سخن روز
اخیراً ایادی و مهرههای رژیم از واژه «جنگ روانی» خیلی استفاده میکنند. روحانی هم دیروز در دیدار با مدیران صدا و سیمای رژیم و همچنین چهارشنبه شب گذشته (۲۳خرداد) در دیدار با بهاصطلاح اصحاب رسانه، از یکپارچگی رسانهای در برابر جنگ روانی دشمن، صحبت کرد.
جنگ روانی در فرهنگ رژیم
روحانی میگوید ما در زمینه اقتصادی مشکل جدی و بحران نداریم. منابع ارزیمان بیش از هزینههاست. قیمت ارز را کنترل کردیم، در مورد هیچ کالایی بهخصوص کالاهای اساسی هیچ کمبود و نگرانی نداریم. درباره تحریمها هم نگران نیستیم و فکر همه چیز را کردهایم و دو برابر شدن قیمت ارز و سکه هم دلایل اقتصادی ندارد، علت آن جنگ روانی است که دشمن درست کرده و متأسفانه رسانهها و بدخواهان دولت در درون نظام به آن دامن میزنند.
روحانی در دیدار با تبلیغاتچیهای حکومت یا بهقول خودشان اصحاب رسانه گفت: امروز مشکل اصلی ما، مشکل اقتصادی، فرهنگی و یا امنیتی نیست، بلکه مشکل اصلی امروز ما جنگ روانی است». وی درباره دو برابر شدن نرخ ارز و سکه در عرض فقط چند روز گفت: «آمار مستند گواه آن است که تولید خودرو، سکه و تأمین منابع ارزی کشور نسبت به پارسال حتی از رشد برخوردار بوده و نوسانات و تلاطمهایی که این روزها در بازار شاهد آن هستیم بیش از آن که ریشه در واقعیت داشته باشد، ناشی از جنگ روانی است».
روحانی روز ۳۱خرداد هم در دیدار با مقامهای صدا و سیمای رژیم، مضمون همین حرفها را تکرار کرد و گفت: «رسانه ملی میتواند با برنامهسازی مناسب در تقویت امید و نشاط در جامعه بسیار تأثیرگذار بوده و افکار عمومی را برای مقابله و ایستادگی برابر فشار هدفمند دشمنان هر چه بیشتر بسیج کند».
مشکلات مردم واقعی است یا روانی؟
واقعیت همان چیزی است که مردم با پوست و گوشت خود روزانه آن را احساس میکنند و به عینه میبینند که چطور روزبهروز سفرهشان کوچکتر میشود و کالایی را که تا دیروز میتوانستند بخرند، امروز از خرید آن عاجزند. اما روحانی به مردم میگوید آنچه شما احساس میکنید و زندگی میکنید، واقعیت ندارد. واقعیت این آمار و ارقامی است که من میگویم. آنچه هم که منابع خارجی میگویند، مثلاًًً میگویند که نرخ واقعی تورم در ایران ۶۸درصد است و این نرخ رو به رشد هم هست، اینها جنگ روانی دشمن است و به رسانههای حکومتی از جمله صدا و سیما هم اعتراض میکند که شما عامل جنگ روانی دشمن شدهاید.
واقعیت این است که خود روحانی اکنون درصدد جنگ روانی برآمده و میخواهد با تبلیغات و حرف درمانی، واقعیتهای سرسخت را لاپوشانی کند و وارونه جلوه دهد.
رسانهها چه میگویند و چرا میگویند؟
آنچه رسانهها بهناگزیر انعکاس میدهند یک درصد واقعیت هم نیست ضمن اینکه آمار و ارقام مخالف طبع روحانی، منحصر به رسانههای باند خامنهای هم نیست، بلکه رسانههای باند خود روحانی هم ناچارند به گوشههایی از وضعیت اقتصادی اجتماعی اعتراف کنند. چرا که در عصر ارتباطات و دسترسی مردم به سایر منابع خبری و اطلاعاتی، وقتی صدا و سیما و رسانههای حکومتی بخشی از این واقعیتها را منعکس نکنند خودشان منزوی میشوند، کما این که شدهاند و به اعتراف خودشان صدا و سیما که مردم آن را مایه ننگ مینامند، بیننده و شنوندهیی نداشته و هیچ اعتباری بین مردم ندارد.
در همان دیدار هفته گذشته روحانی با اصحاب رسانه، عباس عبدی که از باند خود روحانی هم هست، گفت: «نگران، ناامید و خسته از وضعیت کنونی جامعه ایران هستم، توصیفی که شاید برخی را خوش نیاید. در گذشته، هیچ گاه نه نگران بودم، نه خسته و نه ناامید. دوست نداریم این سخنها را بگوییم چون بیم آن داریم که به افزایش نگرانی و خستگی و ناامیدی منجر شود. ولی چاره چیست؟ تا کی میتوان زبان در کام کشید؟ اگر سکوت و نگفتن چارهساز بود، تا کنون چاره کرده بود.
