۱۳۹۷ فروردین ۱۰, جمعه

انتشار یک نامه محرمانه پس از ۲۹سال؛ چرا؟


روز پنجشنبه(۹فروردین ۹۷) نامه‌ احمد خمینی پسر خمینی به آقای منتظری در اردیبهشت سال ۶۸، توسط «مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی»، عنوانی که تا به‌حال ناشناخته بود، منتشر شد.

این نامه که کلیشه دست‌خطی آن هم عینا منتشر شده، ابتدا ابراز احساسات و گلایه از ناملایمات و معذرت‌خواهی از لحن تند نامه و تکرار مکررات است و سپس به قسمت اصلی می‌رسد که به قرار زیر است:                                                                                                                                                                                                                      سخن روز

«اگر تندی نامه متأثرتان ساخته است خود را جای امام بگذارید و آن‌وقت کمی فکر کنید که خدا را خوش می‌آید تا شما برای دلخوشی چند لیبرال و منافق پیرمردی زنده‌دل و الهی که همه عمرش را صرف اعلاء کلمه الله کرده است، آدمکش و مخصوصاً زنان بچه‌دارکش معرفی کرده باشید و با این حرکت غیراسلامی، انسانی دل دشمنان قسم‌خورده اسلام و نظام و ایران را شاد کرده باشید. کمی فکر کنید که چگونه حضرت امام ماهها و سالها زیر شلاق اتهامات واهی شما و لیبرالها و منافقین تنهای تنها صبر کردند و برای مصلحت نظام و اسلام با قلبی شکسته خون دل خوردند...

حضرت آیت‌الله اگر از منافقین و لیبرالها و طیف مهدی هاشمی جدا نشوید مطمئن باشید تمامی حزب‌اللهی‌ها در آخرت در مقابل پیامبر اکرم جلوی شما را خواهند گرفت».

در وهلهٔ اول به نظر می‌رسد این متن منتشر شده فقط بخشی از یک نامه است و نه همه آن. موضوع  این نامه قتل‌عام زندانیان سیاسی مجاهد در سال ۶۷ است که آقای منتظری در برخورد با هیأت مرگ آن را بزرگترین جنایت جمهوری اسلامی خوانده بود. اما همهٔ نامه منتشر نشده! لابد که در آن مطالبی هست که به صلاح رژیم نیست که منتشر شود. اما در این قسمت که منتشر شده، تلاش زیاد شده که اولاً یک چهرهٔ مظلوم و تنها و تحت‌ستم از خمینی ترسیم شود و رقت قلب و احساس مخاطب را که آن موقع آقای منتظری بوده برانگیزد. ثانیاً این‌طور القا کند که آقای منتظری و موضعگیریهایش تحت‌تأثیر القائات مجاهدین و لیبرالها بوده است. ثالثاً تلاش شده که به هر ترتیب منتظری را از موضعش پایین بیاورند و او را به پس گرفتن حرفهایش در مورد قتل‌عام وادار کنند. چون نامه یک ماه قبل از مرگ خمینی نوشته شده و معلوم بوده که خمینی به‌زودی می‌میرد و حضور منتظری و موضع او بعداً دردسر و مخمصه بزرگی روی دست جانشینان خمینی می‌گذارد. به همین جهت خمینی می‌خواسته به هر ترتیب این مشکل را در زمان حیات خودش حل‌وفصل کند. کما این‌که آن جلادان قتل‌عام که به سراغ منتظری رفته بودند، هم‌چنان که در فایل صوتی منتشر‌شده آقای منتظری کاملاً مشهوداست، تمام تلاششان این است که از ایشان برای ارتکاب جنایتشان مجوز بگیرند و یک جوری او را شریک در قتل‌عام کنند و حداقل برای کشتار عده‌یی که باقی‌ مانده بودند، از ایشان تاییدیه بگیرند تا بعداً دیگر نتواند حرفی بزند. به نظر می‌رسد چون آن ترفند به نتیجه نرسیده، احمد خمینی این ترفند مظلوم‌نمایی را بکار گرفته است. لحن نامه هم هم‌چنان که می‌بینید سراسر عجز و لابه و التماس است. از جمله در همان قسمت اولیه همین بخش منتشر شده آمده:

این نامه به پایان رسید ما هم‌چنان در اول وصف خیانتهای آشکار و پنهان اطرافیان جنابعالی مانده‌ایم. باور بفرمایید که همیشه با فکر و ذکر شما روز و شبم را می‌گذرانم آخر شما امید همه ما بودید بار دیگر از جنابعالی عاجزانه می‌خواهم که با یک حرکت انقلابی...

انتشار این نامه بعد از ۲۹سال نشان می‌دهد که موضوع قتل‌عام که از یک سال و نیم پیش با فراخوان خانم مریم رجوی مطرح شد و رژیم طی این مدت کوشیده بود آن را زیر دشنهٔ اختناق مدفون کند، هم‌چنان در جامعه می‌جوشد و امواج آن به داخل رژیم ریخته و طیف‌هایی را در داخل خود رژیم مسأله‌دار کرده است.

