سفر یک روزهٴ وزیر خارجه فرانسه به تهران انجام شد و برخلاف انتظار هیچ اطلاعیه و گزارشی از مذاکرات و سفر داده نشد. کنفرانس مطبوعاتی هم برگزار نگردید و این در حالی است که میدانیم این سفر برای رژیم از اهمیت خاصی برخوردار بود زیرا فرانسه هم بهعنوان کشوری که در گفتگوها اتمی با رژیم نقش رهبری کننده کشورهای اروپایی را داشت و هم بهعنوان کانال ارتباط رژیم با آمریکا نقش مؤثر و تعیینکنندهیی در تعیین سرنوشت توافق اتمی دارد. بهخصوص که دو ماه بیشتر به اولتیماتوم 120روزه ترامپ باقی نمانده است و رژیم حساب خاصی برای این سفر باز کرده بود.
در رسانههای رژیم، غیر از تبلیغات و شعارهای باندی و برخی حرفهای کلی و تکراری شمخانی و ظریف و روحانی هیچ اشارهیی به مضمون و محتوای مذاکرات نشده است.
یک رسانهٴ حکومتی که ظاهراً بخشی از دیدار شمخانی با لودریان را منعکس کرده است، در غیظ و وحشت از اقبال داخلی و بینالمللی مجاهدین نوشت: «شمخانی همچنین از سیاستهای فرانسه در قبال یمن و همینطور پناه دادن این کشور به منافقین بهشدت انتقاد کرد» (1) اما هیچ توضیح و انعکاسی از پاسخ طرف فرانسوی ننوشت.
همچنین کیهان خامنهای در مطلبی با عنوان «گزارشی از مأموریت دلال ترامپ در تهران» نوشت: «تصور کنید گروهی تروریستی 17هزار شهروند فرانسوی را کشته بود و امروز در ایران دفتر و دستک داشت. به راستی فرانسویها با ما چه برخوردی میکردند؟! به ما قراردادهای چرب و نرم اقتصادی پیشنهاد میدادند یا اجازه میدادند که درباره برد موشکهایشان اظهارنظر کنیم؟!». به نظر میرسد آه و فغان از موقعیت بینالمللی مجاهدین تنها قسمتی از حرفهای مهرههای رژیم در مذاکرات با وزیر خارجه فرانسه است که ولیفقیه اجازه نشر آن را داده است البته بدون اشاره به پاسخ طرف مقابل!
این در حالی است که مواضع فرانسه و خواستههای لودریان قابل کتمان نیست و قبل از سفر هم بهروشنی بیان شده و کیهان خامنهای هم در همان مطلب که آه و نالهاش را از «دفتر و دستک» مجاهدین در فرانسه بیان کرده، اعتراف میکند که «لودریان پیش از سفر آشکارا هدف و مواضع خود را اعلام کرده بوده و اگر دولت مذاکرهای درباره موشک و منطقه ندارد و نمیکند، اساساً چرا باید لودریان را پذیرفت؟»
اما بهنوشته رسانههای خارجی، برخلاف سکوت و لاپوشانی رسانههای حکومتی، نمایندهٴ فرانسه حرفهای مشخصی داشته است. چنانچه خبرگزاری فرانسه نوشت مذاکرات به نتیجه نرسید و خواستههای فرانسه با مقاومت مقامهای رژیم ایران روبهرو شد.
سکوت مقامات و رسانههای حکومتی و طرح همین عبارت از جانب رسانههای خارجی بیانگر نوعی سردرگمی و بنبست رژیم است که در مذاکرات هم خودش را نشان داده است. اگر رژیم میتوانست و با صراحت پاسخ منفی به خواستههای فرانسه میداد دیگر لزومی نداشت بگویند «خواستههای فرانسه با مقاومت مقامهای رژیم ایران روبهرو شد»؛ بلکه گفته میشد با «مخالفت» مقامهای رژیم روبهرو شد. ضمن اینکه در صورت مخالف با خواستههای فرانسه که از قبل هم اعلام شده بود رژیم همین موضوع را در رسانههای تبلیغاتیاش بسیار برجسته میکرد تا لااقل مانع ریزش بیشتر نیروها و دلواپسان نظامش شود. اگر هم به تمام خواستههای فرانسه تن داده بودند باز هم نیازی به این میزان لاپوشانی و سانسور نبود، چون طرف مقابل آن را علنی میکرد و رژیم هم چوب را میخورد و هم پیاز را.
