ نیروی هوایی... صحبت کردم... وقتی در بارۀ این موضوع با آقای خاتمی صحبت کردم، ایشان من را دعوت به جلسه شورای امنیت کردند... ما زدیم، ولی متأسفانه رجوی کشته نشد».

-«رفتند بمباران کردند و متأسفانه رجوی نمرد. همین را در بارۀ موشک‌باران داشتیم، یعنی در این قضیه مُصِر شدیم که سازمان را در تجمّعی که دارد بزنیم. موشک هم زدیم، کشته هم گرفتیم... ماکت اشرف را ساختیم و جلوی آقایان گذاشتیم. ماکت هم خیلی گران در می‌آید. تمامی شاخصها را هم دادیم. ولی به موفقیت چندانی نرسیدیم».

-«همکاریهایی که داشتیم عمدتاً با انگلیسیها بود، چون انگلیسیها در جنگ مشارکت داشتند. آمریکاییها هم پذیرفتند که قرارگاه اشرف را بمباران کنند. بمباران هم کردند و چهل ـ پنجاه کشته هم گرفتند...».

 ۶۲-تعدادی از فیلمها و به‌اصطلاح مستندهایی که در یک‌سال گذشته، ارگانها و مراکز ولایت خامنه‌ای، بی‌دنده و ترمز و با هزینه‌های کلان علیه مجاهدین و مقاومت ایران، تولید، پخش و در بارۀ آنها تبلیغ کردند، عبارت است از: «به نام خلق»، «تو می‌مانی»،‌ «شاخه‌های شکسته بلوط»، «نفو‌ذی»، «تقاص»، «پایان راه»، «خشت خصم»، «سازمان ترور»، «سازمان»، «مه شکن»، «طرّاحی سوخته»، «فراز چهلم»، «آنچه گذشت»، «دکوپاژ»، «پدر طالقانی»، «تروریست»، «قبرهای پر سر و صدا»، « توطئه و نفاق»، «نفوذ»، «شهدای ترور» و «روایت رهبری».

در بهمن ۱۳۹۷نیز فستیوال فیلم دهۀ فجر رژیم به فیلمهایی علیه مجاهدین و مقاومت اختصاص داشت.

این، علاوه بر برنامه‌های دائمی تلویزیونی، گزارشهای مستمرّ خبری، مصاحبه در شبکه‌های مختلف حکومتی و کلیپهای تبلیغاتی است که علیه مقاومت در رسانه‌های تابعه باز تکثیر می‌شود.

فیلم مبتذل و دَرپیتی «ماجرای نیمروز»، که زیر نظر مستقیم ولی‌فقیه با هزینه زیاد تهیه شد، نمونۀ گویایی از اقدامات رژیم کثیف آخوندهاست. تعریف و تمجید خامنه‌ای از این فیلم، به‌ویژه آن جا که وارد فُرم و ساختار فیلم می‌شود، نشان­دهندۀ بلاهت و نادانی او در مورد هنر و صنعت سینماست.

نمونۀ دیگر، به‌اصطلاح مستند ۲۸قسمتی «به ‌نام خلق» است که پخش آن از آذر ۱۳۹۷شروع شد. اسماعیل ارجمندی، مدیر گروه مستند بسیج، در این مورد اعلام کرد: «این مستند ۲۸قسمتی، که از شبکۀ سوم سیما پخش می‌شود، قرار است با چند روز تأخیر از شبکه‌های "افق" و "مستند" هم پخش شود. انتخاب زمان "به‌ نام خلق" در حال حاضر به‌خاطر شرایط فعلی کشور و تمرکز مخاطب روی آن تا دهه فجر بود» (تسنیم، خبرگزاری نیروی قدس، ۲۷آذر ۹۷).

همین مزدور بسیجی بعداً با غیظ و کین گفت: «این سازمان برای این‌که به‌عنوان یک بدیل مطرح شود، هیچ جایگاهی ندارد و نهایتاً می‌تواند در یک پروژۀ بزرگ علیه ایران شرکت کند و آن هم سوریزاسیون ایران است. آنها در برنامه‌ریزی‌هایشان به‌دنبال این هستند که ایران را به سوریه‌یی دیگر تبدیل کنند و در این مسیر تلاش خواهند کرد، بر مطالبات اقتصادی مردم تکیه کرده و به خیال خودشان از گسل‌های خفته سوءاستفاده کنند» (فارس، خبرگزاری سپاه پاسداران، ۱۶اسفند ۱۳۹۷).

خامنه‌ای شخصاً بر تولید این فیلمها که طی یک سال چندین بار تکرار شد، تأکید و نظارت دارد. او در ۲۱دی ۱۳۹۶، که از قیام سراسری به شدّت گزیده بود، در دیداری با مستندسازان حکومتی به آنها گفت:‌ «چیزی که می‌تواند ذهنها را روشن کند همین مستندهای شماست».

خامنه‌ای در ۲۴آبان ۱۳۹۷در دیدار با جمعی از برنامه‌سازان رادیو تلویزیون نیز گفت: «ما در حال یک نبرد فرهنگی، یک نبرد جنگ نرم هستیم، یعنی به ما تهاجم شده؛ تهاجم نرم، آن‌هم با ابزارهای پیشرفته و بسیار نو و با توانایی بسیار بالا، به ما حمله شده... در مقابل، ما بایستی یک جبهۀ قوی توانایی ایجاد کنیم که این جبهه بتواند پاسخگو باشد. آن جبهه متشکّل از کیست؟ از هنرمند، روشنفکر، عنصر فرهنگی؛ یعنی شماها هستید، واقعاً باهمّت بلند این کارها بایستی انجام بگیرد. خُب، البته شکی نیست که شما اگر بخواهید ابتکار به خرج بدهید و کار نو، کار برجسته بیاورید، پشتیبانی مدیریتی لازم است. من در این تردید ندارم، من این را تصدیق می‌کنم، مدیران بایستی از شماها واقعاً حمایت بکنند. هم حمایت معنوی بکنند یعنی به شما نشان بدهند که کار شما را قبول دارند و برای کار شما ارزش قائل‌اند، هم حمایت مادی بکنند».

