سخن روز
تحولات در منطقه هر روز شدت میگیرد. از حمله رژیم به نفتکشها، تا موشکپرانی به پایگاهها و مقرات مختلف در عراق.
همزمان مواضع بینالمللی در رابطه با رژیم ایران نیز هر روز سمت و سوی مشخصتری علیه رژیم میگیرد.
سمت و سوی وقایع چه چشماندازی را نشان میدهند؟
رژیم روی چه چیزی حساب باز کرده که با آن بتواند دستکم مقداری از این فشارهای خردکننده را مهار کند؟
برای پاسخ به این سؤالها ضروری است به چند نکته پایهیی دقت شود:
برخی تغییرات در صحنه سیاسی غرب
روز جمعه ۲۴خرداد ۹۸وزیر خارجه آلمان در واکنش به متهم کردن رژیم در انفجار نفتکشها گفت فیلمهایی که ارتش آمریکا منتشر کرده برای متهم کردن رژیم در انفجار نفتکشها کافی نیست. اما روز سهشنبه ۲۸خرداد صدراعظم آلمان گفت شواهد قوی وجود دارد که رژیم مسئول این انفجارهاست.
چرا چنین مواضع کاملاً متفاوتی تنها در عرض ۳روز؟
دو موضوع عمده باعث تغییر موضع سریع آلمان شد
اول: مستندات قوی که آمریکا ارائه کرد (فیلمها-عکسها و دلایل دیگر)
دوم: واقعیت رژیم (تروریسم و خطری که برای اروپا دارد، از جمله گزارشهای اخیر سازمانهای امنیتی ایالتهای آلمان که خطر تروریسم رژیم بهویژه علیه مجاهدین و مقاومت ایران در آلمان را گوشزد کردند)
این موارد باعث شد بهرغم موضع اولیه، آلمان آنهم از زبان بالاترین مقام سیاسیش، یعنی صدراعظم کلاً تغییر کند که البته تغییر مهمی بود.
چرا تغییر موضع آلمان مهم است؟
پیش از آلمان، انگلیس موضعی مشابه گرفته بود. و این در حالی است که پیش از اینها مهمترین اهرمهای باجگیری رژیم از منطقه و جهان بهعلت تغییر سیاست آمریکا عمدتاً آسیب دیده و ناکارآمد شدهاند. نه برجام برایش کارآیی دارد و نه مانند سابق (دوران اوباما) جلوی یکهتازیهای منطقهیی رژیم باز گذاشته میشود.
با شکست سیاست مماشات و آمدن دولت جدید آمریکا، این دو سیاست بهعنوان مهمترین ابزارهای رژیم به نسبت قبل بهشدت ناکارآمد شدند. شاخص آن هم بمبارانهای مستمر نیروهای خامنهای در سوریه است که بهگفته کارشناسان، رژیم را تقریباً زمینگیر کرده است.
در چنین شرایطی هنگامی که آمریکا از برجام خارج شد، رژیم روی شکافهای سیاسی موجود در جهان سرمایهگذاری کرد.
شکافهایی که رژیم روی آنها سرمایهگذاری کرد
خامنهای بهطور مشخص بر روی ۴شکاف حساب ویژه باز کرد:
شکافهای داخل هیات حاکمه آمریکا
شکاف آمریکا اروپا
شکاف آمریکا با روسیه و چین
شکافهای منطقهای
به همین علت درست همان روز خروج آمریکا از برجام روحانی در سخنرانی پخش زنده گفت: ما برجام را با اروپا ادامه میدهیم.
همان شب خامنهای هم سخنرانی کرد و گفت: هر چند اعتمادی به اروپاییها نیست، اما من گفتم بروید این مسیر را آزمایش کنید.
(هم روحانی و هم خامنهای بعداً هم چندین بار همین موضع را تکرار کردند)
هدفشان هم دقیقاً سرمایهگذاری روی شکاف اروپا با آمریکا بود.
البته همزمان تلاش کردند همین موضوع را در رابطه با شرق هم پیش ببرند.
