سخن روز
در آستانهٔ سفر نخستوزیر ژاپن به تهران، تلویزیون رژیم در گزارشی فضای کاملاً منفی نسبت به این سفر و شخص شینزو آبه داد و او را عامل و فرستادهٔ آمریکا معرفی کرد و پیشاپیش حکم به شکست این سفر داد.
بر خلاف آنچه که قاعدتاً و بهطور معمول بهنظر میرسد، باند خامنهای، حتی در ارگان تبلیغاتی رسمی خود، به این سفر میتازند و آن را مانند سفر وزیر خارجهٔ آلمان محکم به شکست میدانند. در حالی که در باند روحانی بیشتر امیدواری نسبت به این سفر و نتایج آن به چشم میخورد.
تفاوت موضع یا نشانه تشتت حداکثری؟
این اختلاف مواضع نشانهٔ آشکار آشفتگی و تشتت در رژیم است و نشان میدهد که بهرغم نمایشها و ادعاهای وحدت و اینکه روحانی چند بار گفته است ما همه در رابطه با آمریکا موضع واحد داریم و پشت سر خامنهای هستیم، ادعای بیپایه و کذبی است و شدت اختلاف و تضاد هم تا آنجاست که طرفین همدیگر را به خیانت و وطنفروشی متهم میکنند. این تشتت نه تنها بین دو باند، بلکه در درون هر باند هم خودش را نشان میدهد.
بهعنوان نمونه در باند روحانی، روزنامهٔ شرق ظریف را در رابطه با مذاکره با وزیر خارجهٔ آلمان مورد حمله قرار داد و نوشت: «تندی با فرستاده آلمان اشتباه مهلکی بود!... این یک اشتباه مهلک است که تصور شود با تندی کردن و نادیدهگرفتن ظرایف دیپلماتیک و ادبیات مذاکره، میتوان اروپا را وادار به ایستادن مقابل ایالات متحده کرد».
جالب است که اگر شرایط رژیم بالنسبه عادی و نرمال میبود، قاعدتاً میبایست این دو سفر را حداقل در زمینههای تبلیغاتی آن را بهعنوان نشانهٔ خروج از بنبست و انزوا مورد بهرهبرداری قرار میداد، در حالی که خلاف آن را شاهد هستیم. باند خامنهای عمدتاً آن را نقشه و دام آمریکا برای تحمیل شروط خود به رژیم میدانند و با کلمات تند و خصمانهیی نسبت به نخستوزیر ژاپن و پیش از آن نسبت به وزیر خارجهٔ آلمان حرف میزند و هر کس را که از طریق آنها خیال مذاکره را در سر بپروراند، مورد شدیدترین حملات قرار میدهد.
موضع خامنهای؟
موضع واقعی خامنهای البته هنوز روشن نیست. چرا که موضع خامنهای طبق معمول اینگونه موارد، دوگانه و ضدو نقیض است؛
از یک طرف حرفهای خودش به صراحت در جهت نفی هر گونه مذاکره است، مانند اینکه گفت مذاکره سم است و بهخصوص مذاکره با این کسانی که در آمریکا بر سر کار هستند، سم مهلک است. همچنین رسانههای باندش هر کس را که از مذاکره حرف بزند احمق یا خائن مینامند.
اما از طرف دیگر قرائن و نشانههایی وجود دارد که معنایی غیر از این دارد. از جمله اینکه خود او با نخستوزیر ژاپن مذاکره میکند.
یک رویداد مرتبط با «تشتت و بنبست»
در همین رابطه شاید بشود به یک رویداد دیگر بهعنوان چراغ سبز یا نشانهٔ مثبت دیگری خطاب به آمریکا اشاره کرد و آن هم آزاد کردن نزار زکا، گروگان دو تابعیتی لبنانی – آمریکایی است که اگر چه باند خامنهای عفو او توسط ولیفقیه، یا هر گونه معاملهای را تکذیب میکند، اما اولاً روشن است که آزادی این فرد، پس از ۴سال نمیتواند اتفاقی باشد، ثانیاً این تصمیم و اقدام، بدون اجازه و دستور خامنهای امکانپذیر نیست، ثالثاً طرف حساب این اقدام هم نه آنچنان که میکوشند جلوه بدهند، لبنان و مقامات لبنانی بلکه آمریکاست. کما اینکه سخنگوی کاخ سفید، هم دیروز با اشاره به آزادی نزار زکا گفت: «بهخاطر آزادی او از ایران سپاسگزاریم.»