سرکردگان دستگاه سرکوب و اطلاعات و امنیت نظام بارها علت و ابعاد نگرانی خامنه‌ای را، که او را وادار به این بسیج سراسیمه کرده است، بیان کرده‌اند که چند نمونه را ذکر می‌کنیم:

- آخوند دژخیم محمدجعفر منتظری، دادستان کلّ ولایت می‌گوید: «خبرنگاران عزیز، نویسندگان و هنرمندان باید دقت و همّت بیشتری روی این امر مهم مصروف بدارند و چهرۀ [مجاهدین] را بشناسانند... نباید بگذاریم جامعه و نسل جوان غافل باشند» (خبرگزاری میزان، ۱۷بهمن ۱۳۹۷).

محمدحسن روزی‌طلب، مصاحبه‌گر کتاب «استراتژی و دیگر هیچ»، که دست‌اندرکار چند مستند و برنامۀ تلویزیونی علیه مجاهدین است، می‌گوید: «مهم‌ترین گروه ضدّ انقلابی که با جمهوری اسلامی درگیر شد و ضربات سنگینی را به نظام و مردم وارد کرد و منشأ بسیاری از تحوّلات بود، سازمان مجاهدین خلق بود... کارنامۀ سازمان منافقین را اگر در سالهای اخیر بررسی کنیم می‌بینیم که خیلی از ضرباتی که نظام خورد از کانال سازمان بود... روایت کردن تاریخ‌ سازمان و عملکرد سازمان در این جنگ خیلی مهم است» (تلویزیون شبکه چهار رژیم، ۷تیر ۹۸).

همین شخص در بهمن‌ماه ۹۷به خبرگزاری حکومتی «مهر» گفت: «مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیش از ۳۰عنوان کتاب چاپ کرده که از زوایای مختلف به این موضوع پرداخته است. برای مثال مطالبی از زبان "بریده‌ها از سازمان" منتشر کرده، عملیات، ترورها، عقاید این سازمان و بنیانگذاران را شرح داده است...

- در ۴، ۵سال گذشته تولیدات زیادی دربارۀ سازمان مجاهدین خلق از مستند و کتاب گرفته تا فیلم سینمایی داشته‌ایم که گاهی صددر صد و گاهی ۵۰درصد از کار پژوهشی آنها مربوط به مرکز بوده است...

- باید بپذیریم پروندۀ سازمان هنوز باز است و بخش زیادی از دستگاه امنیتی ما را به خود مشغول کرده است. به همین دلیل باید با همراهی و کمک متصدّی [وزارت اطلاعات] به این مسائل ورود کنیم...

-وظیفۀ بعدی ما این است که تولیداتمان دربارۀ مجاهدین را در مدارس و حتی در دانشگاهها به نمایش بگذاریم» (خبرگزاری «مهر»، ۲۸بهمن ۹۷).

«هابیلیان»، از شعبه‌های وزارت اطلاعات نیز می‌گوید: «پرداختن به موضوع مذکور [مجاهدین] ‌از اَهَمّ امور و ضروریات می‌باشد و در این راه تعامل و همکاری تمامی ارگانها و نهادهای نظام سیاسی، از دولت تا نهادهای انقلابی چون سپاه پاسداران و مؤسّسات مطالعاتی و پژوهشی با یکدیگر را می‌طلبد، تا به مانند عملیات "مرصاد" در عرصۀ نظامی، در عرصۀ فرهنگی نیز مرصادی دیگر خلق کنیم» (هابیلیان - ۳مرداد ۹۷).

همچنین روزنامۀ سپاه پاسداران نیز به‌ نقل از ایمان گودرزی، از مستندسازان وزارت اطلاعات، می‌نویسد: «یکی از دلایلی که ما را مجاب کرد به موضوع [مجاهدین] رو آوریم، اتّفاقاتی بود که در انتخابات سال گذشته ریاست‌جمهوری افتاد و برخی رقبای انتخاباتی با استناد به بحث اعدام‌های سال ۶۷سعی نمودند به تعبیر رهبر انقلاب جای جلّاد و شهید را عوض کنند» (روزنامۀ «جوان»، ۴دی ۱۳۹۷).

 ۶۳-اطّلاعیه‌های «کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ایران» در سال گذشته چند بار شبکۀ «خبرنگاران دوستِ» وزارت اطلاعات را، که با دریافت پول کلان، پروژه‌های لجن پراکنی در رسانه‌های غربی را به اجرا درآوردند، افشا کرده است. برخی از آنها با مراجعۀ سرزده به اشرف۳در آلبانی و با فیلمبرداری و عکس برداری بدون اجازه و به ‌صورت غیرقانونی و مشکوک، حتی به ‌وسیلۀ پهپاد، گزارشهایی آکنده از جعل و دروغ تهیه و پخش کردند.

سیاست‌های دیکتاتوری دینی که موجودیتش به شیادی و دروغ گره خورده، در ارتباط با رسانه‌ها و خبرنگاران خارجی، با هیچ دیکتاتوری کلاسیک دیگری قابل مقایسه نیست. ترفندهای رژیم در رابطه با رسانه‌ها و مطبوعات، به راستی حیرت‌انگیز و در عین‌حال حاکی از حضیض ترس از تهدید اصلی رژیم است.

آرمین عارفی، خبرنگار فرانسوی ایرانی‌الاصل مجلۀ فرانسوی «لوپوئن»، که سال گذشته به ایران سفر کرده بود، در مصاحبه با روزنامۀ فرانسوی «اپینیون» در ۱۶بهمن ۹۷نحوۀ کنترل روزنامه‌نگاران در ایران را فاش کرد. وی می‌گوید: «هر روزنامه‌نگاری که می­خواهد به جمهوری اسلامی برود مجبور است که با یک آژانس نیمه رسمی کار کند که کارت مطبوعات صادر می­کند و روزانه مبلغی از شما ­می­گیرد و یک مترجم رسمی توی دست و پای شما می­گذارد که مأموریتش ترجمۀ مکالمات شما با مخاطبین در ایران و همچنین گزارش کردن کوچکترین حرکت شما در صحنه است...

