درحالیکه نخستوزیر ژاپن در تلاش برای جوش دادن «درب و تخته» و به اشتباه بر این باور بود که میتوان با «افعی ولایت» هم به طریقی به سازش رسید، اما یکبار دیگر همگان دیدند و تجربه کردند که ولیفقیه زهر خورده اساسا در وضعیتی نیست تا پا در این وادی گذاشته و به خواستههای طرف مقابل تن در دهد.
بر این منطق این خامنهای بود که دو دستی رسید «میانجیگری» برای باز کردن «درب مذاکره» را با شلیک چندین «اژدر» به دو نفتکش در دریای عمان که راهی ژاپن بودند، به نخستوزیر کشور آفتاب تقدیم کرد.
پیشتر هم برای اینکه طرفهای مقابل نیات واقعی وی برای به بنبست کشاندن هرگونه تلاش را تفهیم نماید، مشتی اراذل و اوباش بسیجی را با پلاکارد راهی فرودگاه مهرآباد تهران نمود تا ضمن پذیرایی گرم از «مهمان», بدینسان «عمق ام القرای» ترور، بلوا و صدور بنیادگرایی را یکبار دیگر به جهانیان گوشزد نماید.
همزمانی به آتش کشیدن دو نفتکش و یا حمله موشکی به فرودگاهی در عربستان، نه تصادفی و نه به دلیل بلبشو در درون حاکمیت میباشد، بلکه آن روی سکه همکاری تنگاتنگ میان دولت آخوند روحانی و سپاه پاسداران است.
بر این منطق در حالیکه دولت «تدبیر و امید» به مثابه ماله کش سیاستهای مخرب و تروریستی ولیفقیه در منطقه عمل میکند، سپاه سرکوبگر پاسداران متولی صدور ترور، جنگ و خونریزی به کشورهای همسایه میباشد.
بقول سخنگوی مجاهدین: «ماستمالی کردن حملات رژیم به کشتیها تحت هر عنوان، مانند سمبل کردن بمبگذاری و تروریسم در ویلپنت، همچنین بازی سخیف نسبت دادن به یکی از جناحهای رژیم برخلاف تمایل جناح دیگر، شراکت در جنایت و بازی در شعبده ولایت است».
بدینسان از هم اکنون میتوان به این نتیجه منطقی رسید که تمامی تلاشهای دیپلماتیک طی هفته گذشته از سوی دو نبض اقتصادی جهان که دست بر قضا رابطه «حسنهای» نیز با دیکتاتوری ولیفقیه دارند، برای کاهش تنش در منطقه و کشاندن رژیم آخوندی به پای میز مذاکره، نه تنها با شکست روبرو شده، بلکه فراتر از آن به دلیل وجود تزلزل در حرف و عمل، اینک خامنهای را برای ایجاد بلوا و به آتش کشیدن منطقه جریتر نموده است.
همچنین سیاستهای تروریستی جدید از سوی رژیم آخوندی به معنای آن است که مشت ولیفقیه اکنون برای شرکت در هر میز مذاکرهای خالی است، زیرا حکومت که تا دیروز منطقه را در دستان خونین خود به گروگان گرفته بود، اکنون در تمامی زمینهها ناچار به عقبنشینی و یا سکوت شده است.
در این راستا شاهد عقبنشینیهای اجباری از سوریه، محاصره و شکست حوثیها در یمن، قفل شدن حشد الشعبی در عراق، تحریم و النهایه تضعیف حزب الشیطان، سکوت موشکی و یا رفتن سپاه به لیست سیاه، به موازات سیاه چالهای بنام «تحریمهای نفتی، تجاری و مالی» میباشیم که در منطق خود بهترین ادله بر آن است که نقطه مختصات رژیم طی یک سال گذشته بسیار شکننده و ضربهپذیر شده است.
بر این منطق است که خامنهای نیاز شدیدی به سیاستهای جایگزین در منطقه را برای روز مبادا دنبال میکند. وی بهخوبی میداند که با مشت خالی نمیتوان حتی فکر مذاکره را کرد، چه رسد به عملی نمودن آن. این همان پیامی است که اکنون خامنهای به کشورهای میانجیگر می دهد.
