وقتی بحران میگوییم بحرانها الان در واقع رژیم را در حالت محاصره قرار دادند در یک تقسیم بندی کلی اگر بخواهیم بکنیم یکی بحرانهای داخلی و یکی هم بحرانهای خارجی یا بینالمللی است، همانند طناب داری است که به گردن رژیم افتاده است، هر روز هم بر گردنش تنگتر میشود.
از ویژگیهای بحرانها چه داخلی و چه خارجی یکی این است که لاعلاج است رژیم برای اینها درمان ندارد، نمیتواند بر اینها فائق بیاید، نمیتواند حل بکند، مثل یک غده سرطانی در بدن که علاج ندارد و هر روز هم پیشرونده است و گسترش پیدا میکند.
دومین ویژگی این بحرانها نه تنها توقف نمیتواند بکند نه تنها به عقب بر نمیگردد بلکه از آن طرف گسترش پیدا میکند، و رژیم را بیشتر در بر میگیرد و در محاصره قرار میدهد، فشار بر رژیم را بیشتر میکند.
یک مثال بگوییم مثلاً در مورد بحرانهای بینالمللی قبلاً تا زمانی که سیاست مماشات بود، سیاست مماشات یعنی سیاست حفظ رژیم و کمک کننده برای رژیم بود، حتی بحرانهای داخلی که داشت با کمک سیاست مماشات و کشورهای غربی به رژیم میکردند و مدد میرساندند،
میتوانست تا اندازهای بر بحرانها فائق بیاید، با سرکوب و اقدامات دیگری میتوانست این بحرانها را مهار کند.
مثلاً در قیام ۸۸ زمانی که اوباما بود سیاست مماشات برقرار بود دیدیم مردم قیام کردند و ۶ ماه ادامه داشت و با شعارهای مرگ بر خامنهای و مرگ بر اصل ولایت فقیه رژیم را کلافه کرده بودند و میخواستند رژیم را از دور خارج بکنند، اما چون سیاست مماشات سیاست حفظ رژیم بود از این بابت به کمک رژیم آمد و در واقع به رژیم دست باز داد تا بتواند قیام را متوقف کند،. الان که سیاست مماشات شکست خورده و آن کمکها و مددها نه تنها نیست، بلکه تبدیل به فشار بر روی رژیم شده است، سیاست تحریمها و سیاست در لیست بردن مقامات رژیم، اینها آن بحرانهای است که رژیم را در برگرفته است، به همین دلیل تحت این بحرانها به او فشار میآید و نه علاجی و نه درمانی برای او دارد و وضعیت درناک و اسفناکی رژیم را در برگرفته و هر روز میبینیم وضعیتش بحرانیتر میشود، ِ و به نقطه خفگی رژیم میرسد و آن نقطه پایانی و سرنگونی رژیم است.
مثلاً در قیام ۸۸ زمانی که اوباما بود سیاست مماشات برقرار بود دیدیم مردم قیام کردند و ۶ ماه ادامه داشت و با شعارهای مرگ بر خامنهای و مرگ بر اصل ولایت فقیه رژیم را کلافه کرده بودند و میخواستند رژیم را از دور خارج بکنند، اما چون سیاست مماشات سیاست حفظ رژیم بود از این بابت به کمک رژیم آمد و در واقع به رژیم دست باز داد تا بتواند قیام را متوقف کند،. الان که سیاست مماشات شکست خورده و آن کمکها و مددها نه تنها نیست، بلکه تبدیل به فشار بر روی رژیم شده است، سیاست تحریمها و سیاست در لیست بردن مقامات رژیم، اینها آن بحرانهای است که رژیم را در برگرفته است، به همین دلیل تحت این بحرانها به او فشار میآید و نه علاجی و نه درمانی برای او دارد و وضعیت درناک و اسفناکی رژیم را در برگرفته و هر روز میبینیم وضعیتش بحرانیتر میشود، ِ و به نقطه خفگی رژیم میرسد و آن نقطه پایانی و سرنگونی رژیم است.