یکی از این افراد آقای نجاتی است که من در کتابم از او اسم می­برم و او به من اجازه داد که به جمهوری اسلامی برگردم. ولی وقتی که بعد از ۹سال که نگذاشتند به جمهوری اسلامی بروم، به دفترش رفتم، مرا زیر فشار می­گذارد و به من به نوعی می­فهماند که مرا زیر نظر دارد. در نهایت من برای رسانه‌ام، که مجلۀ «لوپوئن» است، به ایران رفتم ولی می­دانستم که پشت سرم یکی هست که هر مقاله‌یی را که می­نویسم و کوچکترین حرکتی را که در محل می­کنم، زیر نظر دارد... این فرد ترتیب ملاقات من با یک سری از مسئولان "ان.جی.او" های ایرانی را می­دهد که اعضای سابق مجاهدین خلق هستند... او از من می­خواهد که با این افراد دیدار کنم. من می­گویم حاضرم اینها را ببینم، امّا تضمین نمی‌کنم که چیزی در مورد اینها بنویسم. در صورتی می­نویسم که بتوانم نقطه‌نظر آنها [مجاهدین] در پاریس را هم داشته باشم، چیزی که نخواهم داشت [دسترسی ندارم]. در این موقع، آقای نجاتی از این کارت برای فشار روی من استفاده می­کند: مقاله‌ات در مورد مجاهدین خلق کجاست؟ بهت گفته بودم خوب است و برای "کیس" تو مفید است که چیزی راجع به آنها بنویسی!

من به او یادآوری کردم که چون نقطه‌نظر طرف مقابل را ندارم، نمی‌توانم انجام بدهم و این به نوعی تبدیل به یک شانتاژ بر سر مجاهدین خلق می­شود. بعد از مدتی عصبانی می­شوم و می­گویم که من اینجا آمده‌ام که شغل خبرنگاری‌ام را انجام بدهم، از جمله برای دنبال کردن اخبار ایران و مسألۀ مجاهدین آخرین اشتغال ذهن من است...».

در نمونه‌یی دیگر، محمدحسین خوشوقت، مدیرکلّ اسبق مطبوعات و رسانه‌های خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد در دوران ریاست‌جمهوری خاتمی، به خبرگزاری رسمی رژیم می­گوید: «خانم امانپور یک بار در سال ۱۳۸۲برای پوشش انتخابات مجلس، به ایران آمد. وقتی به آمریکا برگشت گزارشی منتشر کرد که در آن دروغ پردازی و سیاه‌نمایی زیادی شده بود. من دستور دادم تا اطلاع ثانوی به ایشان اجازۀ فعالیت در ایران داده نشود. چند ماه بعد، ایشان درخواست کرد که مجدداً به ایران بیاید. ما به ایشان اعلام کردیم که از فعالیت در ایران محروم هستند. ایشان علت را از مجموعۀ ذیربط من در "ارشاد" پرسیده بود. به ایشان گفته بودند شما در سفر قبلی­تان از اخلاق حرفه‌یی فاصله گرفته بودید. ایشان پرسیده بود: الآن باید چه کار کنم؟

من گفتم به ایشان بگویید باید عذرخواهی کند و تعهّد دهد از این پس، اخلاق حرفه‌یی را در ارتباط با ایران رعایت کند. خانم امانپور هم این کار را کرد. یک تعهّد و عذرخواهی کتبی نوشت و برای ما فرستاد... این نامه اکنون در پروندۀ ایشان در ادارۀ کلّ رسانه‌های خارجی وزارت ارشاد موجود است» («ایرنا»، خبرگزاری رسمی رژیم، ۲۳دی ۱۳۹۷).

در یک نمونه دیگر پیرامون نحوۀ تطمیع و تهدید اطلاعات سپاه پاسداران و تحت فشار قرار دادن اعضای خانواده‌ها در ایران، روشنگری شجاعانۀ خانم نرگس غفاری، مسئول رادیوی «ایرآوا» در کانادا در اردیبهشت امسال، شایان توجه است. او نوشت: «دوشنبه ۲اردیبهشت ۹۸یکی از اعضای خانواده‌ام که چند روز پیش از آن در پیامی خبر داده بود که "موضوع خیلی مهمی" را باید با من در میان بگذارد، با من تماس گرفت. مأموران اطلاعات سپاه تروریستی پاسداران، این عضو خانواده‌ام در ایران را تحت فشار گذاشته‌اند تا من که در کانادا زندگی می‌کنم، از فعالیت‌های آزادیخواهانه‌ام علیه رژیم ضدایرانی و ضد زن آخوندها دست بردارم. آنها از طریق وی، به من دستور داده و مرا تهدید کرده‌اند که یا:

-دست از تبلیغ علیه رژیم بردارم. در این صورت با من کاری نخواهند داشت.
-به ایران بازگردم.
- به ایران برنگردم و به کارم ادامه بدهم.
- در کانادا بمانم ولی با اطلاعات سپاه همکاری کنم.

می‌بینید چه گزینه‌هایی این قاتلان مردم ایران و سوریه برای من که ۹۹۸۱کیلومتر از ایران دورم، جلوی پایم گذاشته‌اند. تعجّب این است که چگونه این قاتلین، که اینک در لیست تروریستی هستند، به خود جرأت می­دهند از آن­طرف دنیا برای من گزینه تعیین کنند؟ ناگفته نماند که عامل مهم و اصلی این نوع تهدیدات، البته حمایتهای من از سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران در این سالیان بوده و هست.
در فایل صوتی که در همین پست می‌شنوید، عضو خانواده‌ام را تحت فشار گذاشته‌اند تا من از این چهار گزینه، یکی را انتخاب کنم. به من وقت داده‌اند تا یکی دو هفته فکر کنم و تصمیمی بگیرم که برای کسی "مشکلی" به­وجود نیاید. من به یک یا دو هفته وقت نیازی ندارم و همین الآن جواب را حاضر دارم.

