گردهمایی سازمان مجاهدین خلق ایران
در آستانه ۳۰خرداد روز شهدا و زندانیان سیاسی و سرآغاز مقاومت سراسری علیه فاشیسم دینی در سال ۱۳۶۰، پسر شاه خائن در یک ستون در بلومبرگ فرصت را برای خالی کردن دق دل بقایای دیکتاتوری دستنشانده علیه مجاهدین خلق ایران مغتنم شمرده است. طرفه اینکه با کپی چسبان و سرقت ادبیات مقاومت ایران، خود را طرفدار "انقلاب دمکراتیک" هم جا زده است. انقلابی که قرار است توسط بچه شاه با پاسداران و الباقی اطلاعات آخوندی صورت گیرد!
به نوشته بلومبرگ: «مطابق گزارش آن زمان از "باب وودوارد" از واشینگتن پست، در دهه ۱۹۸۰ رضا پهلوی بهعنوان یک جوان با "سی آی ای" رابطه داشت. اما حتی آنموقع دولت ریگان تلاش نمیکرد که رژیم جدید در ایران را تغییر بدهد؛ این دولت تلاش میکرد تا با رژیم ایران مذاکره کند. همانطور که ماجرای ایران – کنترا نشان داد مشاوران ریگان به آخوندها سلاحهای اسراییلی میفروختند تا گروگانها در لبنان را آزاد کنند».
سازمان مجاهدین خلق ایران جوابیه زیر را برای خبرگزاری بلومبرگ ارسال کرده است.
دفاع بقایای فاشیسم سلطنتی از فاشیسم دینی
از ابتدای قرن بیستم که مردم ایران برای دموکراسی و حاکمیت ملی مبارزه میکنند، دو دیکتاتوری مطلقه در مقابل آنان صف کشیدهاند: سلطنت موروثی شاهان و سلطنت دینی آخوندها. این دو جریان، بهرغم تمام تضادهایشان در یک نقطه به وحدت میرسند: دشمنی با دموکراسی و سرکوب وحشیانه آزادیخواهان. دموکراسی مهر پایان تاریخی بر این دو جریان در ایران است.
در ۱۹۵۳ دربار شاه به کمک یک کودتای طراحی شده توسط سیا و اینتلجنت سرویس تنها حکومت دموکراتیک و ملی تاریخ معاصر ایران برهبری دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد و بهمدت ۲۵سال حکومت ترور و وحشت در ایران حاکم گردید. کاشانی، سلف خمینی مهمترین عامل داخلی کودتا و سرکوب آزادیخواهان بود. در ۱۹۰۸ دو سال بعد از انقلاب مشروطه هم وقتی شاه قاجار به کمک روسیه تزاری مجلس شورای ملی را به توپ بست، پشتیبان داخلیاش آخوندهای مرتجع به رهبری شیخ فضلالله نوری بودند. این دو آخوند مرتجع، الگوهای خمینی و رژیمش بودند و بارها توسط او مورد تجلیل قرار گرفتند.
۶۵سال بعد از کودتای سیاه علیه دکتر مصدق، پسر محمدرضا شاه پهلوی که با شعار مرگ بر شاه میلیونها ایرانی از ایران فرار کرد، درصدد جبران خدمت آخوندهای مرتجع به پدرش بر آمده است. بهدنبال قیام سراسری مردم که از ابتدای ۲۰۱۸ شروع شده و سرنگونی رژیم ملایان را بهنحو ملموسی در چشمانداز قرار داده است، رضا پهلوی مدعی شده که "اگر انتخابی بین این رژیم و مجاهدین باشد، مردم به احتمال قریب به یقین خواهند گفت آخوندها". (خبرگزاری بلومبرگ ۱۹ژوئن) این ادعا که مردم ایران، رژیم آخوندها (رکوردار اعدام در جهان) و حامی اصلی تروریسم را انتخاب میکنند، همان ادعای کودتاچیان و آخوندهای طرفدار آنها بود که میگفتند مردم مصدق را سرنگون و شاه را به قدرت برگرداندند. فقط نقشها عوض شده است، آخوندها در حکومت و بقایای دربار به دریوزگی از آنها مشغولند.
این دعاوی پسر شاه که کسی جز خودش را نمایندگی نمیکند و تنها اعتبارش فرزندی یک دیکتاتور مخلوع است، نفرت مردم ایران را از بقایای شاه دوچندان میکند. هزاران زندانی سیاسی که آثار شکنجههای ساواک مخوف شاه بر بدنشان هست و حتی مادران بسیاری از مبارزان اعدام شده توسط شاه، گواهان زنده این جنایتها هستند.