باند روحانی با تبلیغات گسترده تحت عناوینی همچون «پیروزی بزرگ» و «شکار فرصت طلایی» و... تلاش میکردند در یک تور استتار تبلیغاتی، تسلیم و عقبنشینی را بپوشانند.
علی خرم از باند روحانی در مطلبی با عنوان «تشریک مساعی یا تقابل ایران و فرانسه»، ضمن اظهار نگرانی از شرایط موجود، تنشها و مسائل بینالمللی و منطقهیی را عامل بنبست مذاکرات میداند و میگوید: «مسائل بینالمللی و منطقهیی آنچنان بر آسمان مشترک ایران و فرانسه سایه افکنده که شاید مسائل دوجانبه را نیز تحتالشعاع قرار دهد» و با یادآوری اینکه نمیتوان به عهد و پیمان روسیه اعتماد کرد تأکید میکند «این به نفع ایران هم هست که برای دفع خصومت آمریکا و همپیمانانش و برای ایجاد توازن با روسیه، نوعی همکاری با فرانسه داشته باشد که در روز مبادا روسیه، ایران را جا نگذارد و بقول معروف بر سر ایران در سوریه کلاه نرود». (3)
البته خامنهای خوب میداند زمان به نفعش نیست و اگر میتوانست زودتر موضوع را تعیین تکلیف میکرد، اما واقعیت این است که رژیم در شرایط خطرناکی بهسر میبرد و در بنبست تصمیمگیری نمیداند مسیر عقبنشینی و پذیرش جامزهر موشکی و منطقهیی را انتخاب کند یا به عکس از آنها کوتاه نیاید. انتخاب مسیر اول بیتردید در حکم نفوذ «زهر» به پیکر فرسوده رژیم است و راه دوم هم به همان اندازه و ای بسا بیش از «زهر» او را به نابودی و سقوط نزدیک میکند. بنابراین بر سر دوراهی ناگزیر با چانهزنی تلاش میکند تا آنجا که میتواند از آثار منفی و عواقب آن دور شود یا به تأخیر اندازد و این کار هم البته قیمت و هزینهٴ خودش را طلب میکند چون زمان علیه اوست و ممکن است در این مسیر شرایط برایش سختتر و تصمیمگیری باز هم مشکلتر شود.
در رسانههای رژیم، غیر از تبلیغات و شعارهای باندی و برخی حرفهای کلی و تکراری شمخانی و ظریف و روحانی هیچ اشارهیی به مضمون و محتوای مذاکرات نشده است.
یک رسانهٴ حکومتی که ظاهراً بخشی از دیدار شمخانی با لودریان را منعکس کرده است، در غیظ و وحشت از اقبال داخلی و بینالمللی مجاهدین نوشت: «شمخانی همچنین از سیاستهای فرانسه در قبال یمن و همینطور پناه دادن این کشور به منافقین بهشدت انتقاد کرد» (1) اما هیچ توضیح و انعکاسی از پاسخ طرف فرانسوی ننوشت.
همچنین کیهان خامنهای در مطلبی با عنوان «گزارشی از مأموریت دلال ترامپ در تهران» نوشت: «تصور کنید گروهی تروریستی 17هزار شهروند فرانسوی را کشته بود و امروز در ایران دفتر و دستک داشت. به راستی فرانسویها با ما چه برخوردی میکردند؟! به ما قراردادهای چرب و نرم اقتصادی پیشنهاد میدادند یا اجازه میدادند که درباره برد موشکهایشان اظهارنظر کنیم؟!». به نظر میرسد آه و فغان از موقعیت بینالمللی مجاهدین تنها قسمتی از حرفهای مهرههای رژیم در مذاکرات با وزیر خارجه فرانسه است که ولیفقیه اجازه نشر آن را داده است البته بدون اشاره به پاسخ طرف مقابل!