و اما جواب من: از آنجایی که مواضع من همیشه روشن و شفّاف بوده و هستند، انتخابم را بدین وسیله به آگاهی عموم می‌رسانم. انتخاب من، نرگس غفاری، فعّال سیاسی و حقوق زنان، مجری و تهیه کنندۀ رادیو ایرآوا، سرنگونی تمامیت رژیم آخوندها و برقراری دموکراسی و آزادی در ایران اسیر است و در این راه همراه با مقاومت ایران از هر امکانی که در دست داشته باشم، برای عملی شدن این اهداف استفاده خواهم کرد و تا آنجا که در توان داشته باشم، در این راه قدم بر خواهم داشت. در همین­جا باید بگویم که هر گونه اتّفاقی برای خانواده‌ام در ایران بیفتد، تمامیت نظام آخوندها را مسئول آن می‌دانم. به اطلاعات سپاه تروریستی پاسداران هم باید بگویم که این تهدیدها دیگر اثری ندارند و تنها باعث تشدید فعالیت‌های من علیه تمامیت حکومت آخوندها خواهند شد. عمر حکومت شما رو به پایان است و به‌زودی در دست عدالت قرار خواهید گرفت.

زنده باد آزادی ـ مرگ بر اصل ولایت‌فقیه ـ نرگس غفاری، ۴اردیبهشت ۹۸ـ ۲۴آوریل ۲۰۱۹».

 ۶۴-در بسیج شیطان‌سازی خامنه‌ای، ارتش سایبری رژیم طی سال گذشته با تمام قوا علیه جنبش مقاومت به کار گرفته شد و توئیت جواد ظریف و اظهارات بعیدی نژاد، سفیر رژیم در لندن، پس از بسته شدن حسابهای اینترنتی رژیم، که سعی داشتند به استناد تُرّهات کانال ۴انگلیس و شبکۀ الجزیرۀ انگلیسی ورق را علیه مجاهدین، به‌ویژه در آلبانی، برگردانند، جای تردید باقی نگذاشت.

خبرگزاری رویترز در ۲۵شهریور ۱۳۹۷ گزارش کرد: وزیر خارجۀ ایران، محمدجواد ظریف، پس از این‌که «فیس‌بوک و توئیتر و آلفابت، جمعاً صدها حساب مرتبط به‌عملیات تبلیغاتی منتسب به ایران را بستند» در یک توئیت به مدیر توئیتر از او خواست «به روباتهای واقعی در تیرانا، که برنامۀ تبلیغی تغییر رژیم در ایران را، که از واشنگتن غرغره می‌شود، ادامه می‌دهند» نگاهی بیندازد. چرا که «رسانه‌های ایران، اسرائیل، عربستان و گروه‌های اپوزیسیون، شامل مجاهدین خلق را، که بعضی از اعضای آن در آلبانی مستقر هستند، متّهم به بودن در پشت کمپینهای شبکۀ اجتماعی می­کنند که فراخوان به سرنگون ساختن دولت اسلامی می­دهند».

همزمان سفیر رژیم در لندن، وقیحانه، از توئیتر خواست که «به‌ درخواست رسمی دکتر ظریف در چارچوب وظیفۀ قانونی خود برای بستن حسابهای جعلی، که اقدام به ارسال هشتگ­های براندازنده علیه ایران می‌کنند، اقدام کند. بعیدی‌نژاد در کانال تلگرامی خود نوشت: زمان کوتاهی پس از آن که آقای دکتر ظریف به واقعیت تلخ وجود شبکۀ گستردۀ تولید و تکثیر توئیت­های جعلی اشاره کردند، کانال چهار انگلیس و شبکۀ الجزیره برنامه‌های مستندی پخش کردند که چهرۀ پنهان این واقعیت تلخ را افشا کرد» (خبرگزاری حکومتی ایسنا، ۲۵شهریور ۱۳۹۷).

رژیم در جعل و دروغ و شیطان‌سازی آن­قدر فضاحت کرد که در یک سال گذشته فقط در توئیتر ۱۱هزار و ۵۰۰حساب آن بسته شد.

در ۲۷دی ۹۷ به‌دنبال فراخوان وزیر خارجۀ آمریکا به در میان گذاشتن پرسش‌ها و مطالبات مردم ایران در شبکه‌های اجتماعی، ارتش سایبری آخوندها با هزاران توئیت با اسامی گوناگون به‌ویژه «ری‌استارت» از مشهد، تبریز، یزد و تهران برای لجن‌پراکنی علیه مجاهدین و مقاومت ایران بسیج شدند. سوابق «ری‌استارت»، که گرداننده آن (محمد حسینی) از تلویزیون رژیم شروع به کار کرده و بعد از «سبز» خامنه‌ای از امارات و قبرس و سرانجام آمریکا سر در آورده است، بر کسی پوشیده نیست و کلیپ مصاحبۀ او در اوت ۲۰۱۳با یک تلویزیون لس آنجلسی بر روی اینترنت در دسترس است. او تصریح می­کند که مأموران وزارت اطلاعات در امارات «محبت کردند» و در جلسه‌یی پیشنهادشان را برای راه‌اندازی یک تلویزیون با او در میان گذاشتند و «گفتند خبرهایی بِهت می­دهیم که به نفعت است. تو به ما فحش هم می­دهی. تو اگر مشکل وجهه­ات هست، ما وجهه­ات را درست می­کنیم. اخباری بهت می­گوییم بگو» و «خودت انتخاب کن. تلویزیون می­زنی، آگهی‌اش می­آید، سیستم اش هست، خبرهایی هم به تو می­دهیم که همه‌اش انتقادی[از رژیم] است».

