۱۳۹۷ فروردین ۵, یکشنبه

سخن روز


با توجه به تحولات اخیر در دولت آمریکا و جدیتر شدن بحث خارج شدن آمریکا از برجام، این سؤال بیش‌ از‌ پیش مطرح شده که رژیم در این رابطه چه خواهد کرد؟ و چه راههایی در برابر رژیم وجود دارد؟



قبل از بررسی راههای احتمالی، روشن است  که برجام به‌رغم کلان انتظاراتی که رژیم از آن داشت، وضعیت را برای رژیم بسیار پیچیده‌تر کرده است. در برخورد با این بحران، نظرات مختلفی در درون باندهای حاکم وجود دارد. برخی از عناصر بافت حکومتی از جمله عراقچی دنبال این نظریهاند که: باید اروپا را داشته باشیم، چون اروپا به‌خاطر منافع خودش و استقلالی که دارد، در برابر آمریکا خواهد ایستاد.

علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس می‌گوید: باید به روسیه و چین نزدیک بشویم.

عده‌یی دیگر هم در درون رژیم می‌گویند: این تهدید را می‌توان به فرصت تبدیل کرد؛ بهتر این است که برویم به طرف غنی‌سازی و اقتصاد مقاومتی...

واقعیت این است که هیچ‌کدام از این پیشنهادات نه عملی است و نه تضادی از رژیم حل می‌کند. البته این طبیعی است که اروپا منافع اقتصادی بسیاری در رابطه با رژیم دارد که همان چاپیدن تا حد ممکن است، اما از آن طرف هم منافع و مصالح کلانی در رابطه با آمریکا دارد و لذا به نظر نمی‌رسدکه رابطه با آمریکا را گروگان تعامل و معاملاتش با رژیم قرار دهد.

دیگر راههای پیشنهاد شده هم بیشتر برای سرگرم کردن و روحیه دادن به نیروهای نگران خودشان است. به همین جهت آنچه بسیار بارز است ترس و نگرانی رژیم بر سر این مسأله است.

برخی دیگر از جناحهایی حاکمیت، راه‌حل نگاه به شرق و نزدیک شدن به چین و روسیه را مطرح کردهاندکه قبلاً خامنه‌ای هم گفته بود، سؤال این است که فی‌الواقع این راه‌حل چقدر عملی و مؤثر است؟

اگر این شیوه پاسخ داشت و اگر راهی وجود داشت که روسیه و چین  پس از  چند دهه مراودات سیاسی و اقتصادی با رژیم آمادة هر نوع کمکی به رژیم باشند؛ بدون شک   از همان روز اول، رژیم دنبال آن می‌رفت و مجبور نبود پای مذاکره و نهایتاً برجام برود و عقب نشینی کند. کما این‌که در زمان ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد نیز همین نگاه به شرق وجود داشت اما نتوانست مشکلی آن‌چنانی از حکومت آخوندی حل کند.

در زمینة همین «نگاه به شرق»، سایت«فصلنامه مطالعات بین‌الملل» می‌نویسد: «در چارچوب توجه سیاست خارجی دولت احمدی‌نژاد به گسترش روابط با کشورهای آسیایی در راستای سیاست نگاه به شرق، روابط با جمهوری خلق چین جایگاه ویژه‌یی پیدا کرد؛ اما برخلاف انتظار ایران، این روابط هیچ‌گاه به همکاریهای فراگیر منجر نشد».

بنابراین با خروج آمریکا از برجام و عدم تأیید لغو تحریمها توسط رئیس‌جمهور آمریکا، وضعیت تحریمها تقریباً به‌حالت قبل از برجام برمی‌گردد. در این حالت هیچ شرکت بزرگی (چه در اروپا و چه در روسیه و چین) حاضر نیست به‌خاطر معامله با رژیم تن به تحریمهای سنگین آمریکا بدهد. در نتیجه چین و روسیه نمی‌توانند درد رژیم را درمان کنند. در دنیای اقتصاد که تفاوت آمریکا با بقیه کیفی است، تعادل‌قوا ایجاب می‌کند که همه خودشان را با آمریکا انطباق بدهند. پس این راه‌حلی برای رژیم نیست و همین حرف را برخی رسانه‌های باند روحانی یا کارشناسان رژیم از این باند هم گفتهاند. ضمنا باید مطمئن بود که اگر حتی یک درصد هم‌چنین امکانی وجود داشت، رژیم هرگز درنگ نمی‌کرد و دیگر سراغ اروپا هم نمیرفت تا ناگزیر شود این اندازه التماس کند و منت اروپا را بکشد و برای جذب سرمایه به این در و آن در بزند. صاحبان سرمایه خارجی هم که همواره چشمشان دنبال جاذبه‌های اقتصادی ایران است و در این رابطه گاه در باغ سبزی نشان داده و رفت و آمدهایی می‌کنند، البته اجناسشان را به وفور به ایران می‌فروشند اما حاضر به سرمایه گذاری نیستند چون معتقداند که شرایط ایران ثبات لازم را ندارد به‌علاوه که در شرایط جدید، توان مقابله با تحریمهای آمریکا را هم ندارند. نتیجه این‌که این راه‌حل بی‌جواب است.