این در حالی است که مواضع فرانسه و خواستههای لودریان قابل کتمان نیست و قبل از سفر هم بهروشنی بیان شده و کیهان خامنهای هم در همان مطلب که آه و نالهاش را از «دفتر و دستک» مجاهدین در فرانسه بیان کرده، اعتراف میکند که «لودریان پیش از سفر آشکارا هدف و مواضع خود را اعلام کرده بوده و اگر دولت مذاکرهای درباره موشک و منطقه ندارد و نمیکند، اساساً چرا باید لودریان را پذیرفت؟»
اما بهنوشته رسانههای خارجی، برخلاف سکوت و لاپوشانی رسانههای حکومتی، نمایندهٴ فرانسه حرفهای مشخصی داشته است. چنانچه خبرگزاری فرانسه نوشت مذاکرات به نتیجه نرسید و خواستههای فرانسه با مقاومت مقامهای رژیم ایران روبهرو شد.
سکوت مقامات و رسانههای حکومتی و طرح همین عبارت از جانب رسانههای خارجی بیانگر نوعی سردرگمی و بنبست رژیم است که در مذاکرات هم خودش را نشان داده است. اگر رژیم میتوانست و با صراحت پاسخ منفی به خواستههای فرانسه میداد دیگر لزومی نداشت بگویند «خواستههای فرانسه با مقاومت مقامهای رژیم ایران روبهرو شد»؛ بلکه گفته میشد با «مخالفت» مقامهای رژیم روبهرو شد. ضمن اینکه در صورت مخالف با خواستههای فرانسه که از قبل هم اعلام شده بود رژیم همین موضوع را در رسانههای تبلیغاتیاش بسیار برجسته میکرد تا لااقل مانع ریزش بیشتر نیروها و دلواپسان نظامش شود. اگر هم به تمام خواستههای فرانسه تن داده بودند باز هم نیازی به این میزان لاپوشانی و سانسور نبود، چون طرف مقابل آن را علنی میکرد و رژیم هم چوب را میخورد و هم پیاز را.
باند روحانی با تبلیغات گسترده تحت عناوینی همچون «پیروزی بزرگ» و «شکار فرصت طلایی» و... تلاش میکردند در یک تور استتار تبلیغاتی، تسلیم و عقبنشینی را بپوشانند.
علی خرم از باند روحانی در مطلبی با عنوان «تشریک مساعی یا تقابل ایران و فرانسه»، ضمن اظهار نگرانی از شرایط موجود، تنشها و مسائل بینالمللی و منطقهیی را عامل بنبست مذاکرات میداند و میگوید: «مسائل بینالمللی و منطقهیی آنچنان بر آسمان مشترک ایران و فرانسه سایه افکنده که شاید مسائل دوجانبه را نیز تحتالشعاع قرار دهد» و با یادآوری اینکه نمیتوان به عهد و پیمان روسیه اعتماد کرد تأکید میکند «این به نفع ایران هم هست که برای دفع خصومت آمریکا و همپیمانانش و برای ایجاد توازن با روسیه، نوعی همکاری با فرانسه داشته باشد که در روز مبادا روسیه، ایران را جا نگذارد و بقول معروف بر سر ایران در سوریه کلاه نرود». (3)
البته خامنهای خوب میداند زمان به نفعش نیست و اگر میتوانست زودتر موضوع را تعیین تکلیف میکرد، اما واقعیت این است که رژیم در شرایط خطرناکی بهسر میبرد و در بنبست تصمیمگیری نمیداند مسیر عقبنشینی و پذیرش جامزهر موشکی و منطقهیی را انتخاب کند یا به عکس از آنها کوتاه نیاید. انتخاب مسیر اول بیتردید در حکم نفوذ «زهر» به پیکر فرسوده رژیم است و راه دوم هم به همان اندازه و ای بسا بیش از «زهر» او را به نابودی و سقوط نزدیک میکند. بنابراین بر سر دوراهی ناگزیر با چانهزنی تلاش میکند تا آنجا که میتواند از آثار منفی و عواقب آن دور شود یا به تأخیر اندازد و این کار هم البته قیمت و هزینهٴ خودش را طلب میکند چون زمان علیه اوست و ممکن است در این مسیر شرایط برایش سختتر و تصمیمگیری باز هم مشکلتر شود.