 ۶۵-در ۱۱اسفند۱۳۹۷ شبکه‌های تلویزیونی رژیم در یک تف سربالا برای قدرتنمایی، ارتباطات اطلاعات آخوندی با «شبکه آمدنیوز» را با دود و دم بسیار در مستندی به نام «ایستگاه پایانی دروغ» به نمایش گذاشتند تا به شیوه فیلمهای جنایی ـ پلیسی «نا امیدی کامل ضد انقلاب از براندازی نظام و چهل سالگی اقتدار» را نتیجه بگیرند.

کارگردان اطلاعاتی رژیم می‌گوید: «این است سیستم اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران!» در عین‌حال یکی از هشدارهای بچه‌ترسان لولوخرخره‌یی این است که «اگر قرار باشد آمریکا بیاید [مجاهدین] می‌آیند یک کشتار اوّل می‌کنند، یک میلیون، دو میلیون، همه را می‌کشند تا ایران صاف بشود». سناریست امنیتی خاطرنشان می­کند: «شما ببینید همین فرانسه در موضوع تروریسم چه رفتاری طی ماههای اخیر با ما داشتند؟ دیپلمات ما را دستگیر می‌کنند، دیپلمات ما را اخراج می‌کنند به یک بهانۀ واهی که هنوز یک برگ سند در مورد این ادّعا به ما نداده‌اند. به بهانۀ واهی دیپلمات ما را دستگیر کردند، خلاف تعهّدات بین‌المللی و خلاف حقوق بین‌المللی این را دستگیر کردند. سرکردۀ گروهک تروریستی منافقین هفتۀ گذشته در پارلمان فرانسه سخنرانی کرد. صراحتاً اعلام می‌کند که ما در ایران از سال گذشته کانون‌های شورشی ایجاد کردیم. ببینید، وقتی می‌گوید کانون‌های شورشی یعنی رسماً دارد می‌گوید ما در حال براندازی هستیم و در حال ایجاد ناامنی در این کشور هستیم...».

راه‌اندازی شبکه‌های گوناگون در پوشش «اپوزیسیون» در راستای خطوط و مأموریتهای وزارت بدنام و سپاه جهل و جنایت، صنعت رایج گشتاپو و فاشیسم دینی است. مدیریت ضداطلاعات ارتش آزادیبخش ملی ایران در گزارش دیماه ۱۳۹۳نمونه‌­یی از یک مأمور رژیم به نام امیرحسین جهانشاهی را خاطرنشان می‌کند. این شخص که از همدستان پاسدار مدحی، نفوذی لو رفته رژیم در فیلم «الماسی برای فریب» در رابطه با قیام ۸۸ است و داعیۀ کارچاق کنی برای آلترناتیو «موج سبز» داشته به روزنامۀ فیگارو می­گوید: «من برای انتخاب روحانی شبکه‌ها و نیز تلویزیون ماهواره‌یی فارسی‌زبان خود به نام "رها"، را، که در سال ۲۰۱۲ در لندن تأسیس کرده بودم، فعّال کردم. من تمام تلاشم را به کار خواهم گرفت تا آن دسته از مسئولان رژیم، که می‌خواهند کشور را نجات بدهند موفق شوند» (فیگارو، ۱۹بهمن ۱۳۹۲).

جهانشاهی از این پیش‌تر در همان شبکۀ تلویزیونی گفته بود: «می‌خواهم به‌صورت علنی اعلام کنم که تغییر و یا براندازی نظام جمهوری اسلامی توسط هر گروه سیاسی و یا فردی با در دست داشتن این تجربه، که عواقب آن جنگ داخلی و تجزیۀ کشور خواهد بود، امری کمتر از خیانت نخواهد بود» (تلویزیون "رها"، ۳۰آبان ۱۳۹۳).

این کانال تلویزیونی همان است که «تواب تشنه به خون» در آن به کار گرفته می‌شد تا علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران به لجن‌پراکنی بپردازد.

مأموریتی که اکنون در دیگر شبکه‌های تلویزیونی و اینترنتی اطلاعات آخوندی بی‌دنده و ترمز ادامه دارد تا «آن دسته از مسئولان رژیم که می‌خواهند کشور را نجات دهند، موفق شوند»!

در یک سال گذشته این قبیل شبکه‌ها برای «نجات» نظام از خطر قیام و انقلاب، به راستی افسار پاره کردند. بریده مزدوران و خیانتکاران با برچسبهای مضحک تحلیلگر و پژوهشگر و منتقد و فعّال حقوق‌بشر مأموریت دارند برای تغذیۀ بسیجیها و ارتش سایبری سپاه پاسداران و برای اطلاعاتیها و بازجویان ولایت، تا بی‌نهایت و با رکیک‌ترین الفاظ به شورای ملی مقاومت و به‌خصوص به سازمان مجاهدین ناسزا بگویند. حرف مأموران ولایت ساده و روشن است و جای تردید در ماهیت آنها و در مأموریتی که برعهده‌ دارند باقی نمی‌گذارد. حرف این است که «یکی از بزرگترین جنایتکاران علیه بشریت مسعود رجوی است» (ایرج مصداقی-میهن تی وی ۳مرداد ۱۳۹۸). این دم تکان دادن آشکار برای آخوندهای جلّاد ابراهیم رئیسی و پورمحمدی و به‌روشنی تبعیت از ولی‌فقیه ارتجاع در فتوای تعویض جای شهید و جلّاد در موضوع اعدامها و قتل‌عام است. خامنه‌ای در بارۀ «تروریست‌ها و منافقین» گفت: «دهۀ ۶۰دهۀ حوادث بزرگی است که در کشور اتّفاق افتاد... من توصیه می­کنم به کسانی که اهل فکر‌ند، اهل تأمّل‌اند راجع به دهۀ ۶۰قضاوت می­کنند، جای شهید و جلاد عوض نشود.. [شعار مرگ بر منافق]» (۱۴خرداد ۱۳۹۶بر سر قبر خمینی).