در رابطه با کشورهای منطقه هم بارها اعلام کردند که تنها چند کشور در جنوب خلیجفارس هستند که با ما مخالف هستند. یعنی با این حرف تلاش کردند بین کشورهای همسایه در رابطه با رژیم شکافی ایجاد کنند.
در رابطه با هیات حاکمه آمریکا هم چندین موج خبری راه انداختند که گویا درون دولت آمریکا در رابطه با رژیم شکاف وجود دارد و داستان تیم ب و... را علم کردند!
ربط بستن شکافها با انفجار کشتیها؟
در نقطه مقابل این سیاست، سیاست دولت آمریکا قرار داشت که مبتنی بود بر دو محور:
یکم: پیشبرد سیاست فشار حداکثری
دوم: بستن شکافها و ایجاد اجماع بینالمللی
سیاست فشار حداکثری که نمودهای مادی خودش را دارد. (تحریمها و...)
در رابطه با بستن شکافها هم آمریکا یک سیاست حسابشده و تدریجی را پیش گرفت.
در اردیبهشتماه اعلام کرد بهعلت تهدیدات رژیم، نیروی نظامی به منطقه میفرستد،
همزمان بهصورت گسترده اعضای کنگره آمریکا را در رابطه با مستنداتی که داشتند توجیه کردند. در این زمینه هم تا حد زیادی موفق بودند. تا جاییکه حتی در شرایط فعلی اعضای ارشد دموکرات کنگره تأکید میکنند مستندات آنچنان جدی است که جای شکی در مجرم بودن رژیم باقی نمیگذارند.
در رابطه با منطقه هم ۳کنفرانس مکه، یک صفآرایی جدی در برابر رژیم ایجاد کرد.
در این میان اصلیترین حلقه ضعیفی که رژیم در شکافش با آمریکا روی آن حساب میکرد، اروپا بود.
اما بهطور مشخص پس از انفجار ۲نفتکش، ابتدا انگلیس تأکید کرد با موضع آمریکا موافق است که انفجارها کار رژیم بوده است!
اکنون نیز با موضع مرکل، آلمان هم همین موضع را اتخاذ کرده است.
یعنی ۲کشور از ۳کشور تروئیکا و قدرتهای اصلی اروپایی، به نوعی شکاف خود را با آمریکا را بستند!
تنها فرانسه تا این نقطه موضع صریحی نگرفته است. اما فرانسه هم در مجموع در رابطه با رژیم اولین کشور اروپایی بود که اعلام کرد برجام ناقص است و باید موضوعهای موشکی و منطقهیی هم به برجام اضافه گردد.
به این ترتیب این شکاف (اروپا-آمریکا) در رابطه با رژیم در حال بسته شدن است.
حتی کارشناسهای رژیم هم دریافتند!
یکی از کارشناسان سیاسی رژیم به نام علی بیگدلی روز چهارشنبه ۲۹خرداد نوشت: «آمریکاییها بهدنبال این هستند که مسأله ایران را به یک موضوعی جهانی تبدیل کنند. یک ائتلاف جهانی علیه ایران بهوجود بیاورند که این ائتلاف میتواند افکار عمومی داخل آمریکا را به رضایت وادار کند...هدف اصلی آمریکا از همه این اتفاقات، این است که ایران را در گوشهیی هم از جهت اقتصادی و هم از جهت سیاسی و نظامی تحت فشار قرار دهد و هدف اصلی حرکت به این سمت و سو است».
وی با اشاره به مانور ابلهانهٔ رژیم و اظهارات سخنگوی سازمان انرژی اتمی در روز سهشنبه هشدار داد: «آیا ما در شرایطی هستیم که بخواهیم دست به غنیسازیای بیش از سهمیهای که برجام تعیین کرده یا تولید آب سنگین و چنین اقداماتی بزنیم؟ آیا فضای بینالمللی و اتحادیه اروپا فشارهایشان را بر ما افزایش میدهند؟».
وضعیت شکاف آمریکا و شرق
روز چهارشنبه ۲۹خرداد روحانی در هیات دولت گفت: «انگلیس هم کنار آمریکا مواضع خبیثانه میگیره» (که اشارهش به موضع انگلیس در رابطه با انفجار نفتکشها بود).
