این روزها درباره حمله نظامی و یا جنگ قریبالوقوع میان آمریکا و رژیم ضد ایرانی آخوندی حرف و حدیث بسیار است که نگرانیهای بسیاری را نیز موجب شده است.
سیاست "نه جنگ، نه مماشات" که خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران بارها و طی سالیان متمادی خواهان آن بوده و همچنان نیز به آن فراخوان میدهند،
جدیترین، اصولیترین و مسئولانهترین خواسته و سیاستی است که در برابر نابودی کشور، به دلیل سیاستهای جنگ افروزانه حاکمان نا مشروع بر میهنمان، اتخاذ شده است.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت همواره بر این نکته تاکید کردهاند که فرای سیاست جنگ و مماشات با رژیم آخوندی، راه حل سوم دیگری، که همانا حمایت از قیام مردم و به رسمیت شناختن دیرپاترین و پایدارترین مقاومت مشروع میباشد، بهخوبی در دسترس است تا مردم میهنمان برای یک بار و برای همیشه از شر جانیان حاکم خلاصی یابند.
در این میان برخی از ایرانیان با راهاندازی کارزار صلح علیه جنگ ناخواسته آمریکا که میتواند تمامیت ارضی کشور را به خطر بیاندازد، سعی میکنند تا از مسبب اصلی این شرایط حساس که تنها رژیم آخوندی آنهم به دلیل سیاستهای مخرب طی ۴۰ سال حکومت جهل و جنایتش بوده، سلب مسئولیت کنند و با مظلوم نشان دادن رژیم، انگشت اتهام جنگطلبی را بهسوی آمریکا، اسرائیل و یا عربستان نشانه روند و آنها را جنگطلب بخوانند. این در حالی است که این کشورها مکرراً اعلام کردهاند که خواهان شروع جنگ نیستند، اما اگر لازم شود از حق مقابله بی مثل و دفاع بازدارنده خود در برابر شرارتها و رفتارهای خصمانه و جنگ افروزانه رژیم و نیروهای نیابتی آن بطور قاطع استفاده خواهند کرد، "نه شروع کننده که پایان دهنده خواهند بود".
هیاهوی این افراد در دامن زدن به مسئلهای که وقوع حتمی آن به ادامه سیاستهای مخرب، تجاوزکارانه، مداخله گرانه و آشوب گرانه رژیم و نیروهای نیابتی آن در منطقه بستگی تام دارد و چشم پوشاندن بر این حقیقت، نه از سر ادعای میهن پرستی و یا عشق به وطن که حمایت تمام عیار به ادامه حیات و بقای این رژیم منحوس ضد مردمی و ضد ایرانی میباشد.
این افراد با بیعملی، سکوت و بسا همراهی خود، تنها به دلیل وابستگی و یا منفعتطلبی شخصی، هیزم بیار تنور جنگ دژخیمان حاکم بر میهنمان علیه مردم و تخریب و نابودی کشور بوده اند.
جنگی که ۴۰ سال پیش آغازگرش تنها یک کلمه بود "هیچی".
خمینی ملعون هنگام بازگشت به ایران، احساس واقعی خود را "هیچی" خواند و این آغاز جنگی بود علیه ملت که تا به امروز و تا سرنگونی این رژیم جنایتکار ادامه داشته و خواهد داشت.
بزرگترین جبهه جنگ خمینی علیه مردم، سنگربندی در برابر حق مقدس آزادی بعنوان بالاترین دست آورد بشریت و مقابله با آن بود و تا توانست در این جنگ از مردم آزادیخواه تلفات گرفت. زبانها را برید، قلمها را شکست، دهانها را پر از سرب کرد و پرنده آزادی را به مسلخ برد.