در این گرد و خاکهای آخر خط، بی‌سبب نیست که مبلّغان «قتلهای مشکوک در درون مجاهدین» (برای ماستمالی و هر چه کم­بارنمودن و بالانس کردن جنایتهای رژیم) از بالا گرفتن جنبش دادخواهی سراسیمه‌اند. آن­چنان که گزارش عفو بین‌الملل در سی­امین سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی تحت عنوان "یک جنایت ادامه‌دار علیه بشریت" را هم برنمی تابند و در چاکری نظام ولایت، حتی گزارشگران عفو را به‌خاطر نام بردن از مجاهدان سر بدار و مصاحبه و گفتگو با همبندان آنها مرتکب گناه کبیره و مستوجب حدّ شرعی و تعزیرات حکومتی می­دانند!

از دیگر طرفه‌های این وحوش، به کار گرفتن مزدور بچگان و مستخدمان نورسیده‌یی است که در میانسالی به صرافت آن می‌افتند که وقتی کم سن و سال بوده‌اند، مجاهدین آنها را به اجبار یا با ”شستشوی بی‌مغزی“ از اروپا یا آمریکا به ارتش آزادیبخش برده‌اند! علی‌الحساب با سرهم‌بندی کردن این اراجیف و اکاذیب می‌توان از بار اعزام ۴۵۰هزار دانش‌آموز به جبهه‌های جنگ ضدمیهنی توسط رژیم خمینی و این‌که «۹۰درصد خط‌شکنهای جبهه دانش‌آموز بوده‌اند» کاست و مجاهدین را با این رژیم این‌ همانی بلکه بدتر کرد. نتیجه این که: بر ما دانش‌آموزان عزیز واضح و مبرهن می‌شود که وضع موجود بر جایگزینی شورای ملی مقاومت مرجّح است و گرد قیام و انقلابی دگر نباید گشت. البته و "به فرمودۀ" مجتهدین وزارت، نظر به عقب از شیخ به شاه مجاز و نسبت به شورا و مجاهدین که خط قرمز و "حرام شرعی" است، استحباب بسیار دارد!

 ۶۶-در مورد راه‌اندازی شبکه‌های گوناگون توسط وزارت اطلاعات، هاشم خواستار، نمایندۀ معلمان آزادۀ ایران، در ۳۰تیر ۱۳۹۸نوشت: «گروه فرزانگان توسط ارتش سایبری، برای شکار آزادیخواهان به­وجود آمده است... از همکاران خواستم که هوشیار باشند که این گروه توسط ارتش سایبری به­وجود آمده است».

نمایندۀ معلمان آن­گاه به ذکر دو موضوع بسیار قابل‌ توجه دیگر در بارۀ خط قرمز رژیم و در بارۀ پسر شاه پرداخته و می‌گوید: «در روز ۱۹آبان ۹۷که نیروهای امنیتی با فشار ملت قهرمان ایران مجبور شدند مرا از بیمارستان روانی سینا آزاد کنند، دو نفر از نیروهای امنیّتی به سراغم آمدند و از من خواستند که چون سازمان مجاهدین خلق از تو حمایت کرده‌اند، باید بر علیه آنها بیانیه بدهی و خط قرمز ما رهبری هم نیست بلکه سازمان مجاهدین خلق است. به آنها گفتم یعنی حکم اعدام خود را امضا کنم؟ آنها را به مقاله­یی که در حمایت از معلم زندانی آقای عبدالرضا قنبری نوشته بودم و روز دستگیری یعنی اول آبان منتشر کرده بودم، حواله دادم. باز پارسال در اردیبهشت ۹۷که مأموران اطلاعات به باغم آمدند، از من پرسیدند که چرا با شاهزاده رضا پهلوی همکاری نمی‌کنی؟ می­خواهی الآن شمارۀ موبایل شاهزاده را بگیریم که با او صحبت کنی؟ که گفتم: نه».

معلم زندانی تصریح می‌کند که «غرض از نوشتن این مقاله، حمایت و یا مخالفت با تشکیلات خاصی نیست بلکه بیان حقایق است تا هر کس بداند که در کدام اردوگاه مبارزه کرده و آیا دموکرات واقعی‌ست یا دموکرات کوتوله...».

وی سه هفته بعد از نوشتن این مقاله بار دیگر در ۲۰مرداد ۹۸دستگیر شد. واضح است که اطلاعات آخوندی او را به­شدت برای پس گرفتن این اظهارات تحت فشار قرار می­دهد.

۶۷- از روز ۲۰تیر امسال نخستین روز گردهمایی‌های ۵روزه مقاومت در اشرف۳در آلبانی، خبرگزاری و تلویزیون و سایتهای اطلاعات آخوندها، که تاکنون مدّعی بودند مجاهدین در محیط بسته‌یی به­سر می‌برند و ارتباطات بیرونی چندانی ندارند، به ناگهان و با هیاهو به پمپاژ خبرها و انتشار عکسهایی از ارتباطات اینترنتی مجاهدین و توئیت و هشتگ سازی در اشرف۳مبادرت کردند.

خبرگزاری رسمی رژیم در این باره نوشت: «تروریستهای [مجاهدین] اقدامات جدیدی علیه امنیت ایران طرّاحی کردند... با ساخت سوله‌های متعدّد در کمپ تروریستی خود به هشتگ سازی برای ناامن کردن روح و روان مردم ایران روی آورده‌اند... قرار است هفتۀ آینده هم یک شوی ضدایرانی دیگر در آلبانی برگزار کنند» (ایرنا، ۲۰تیر ۱۳۹۸).

در همان روز «انجمن نجات» اطلاعات آخوندها ادّعا کرد: « به‌تازگی تصاویری از مجاهدین خلق منتشر شده است. این تصاویر اعضای سازمان مجاهدین را در کمپ اشرف۳نشان می‌دهد که پشت کامپیوتر، مشغول فعالیت در فضای مجازی برای تأثیرگذاری بر فضای کشور هستند».