اما بیش از این و مهمتر از این، شکاف بین شرق و آمریکا است که آنهم خیلی کم شده. شاخصش هم مواضع روسیه و چین است که پس از بالا گرفتن تنش در منطقه بین رژیم و آمریکا در اردیبهشت، پوتین تأکید کرد آمریکا نباید به این تنش دامن بزند و به این ترتیب موضعی کاملاً به نفع رژیم گرفت.
اما چند روز بعد که پومپئو در سوچی با پوتین ملاقات کرد، پوتین موضعی کاملاً متفاوت اتخاذ کرد و گفت ما نمیتوانیم در رابطه با هر بحران رژیم ایران از اون پشتیبانی کنیم. ما هم ظرفیت محدودی داریم و آتشنشان نیستیم!
چین هم هر چند حرفی نمیزند و حتی روز چهارشنبه ۲۹خرداد گفت آمریکا باید سیاست فشار حداکثری بر رژیم را متوقف کند، اما در عمل به شرکتهای نفتی و بانکی خود دستور توقف همکاری با رژیم را داده است.
نگاهی کلی به صحنه سیاسی
بنابراین وقتی به کل صحنه نگاه می شود، روشن میگردد که رژیم اهرمی برای حفظ تعادل خودش در صحنه پرتنش جهانی ندارد به همین علت اساساً روی بازی و مانور در شکافها سرمایهگذاری میکند.
اما هر چه اوضاع به جلوتر میرود این شکافها هم کمتر شده و میدان مانور رژیم هر چه محدودتر میگردد.
اهمیت موضع مرکل هم در همین امر است که یک گام جدی در بههم آمدن این میدان مانور رژیم است.
تاثیر مادی بسته شدن شکافها؟
حاصل بلافصل بسته شدن شکافهای سیاسی منطقهیی و بینالمللی، افزایش تاثیر سیاست فشار حداکثری روی رژیم است، (همان سیاست رسمی دولت آمریکا که به موازاتش سیاست هم آوردن شکافها را هم در پیش گرفت)
کما اینکه چند روز پیش وزیر دفاع آمریکا گفت میخواهیم اجماع جهانی علیه رژیم ایجاد کنیم. یعنی همین خط بستن شکافها.
باز هم اگر مادی گفته شود باید گفت این فشارها روی اینستکس هم تاثیر جدی دارد.
روز چهارشنبه ۲۸خرداد حمیدرضا آصفی میگفت: «همین الآن هم اروپا با اینکه باید خروج آمریکا از برجام رو جبران کنه، از ما نفت نمیخره».
این را هم باید در نظر گرفت هنگامیکه ۳کشور اصلی اروپا (آلمان و انگلیس بهطور مستقیم و فرانسه با اعلام اینکه برجام ناقص است بهطور تلویحی) شکافشان را با آمریکا کم میکنند، تمام اتحادیه اروپا (۲۸کشور) هم بهدنبال آنها میروند.
روز چهارشنبه ۲۹خرداد یک مقام اتحادیه اروپا در رابطه با اقدام رژیم در رابطه با عدول از برخی موارد برجام موضع بسیار جدیای گرفت و گفت: «در صورت نقض این توافق توسط ایران نقش این سه کشور اروپایی خاتمه پیدا خواهد کرد. بگذارید خیلی با صراحت بگویم: ما اصلاً در خصوص مسائل هستهیی بردباری نخواهیم داشت».
پایان نقش اروپا هم یعنی مرگ برجام!
مرگ برجام هم یعنی ارجاع دوباره پرونده رژیم به شورای امنیت و بهطور مشخص قرار گرفتن رژیم ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد!
حاصل این وضعیت تاثیر خردکنندهتر فشارها و ضربات به رژیم است. چرا که موانع و شکافها در حال منتفی شدن هستند و رژیم ناگزیر از روبهرو شدن با تمامی ضعفها و ناتوانیهای خود و تصمیمگیری نهایی میباشد، امری که در تمامی این مدت از آن اجتناب میکرد.