رژیم تلاش می‌کند از شکاف بین آمريکا و اروپا استفاده کند. اروپا هم طبعاً باید بین رفتن با رژیم و نادیده گرفتن مناسباتش با آمریکا که به هرحال قطب اقتصادی جهان است، تصمیم بگیرد.آیا صرف می‌کند در شرایط بعد از برحام با رژیم وارد این معامله شود و مناسباتش با آمریکا را تحت‌الشعاع قراردهد؟

واقعیت این است که حتی در شرایط کنونی هم که هنوز برجام برپاست، غیر از توتال که با شرایط ویژه‌یی به کار و سرمایه گذاری با رژیم (البته با قراردادهای آن‌چنانی که برخی دست اندرکاران خود نظام آن را بدتر از قرارداد ترکمانجای نامیده اند) مشغول است، شرکتهای دیگر حاضر به ریسک سرمایه گذاری در ایران نیستند. لذا بعید است اروپا در انتخاب بین این دو تن به چنین ریسکی بدهد. این سراب رژیم است که فکر می‌کند می‌تواند روی این شکاف سوار شود. کما این‌که وزیر خارجه فرانسه که از جانب اروپا  به تهران آمده بود، سفرش با شکست جدی مواجه شد. این وزیر قبل از رفتن به تهران حرفش را خیلی قاطع و روشن گفته بود که فرانسه-اروپا روی خواسته خود که همان خواستة آمریکاست (منظور همین موارد موشکی و دخالتهای منطقه‌ای و حقوق بشر است)، بسیار قاطع است. او نیز گفته بود که ما یک حرف بیشتر نداریم و می‌روم به تهران که همین را به مقامات بگویم. به این ترتیب، چشم دوختن به شکاف آمریکا ـ اروپا نشانة آن است که هیچ راه‌حلی برای رژیم متصور نیست. اروپا گرچه چشمش به تجارت با رژیم و به جیب زدن سودهای کلان است، اما در همان تعادل اقتصادی که اشاره شد، بیشتر خودش را با آمریکا تنظیم می‌کند تا با رژیم، چرا که منافع این تجارت با نقش و اهمیت مراودات مالی و اقتصادی با آمریکا قابل مقایسه نیست. پس استفاده از این شکاف برای رژیم اساساً موضوعیتی ندارد.

آخرین پرسش این‌که ممکن است آخوندها در آخرین روزهای ضرب‌الاجل، با عقب‌نشینی از موشکی و منطقه‌یی، اروپا را پشت خودشان بیاورند و برجام را حفظ کنند، آیا این نمی‌تواند یک راه‌حل باشد؟

خوب روشن است که این مسیر یعنی پذیرش برجام ۲و ۳ (یعنی همان زهر موشکی و منطقه‌یی). اگر برای رژیم ولایت فقیه امکانپذیر بود، خیلی زودتر این کار را کرده بود تا دچار عواقب کنونی نشود. اما خوردن این زهر عواقب خطرناکی برایش دارد که ترس از آن اجازه نداده تاکنون چنین گامی بردارد. اگر بتواند عقب‌نشینی کند اولین پیامش برای مردم و جامعه بین‌المللی این است که رژیم در ضعف مطلق قرار دارد. کما این‌که وقتی سراغ برجام رفت در ضعف کامل بود ولی آن زمان به‌دلیل وجود مماشات، در عقب نشینی و نوشیدن زهر برجام، یک سری امتیازاتی هم توانست به دست بیاورد. اما در تعادل کنونی و در شرایط بین‌المللی موجود که قیام با خواست سرنگونی در جریان است، آن هم قیام توسط طبقه و اقشاری که رژیم به غلط به  طرف حسابهای خارجی  قبولانده بود پایگاه اجتماعی رژیم هستند، اگردر این شرایط رژیم عقب‌نشینی کند و ناگزیر شود با نوشیدن جام زهر برجامهای ۲و ۳، یکی از دو پایة بقایش یعنی صدور تروریزم (همان دخالتهای منطقه‌یی) را کنار بگذارد، البته مردم و مقاومت ایران  استقبال می‌کنند، اما این شروع شرایطی است که نه تنها رژیم را از بن‌بست بیرون نمی‌آورد، بلکه بن‌بست را برایش عمیق‌تر کرده و امکان سرنگونی را به کمک کانونهای شورشی و ارتش آزادی، هرچه بیشتر فراهم خواهد کرد.