-در سوم مرداد یک تلویزیون اینترنتی اطلاعات آخوندها در کالیفرنیا «توّاب تشنه به خون» را به صحنه آورد تا در بارۀ سالنی در اشرف۳که ۱۰۰نفر در آن پشت کامپیوتر نشسته‌اند و «عکسهایش هم دست رژیم است»، داد سخن بدهد. وی ابلهانه در باب قدرقدرتی رژیم افزود: «در این ۴۰سال گذشته سابقه نداشته است یک عکس از درون مجاهدین بیرون بیاید، چگونه شده که الآن بیرون آمده. فکرش را بکنید عکس از درون آلبانی آمده دست رژیم، این نشان­دهندۀ فروپاشی اینهاست... نه یک عکس، لااقلّ ده عکس است. این عکسها دزدکی هم گرفته نشده» (۳مرداد ۱۳۹۸).

ـ در ششم مرداد پاسدار ناصح، از سرکردگان سپاه پاسداران، در تلویزیون رژیم گفت: «نفوذ زیادی هم توی آلبانی کردند. همین الآن در حدّی که حتّی مثلاً سفیر جمهوری اسلامی را در یک مرحله بیرون کردند از اونجا.... الآن سه تا فعالیت عمده توی اونجا دارند انجام می‌دهند: یکی، فعالیت اطلاعاتی هست؛ یک، فعالیت لابی­گری و سیاسی است و یک، فعالیتی هم بحث سایبری است که الآن شدیداً دارند رویش کار می‌کنند و جدای از بحث عضوگیری است... چون که روی جوانهای ما اثر می‌گذارند، عامل می‌گیرند، فعالیت می‌کنند و ما خودمان هم متأسّفانه آن‌قدر زمینۀ منفی توی جامعه ایجاد کردیم و می‌کنیم که با اتّفاقاتی که داره می‌افتد که جوانها گرایش پیدا کنند » (تلویزیون افق، ۶مرداد ۱۳۹۸).

ـ در ۹مرداد خبرگزاری رادیو تلویزیون رژیم صحنه‌های تعجّب‌انگیزی را به نمایش گذاشت که در آن مأموران رژیم در خیابان پاکت‌های حاوی همان عکسهای مجاهدین در اشرف۳در پشت کامپیوتر را به مخاطبین می‌دادند تا اظهارنظر کنند. یک بسیجی پس از دریافت عکس با تعجّب گفت: «چه پشتیبانی یی دارند،. اصلاً فکرش را نمی­کردم». بسیجی دیگری افزود: «یک زمانی بمب‌گذاری می­کردند الآن دنیا تغییر کرده این­هم خودش یک نوع بمب‌گذاری داخل فضای مجازی است».

ترس و وحشت رژیم که این­چنین توسط خودش در خیابان‌ها و در رسانه‌هایش جاری شده، مربوط به صدها قطعه عکسی است که در روز شنبه ۹تیر ۱۳۹۷، همزمان با گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس از اشرف۳در فضای مجازی منتشر شده و هیچ چیز مخفی نبوده است. الاّ این‌که رژیم هم در همان روز دریافت کرده امّا بازنشر و بازپخش آن را یک‌سال به مصلحت نظام ندیده تا در این فاصله بتواند احمقانه ادّعا کند مجاهدین در فضای بسته به­سر می‌برند.

 ۶۸-در ۲۶بهمن ۹۷، همزمان با ورود محمدجواد ظریف به آلمان برای شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ و دو روز بعد از تظاهرات شکوهمند هموطنان و یاران اشرف‌نشان در ورشو، مجلۀ اشپیگل در یک رذیلت بی‌سابقه برای استمالت از فاشیسم دینی در ایران، شیطان‌سازی از مقاومت ایران را به مدار جدیدی ارتقا داد. آش مماشات با اکاذیب و یاوه‌های افزوده از سرِ حِقد و کین با مجاهدین آن­قدر شور بود که دادگاه فوراً در کمتر از یک هفته پس از ثبت شکایت (در روز ۱۵مارس ۲۰۱۹برابر با ۲۴اسفند ۹۷) بر آن با صدور حکم (در روز ۲۱مارس برابر با اول فروردین ۹۸) دهنه زد.

در ابتدای مقالۀ نویسانده شده(!)در اشپیگل، فغان و فریاد حافظان و حامیان ولایت نفت و خون به آسمان رفته بود که «اعضای دولت ترامپ از یک سکت سیاسی حمایت می­کنند که خواهان سرنگونی رژیم تهران است». سپس زن خبرنگاری که ماه‌ها در ایران بین «دختران معاویه» و «راهیان نور» با هِدبند سبز مشغول آموزش‌های بسیجی و اکنون شاگرد آشپز اشپیگل شده بود، گزارش می‌کرد که «در کنار یک جاده در شمال غربی آلبانی، مردان و زنان عجیبی در حال آماده شدن برای سرنگونی رژیم ایران در یک اردوگاه هستند. گفته می­شود که سه بار در هفته بسیاری از آنها تمرین می­کنند که گلوها را با چاقو از هم بدرند، دستها را بشکنند، چشمها را با انگشت از حَدَقه در بیاورند و دهانها را پاره کنند».

از عجایب روزگار این‌که آن­چه اشپیگل در ۲۶بهمن ۹۷منتشر کرد، ۲ماه و ۲۰روز قبل از آن در پنجم آذر ۹۷در سایت «انجمن نجاست» اطلاعات آخوندها در کرمانشاه، تحت عنوان «سرگذشت غم‌انگیز یک جدا شده» منتشر شده و سایت‌های زنجیره‌یی اطلاعات آخوندها بلافاصله به بازنشر آن اقدام‌ کرده بودند (اینترلینک، آوا، یاران ایران و سلسله سایت‌های انجمنهای موسوم به نجات در داخل ایران).

