۳۰ خرداد؛ پاسخی به ضرورت تااریخ-----۳۰ خرداد ـ سمت درست تاریخ
۳۰ خرداد ۱۳۶۰دارای چندین ویژهگی است که نخستین آن، انتخاب سمت درست تاریخ میباشد. «سمت درست تاریخ» را شاید بتوان ترمی از درسهای حیات بشری دانست که آموختن و تشخیص استفادهٔ بهموقع و درستش، کاری است کارستان. سمت درست تاریخ را شاید در همان لحظات و روزهای فراخور پاسخ به آن نتوان تحلیل و تشریح نمود؛ چرا که یک انتخاب و گاهی انتخابی ناگزیر است.
سمت درست تاریخ همواره منطبق با جوهر و ذات تکاملی هستی، ارزشهای نیکو، اصیل، تعالیبخش و ستودنی در نهاد و حواس مشترک عموم دنیای بشری است. همان جوهر و ذاتی که انسان را معطوف به سیرت زیبا و یگانهاش با هستی و پیرامون خویش میکند. همان گوهری که در جهان ما با عناوینی چون «ارزشهای انسانی»، «حقوقبشر» و «عشق و درد مشترک» میشناسیمش و با ادبیاتی مشترک تعریف و ستایش و ترویجش میکنیم. سمت درست تاریخ را اما در حیات اجتماعی جاریمان با شاخصهایی چون مبارزه برای عدالت اجتماعی و برابری، تحقق حقوقبشر و وفاداری به آزادی انتخاب تشخیص میدهیم.
با این شاخصها از «سمت درست تاریخ» که به سیر و گشت و تماشا در جهانمان میرویم، به نشانههایی برمیخوریم که در تاریخ دنیای ما بدل بهخاطره و فرهنگ و الگوی ستودنی بشری شدهاند؛ نشانههایی مانند جنبش رنسانس در اروپا، انقلاب کبیر فرانسه، شورش اسپارتاکوس، دلیری و پایداری زاپاتا، مبارزه و عشق مشترک ارنستو چهگوارا، قیام ستارخان و میرزا کوچکخان، جنبش و تکاپوی استقلالطلبانه مهاتما گاندی و محمد مصدق و بسیاری دیگر...
این نشانهها ما را به شناخت و ضرورت «سمت درست تاریخ» راهنمایی میکنند.
۳۰ خرداد ۱۳۶۰هم در زمره لحظات و روزهایی بود که باید سمت درست تاریخ تشخیص داده میشد. در آن لحظات و روزها نمیشد چشماندازی روشن را نشان داد؛ اما تاریخ ۴۰سال گذشته و واقعیتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران در آزمایشات گوناگون نسبت به حاکمیت سیاسیـایدئولوژیک دستگاه ولایت فقیه، نشان داد که رویداد مهم و ملی و میهنی ۳۰ خرداد در سمت درست تاریخ بوده است.
۳۰ خرداد و یک آزمون در تاریخ معاصر ایران
ویژهگی دیگر ۳۰ خرداد، آزمون یک آزموده شده در تاریخ معاصر ایران بود. کدام آزمون؟ آزمون تعیینتکلیف با «دیکتاتوری و ارتجاع». و ۳۰ خرداد باید به این پدیده دیرپا در تاریخ میهن ما پاسخ میداد. این پاسخ در آن شرایط با وجود مشروعیت مذهبی خمینی و تکیه او بر عملههای سنتی دیکتاتوری، کاری توانفرسا مینمود؛ اما هیچ راهی جز انتخاب همان «سمت درست تاریخ» نبود.
دیکتاتوری در تاریخ ایران ریشهیی عمیق داشته و دارد. این ریشه تنها در حاکمیت سیاسی خلاصه نمیشده است؛ بلکه با تکیه بر هیزمبیاران اجتماعی استبداد و تسلط بر فرهنگ سنتی جامعه ایران، توانسته بود حداقل از مشروطیت تا قیام بهمن ۵۷ و تا ۳۰ خرداد ۶۰، جولانها بدهد و بنبستها بر سر راه آزادی و آزادیخواهان بگذارد.
۳۰ خرداد هم یکی از همان سلسله آزمونها بود که باید با جریان دیکتاتوری در ایران تعیینتکلیف میکرد.