و خواستار آزادی چندین نفر دیگر از دو تابعیتیها که در ایران زندانی هستند شد.
مواضع متناقض فوق البته در بنیاد ناشی از بنبستی است که رژیم در آن گرفتار شده است. خامنهای میداند اگر یک سره در خط مذاکره حرکت کند، مذاکره در این سطح از تعادلقوای موجود همچنان که خود خامنهای بارها با عبارات مختلف تصریح و تأکید کرده معنایی جز ذلت و تسلیم، جز تنزل بیپایان و جز دست برداشتن از بهاصطلاح مؤلفههای قدرت رژیم، یعنی از اتمی، موشکی، صدور تروریسم و دخالتهای رژیم در امور کشورهای منطقه و همچنین یک شرط دیگر که اخیراً سخنگوی وزارتخارجهٔ آمریکا بر شروط قبلی آمریکا افزود، یعنی دست برداشتن از سرکوب و نقض حقوقبشر مردم ایران نیست.
مواردی که هر کدامشان به تنهایی راه به نفی رژیم و سرنگونی آن میبرد، از طرف دیگر ایستادگی و خیرهسری در برابر این خواستهها نیز در شرایطی که اوضاع بهعلت تحریمها و فشارهای اقتصادی که بهقول زنگنه وزیر نفت در تاریخ بیسابقه است، به فروپاشی کامل اقتصادی و نهایتاً انفجار اجتماعی راه میبرد.
درک خط رژیم و مشکلات آن
بنابراین خط رژیم و هدفش این است که به مصداق از این ستون به آن ستون فرج است، در بازی بین این دو ستون، مذاکره و بهقول خودش مقاومت، وقت بخرد یا وقتکشی کند و بتواند تا سال ۲۰۲۰که موعد انتخابات آمریکاست خود را بکشاند. اما این بازی جواب ندارد. چرا که بهعلت تحریمهای دائماًً فزاینده و تشدید شونده و بهدلیل تعادلقوا که مستمراً به زیان رژیم در حال تغییر است، عنصر زمان، نه به نفع رژیم بلکه قویاً به زیان آن در حرکت است و هر قدر رژیم بیشتر معطل کند، ناچار است بهای سنگینتری برای آن بپردازد.
امید بستن به آلمان و ژاپن
تعادلقوای بهشدت نابرابر کنونی، گویای این است که سفر وزیر خارجهٔ آلمان یا نخستوزیر ژاپن و دیدار آنها با سردمداران رژیم از جنس مذاکره و حتی میانجیگری نیست.
کیهان خامنهای (۲۲خرداد) فلاحتپیشه رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس ارتجاع را که گفته بود «سفر نخستوزیر ژاپن به تهران فراتر از بحث مناسبات دوجانبه، در اصل برای میانجیگری این کشور بین ایران و آمریکا انجام میشود» مورد حمله قرار داده و مینویسد: «فشار حداکثری و دهها مورد تحریم اقتصادی و نفتی بهویژه تحریم اخیر پتروشیمی، هنوز نویسنده را متوجه نساخته که منافع آمریکا در قبال ایران جز با براندازی و ایجاد تنش در منطقه خاورمیانه تأمین نمیشود؟ وقتی نه مذاکره میکنیم نه جنگ میشود، آمریکا هم به تحریم و تهدید ادامه میدهد، میانجیگری چه اساس و بنیان عقلانی دارد؟».
کیهان همچنین بخشهایی از اظهارات عتاب آلود وزیر خارجه آلمان خطاب به رژیم در کنفرانس مشترک خبری با ظریف را نقل کرده و مینویسد کجای این ادبیات و مواضع هایکو ماس نشانهٔ میانجیگری بر اساس اصل بینالمللی حسن نیت است؟!
واقعیت این است که مأموریت وزیر خارجهٔ آلمان و نخستوزیر ژاپن نه میانجیگری بلکه از یک طرف ابلاغ پیام آمریکا به رژیم بود و از طرف دیگر هشدار نسبت به وضعیت بهشدت خطرناک کنونی است.