نگرانیم. با هر کس که سخن میگوییم، نسبت به آینده کشور و ایران نگران است»
وی سپس با اشاره به تشتت و پراکندگی در رژیم گفت: «شاید در تنها موضوعی که وحدت نظر داریم، نگرانی از آینده است»
نتیجه اینکه: اگر رسانهها جزیی از واقعیت را انعکاس میدهند بهخاطر این است که از خشم و نارضایتی انفجاری مردم بهشدت میترسند و میخواهند نقش سوپاپ اطمینان را بازی کنند اما رژیم آن قدر ناتوان و شکننده است که همین را هم برنمیتابد.
کما اینکه اصحاب صدا و سیما لابد به اشاره خامنهای به دیدار روحانی رفتهاند تا بر همین اندازه هم که تا بهحال بر اثر جنگ باندی، افتضاحات دولت را منعکس میکردند، نقطه پایان بگذارند. اما این هم یک تلاش مذبوحانه است، زیرا فشار اجتماعی، یعنی همان فشاری که باعث میشود امامجمعههای خامنهای و وکلای مجلس ارتجاع هم فریاد وحشت سر بدهند، همان فشار آنها را هم مجبور به انعکاس گوشههایی از واقعیت میکند، در واقع این فوران واقعیت است که خود را به این رسانهها تحمیل میکند.
آیا طرح «جنگ روانی» جایگزین راهحل واقعی میشود؟
وقتی هیچ راهحل واقعی برای رفع مشکلات وجود و هر دو باند نظام در بحران بیراهحلی گرفتارند. آخوندها ناچار هستند به تبلیغات پوچ و به وارونه جلوه دادن واقعیتها و به جعل و دروغ به شیوه گوبلزی پناه ببرند و ابلهانه تصور کنند به این ترتیب میتوانند واقعیت را پنهان کنند.
البته لازمه جنگ روانی، سرکوب و سانسور و اختناق است. اما به کارگیری آن در شرایط پس از قیام دیماه به ضد خودش منجر میشود و انفجار اجتماعی را که رژیم در هراس از آن به جنگ روانی پناه برده تسریع میکند. که البته این هم وجه دیگری از بنبست رژیم و بحران بیراهحلی در نظام ولایت فقیه است.
اخیراً ایادی و مهرههای رژیم از واژه «جنگ روانی» خیلی استفاده میکنند. روحانی هم دیروز در دیدار با مدیران صدا و سیمای رژیم و همچنین چهارشنبه شب گذشته (۲۳خرداد) در دیدار با بهاصطلاح اصحاب رسانه، از یکپارچگی رسانهای در برابر جنگ روانی دشمن، صحبت کرد.
جنگ روانی در فرهنگ رژیم
روحانی میگوید ما در زمینه اقتصادی مشکل جدی و بحران نداریم. منابع ارزیمان بیش از هزینههاست. قیمت ارز را کنترل کردیم، در مورد هیچ کالایی بهخصوص کالاهای اساسی هیچ کمبود و نگرانی نداریم. درباره تحریمها هم نگران نیستیم و فکر همه چیز را کردهایم و دو برابر شدن قیمت ارز و سکه هم دلایل اقتصادی ندارد، علت آن جنگ روانی است که دشمن درست کرده و متأسفانه رسانهها و بدخواهان دولت در درون نظام به آن دامن میزنند.
روحانی در دیدار با تبلیغاتچیهای حکومت یا بهقول خودشان اصحاب رسانه گفت: امروز مشکل اصلی ما، مشکل اقتصادی، فرهنگی و یا امنیتی نیست، بلکه مشکل اصلی امروز ما جنگ روانی است». وی درباره دو برابر شدن نرخ ارز و سکه در عرض فقط چند روز گفت: «آمار مستند گواه آن است که تولید خودرو، سکه و تأمین منابع ارزی کشور نسبت به پارسال حتی از رشد برخوردار بوده و نوسانات و تلاطمهایی که این روزها در بازار شاهد آن هستیم بیش از آن که ریشه در واقعیت داشته باشد، ناشی از جنگ روانی است».
روحانی روز ۳۱خرداد هم در دیدار با مقامهای صدا و سیمای رژیم، مضمون همین حرفها را تکرار کرد و گفت: «رسانه ملی میتواند با برنامهسازی مناسب در تقویت امید و نشاط در جامعه بسیار تأثیرگذار بوده و افکار عمومی را برای مقابله و ایستادگی برابر فشار هدفمند دشمنان هر چه بیشتر بسیج کند».