از عجایب دیگر این‌که ۱۰روز پس از اجرایی شدن تحریم نفتی رژیم در ۱۳آبان ۹۷، اشپیگل طی نامه‌یی به نمایندگی شورا در آلمان سؤالات آکنده از افترا و دروغ ارسال و خواهان پاسخ شده بود. متعاقباً نمایندگی شورا در آلمان پاسخ‌های مفصّل و مستدلّ همراه با مجموعه­یی از اسناد برای اشپیگل ارسال کرد، امّا هیچ اثر و فایده­یی نداشت زیرا فتوای سوزاندن مجاهدین در کوره‌های آدم سوزی فاشیسم دینی، که نفت آن توسط آخوندهای جلّاد تأمین می­شود، صادر شده بود. هر چند هم نمایندگی شورا از سردبیر اشپیگل پرسید که «اولسی یازچی»، مزدور سفارت رژیم ایران در آلبانی، در کنار زن خبرنگار اشپیگل در ورودی و اطراف اشرف۳چه می­کند؟ به آن پاسخی داده نشد. تا این‌که دادگاه در روز اول فروردین۹۸حکم محکومیت صادر و اشپیگل را موظّف کرد طی ۲۴ساعت افترائات را حذف و از بازنشر آن نیز خودداری کند و الاّ برای هر مورد نقض با ۲۵۰هزار یورو جریمه نقدی یا ۶ماه حبس روبه­رو می‌شود.

ابعاد شیطان‌سازی و رذیلت آخوندی به راستی بهت‌انگیز بود. بدون تردید و طبق تمام تجارب اشرف و لیبرتی، شیطان‌سازی، تروریسم و کشتار را به‌دنبال دارد. پیکر خونفشان مجاهدین و دستهای خونین آخوندها و کارگزاران و مبلّغان و مأموران و مزدوران آنها پنهان کردنی نیست؛ واقعیتی که در ماجرای دستگیری اسدالله اسدی، دیپلمات تروریست حکومت آخوندی، در همین آلمان در تابستان ۹۷در جریان توطئه تروریستی علیه گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس بار دیگر به اثبات رسید.

از این پیش‌تر در مراسم نوروز ۱۳۹۷مجاهدین در آلبانی، که با حضور خانم مریم رجوی و شخصیتهای خارجی از جمله شهردار جولیانی برگزار شد، توطئۀ بمب‌گذاری و انفجار خنثی و برملا شده بود. دو تروریست اعزامی رژیم برای اجرای توطئۀ تروریستی از پوش خبرنگار استفاده می‌کردند و در زمان دستگیری مشغول عکس گرفتن بودند. ادی راما، نخست‌وزیر آلبانی، این توطئه را شخصاً افشا کرد. نخست‌وزیر گفت: «من معتقدم در رابطه با مجاهدین ما کار درستی را انجام دادیم. ما به گروهی که مورد آزار و تعقیب بودند، جا دادیم... ما در سمت درست تاریخ قرار داریم،‌ ما جزء گروه کشورهای اروپایی ـ آتلانتیک هستیم که به شیوه مشابه مورد تهدید هستند. من معتقدم تمام این کشورها علیه تهدیدات تروریستی اقدام می­کنند» (تلویزیون ویژن پلاس، ۱۹آوریل ۲۰۱۸).

دروغپردازی و خصومتهای دیوانه‌وار علیه مجاهدین، که به تروریسم و کشتار منتهی می‌شود، همزمان با قیام دیماه ۱۳۹۶شدّت گرفته بود. خامنه‌ای در ۱۹دی ۹۶با تأکید بر این‌که قیام توسط مجاهدین سازماندهی شده و از ماهها پیش برای آن برنامه‌ریزی کرده بودند، تهدید کرد که «این کار بی‌تقاص نخواهد ماند» و گفت: «با کسانی که هیجانی وارد ماجرا شده‌اند، چه دانشجو چه غیردانشجو، باید صحبت و روشنگری کرد، اما حساب [مجاهدین] جداست».

یک هفته قبل از آن پاسدار شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت رژیم، گفته بود: مجاهدین «پاسخ مناسب را از جایی که نمی‎دانند، دریافت خواهند کرد».

آخوند روحانی نیز به رئیس‌جمهور فرانسه شکایت برد و گفت: «ما از دولت فرانسه می‌خواهیم که علیه این گروهک تروریستی اقدام کند» (۱۲دی ۱۳۹۶).

روزنامه فیگارو دو روز بعد در ۱۴دیماه ۹۶نوشت: «روحانی بار دیگر داستان مجاهدین را پیش می­کشد. حسن روحانی از امانوئل ماکرون خواسته است علیه مخالفان در تبعید وی دست به اقدام بزند». فیگارو افزود: «در الیزه گفته می­شود: هیچ گفتگویی با ایرانیها نداشته‌ایم که طی آن در نقطه‌یی موضوع مجاهدین به رخ ما کشیده نشود».

از شواهد و نمونه‌هایی که در این فصل گفته شد به‌روشنی می­توان دریافت که چرا رژیم در مهلکۀ بحرانهای سرنگونی، برون‌رفت خود را در شیطان‌سازی و تروریسم یافته است. از این­رو، علاوه بر مزدوران لباس‌شخصی و مأموران اپوزیسیون‌نما در به کار گرفتن دیپلماتهایش در بمب‌گذاری نیز تردید نمی‌کند. رژیم شاه هم در مرحلۀ پایانی چاره‌­یی جز چماقداری و گلوله و تانک و سرکوب نظامی نمی‌یافت.

زمان نامگذاری وزارت اطلاعات رژیم و مزدوران آن در لیست تروریستی آمریکا و اتّحادیه اروپا فرا رسیده است. دیپلمات تروریستها و عوامل و مزدوران و کاربران این رژیم، در هر لباسی که هستند، باید محاکمه و مجازات و اخراج شوند.