۳۰ خرداد ـ پاسخ به یک صورتمسأله حل ناشده
وجهی دیگر از ۳۰ خرداد، پاسخ به یک صورتمسأله جاری در حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران بود. آنچه که از دیرباز تاکنون در حیات اجتماعی مردم ایران و دولتهای گوناگون هرگز تجربه نشده، وجود «آزادی» بهمعنای یک ارزش بنیادی و شاخص اصلی در مناسبات بین مردم و حاکمیت سیاسی بوده است. از قضا تمام مشکلات فرهنگی و اقتصادی و گرههای گوناگون جامعه ایران ناشی از فقدان آزادی سیاسی و اجتماعی است. اساساً تفاوت بارز و تعیینکننده بین کشورهای جهان سوم(در حال توسعه) با جوامع پیشرفته در چگونگی تنظیم با مفهوم آزادی و تحقق مادی و عینی آن در مناسبات مردم با حاکمیت بوده و میباشد. تنها در سایه همای آزادی است که مفاهیمی چون حقوقبشر، حقوق قضا و ترقی و تعالی اجتماعی به جایگاه حقیقی خود میرسد. و این همان حلقه مفقوده در ایران ما بوده و میباشد. از این رو، ۳۰ خرداد پاسخ به این صورتمسأله حل ناشده بود و هنوز هم ادامه دارد.
۳۰ خرداد ـ تعیینتکلیف با ارتجاع ۱۲۰۰ساله
جنبهیی دیگر از ۳۰ خرداد، روبهرو شدن صریح و بیپرده و آشکار با ارتجاع مذهبی ریشه کرده در تاریخ چند صد ساله ایران بود. دیکتاتورها بسیار در مرز و بوم ما ظهور و غیبت و طلوع و غروب داشتهاند. تقریباً همگی آنها زادگان مکتبهای دیکتاتوری کلاسیک در دنیای معاصر بودهاند. جنبشهای خرد و کلانی هم همواره در «سمت درست تاریخ»، به مقابله با آنها برخاسته و ارزشهای مبارزاتی بهجا گذاشته و رفتهاند؛ اما هیچکدام نماینده یک تفکر ارتجاعی و مذهبی نبودهاند.
۳۰ خرداد برای اولین بار و بهطور پراتیک و عملی با ارتجاع مذهبی حاکم و مسلط بر ارکان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که دبدبه و کبکبه تاریخ چند صد ساله را با خودش میکشید، رو در رو و چنگ در چنگ شد. از این رو اگرچه کاری صعب و بسا سختتر از همه جنبشهای مبارزاتی پیشین بود، ولی سمت و سو و آینده آن تعیینتکلیف با این ارتجاع مذهبی و دودمان و نحله و ساختار و پایگاه اجتماعیاش میباشد. این سمت و سو را اکنون مردم ایران بهخوبی دریافتهاند و از آثار این تحول مهم، میتوان نتیجه گرفت که از ۳۰ خرداد ۶۰ به این طرف، جامعه ایران دارد ریشه و بنیاد ارتجاع مذهبی آخوندی را از مرز پرگهرش برمیاندازد.
۳۰ خرداد ـ یک آزمون همهجانبه
۳۰ خرداد یک آزمون همهجانبه بود. آزمونی برای مجاهدین خلق، دیگر گروهها و نیز آزمون ظرفیت تاریخی خمینی.
ارزشهای برآمده از قیام ۵۷ در کاکلشان به «آزادی» میرسیدند. آزادی پهنهیی بود که باید همگان با آن آزموده میشدند.
خمینی توانست از نوفل لوشاتو فرانسه تا ۳۰ خرداد ۶۰ در این آزمون شرکت کند. او نخست پس از حاکمیت یافتن بر اریکه سیاست و مذهب، وعدهها و قرارهایی را در پاریس داده بود، تماماً زیر پا گذاشت. او اولین جایی را که حلقه «دار» بر گردنش انداخت، آزادی در تمامیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری بود. در تابستان سال ۵۸ هم از خودش انتقاد کرد که باید در همان روزها و هفتههای پس از پیروزی قیام بهمن ۵۷، بسیاری را اعدام میکرد، روزنامهها و مجلات را میبست و... و همین خط مشی و سیاست را از آن به بعد پیش گرفت.
۳۰ خرداد نه آغاز بلکه پایان آزمایش و ظرفیت تاریخی خمینی بود. دیگران نیز متناسب با پاسخی که به خمینی دادند یا ندادند، از میدان آزمون خویش به در آمدند...