بهعنوان نمونه هایکو ماس گفت: «در حال حاضر در سوریه و یمن جنگ وجود دارد ولی اینجا (ایران) جنگ نیست. ما تلاش میکنیم تا جنگ دیگری ایجاد نشود. تنش در منطقه خطرناک است و ممکن است بر اثر یک اتفاق، مکانیسم و زنجیرهیی از رویدادها رخ داده و شرایط از کنترل خارج شود».
کارشناسان باند روحانی (از جمله مطهرنیا در رونامه ستاره صبح ۲۲خرداد) هم به رژیم هشدار میدهند: «آمریکا بهدنبال مدیریت افکار عمومی و سپس ایجاد اجماع جهانی علیه ایران است دولت ترامپ تلاش میکند اروپا، چین و روسیه را علیه ایران در پسا دوران میانجیگری متحد کند...».
وی در توضیح بیشتر میگوید: «آمریکاییها تلاش میکنند با فرستادن مقامات دو کشور معتبر و مورد احترام جهانی، یعنی ژاپن و آلمان به تهران، تلاش خود برای برقراری مذاکره و گفتگو با ایران را به جهانیان نشان دهند و از آنجا که از مواضع حکومت ایران درباره عدم پذیرش هر گونه مذاکره و میانجیگری در شرایط نابرابر را سنجیدهاند، از این طرح میخواهند اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایجاد کنند».
درک مشکل اصلی رژیم
اما واقعیت این است که رژیم در وضعیت بهشدت ضعیف و شکنندهٔ خود، در موقعیتی نیست که بتواند به هیچیک از این هشدارها و انذارها گوش کند. زیرا ولیفقیه ارتجاع خطر اصلی را نه جنگ و لشکرکشی از خارج، بلکه در داخل کشور و در قیام مردم میداند و در این اندیشه است که مقاومت سازمانیافته و تنها آلترناتیو و جایگزین سیاسی موجود را یا با شیطانسازی یا با تروریسم از پیش پا بردارد و قیام مردم ایران خاموش کند. این البته خواب پنبهدانه خامنهای است که تحولات دو سال اخیر از جمله استمرار خیزشهای مردمی و اعتلای مقاومت سازمانیافته و پیشروی جایگزین دموکراتیک این رژیم در داخل و در عرصه بینالمللی باطل بودن آن را ثابت کرده است.
در آستانهٔ سفر نخستوزیر ژاپن به تهران، تلویزیون رژیم در گزارشی فضای کاملاً منفی نسبت به این سفر و شخص شینزو آبه داد و او را عامل و فرستادهٔ آمریکا معرفی کرد و پیشاپیش حکم به شکست این سفر داد.
بر خلاف آنچه که قاعدتاً و بهطور معمول بهنظر میرسد، باند خامنهای، حتی در ارگان تبلیغاتی رسمی خود، به این سفر میتازند و آن را مانند سفر وزیر خارجهٔ آلمان محکم به شکست میدانند. در حالی که در باند روحانی بیشتر امیدواری نسبت به این سفر و نتایج آن به چشم میخورد.
تفاوت موضع یا نشانه تشتت حداکثری؟
این اختلاف مواضع نشانهٔ آشکار آشفتگی و تشتت در رژیم است و نشان میدهد که بهرغم نمایشها و ادعاهای وحدت و اینکه روحانی چند بار گفته است ما همه در رابطه با آمریکا موضع واحد داریم و پشت سر خامنهای هستیم، ادعای بیپایه و کذبی است و شدت اختلاف و تضاد هم تا آنجاست که طرفین همدیگر را به خیانت و وطنفروشی متهم میکنند. این تشتت نه تنها بین دو باند، بلکه در درون هر باند هم خودش را نشان میدهد.
بهعنوان نمونه در باند روحانی، روزنامهٔ شرق ظریف را در رابطه با مذاکره با وزیر خارجهٔ آلمان مورد حمله قرار داد و نوشت: «تندی با فرستاده آلمان اشتباه مهلکی بود!... این یک اشتباه مهلک است که تصور شود با تندی کردن و نادیدهگرفتن ظرایف دیپلماتیک و ادبیات مذاکره، میتوان اروپا را وادار به ایستادن مقابل ایالات متحده کرد».