خاستگاه اظهارات ابلهانه پسر شاه را در سخنان خامنهای در روز ۹ژانویه در اوج قیام میتوان یافت که اعتراف کرد سازمان مجاهدین در داخل ایران عامل اصلی در پشت قیامها بوده است. همچنین روحانی رئیسجمهور رژیم در ۲ژانویه در مکالمه با رئیسجمهور فرانسه مجاهدین را مقصر قیامها خواند و از دولت فرانسه خواست که بر افراد این سازمان در فرانسه محدودیت اعمال کند. غیظ و کین او نسبت به زنان مجاهد که حجاب آزادانه و اختیاری آنها را جبری قلمداد کرده است، را در این حقیقت میتوان یافت که "سنایی راد" معاون فرمانده سپاه پاسداران اعتراف کرد که زنان مجاهد در بسیاری از شهرها سازمانده اصلی قیام بودهاند. حجاب زنان مجاهد همچنین سلاحی علیه بنیادگرایی دینی اعم از خلافت شیعی یا سنی است که بهجای تحویل دادن اسلام و ۲میلیارد مسلمان به آنها، اسلام حقیقی و بردبار را نشان میدهد. سرکوب خونین زنان مسلمان و با حجاب در سال ۱۹۳۵ توسط رضا خان قلدر پدر بزرگ همین پسر، لکه ننگی در تاریخ معاصر ایران است که راه را برای استبداد دینی ملایان هموار کرد. صورت مسأله در ایران دموکراسی و دیکتاتوری است نه اسلام و غیراسلام.
در ۵۳سال حیات مجاهدین، دو رژیم شاه و ملایان هزاران بار مدعی نابودی آنها و نداشتن مقبولیت اجتماعی شدهاند. اما این سازمان تنها با اتکا بر حمایت گسترده اقشار مختلف مردم توانسته است بهرغم اعدام بیش از ۱۰۰هزار تن و موج ترور و توطئه دوام بیاورد و به اعتراف ملایان حاکم به چالش اصلی آنها تبدیل گردد.
سیاست صلح مجاهدین و شورا علیه جنگ ضدمیهنی که پس از خروج سربازان عراقی از ایران در ۱۹۸۲ صرفاً توسط خمینی با شعار فتح قدس از طریق کربلا ادامه یافت و در طی آن بیش از یک میلیون جوان ایرانی کشته شدند، از بالاترین افتخارات ملی ماست. طرح صلح شورا (مارس ۱۹۸۳) «قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و مرزهای زمینی و رودخانهیی مندرج در این قرارداد را مبنای صلح عادلانه و پایدار اعلام» کرد و «مسأله تعیین خسارتهای ناشی از جنگ» و «نحوه تأدیه حقوق ایران» را «به دیوان بینالمللی لاهه» احاله کرد. این طرح که از سوی ۶۰۰۰مقام دولتی و پارلمانتر و رهبر سیاسی در جهان مورد حمایت قرار گرفت از سوی دولت عراق رسماًً مورد استقبال قرار گرفت و «آن را مبنای قابل قبولی برای مذاکرات صلح» توصیف کرد. این طرح به اتمّ وجه منافع ملی ایران از جمله قرارداد ۱۹۷۵ را که دولت عراق در ابتدای جنگ آن را باطل اعلام کرده بود و مسأله دریافت غرامت را نیز در دستور کار میگذاشت. امّا اصرار خمینی کار را به جایی رساند که در حالی که ۱۵سال است دست نشاندگان آخوندها در عراق حکومت میکنند، رژیم ایران نتوانسته است چنین قرارداد صلحی را با همین دولت امضا کند.
کارزار داخلی و بینالمللی صلح مقاومت ایران، عامل داخلی پذیرش آتشبس از سوی خمینی و متوقف کردن فرستادن کودکان روی میدانهای مین شد وگرنه آخوندها صدها هزار جوان و نوجوان دیگر را به کشتن میدادند. سازمان مجاهدین خلق ایران از روز نخست ورود به عراق بهطور علنی بر استقلال کامل مالی، سیاسی و نظامی خود تأکید کردند، اصلی که تا آخرین روز حضور در عراق در ۹سپتامبر ۲۰۱۶ به آن پایبند بودند و ۱۵سال بعد از سرنگونی دولت پیشین عراق و در حالیکه همه اسناد آن دولت بهدست رژیم آخوندی افتاد، حتی یک سند که خلاف این حقیقت را نشان بدهد وجود ندارد.
اما آنچه بسیار روشن و مستند است اینکه خمینی توانست بقایای شاه را هم با خود در یک جنگ تجاوزکارانه ضدایرانی با نقشهمسیر کربلا تا قدس همراه کند. تاریخ ایران فراموش نخواهد کرد.