۱۳۹۸ خرداد ۳۰, پنجشنبه

چگونه به سی خرداد رسیدیم؟

                 تصویری از ۳۰ خرداد تظاهراتی که به خاک و خون کشید
چگونه به سی خرداد رسیدیم؟ این سؤالی است که تمامی کسانیکه آنروزها را ندیده‌اند،               شاید تمامی نسل‌های پس از سی خرداد ۶۰ از دیگران می‌پرسند.

پاسخ‌های رژیم را احتمالاً همه می‌دانند و نیازی به تکرارشان نیست. خامنه‌ای و کل دستگاه دیکتاتوری حاکم بر ایران سال‌های سال است که با تمامی‌توان تبلیغاتی خود تلاش می‌کنند همان‌گونه که تمامی تاریخ ایران را تحریف کنند، واقعیت سی خرداد ۶۰ و جنایت‌های خودشان در ایام پیش از آن و پس از آن را هم تحریف کنند.

اما واقعیت البته پنهان کردنی نیست.
 سی خرداد به روایت آخوندها 
بوق‌های تبلیغاتی آخوندها صریحاً و بدون هیچ حیایی در چشم مردم نگاه می‌کنند و می‌گویند در روز سی خرداد سال ۶۰ مجاهدین سلاح کشیدند، آتش کردند، امت حزب‌اله را کشتار کردند! و... اخیراً دوباره هادی غفاری از جانیان معروف دهه ۶۰ در یک مصاحبه تلویزیونی با بلاهت تمام داستان جعلی خود از آن روز را بازگو کرد و گفت ۵هزار نفر منافق مسلح توی خیابان بودند من رفتم و آنها همگی فرار کردند و...

فارغ از مزخرفات کودکانه و ابلهانه هادی غفاری و دوستان و همکاران قاتلش اما در طی این سال‌ها گاهی اوقات گوشه‌هایی از واقعیت از لابهلای زبان عناصر همین حاکمیت بیرون زده که می‌توانند راهنمای خوبی برای جویندگان واقعیت باشد. عناصر باندهای حاکم در جنگ و دعوای باندی خود گاهی اوقات بندهایی از واقعیت را آب داده‌اند که چراغ‌های راهنمای خوبی برای یافتن حقیقت آن روز است.
 یادآوریهای ضروری 
پیش از آن که به واقعیت آنچه که در سی خرداد اتفاق افتاد بپردازیم، ضروری است به آنچه که سی خرداد را ایجاد کرد هم پرداخته شود.

بهزاد نبوی سخنگوی دولت رجایی و معاون او و از سرکردگان باند فاشیستی موسوم به مجاهدین انقلاب اسلامی و امضا کننده قرارداد استعماری ناشی از واقعه تروریستی گروگان‌گیری سفارت آمریکا در تهران در یک مصاحبه گفته است: «دوستان می‌گفتند چون مجاهدین را از زندان می‌شناسیم پس آنها را پخ پخ کنیم »! حرف بهزاد نبوی عطف به قبل از سی خرداد است یعنی هنگامی که مجاهدین در خیابان‌ها روزنامه خودشان را می‌فروختند و هر هفته یک روزنامه فروششان به دست پاسداران و حزب‌اللهی‌ها ترور می‌شد و هیچ‌کس هم به پیگیریهای قانونی مجاهدین وقعی نمی‌نهاد! او می‌گوید دوستانش یعنی همین کسانی که اینک ۴۰سال است بر مسند جنایت و اعدام و چپاول اموال ملی تکیه زده‌اند می‌گفتند بنا‌ به سابقه زندانهای ساواک و کینه‌ای که از مجاهدین خلق داشته‌اند مصمم بوده‌اند هر چه زودتر مجاهدین را پخ پخ! کنند.