جنگ علیه زنان میهن را با حجاب اجباری، قوانین ارتجاعی ضد زن، محرومیت از تصدی امور کشوری و قضاوت، تبعیض همه جانبه در امور شغلی، اجتماعی، ورزشی و یا هنری از جمله ممنوعیت صدای آنان،
جنگ با علم را با بستن دانشگاهها و اخراج دانشجویان دگراندیش و پراکندن عطر اسلام ارتجاعی با انقلاب ضد فرهنگی،
جنگ با احزاب و گروههای سیاسی را با ضرب و شتم، زندان و شکنجه و اعدام هزاران هزار از پاکترین و بهترین فرزندان میهن،
جنگ علیه زیرساختهای کشور را با دادن بهانه مداخله در امور داخلی عراق و فراخوان شورش به شیعیان علیه صدام حسین، برای حمله به ایران و اصرار دیوانهوار به ادامه این جنگ ضد میهنی، پس از آزادی خرمشهر و مخالفت با پیشنهاد پرداخت غرامت جنگ از سوی دولت عراق، حتی تا نابودی آخرین خشت به هدف جنونآمیز فتح قدس از طریق کربلا،
جنگ علیه کارگران را با تصویب قوانین ضد کارگری، بطور نمونه حذف کارگاههای کمتر از ۱۰ نفر از شمولیت قانون کار طبق ماده ۱۹۱، قراردادهای سفید امضا، عدم امنیت شغلی، به تعطیلی کشاندن کارخانجات و واحدهای تولیدی، اخراج بی رویه کارگران،
جنگ علیه طبقه محروم و مستضعف را با غارت و چپاول سرمایهها و ثروتهای ملی برای هزینه کردن به صدور تروریسم و جاهطلبیهای هستهای، دزدیهای میلیاردی، حق کشی، اشاعه فقر و گرانی سرسامآور،
جنگ با منابع ملی را با بستن قراردادهای اقتصادی ذلتبار و چوب حراج زدن به آن برای گرفتن حمایتهای سیاسی،
جنگ با محیط زیست را با نابودی جنگلها، مراتع و اکو سیستم به هدف سود سرشار،
جنگ با ایمان مردم را با تفسیر ارتجاعی از دین و اشاعه و دامن زدن به جعلیات و خرافات مذهبی،
جنگ با ملیتها و اقوام ایرانی را با لشکرکشی و کشتار در کردستان و ترکمنصحرا و نفی حق تعیین سرنوشت آنان،
جنگ با فرهنگ کهن و غنی ایرانزمین را با جعل و تحریف تاریخ گذشته، ستیز با نمادها و آئینهای ملی و تکفیر میهن دوستان،
و مهمتر از همه جنگ با انسان و انسانیت را با نادیده گرفتن و بیاحترامی به کرامت انسانی
آغاز و بر مردم تحمیل کرد.
اشکال گوناگون جنگ رژیم علیه مردم طی این سالها را میتوان همچنان برشمرد.
مردم در قیام دیماه ۱۳۹۶ با درایت و هشیاری و با شعار"دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست"، بهخوبی آدرس دشمن واقعی خود را نشان دادند.
جنایات، ظلم و خیانتهایی که رژیم آخوندی در حق مردم و ملت ایران روا داشته در تاریخ صد ساله اخیر از هر جهت بینظیر بوده است.
هیچ کس بجز رژیم ضد میهنی آخوندی به دلیل ماهیت پلید و شرورانهاش و برای فرار از پاسخگویی نقش مخرب خود در منطقه و جنایاتش در حق مردم ایران، به جد خواهان جنگ و آتشافروزی نیست تا بهزعم خود (مانند جنگ ۸ ساله) چند صباحی بر عمر ننگین خود بیفزاید و به دور از انتظار نخواهد بود که رژیم مفلوک هنگامی که سرنگونی خود را نزدیک و محتوم بداند و امکان آن را یابد، ایران به تلهای از خاک تبدیل کند.
تنها راه دفع خطر ویرانی میهنمان، خلع ید و سرنگونی رژیم به دست توانای مردم و مقاومت سازمانیافته آن میباشد و تا زمانی که این رژیم ضد بشری و جنایتکار بر سر قدرت است، خطر ویرانی ایران تهدیدی حتمی و بالقوه میباشد.
قیامهای مردمی و نقش پیشرو کانونهای شورشی در راه سرنگونی، متضمن حفظ و بقای تمامیت ارضی کشورمان میباشد.