۳۰ خرداد ـ رقم زدن دورهیی دیگرگونه بهسوی آینده ایران
وجهی دیگر از ۳۰ خرداد تعیینتکلیف قطببندی سیاسی و اجتماعی بین حاکمیت و پیشتاران آزادی و تودههای مردم بود. با تعیین این قطببندی، سرنوشت ایران هم از آن موقع تا الآن در دوری دیگرگونه به سوی آیندهاش جریان یافت. همانطور که در بالا اشاره شد، محور این دورهٔ جدید، بر حول مبارزه برای تحقق آزادی از جانب مردم و مقاومت ایران و نیز سرکوب و اختناق و جنایت از جانب حاکمیت ولایت فقیه جریان داشته و دارد.
یادآوری میشود که طی این ۳۷سال پس از ۳۰ خرداد، بسیار تلاشها صورت گرفت تا این قطببندی را به درون نظام آخوندی و بین جناحهای داخلیاش تعمیم دهند. اما از آنجا که مسأله اصلی بین مردم ایران و حاکمیت آخوندی همواره «آزادی» بوده است، تضادهای جناحین رژیم ـ تحت عنوان اصولگرا و اصلاحطلب ـ هرگز نتوانست به یک قطببندی واقعی با زمینه قدرتمند اجتماعی بین مردم ایران بیانجامد. از قضا چون مسألهٔ آزادی و نفی حاکمیت ولایت فقیه هرگز در این سیستم حل نشد و نشده است، کماکان آنچه که آینده ایران را رقم میزند، نفی تمامیت این نظام و اثبات حق مسلم آزادی و حقوقبشر میباشد.
۳۰ خرداد ـ پایان مشروعیت سیاسی خمینی
یکی از ویژهگیهای بارز و برجسته ۳۰ خرداد، نامشروع شدن هر مانوری تحت عنوان انتخابات در نظام ولایت فقیه بوده است. گفتیم که از ۲۲بهمن ۵۷ یک میدان آزمایش در صحنهٔ سیاسی و اجتماعی ایران گسترده شد. آزادیهای نسبی ناشی از زنده بودن ارزشهای برآمده از آن قیام، فرصت ظهور دموکراسی، تعدد احزاب و دگراندیشی، برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس مؤسسان و... بود. تنها در آن ظرف نسبی هم بود که میشد بر رأی و نظر و انتخاب مردم تکیه داشت و به الزامات آن تن داد و پایبند بود.
اما خمینی با به جریان انداختن و استمرار سرکوب از ۲۲بهمن تا ۳۰ خرداد، روزبهروز از مشروعیت سیاسی تهی میگشت. او با تصویب اصل ولایت فقیه در ماده شماره ۵ قانون اساسیاش، حق حاکمیت ملی را از مردم ایران سلب کرد و از اساس راه حق رأی آزاد و انتخاب مختارانه را برای مردم نفی کرد و بست. و از آن روز به بعد هم گام به گام آزادیهای برآمده از انقلاب را محدود کرد و نهایتاً با سرکوب تظاهرات مسالمتآمیز مجاهدین در ۳۰ خرداد، آزادی را بهطور کامل دفن کرد. از این رو ۳۰ خرداد پایان حق رأی و انتخاب آزادانه مردم بود. از آن پس دیگر مشروعیتی برای هیچکدام از نمایشات سیاسی تحت عنوان انتخابات وجود نداشت و ندارد.
۳۰ خرداد ـ فراخوان همبستگی ملی و میهنی
اکنون با دستاوردهای ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و ویژهگیها و درسهای تاریخیاش به فصلی دیگر از نمودهای همان دستاوردها رسیدهایم. اکنون نشانههای سمت درست تاریخ توانسته ما را به پساقیامهایی برساند که مردم و مقاومت ایران توانستهاند کلیت و تمامیت نظام ولایت فقیه را با شعار بسیار ساده و پرمغز «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» تعیینتکلیف کنند. اکنون آن ارزشهای نیکو و اصالتهای درخور و منطبق با جوهر انسانیمان توانسته بالغ به یک پلاتفورم یا برنامهٔ ۱۰ مادهیی بشود. برنامهیی که تحقق آن از دیرباز، نیاز مبرم جامعه و مردم ما بوده و میباشد. این نیاز را باید به عینیتی مسلم متبلور کنیم. این عینیت باید بتواند ما را به عشق و دردی مشترک پیوند زند. این پیوند را اکنون در دسترس داریم. این همبستگی ملی و میهنی را اکنون در گردهمایی بزرگ ایرانیان در ۹تیر ۹۷ در پاریس باید به بلوغ شایستهاش در مسیر سرنگونی دیوسالار ارتجاع چند صد ساله برسانیم. یکی از نشانههای «سمت درست تاریخ» هم همین آدرس را به ما میدهد...