حسن غفوری فرد از دیگر زعمای دولتهای حاکم در این چند سال نیز در یک مصاحبه مفصل با خبرگزاری فارس (متعلق به پاسداران) گفت وقتی در جمع دوستان و در محافل خصوصی خود می‌نشستیم می‌گفتیم یک به یک مجاهدین را باید کشت تا مملکت درست شود! اینهم باز مربوط به همان زمانی است که مجاهدین حداکثر کارشان در این مملکت فروش نشریه و توزیع کتاب و اطلاعیه بود و به‌قول معروف پایبند به قوانین مبارزه مسالمت‌آمیز سیاسی بودند.

مهدی خزعلی از دیگر دست‌اندر کاران همان سال‌ها در یک سخنرانی و چند مصاحبه با مضمونی واحد گفته است در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی تصویب شده که کاری کنیم که مجاهدین خلق دست به سلاح ببرند تا سرکوبشان کنیم. البته برخی سران نظام این را تکذیب کردند اما برخی دیگر به این‌که از روز اول دنبال کشتار مجاهدین و طراحی برای کشتار آنان بودند به خود بالیده و حرف او را تأیید و آن را در شمار سوابق مبارزاتی خود ثبت کردند!

یک عنصر دیگر همین نظام یعنی زیبا کلام که لقب استادی دانشگاه را هم یدک می‌کشد در یک مصاحبه گفته بود ما هم مثل شمر از مجاهدین اعدام کردیم توی زندان اوین و بعد هم...!

این آن پیشینیه‌ای است که باید قبل از روز سی خرداد به آن نگاه کرد به‌ویژه که خمینی بارها و از همان فردای ۲۲بهمن فتوای حلال بودن خون و جان و مال مجاهدین را صادر کرده بود و در ملاحظات سیاسی ناشی از تعادل‌قوای اول انقلاب می‌ترسید آن را علنی کند تا روزی که یکی از آخوندهایش در بم «بی‌گدار به آب زد» و قضیه را کتباً لو داد و مجاهدین هم همآن‌موقع دست‌خط آخوندک جنایتکار را در نشریه مجاهد چاپ و منتشر کردند.

اروند آبراهامیان مورخی که به‌شدت با مجاهدین مخالف است نیز در نگارش وقایع سی خرداد و آن روزها در کتابی که نوشته گواهی داده که روزانه یا هفتگی پاسداران از مجاهدین می‌کشتند و آب هم از آب تکان نمی‌خورد.

روایت خمینی در این میان از همه احمقانه‌تر است. خمینی در رادیو تلویزیونش ابلهانه گفت مجاهدین در آن روز آمدند به خیابان و جوانان مردم را سر بریدند! آخوند ابله فکر نمی‌کرد که هنگامی که اسامی کشته‌شدگان آن روز (حالا پس از هزار سال) منتشر شود همگی کشته شدگان مجاهدین هستند و نه پاسدار!؟ و از آن بدتر آن‌چنان فضای رعبی حاکم کرده بود که کسی جرأت نکند سؤال کند حاج آقا آن نعش بی‌سر و آن سر که جدا گشته ز تن کو؟! کجاست؟

رفسنجانی که اندکی عاقل‌تر از خمینی بود و می‌دانست که کشته‌ها اسم و رسم دارند، صاحب و به‌قول خودشان ولی دم داشته و بعدها ممکن است مدعی شوند ساز دیگری کوک کرد و گفت مجاهدین خودشان خودشان را می‌کشتند تا مردم با مظلوم‌نمایی بر ضدحکومت تحریک کنند! و خلاصه صحنه را آن‌چنان به‌هم ریخته و مغشوش تصویر می‌کنند که اگر کسی آن روز نبوده و کتاب‌ها و نشریات آن روزها را هم در همین آرشیو‌های آخوندی ندیده و حرف مجاهدین را هم اساساً نشنیده، اگر در همه چیز شک داشته باشد در این یک نکته شک ندارد که آن روز مجاهدین خلق دست به یک قیام مسلحانه زدند و در خیابانهای شهرها به شلیک و آتشباری پرداختند!

البته صادق کوشکی در یک برنامه تلویزیونی روز ۲۴خرداد ۹۶گفت: «در واقع اردیبهشت سال ۶۰سازمان مجاهدین خلق.. رسماً دست به سلاح نبرده بود».