تحولات در منطقه هر روز شدت میگیرد. از حمله رژیم به نفتکشها، تا موشکپرانی به پایگاهها و مقرات مختلف در عراق.
همزمان مواضع بینالمللی در رابطه با رژیم ایران نیز هر روز سمت و سوی مشخصتری علیه رژیم میگیرد.
سمت و سوی وقایع چه چشماندازی را نشان میدهند؟
رژیم روی چه چیزی حساب باز کرده که با آن بتواند دستکم مقداری از این فشارهای خردکننده را مهار کند؟
برای پاسخ به این سؤالها ضروری است به چند نکته پایهیی دقت شود:
برخی تغییرات در صحنه سیاسی غرب
روز جمعه ۲۴خرداد ۹۸وزیر خارجه آلمان در واکنش به متهم کردن رژیم در انفجار نفتکشها گفت فیلمهایی که ارتش آمریکا منتشر کرده برای متهم کردن رژیم در انفجار نفتکشها کافی نیست. اما روز سهشنبه ۲۸خرداد صدراعظم آلمان گفت شواهد قوی وجود دارد که رژیم مسئول این انفجارهاست.
چرا چنین مواضع کاملاً متفاوتی تنها در عرض ۳روز؟
دو موضوع عمده باعث تغییر موضع سریع آلمان شد
اول: مستندات قوی که آمریکا ارائه کرد (فیلمها-عکسها و دلایل دیگر)
دوم: واقعیت رژیم (تروریسم و خطری که برای اروپا دارد، از جمله گزارشهای اخیر سازمانهای امنیتی ایالتهای آلمان که خطر تروریسم رژیم بهویژه علیه مجاهدین و مقاومت ایران در آلمان را گوشزد کردند)
این موارد باعث شد بهرغم موضع اولیه، آلمان آنهم از زبان بالاترین مقام سیاسیش، یعنی صدراعظم کلاً تغییر کند که البته تغییر مهمی بود.
چرا تغییر موضع آلمان مهم است؟
پیش از آلمان، انگلیس موضعی مشابه گرفته بود. و این در حالی است که پیش از اینها مهمترین اهرمهای باجگیری رژیم از منطقه و جهان بهعلت تغییر سیاست آمریکا عمدتاً آسیب دیده و ناکارآمد شدهاند. نه برجام برایش کارآیی دارد و نه مانند سابق (دوران اوباما) جلوی یکهتازیهای منطقهیی رژیم باز گذاشته میشود.
با شکست سیاست مماشات و آمدن دولت جدید آمریکا، این دو سیاست بهعنوان مهمترین ابزارهای رژیم به نسبت قبل بهشدت ناکارآمد شدند. شاخص آن هم بمبارانهای مستمر نیروهای خامنهای در سوریه است که بهگفته کارشناسان، رژیم را تقریباً زمینگیر کرده است.
در چنین شرایطی هنگامی که آمریکا از برجام خارج شد، رژیم روی شکافهای سیاسی موجود در جهان سرمایهگذاری کرد.
شکافهایی که رژیم روی آنها سرمایهگذاری کرد
خامنهای بهطور مشخص بر روی ۴شکاف حساب ویژه باز کرد:
شکافهای داخل هیات حاکمه آمریکا
شکاف آمریکا اروپا
شکاف آمریکا با روسیه و چین
شکافهای منطقهای
به همین علت درست همان روز خروج آمریکا از برجام روحانی در سخنرانی پخش زنده گفت: ما برجام را با اروپا ادامه میدهیم.
همان شب خامنهای هم سخنرانی کرد و گفت: هر چند اعتمادی به اروپاییها نیست، اما من گفتم بروید این مسیر را آزمایش کنید.
(هم روحانی و هم خامنهای بعداً هم چندین بار همین موضع را تکرار کردند)
هدفشان هم دقیقاً سرمایهگذاری روی شکاف اروپا با آمریکا بود.
البته همزمان تلاش کردند همین موضوع را در رابطه با شرق هم پیش ببرند.
