۱۳۹۷ مهر ۹, دوشنبه

شکست برچسب تروریستی؛ تحقق یک امر ناممکن و چشم‌انداز تغییر

جشن هواداران مجاهدین در خروج نام سازمان از لیست تروریستی جشن هواداران مجاهدین در خروج نام سازمان از لیست تروریستی تحقق یک امر ناممکن۶سال از خروج نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست برچسب تروریستی وزارت‌خارجه آمریکا می‌گذرد. پیش از آن نیز در زمستان سال ۱۳۸۵ تحولی مشابه همین در خروج از لیست دولت انگلستان روی داد.
این ۲تحول ـ به‌خصوص خروج از لیست وزارت‌خارجه آمریکا ـ بسا ناممکن می‌نمود. این ناممکن بودن هم چندان دور از انتظار نبود. دور از انتظار هم نبود، چرا که اختاپوس مماشات با ملایان قرون‌وسطایی آن‌چنان بود که بر دست و پا و ارکان تمامیت مقاومت برای آزادی تنیده بود. تصور برچیدن چنگال‌های این اختاپوس، بسا رؤیایی و البته دست‌نیافتنی می‌نمود.آنچه پیش رو بود که مجاهدین خلق باید به مصاف آن می‌رفتند، صخره‌های صعب و گاه غیرقابل‌ عبور و صعود و نفوذ می‌نمود. مقابله با چنین سد و موانع حقوقی و سیاسی آن، الماس اراده و یقینی شکست‌ناپذیر می‌طلبید. راه بگویدت که چون باید رفتدر این مصاف، هیچ‌چیزی قابل پیش‌بینی نبود. مسیری ناشناخته بود. قانونمندی‌هایش تجربه‌ناشده بود. باید فقط در راه بود تا «راه بگویدت که چون باید رفت».مجاهدین خلق برای درهم‌شکستن یک سد ارتجاعی‌ـ‌استعماری و زدودن یک اتهام و بهتان منفعت‌جویانه و مماشات‌گرانه، پا در مسیری گذاشتند که هم از نظر سیاسی و هم از نظر حقوقی باید با دولتهای اروپا و آمریکا مصاف و همآوردی می‌دادند. مصافی که تابه‌حال تجربه نشده بود و همه چیز خبر از غیرممکن بودن آن می‌داد.این مصاف با دولتهایی بود که در ۳دهه گذشته، بین مردم و حکومت فاشیستی ملایان، همواره منافع خود را با نظام ولایت فقیه تراز کرده‌اند.مجاهدین خلق برای درهم‌شکستن این سد و بهتان، باید یک مسیر و نشانه‌ها و قانونمندی‌هایش را کشف و خلق می‌کردند. پیش از این هیچ جنبش یا سازمان آزادی‌خواه و مستقل در جهان ـ و به‌طور خاص در جهان سوم ـ چنین تجربه‌یی نداشته و اصلاً اقدام به طی این مسیر و انتخاب این مصاف نکرده بود. بنابراین در همان گام نخست، آنچه جلوه می‌کرد و رخ می‌نمود و در چشم‌انداز هویدا بود، تعبیرهایی هم‌چون «نمی‌شود»، «نمی‌توان»، «غیرممکن»، «توان‌فرسا»، «پرهزینه»، «جنگی فرسایشی» و تحلیل‌ چشم‌اندازهایی از قبیل «بی‌نتیجه بودن درافتادن با امپراتوری‌های سیاسی و مالی و حقوقی»، «اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها از منافعشان با رژیم آخوندی کوتاه نمی‌آیند» و... بود. پیوند شناخت علمی با سرمایه انسانیمجاهدین اما تمام این تعبیرها را به‌مثابه تابلوهایی ترسیم کردند و به شناخت هر کدام مبادرت نمودند. در درون خودشان هم تمام این تعبیرها و موانع را با عنوان «شق سیاه» در نظر گرفتند تا خودشان بدانند در جهانی بر مدار «منافع و تجارت»، باید با چه هیولاهایی درافتند. مجاهدین با این چشم‌انداز ـ که بسیار ناممکن می‌نمود ـ عزم جزم کردند که از حقانیت یک تاریخ مبارزه برای آزادی و چندین نسل فداشده برای تغییر بزرگ اجتماعی و تاریخی در ایران دفاع کنند.