اسداله بادامچیان سرچماقدار آن روزهای حزب جمهوری اسلامی خمینی هم به خبرگزاری تسنیم روز ۷تیر ۹۴گفته که «آن روز یعنی سی خرداد شصت کار تمام شده و ملت پراکنده شده بودند که یک‌مرتبه آقا هادی (هادی غفاری جنایتکار) پرید پشت تیربار و شروع کرد به زدن! عین جمله بادامچیان این است: حالا مجاهدین فرار کرده بودند... آقای هادی غفاری تیربار را در اختیار گرفته بود و شلیک می‌کرد. بسیار کار بدی بود که ایشان در آن لحظه انجام داد!».

و به این ترتیب حاصل دو سال و نیم تلاش مجاهدین برای فعالیت مسالمت‌آمیز سیاسی با تقبل تمامی هزینه‌های آن که تماماً و یکسویه از جیب مجاهدین و فرزندان این خلق پرداخت شد این بود که خمینی کار را کشاند به آتش گشودن به روی تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم در روز سی خرداد سال ۶۰ و شمار نامعلومی کشته و صدها زخمی که اسامی و مشخصات برخی از آنها را مجاهدین در همان سال‌ها منتشر کردند.
روز سی خرداد
روز سی خرداد سال ۶۰در واقع آخرین و بزرگ‌ترین تظاهرات مسالمت‌آمیزی بود که مجاهدین در اعتراض به یک‌پایه شدن دیکتاتوری خمینی برپا کردند، و به گواهی شاهدان در آن روز حتی هنوز شعار مرگ بر خمینی هم سر داده نشد (این شعار چند ماه بعد در روز تاریخی ۵مهر سال ۶۰از طرف مجاهدین خلق اعلام و رسمی شد).

مجاهدین در روز سی خرداد هیچ سلاح و مهماتی در خیابان با خود نداشتند کما این‌که روزنامه‌های رژیم در همان روزها و فردای آن روز نیز مطلقاً خبری یا عکسی در این زمینه منتشر نکردند و صرفاً به مزخرفات مجعولی از قبیل حمله مجاهدین به مردم؟! و امثالهم اکتفا کردند.

شب سی خرداد البته خمینی اعدام‌های فله‌ای مجاهدین را آغاز کرد و صبح روز بعد روزنامه‌های خمینی تصاویر شماری از مجاهدین اعدام شده را منتشر کرد و کمی بعد هم عکس معروف شماری از دختران نوجوان هوادار سازمان توسط لاجوردی جلاد منتشر شد که وی آنها را بدون این‌که حتی اسمشان را بداند یا آنها خود اسامی‌شان را بگویند اعدام کرده و با انتشار عکس آنها در روزنامه‌ها، از والدینشان خواست تا برای تحویل‌گیری اجساد فرزندان خود به اوین مراجعه کنند!

بی سبب نیست که لاجوردی و خمینی در تاریخ معاصر ایران به لقب جلاد و دژخیم معروف شدند.

۳۷سال پس از سی خرداد
اکنون و ۳۷سال پس از سی خرداد سال ۶۰می‌توان گفت تقریباً تمامی پرده‌ها کنار رفته و جنایت با تمامی ابعادش در مقابل دیدگان خلق قرار گرفته است و آن که بیش از همه از افشای حقیقت وحشت دارد باند جنایت‌کار حاکم است و خامنه‌ای که آن روزها دستیار خمینی جنایتکار بود.

بی‌تردید در فردای سرنگونی آخوندهاست که تمامی حقیقت در برابر دیدگان مردم قرار خواهد گرفت و دادگاههای صالحه مردم حکم نهایی جانیان را صادر خواهند کرد.

برای اطلاع بیشتر درباره سی خرداد نگاه کنید به مجموعه مقالات سایت مجاهد به اسم «۳۰خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ» و سریالی به همین نام که در یوتوب و سایت سیمای آزادی در دسترس است.