جالب است که اگر شرایط رژیم بالنسبه عادی و نرمال میبود، قاعدتاً میبایست این دو سفر را حداقل در زمینههای تبلیغاتی آن را بهعنوان نشانهٔ خروج از بنبست و انزوا مورد بهرهبرداری قرار میداد، در حالی که خلاف آن را شاهد هستیم. باند خامنهای عمدتاً آن را نقشه و دام آمریکا برای تحمیل شروط خود به رژیم میدانند و با کلمات تند و خصمانهیی نسبت به نخستوزیر ژاپن و پیش از آن نسبت به وزیر خارجهٔ آلمان حرف میزند و هر کس را که از طریق آنها خیال مذاکره را در سر بپروراند، مورد شدیدترین حملات قرار میدهد.
موضع خامنهای؟
موضع واقعی خامنهای البته هنوز روشن نیست. چرا که موضع خامنهای طبق معمول اینگونه موارد، دوگانه و ضدو نقیض است؛
از یک طرف حرفهای خودش به صراحت در جهت نفی هر گونه مذاکره است، مانند اینکه گفت مذاکره سم است و بهخصوص مذاکره با این کسانی که در آمریکا بر سر کار هستند، سم مهلک است. همچنین رسانههای باندش هر کس را که از مذاکره حرف بزند احمق یا خائن مینامند.
اما از طرف دیگر قرائن و نشانههایی وجود دارد که معنایی غیر از این دارد. از جمله اینکه خود او با نخستوزیر ژاپن مذاکره میکند.
یک رویداد مرتبط با «تشتت و بنبست»
در همین رابطه شاید بشود به یک رویداد دیگر بهعنوان چراغ سبز یا نشانهٔ مثبت دیگری خطاب به آمریکا اشاره کرد و آن هم آزاد کردن نزار زکا، گروگان دو تابعیتی لبنانی – آمریکایی است که اگر چه باند خامنهای عفو او توسط ولیفقیه، یا هر گونه معاملهای را تکذیب میکند، اما اولاً روشن است که آزادی این فرد، پس از ۴سال نمیتواند اتفاقی باشد، ثانیاً این تصمیم و اقدام، بدون اجازه و دستور خامنهای امکانپذیر نیست، ثالثاً طرف حساب این اقدام هم نه آنچنان که میکوشند جلوه بدهند، لبنان و مقامات لبنانی بلکه آمریکاست. کما اینکه سخنگوی کاخ سفید، هم دیروز با اشاره به آزادی نزار زکا گفت: «بهخاطر آزادی او از ایران سپاسگزاریم.»
و خواستار آزادی چندین نفر دیگر از دو تابعیتیها که در ایران زندانی هستند شد.
مواضع متناقض فوق البته در بنیاد ناشی از بنبستی است که رژیم در آن گرفتار شده است. خامنهای میداند اگر یک سره در خط مذاکره حرکت کند، مذاکره در این سطح از تعادلقوای موجود همچنان که خود خامنهای بارها با عبارات مختلف تصریح و تأکید کرده معنایی جز ذلت و تسلیم، جز تنزل بیپایان و جز دست برداشتن از بهاصطلاح مؤلفههای قدرت رژیم، یعنی از اتمی، موشکی، صدور تروریسم و دخالتهای رژیم در امور کشورهای منطقه و همچنین یک شرط دیگر که اخیراً سخنگوی وزارتخارجهٔ آمریکا بر شروط قبلی آمریکا افزود، یعنی دست برداشتن از سرکوب و نقض حقوقبشر مردم ایران نیست.
مواردی که هر کدامشان به تنهایی راه به نفی رژیم و سرنگونی آن میبرد، از طرف دیگر ایستادگی و خیرهسری در برابر این خواستهها نیز در شرایطی که اوضاع بهعلت تحریمها و فشارهای اقتصادی که بهقول زنگنه وزیر نفت در تاریخ بیسابقه است، به فروپاشی کامل اقتصادی و نهایتاً انفجار اجتماعی راه میبرد.
درک خط رژیم و مشکلات آن
بنابراین خط رژیم و هدفش این است که به مصداق از این ستون به آن ستون فرج است، در بازی بین این دو ستون، مذاکره و بهقول خودش مقاومت، وقت بخرد یا وقتکشی کند و بتواند تا سال ۲۰۲۰که موعد انتخابات آمریکاست خود را بکشاند. اما این بازی جواب ندارد. چرا که بهعلت تحریمهای دائماًً فزاینده و تشدید شونده و بهدلیل تعادلقوا که مستمراً به زیان رژیم در حال تغییر است، عنصر زمان، نه به نفع رژیم بلکه قویاً به زیان آن در حرکت است و هر قدر رژیم بیشتر معطل کند، ناچار است بهای سنگینتری برای آن بپردازد.