نیاز وی به شانتاژ و سیاستهای راهبردی جایگزین مانند «بمبگذاری، آتش زدن کشتیهای تجاری و نفتی و یا ارسال پهپاد های انفجاری» به کشورهای همسایه تماما بخشی از «تاکتیک نوین» حکومت در زمینه جایگزین کردن سیاستهای شکست خورده گذشته را به اثبات میرسانند.
بر این منطق این خامنهای بود که دو دستی رسید «میانجیگری» برای باز کردن «درب مذاکره» را با شلیک چندین «اژدر» به دو نفتکش در دریای عمان که راهی ژاپن بودند، به نخستوزیر کشور آفتاب تقدیم کرد.
پیشتر هم برای اینکه طرفهای مقابل نیات واقعی وی برای به بنبست کشاندن هرگونه تلاش را تفهیم نماید، مشتی اراذل و اوباش بسیجی را با پلاکارد راهی فرودگاه مهرآباد تهران نمود تا ضمن پذیرایی گرم از «مهمان», بدینسان «عمق ام القرای» ترور، بلوا و صدور بنیادگرایی را یکبار دیگر به جهانیان گوشزد نماید.
همزمانی به آتش کشیدن دو نفتکش و یا حمله موشکی به فرودگاهی در عربستان، نه تصادفی و نه به دلیل بلبشو در درون حاکمیت میباشد، بلکه آن روی سکه همکاری تنگاتنگ میان دولت آخوند روحانی و سپاه پاسداران است.
بر این منطق در حالیکه دولت «تدبیر و امید» به مثابه ماله کش سیاستهای مخرب و تروریستی ولیفقیه در منطقه عمل میکند، سپاه سرکوبگر پاسداران متولی صدور ترور، جنگ و خونریزی به کشورهای همسایه میباشد.
بقول سخنگوی مجاهدین: «ماستمالی کردن حملات رژیم به کشتیها تحت هر عنوان، مانند سمبل کردن بمبگذاری و تروریسم در ویلپنت، همچنین بازی سخیف نسبت دادن به یکی از جناحهای رژیم برخلاف تمایل جناح دیگر، شراکت در جنایت و بازی در شعبده ولایت است».
بدینسان از هم اکنون میتوان به این نتیجه منطقی رسید که تمامی تلاشهای دیپلماتیک طی هفته گذشته از سوی دو نبض اقتصادی جهان که دست بر قضا رابطه «حسنهای» نیز با دیکتاتوری ولیفقیه دارند، برای کاهش تنش در منطقه و کشاندن رژیم آخوندی به پای میز مذاکره، نه تنها با شکست روبرو شده، بلکه فراتر از آن به دلیل وجود تزلزل در حرف و عمل، اینک خامنهای را برای ایجاد بلوا و به آتش کشیدن منطقه جریتر نموده است.
همچنین سیاستهای تروریستی جدید از سوی رژیم آخوندی به معنای آن است که مشت ولیفقیه اکنون برای شرکت در هر میز مذاکرهای خالی است، زیرا حکومت که تا دیروز منطقه را در دستان خونین خود به گروگان گرفته بود، اکنون در تمامی زمینهها ناچار به عقبنشینی و یا سکوت شده است.
در این راستا شاهد عقبنشینیهای اجباری از سوریه، محاصره و شکست حوثیها در یمن، قفل شدن حشد الشعبی در عراق، تحریم و النهایه تضعیف حزب الشیطان، سکوت موشکی و یا رفتن سپاه به لیست سیاه، به موازات سیاه چالهای بنام «تحریمهای نفتی، تجاری و مالی» میباشیم که در منطق خود بهترین ادله بر آن است که نقطه مختصات رژیم طی یک سال گذشته بسیار شکننده و ضربهپذیر شده است.
بر این منطق است که خامنهای نیاز شدیدی به سیاستهای جایگزین در منطقه را برای روز مبادا دنبال میکند. وی بهخوبی میداند که با مشت خالی نمیتوان حتی فکر مذاکره را کرد، چه رسد به عملی نمودن آن. این همان پیامی است که اکنون خامنهای به کشورهای میانجیگر می دهد.
نیاز وی به شانتاژ و سیاستهای راهبردی جایگزین مانند «بمبگذاری، آتش زدن کشتیهای تجاری و نفتی و یا ارسال پهپاد های انفجاری» به کشورهای همسایه تماما بخشی از «تاکتیک نوین» حکومت در زمینه جایگزین کردن سیاستهای شکست خورده گذشته را به اثبات میرسانند.