در رابطه با کشورهای منطقه هم بارها اعلام کردند که تنها چند کشور در جنوب خلیجفارس هستند که با ما مخالف هستند. یعنی با این حرف تلاش کردند بین کشورهای همسایه در رابطه با رژیم شکافی ایجاد کنند.
در رابطه با هیات حاکمه آمریکا هم چندین موج خبری راه انداختند که گویا درون دولت آمریکا در رابطه با رژیم شکاف وجود دارد و داستان تیم ب و... را علم کردند!
ربط بستن شکافها با انفجار کشتیها؟
در نقطه مقابل این سیاست، سیاست دولت آمریکا قرار داشت که مبتنی بود بر دو محور:
یکم: پیشبرد سیاست فشار حداکثری
دوم: بستن شکافها و ایجاد اجماع بینالمللی
سیاست فشار حداکثری که نمودهای مادی خودش را دارد. (تحریمها و...)
در رابطه با بستن شکافها هم آمریکا یک سیاست حسابشده و تدریجی را پیش گرفت.
در اردیبهشتماه اعلام کرد بهعلت تهدیدات رژیم، نیروی نظامی به منطقه میفرستد،
همزمان بهصورت گسترده اعضای کنگره آمریکا را در رابطه با مستنداتی که داشتند توجیه کردند. در این زمینه هم تا حد زیادی موفق بودند. تا جاییکه حتی در شرایط فعلی اعضای ارشد دموکرات کنگره تأکید میکنند مستندات آنچنان جدی است که جای شکی در مجرم بودن رژیم باقی نمیگذارند.
در رابطه با منطقه هم ۳کنفرانس مکه، یک صفآرایی جدی در برابر رژیم ایجاد کرد.
در این میان اصلیترین حلقه ضعیفی که رژیم در شکافش با آمریکا روی آن حساب میکرد، اروپا بود.
اما بهطور مشخص پس از انفجار ۲نفتکش، ابتدا انگلیس تأکید کرد با موضع آمریکا موافق است که انفجارها کار رژیم بوده است!
اکنون نیز با موضع مرکل، آلمان هم همین موضع را اتخاذ کرده است.
یعنی ۲کشور از ۳کشور تروئیکا و قدرتهای اصلی اروپایی، به نوعی شکاف خود را با آمریکا را بستند!
تنها فرانسه تا این نقطه موضع صریحی نگرفته است. اما فرانسه هم در مجموع در رابطه با رژیم اولین کشور اروپایی بود که اعلام کرد برجام ناقص است و باید موضوعهای موشکی و منطقهیی هم به برجام اضافه گردد.
به این ترتیب این شکاف (اروپا-آمریکا) در رابطه با رژیم در حال بسته شدن است.
حتی کارشناسهای رژیم هم دریافتند!
یکی از کارشناسان سیاسی رژیم به نام علی بیگدلی روز چهارشنبه ۲۹خرداد نوشت: «آمریکاییها بهدنبال این هستند که مسأله ایران را به یک موضوعی جهانی تبدیل کنند. یک ائتلاف جهانی علیه ایران بهوجود بیاورند که این ائتلاف میتواند افکار عمومی داخل آمریکا را به رضایت وادار کند...هدف اصلی آمریکا از همه این اتفاقات، این است که ایران را در گوشهیی هم از جهت اقتصادی و هم از جهت سیاسی و نظامی تحت فشار قرار دهد و هدف اصلی حرکت به این سمت و سو است».
وی با اشاره به مانور ابلهانهٔ رژیم و اظهارات سخنگوی سازمان انرژی اتمی در روز سهشنبه هشدار داد: «آیا ما در شرایطی هستیم که بخواهیم دست به غنیسازیای بیش از سهمیهای که برجام تعیین کرده یا تولید آب سنگین و چنین اقداماتی بزنیم؟ آیا فضای بینالمللی و اتحادیه اروپا فشارهایشان را بر ما افزایش میدهند؟».
وضعیت شکاف آمریکا و شرق
روز چهارشنبه ۲۹خرداد روحانی در هیات دولت گفت: «انگلیس هم کنار آمریکا مواضع خبیثانه میگیره» (که اشارهش به موضع انگلیس در رابطه با انفجار نفتکشها بود).