مشکلات مردم واقعی است یا روانی؟
واقعیت همان چیزی است که مردم با پوست و گوشت خود روزانه آن را احساس میکنند و به عینه میبینند که چطور روزبهروز سفرهشان کوچکتر میشود و کالایی را که تا دیروز میتوانستند بخرند، امروز از خرید آن عاجزند. اما روحانی به مردم میگوید آنچه شما احساس میکنید و زندگی میکنید، واقعیت ندارد. واقعیت این آمار و ارقامی است که من میگویم. آنچه هم که منابع خارجی میگویند، مثلاًًً میگویند که نرخ واقعی تورم در ایران ۶۸درصد است و این نرخ رو به رشد هم هست، اینها جنگ روانی دشمن است و به رسانههای حکومتی از جمله صدا و سیما هم اعتراض میکند که شما عامل جنگ روانی دشمن شدهاید.
واقعیت این است که خود روحانی اکنون درصدد جنگ روانی برآمده و میخواهد با تبلیغات و حرف درمانی، واقعیتهای سرسخت را لاپوشانی کند و وارونه جلوه دهد.
رسانهها چه میگویند و چرا میگویند؟
آنچه رسانهها بهناگزیر انعکاس میدهند یک درصد واقعیت هم نیست ضمن اینکه آمار و ارقام مخالف طبع روحانی، منحصر به رسانههای باند خامنهای هم نیست، بلکه رسانههای باند خود روحانی هم ناچارند به گوشههایی از وضعیت اقتصادی اجتماعی اعتراف کنند. چرا که در عصر ارتباطات و دسترسی مردم به سایر منابع خبری و اطلاعاتی، وقتی صدا و سیما و رسانههای حکومتی بخشی از این واقعیتها را منعکس نکنند خودشان منزوی میشوند، کما این که شدهاند و به اعتراف خودشان صدا و سیما که مردم آن را مایه ننگ مینامند، بیننده و شنوندهیی نداشته و هیچ اعتباری بین مردم ندارد.
در همان دیدار هفته گذشته روحانی با اصحاب رسانه، عباس عبدی که از باند خود روحانی هم هست، گفت: «نگران، ناامید و خسته از وضعیت کنونی جامعه ایران هستم، توصیفی که شاید برخی را خوش نیاید. در گذشته، هیچ گاه نه نگران بودم، نه خسته و نه ناامید. دوست نداریم این سخنها را بگوییم چون بیم آن داریم که به افزایش نگرانی و خستگی و ناامیدی منجر شود. ولی چاره چیست؟ تا کی میتوان زبان در کام کشید؟ اگر سکوت و نگفتن چارهساز بود، تا کنون چاره کرده بود.
نگرانیم. با هر کس که سخن میگوییم، نسبت به آینده کشور و ایران نگران است»
وی سپس با اشاره به تشتت و پراکندگی در رژیم گفت: «شاید در تنها موضوعی که وحدت نظر داریم، نگرانی از آینده است»
نتیجه اینکه: اگر رسانهها جزیی از واقعیت را انعکاس میدهند بهخاطر این است که از خشم و نارضایتی انفجاری مردم بهشدت میترسند و میخواهند نقش سوپاپ اطمینان را بازی کنند اما رژیم آن قدر ناتوان و شکننده است که همین را هم برنمیتابد.
کما اینکه اصحاب صدا و سیما لابد به اشاره خامنهای به دیدار روحانی رفتهاند تا بر همین اندازه هم که تا بهحال بر اثر جنگ باندی، افتضاحات دولت را منعکس میکردند، نقطه پایان بگذارند. اما این هم یک تلاش مذبوحانه است، زیرا فشار اجتماعی، یعنی همان فشاری که باعث میشود امامجمعههای خامنهای و وکلای مجلس ارتجاع هم فریاد وحشت سر بدهند، همان فشار آنها را هم مجبور به انعکاس گوشههایی از واقعیت میکند، در واقع این فوران واقعیت است که خود را به این رسانهها تحمیل میکند.
آیا طرح «جنگ روانی» جایگزین راهحل واقعی میشود؟
وقتی هیچ راهحل واقعی برای رفع مشکلات وجود و هر دو باند نظام در بحران بیراهحلی گرفتارند. آخوندها ناچار هستند به تبلیغات پوچ و به وارونه جلوه دادن واقعیتها و به جعل و دروغ به شیوه گوبلزی پناه ببرند و ابلهانه تصور کنند به این ترتیب میتوانند واقعیت را پنهان کنند.
البته لازمه جنگ روانی، سرکوب و سانسور و اختناق است. اما به کارگیری آن در شرایط پس از قیام دیماه به ضد خودش منجر میشود و انفجار اجتماعی را که رژیم در هراس از آن به جنگ روانی پناه برده تسریع میکند. که البته این هم وجه دیگری از بنبست رژیم و بحران بیراهحلی در نظام ولایت فقیه است.