جنبش دادخواهی که با انتشار فایل صوتی آقای منتظری ابعاد اجتماعی گسترده‌تری پیدا کرد، در جریان قیام به‌صورت شعارهای «مرگ بر خامنه‌ای» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و به زیر کشیدن و آتش زدن تصاویر خمینی و خامنه‌ای بارز شد و الآن انتشار این نامه خود گویای این است که زیر پوست جامعه این مسأله به‌شدت و به‌خصوص در بین جوانان و دانشجویان مطرح است و رژیم از این بابت نگران است.

به این ترتیب دلایل انتشار نامه تقریباً مشخص است اما سؤال این است که رژیم با انتشار این نامه، چه مسأله‌یی را می‌خواهد حل کند؟

هم‌چنان که اشاره شد، موج خشم و خروش و انزجار اجتماعی به داخل رژیم ریخته و گزارشهای متعدد گواه این است که  موضوع قتل‌عام و سؤالهای مربوط به آن، در داخل رژیم به بحران تبدیل شده است. آخر موضوع قتل‌عام ۳۰هزار زندانی سیاسی، آن هم پس از افشاگریهایی در این ابعاد، مسأله کوچکی نیست که در ابعاد اجتماعی و از جمله نیروها و بدنهٔ ارگانهای دست‌اندرکار، مسکوت بماند. در سطوح پایین سپاه و بسیج و در حوزه‌های آخوندی این سؤالات مطرح است که چرا چندهزار زندانی را با حکم خمینی قتل‌عام کردید؟ خمینی بر چه اساس و با کدام حجت شرعی حکم قتل این زندانیان را صرفاً به‌خاطر سر موضع بودن صادر کرده است؟ آنها چند نفر بودند؟ اگر این کار حق بوده چرا این مدت آن را مخفی کرده بودید؟

رژیم که نمی‌تواند به این سؤالها جواب بدهد با ترفند مظلوم‌نمایی برای خمینی و برانگیختن رقت قلب و احساس نیروهای رژیم که ممکن است هنوز تعلق خاطری به خمینی داشته باشند، می‌خواهد آنها را تحت تأثیر قرار دهد که اساساً این سؤالات را مطرح نکنند. مخاطب نامه احمد خمینی در ۲۹سال پیش آقای منتظری بوده، اما الآن مخاطب این نامه نیروهای خود رژیم‌اند و می‌خواهد نیروهایی را که هنوز تابوی خمینی برایشان نشکسته با ارائه چهرهٔ مظلوم از خمینی جلب کند و نگهدارد.

چندی پیش پاسدار جعفری سرکردهٔ سپاه اعتراف کرد که وضعیت درونی سپاه پاسداران از دغدغه‌های خامنه‌ای است. آخوند خاتمی و آخوندهای دیگر هم اعتراف کرده‌اند که بخش وسیعی از حوزه در برابر خامنه‌ای ایستاده‌اند و مخالفت می‌کنند، چندی پیش هم آقای شیرازی که از بالاترین سطوح حوزه است خامنه‌ای و ولایت فقیه را با فرعون مقایسه کرد و آن را شرک مجسم و طاغوت دوران خواند. رژیم او را دستگیر کرد ولی به فاصلهٔ چند روز ناچار شد آزاد کند، چون موج اعتراض و تظاهرات هم در قم و هم در نجف و کربلا برخاسته بود.

چند روز پیش هم نواری از پاسدار حسن عباسی در فضای مجازی منتشر شد که با لفاظی و شیادی تلاش می‌کرد چنین القا کند که گویا کسانی که قتل‌عام شدند، همان نیروها و رزمندگان فروغ جاویدان بودند که برای سرنگونی رژیم آمده بودند تا بتواند از آن نتیجه بگیرد که اولاً آن کشتار حق رژیم بوده ثانیاً شمار قتل‌عام‌شدگان ۳۰هزار نفر نبوده و خیلی کمتر بوده است.

اما نکته آخر این‌که آیا این کارها برای رژیم نتیجه‌یی دارد؟

واقعیت این است که در سطح جامعه، نتیجه کاملاً معکوس است. چون جامعهٔ ایران سالهاست و در واقع از ۳۰خرداد سال ۶۰ از خمینی عبور کرده و وجدان عمومی مردم ایران داغ ننگ دجال ضدبشر را تاریخاً بر پیشانی خمینی حک کرده است و این‌گونه مظلوم‌نمایی‌ها بیشتر خشم و انزجار مردم را برمی‌انگیزد و از قضا با مطرح شدن قتل‌عام، یک بار دیگر این داغ فراموشی‌ناپذیر تازه می‌شود.

در سطح نیروهای رژیم هم به نظر نمی‌رسد که این نامه و این ترفند، مسأله‌یی حل کند، چرا که در این رابطه سؤالات جدی وجود دارد و این ترفندها نمی‌تواند این سؤالها را از میان بردارد. از قضا برای نیروهای مسأله‌دار، بیشتر این موضوع مطرح می‌شود که معلوم است رژیم برای این جنایت عظیم تاریخی هیچ جواب و توجیهی ندارد که به این ترفندها متوسل می‌شود.


 قتل‌عام 67