بنابراین چنین آوردگاهی می‌طلبید که با شناختی علمی از یک مبارزه سرسخت و با ایقان به سرمایه و دارایی انسانی و آرمانی، راهی را طی نمود که فرجام آن فقط پیروزی باشد. پس ۲عامل یا ۲سلاح مهم در دست مجاهدین بود: شناخت علم مبارزه در یک آوردگاه سیاسی‌ـ‌حقوقی و نیز اشراف به سرمایه و دارایی انسانی سازمان‌شان. این ۲عامل و سلاح هم باید بر شانه‌ها و بر دستان عناصر همین سازمان حمل می‌شد و راه می‌پیمود و پله به پله به جانب قله پیروزی که همان درهم‌شکستن بهتان ارتجاعی‌ـ‌استعماری باشد، پیش می‌رفت. مصاف با منظومه‌یی از «امپراتوری» در طرف مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق، چنین مختصات و تابلو و تصویری مهیا گشته بود. اما این فقط یک طرف این نبرد غیرقابل پیش‌بینی بود. طرف دیگر اما همان «امپراتوری قدرتمند سیاسی و مالی و حقوقی» بود. مجاهدین خلق یک جنبش تبعیدی اما سازمان‌یافته بودند که باید یک‌تنه با چنین منظومه‌یی از «امپراتوری» و قدرت نفوذ آن در جهان درمی‌افتادند. تعبیر چنین نبرد و آوردگاهی، با هیچ‌یک از تعابیر کلاسیک و تجربه‌شده قابل بیان و عمومیت‌بخشی نبود و نیست. تصویری از این مختصات می‌تواند گویای سختیِ توأم با فوق‌العاده پیچیدگی این نبرد باشد.میزان مماشات و سازش و سکوت اروپا و آمریکا در قبال دیکتاتوری فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران را تنها می‌توان با مماشات و سکوت مقابل تهدید و رشد فاشیسم هیتلری در سال‌های قبل از جنگ دوم جهانی مقایسه نمود. چنین سیاستی از جانب اروپا و آمریکا نسبت به هیچ سلطان و امیر و حاکمی در تاریخ ایران نمونه نداشته و ندارد! مشت بر سنگ جهانی تک‌قطبیآمریکا با تمام سوابق اطلاعاتی و تئوریسین‌های کارکشته‌اش، همواره فریب بازیهای قدرت در درون نظام ولایت فقیه را می‌خورد و دل به اصلاح‌چی قسم ‌خورده به ولایت فقیه می‌بست! چنین سیاستی با ضریب بسا بیشتر، از جانب اروپاییان در مقابل دیکتاتوری ولایت فقیه اتخاذ شد. مابه‌ازای این دلدادگی به عروسک‌های خط‌خطی و رنگ‌شده ولایت فقیه، آمریکا و اروپا پایدارترین مقاومت تاریخ صدساله ایران برای آزادی و قربانی اصلی قتل‌عام توسط خمینی و خامنه‌ای را به‌خاطر مماشات و اثبات حسن‌نیتش به ملایان، در لیست گروهها و سازمانهای تروریستی ‌گذاشتند!با این لیست‌گذاری، حیات سیاسی مستقل در جهانی تک‌قطبی، آن هم از جانب یک نیروی تبعیدی و غیرحاکم در مواجهه با انواع دیوارها و زنجیرهای مرئی و نامرئی در سراسر جهان، تلاشی نفس‌گیر می‌طلبید. هم باید هویت و استقلالش را پاس می‌داشت، هم باید مبارزه‌اش را ادامه می‌داد، هم باید این تور بزرگ و سنگین را از سر و روی و دست و پای خود پس‌می‌زد و مهم‌تر از این‌‌ها باید مماشات آمریکا و اروپا را توأم با افشای پشت‌پرده‌های زدوبندشان با نظام ولایت فقیه افشا می‌کرد. با چنین مختصاتی از میدان نبرد، باید معادله‌ای چندمجهوله حل می‌شد تا گره‌های این تور جهانی، بند بند باز شوند. دوراندیشی‌های پیش‌آهنگی امیدبخش همان‌طور که در بالا اشاره شد، قدرت مجاهدین و مقاومت ایران بر ۲عامل متکی بود:ـ شناخت علم مبارزه در یک نبرد سیاسی‌ـ‌حقوقیـ اشراف به سرمایه و دارایی انسانی مقاومت ایرانمبتکر، ایده‌پرداز، پیش‌آهنگ، امیدبخش و رهبر این نبرد بزرگ، مریم رجوی بود. او همواره به قدرت «انقلاب درونی مجاهدین» و اصل پایه‌یی «کس نخارد» تکیه می‌کند، انقلابی که تا سال ۱۳۹۱ به قدمت ۲۷ سال توانسته بود مجاهدین و مقاومت ایران را از سرفصل‌ها و گردنه‌های سیاسی داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی عبور دهد و سازمان‌یافتگی‌شان را تضمین کند. مریم رجوی این تابلو را پیش راه مجاهدین گذاشت تا یک بهتان ارتجاعی‌ـ‌استعماری را درهم‌بشکنند که راهگشایی پیشرفت‌های مبارزه برای آزادی ایران از آن عبور می‌کرد.