امید بستن به آلمان و ژاپن
تعادلقوای بهشدت نابرابر کنونی، گویای این است که سفر وزیر خارجهٔ آلمان یا نخستوزیر ژاپن و دیدار آنها با سردمداران رژیم از جنس مذاکره و حتی میانجیگری نیست.
کیهان خامنهای (۲۲خرداد) فلاحتپیشه رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس ارتجاع را که گفته بود «سفر نخستوزیر ژاپن به تهران فراتر از بحث مناسبات دوجانبه، در اصل برای میانجیگری این کشور بین ایران و آمریکا انجام میشود» مورد حمله قرار داده و مینویسد: «فشار حداکثری و دهها مورد تحریم اقتصادی و نفتی بهویژه تحریم اخیر پتروشیمی، هنوز نویسنده را متوجه نساخته که منافع آمریکا در قبال ایران جز با براندازی و ایجاد تنش در منطقه خاورمیانه تأمین نمیشود؟ وقتی نه مذاکره میکنیم نه جنگ میشود، آمریکا هم به تحریم و تهدید ادامه میدهد، میانجیگری چه اساس و بنیان عقلانی دارد؟».
کیهان همچنین بخشهایی از اظهارات عتاب آلود وزیر خارجه آلمان خطاب به رژیم در کنفرانس مشترک خبری با ظریف را نقل کرده و مینویسد کجای این ادبیات و مواضع هایکو ماس نشانهٔ میانجیگری بر اساس اصل بینالمللی حسن نیت است؟!
واقعیت این است که مأموریت وزیر خارجهٔ آلمان و نخستوزیر ژاپن نه میانجیگری بلکه از یک طرف ابلاغ پیام آمریکا به رژیم بود و از طرف دیگر هشدار نسبت به وضعیت بهشدت خطرناک کنونی است.
بهعنوان نمونه هایکو ماس گفت: «در حال حاضر در سوریه و یمن جنگ وجود دارد ولی اینجا (ایران) جنگ نیست. ما تلاش میکنیم تا جنگ دیگری ایجاد نشود. تنش در منطقه خطرناک است و ممکن است بر اثر یک اتفاق، مکانیسم و زنجیرهیی از رویدادها رخ داده و شرایط از کنترل خارج شود».
کارشناسان باند روحانی (از جمله مطهرنیا در رونامه ستاره صبح ۲۲خرداد) هم به رژیم هشدار میدهند: «آمریکا بهدنبال مدیریت افکار عمومی و سپس ایجاد اجماع جهانی علیه ایران است دولت ترامپ تلاش میکند اروپا، چین و روسیه را علیه ایران در پسا دوران میانجیگری متحد کند...».
وی در توضیح بیشتر میگوید: «آمریکاییها تلاش میکنند با فرستادن مقامات دو کشور معتبر و مورد احترام جهانی، یعنی ژاپن و آلمان به تهران، تلاش خود برای برقراری مذاکره و گفتگو با ایران را به جهانیان نشان دهند و از آنجا که از مواضع حکومت ایران درباره عدم پذیرش هر گونه مذاکره و میانجیگری در شرایط نابرابر را سنجیدهاند، از این طرح میخواهند اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایجاد کنند».
درک مشکل اصلی رژیم
اما واقعیت این است که رژیم در وضعیت بهشدت ضعیف و شکنندهٔ خود، در موقعیتی نیست که بتواند به هیچیک از این هشدارها و انذارها گوش کند. زیرا ولیفقیه ارتجاع خطر اصلی را نه جنگ و لشکرکشی از خارج، بلکه در داخل کشور و در قیام مردم میداند و در این اندیشه است که مقاومت سازمانیافته و تنها آلترناتیو و جایگزین سیاسی موجود را یا با شیطانسازی یا با تروریسم از پیش پا بردارد و قیام مردم ایران خاموش کند. این البته خواب پنبهدانه خامنهای است که تحولات دو سال اخیر از جمله استمرار خیزشهای مردمی و اعتلای مقاومت سازمانیافته و پیشروی جایگزین دموکراتیک این رژیم در داخل و در عرصه بینالمللی باطل بودن آن را ثابت کرده است.