اما بیش از این و مهمتر از این، شکاف بین شرق و آمریکا است که آنهم خیلی کم شده. شاخصش هم مواضع روسیه و چین است که پس از بالا گرفتن تنش در منطقه بین رژیم و آمریکا در اردیبهشت، پوتین تأکید کرد آمریکا نباید به این تنش دامن بزند و به این ترتیب موضعی کاملاً به نفع رژیم گرفت.
اما چند روز بعد که پومپئو در سوچی با پوتین ملاقات کرد، پوتین موضعی کاملاً متفاوت اتخاذ کرد و گفت ما نمیتوانیم در رابطه با هر بحران رژیم ایران از اون پشتیبانی کنیم. ما هم ظرفیت محدودی داریم و آتشنشان نیستیم!
چین هم هر چند حرفی نمیزند و حتی روز چهارشنبه ۲۹خرداد گفت آمریکا باید سیاست فشار حداکثری بر رژیم را متوقف کند، اما در عمل به شرکتهای نفتی و بانکی خود دستور توقف همکاری با رژیم را داده است.
نگاهی کلی به صحنه سیاسی
بنابراین وقتی به کل صحنه نگاه می شود، روشن میگردد که رژیم اهرمی برای حفظ تعادل خودش در صحنه پرتنش جهانی ندارد به همین علت اساساً روی بازی و مانور در شکافها سرمایهگذاری میکند.
اما هر چه اوضاع به جلوتر میرود این شکافها هم کمتر شده و میدان مانور رژیم هر چه محدودتر میگردد.
اهمیت موضع مرکل هم در همین امر است که یک گام جدی در بههم آمدن این میدان مانور رژیم است.
تاثیر مادی بسته شدن شکافها؟
حاصل بلافصل بسته شدن شکافهای سیاسی منطقهیی و بینالمللی، افزایش تاثیر سیاست فشار حداکثری روی رژیم است، (همان سیاست رسمی دولت آمریکا که به موازاتش سیاست هم آوردن شکافها را هم در پیش گرفت)
کما اینکه چند روز پیش وزیر دفاع آمریکا گفت میخواهیم اجماع جهانی علیه رژیم ایجاد کنیم. یعنی همین خط بستن شکافها.
باز هم اگر مادی گفته شود باید گفت این فشارها روی اینستکس هم تاثیر جدی دارد.
روز چهارشنبه ۲۸خرداد حمیدرضا آصفی میگفت: «همین الآن هم اروپا با اینکه باید خروج آمریکا از برجام رو جبران کنه، از ما نفت نمیخره».
این را هم باید در نظر گرفت هنگامیکه ۳کشور اصلی اروپا (آلمان و انگلیس بهطور مستقیم و فرانسه با اعلام اینکه برجام ناقص است بهطور تلویحی) شکافشان را با آمریکا کم میکنند، تمام اتحادیه اروپا (۲۸کشور) هم بهدنبال آنها میروند.
روز چهارشنبه ۲۹خرداد یک مقام اتحادیه اروپا در رابطه با اقدام رژیم در رابطه با عدول از برخی موارد برجام موضع بسیار جدیای گرفت و گفت: «در صورت نقض این توافق توسط ایران نقش این سه کشور اروپایی خاتمه پیدا خواهد کرد. بگذارید خیلی با صراحت بگویم: ما اصلاً در خصوص مسائل هستهیی بردباری نخواهیم داشت».
پایان نقش اروپا هم یعنی مرگ برجام!
مرگ برجام هم یعنی ارجاع دوباره پرونده رژیم به شورای امنیت و بهطور مشخص قرار گرفتن رژیم ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد!
حاصل این وضعیت تاثیر خردکنندهتر فشارها و ضربات به رژیم است. چرا که موانع و شکافها در حال منتفی شدن هستند و رژیم ناگزیر از روبهرو شدن با تمامی ضعفها و ناتوانیهای خود و تصمیمگیری نهایی میباشد، امری که در تمامی این مدت از آن اجتناب میکرد.