مریم رجوی به‌طور مداوم مجاهدین را به شناسایی مسیری که باید بروند ترغیب کرد. او جزء به جزء این مسیر را بارها با همراهی مجاهدین و متخصصان مربوطه، تحلیل و نشانه‌گذاری می‌کرد. علاوه بر این همواره بر قدرت انقلاب درونی که باید نیرو و پتانسیل انسانی مجاهدین را استخراج کند، تأکید و اصرار داشت. چگونگی برداشتن تور سنگین ارتجاع و استعمار بنابراین پادزهر سیاست مماشات و قدرتی که می‌بایست این تور سنگین ارتجاع و استعمار را بند بند می‌گشود، یک امید صیقل‌خورده در وفای به پیمان با آزادی در تاریخ ایران و یک ارادهٔ سترگ می‌طلبید. در جوهر چنین نبردی که مریم رجوی مبتکر و ایده‌پرداز آن شد، عشق به آرمان آزادی بود؛ آزادی، همان تندرهای خجسته تاریخ ملتها در تیرگی‌ها و ظلمات به‌ظاهر مستقر می‌باشد. آزادی، پایداری سرکش و سمج توأم با طمأنینه در امیدهای صیقل‌یافته و مغرور و فرح‌بخش است.عشق یک‌جانبه به آزادی و فداهای مستمر در عطش وصالش، سرمایه مقاومتی برابر مماشات تاجران سیاست با خون آزادی در تاریخ سیاسی‌ـ‌اجتماعی ایران بوده و هست. با این سرمایه بود که مقاومت ایران سراغ وجدانهای آغشته نشده به سیاست مماشات و تجارت با ملایان در اروپا و آمریکا و دیگر کشورها رفت.این‌گونه بود و شد که گره‌های محکم و سخت تور سنگین تهمت و افترای ساخته ملایان و خریدارانش در اروپا و آمریکا، سال‌های سال با کاروانی از حقوق‌دانان و وجدانهای بیدار سیاسی و با تکاپوی خستگی‌ناپذیر اعضا و اجزای مقاومت ایران، بند به بند باز شدند. حاصل آن: زدودن برچسب ارتجاعی‌ـ‌استعماری از نام و تاریخچه مجاهدین خلق و به‌دنبال آن اعتراف به اصالت مقاومت برابر دیکتاتوری آخوندی و حق مبارزه برای سرنگونی آن و منطبق بودن این حقوق با مواد ۳۰گانه منشور بین‌الملل حقوق‌بشر‌. هنوز اگر اشرف بایستد...این‌گونه بود که فصلی ورق خورد. چشم‌اندازهای پیش روی مقاومت ایران چندین برابر گشت. زمینه و صحنه‌یی جدید از مبارزه با نظام ولایت فقیه ایجاد شد. در پشت سر، گذرگاهی بود چونان تونلی یک‌طرفه که در انتهای آن فقط دریچه‌یی سوسو می‌زد. رسیدن به این دریچه، حکایت۱۴سال پایداری بود که تنها و تنها با ایستادگی و پافشاری بر آرمان آزادی می‌شد آن را رقم ‌زد. رمز نمادینی که بیان تئوری پایداری بود که در این کلمات تبلور می‌یافت: «اگر اشرف بایستد، جهان خواهد ایستاد». اینک مجاهدین و تغییر بزرگ اجتماعی و سیاسی ایران پیروزی مجاهدین در این نبرد سترگ سیاسی‌ـ‌حقوقی، علاوه بر شکست سنگین حاکمیت ولایت فقیه و برچیدن بساط و حساب و کتابی که در این لیست‌گذاری سرمایه کرده بود، توانست حق مقاومت ایران و استمرار مبارزه برای آزادی را در مجامع بین‌المللی به‌ثبت برساند.پیروزی مجاهدین در این نبرد سترگ سیاسی‌ـ‌حقوقی، توانست سد و موانع پیچیده و کلاف‌ها و گره‌های کور پیش رویشان را باز کرده و چشم‌انداز نوینی از نبرد با حاکمیت ولایت فقیه را ترسیم کند.پیروزی مجاهدین در این نبرد سترگ سیاسی‌ـ‌حقوقی، راهگشای آنان در معادله هر دم پیچیده‌شونده در عراق گشت. برچسبی که می‌خواست مجاهدین را لای چرخ‌دنده‌های مماشات و زدوبند محلی و منطقه‌یی و بین‌المللی به دوری فرسایشی و نابودکننده بکشاند، با همت و ارادهٔ الماس‌گونه کل مقاومت ایران و هوشیاری سیاسی و تشکیلاتی‌شان و نیز کشاندن وجدانهای بیدار بشری، درهم‌شکسته شد.پیروزی مجاهدین در این نبرد سترگ سیاسی‌ـ‌حقوقی توانست زمینه پیروزی تاریخیِ دیگری را رقم بزند که تمام حساب و کتاب‌های نظام آخوندی و دست‌آموزان منطقه‌یی‌شان را درهم‌پیچید. مجاهدین با ثبت حق مقاومت برای آزادی در منشور حقوق بین‌الملل، توانستند «هجرت بزرگ» از عراق به آلبانی را محقق کنند. این سفر تاریخی که در خدمت تحقق تغییر بزرگ اجتماعی و سیاسی در ایران می‌باشد، مرهون نبرد چندین ساله برای درهم‌شکستن بهتان و برچسب سیاسی‌ـ‌حقوقی در ۷مهر ۱۳۹۱ است.