در جریان قیام ایران تعدادی از شعارهای اصلی مردم "سید علی حیا کن مملکت را رها کن، آخوندها حیا کنید مملکت را رها کنید، توپ تانک فشفشه آخوند باید کشته شه"، "مرگ خامنهای و مرگ بر روحانی" بود.
سردادن این شعارها توسط مردم در جریان قیام، بیانگر این است که ولایت فقیه و روحانیت حکومتی بیش از پیش در کانون نفرت عمومی مردم قرار گرفت.
شعارهای مردم در این زمینه بوضوح مبین این واقعیت است که آنها خواهان سرنگونی تمامیت رژیم آخوندی، نهادهای آن و از جمله نهادهای آخوندی هستند.
درچنین شرایطی که مردم قیامکننده شعار مرگ بر حکومت آخوندی مرگ بر آخوندها و... میدهند، عدهیی از آخوندها و مهرههای بیعمامه رژیم را وحشت برداشته است که چرا چنین شده و علت چیست؟و به قول معروف به چرایی و واکاوی موضوع پرداختهاند.
بهعنوان نمونه آخوند جزایی دادستان ویژه روحانیت حوزه قضایی قم اذعان میکند: "روحانیت در معرض تهدید و یکی از تهدیدها علیه جایگاه مرجعیت شیعه است"!
این آخوند جنایتکار همچنین میگوید به حوزههای آخوندی حمله میکنند "تا به جایگاه ولایت فقیه برسند و آن را تخریب کنند،ولایت فقیه را نامشروع میدانند" (سایت حوزه نیوز8بهمن 96)
سید علی خمینی نوه خمینی دجال نیز به تلاشهایی اشاره میکند که در این تلاشها "عده بسیار تلاش میکنند تا ولایت فقیه را تخریب کنند. این افراد بسیار تلاش میکنند تا شخص ولیفقیه حضرت آیتالله خامنهای را تخریب کنند" (سایت جماران 12بهمن 96)
کریمی قدوسی نماینده مجلس ارتجاع از باند خامنهای نیز نفرت مردم از آخوندها و ولایت فقیه را" شبهاتی که گریبان بسیاری از مردم جامعه را در رابطه با ولایت فقیه گرفته" می داند.
این مهره از نفرت و خشم مردم نسبت به حاکمیت ولایت فقیه و بهخصوص ولایت منحوس علی خامنهای با عنوان "تلاش دشمنان" نام میبرد که این دشمنان (مردم):"تمام تلاش خود را برای مقابله با این نظام و ولایت فقیه بکار گرفته است".(سایت جماران 12بهمن 96)
آخوند کعبی از آخوندهای حوزه قم نیز به تلاش برخی جریانهای که سعی میکنند چهرهای مذهبی و معنوی از خود نشان دهند و گستاخانه با هجمه به ولایت فقیه تقدس زدایی کنند اشاره میکند و میگوید: "این که میبینیم هجمه بیامانی علیه ولایت فقیه میشود به نظر میآید توهینهای پیدرپی به مقام امام، شهدا، دفاع مقدس، ارزشها و ولایت فقیه یک برنامه حساب شده است"(خبرگزاری رسا 3بهمن 96)
زیبا کلام از باند روحانی نیز به پاسخگو نبودن حکومت ولایت فقیه چنین اذعان میکند: "متأسفانه در جمهوری اسلامی ایران قدرت وجود دارد اختیارات وجود دارد ولی شوربختانه پاسخگویی وجود ندارد. من معتقدم مادر همه مشکلات و مسائل از اقتصادی گرفته تا سیاسی گرفته تا اجتماعی گرفته مادر همه این مشکلات و مسائل بر میگردد به اینکه پاسخگویی وجود ندارد".
اظهارات فوق از دوجهت قابل تأمل است یکی اینکه خروش مردم در قیام ایران و نفرت مردم از حاکمیت منحوس ولایت فقیه، اوضاع را به جایی رسانده است که این چنین تلاطمی درباره سرنوشت حاکمیت و بهخصوص سرنوشت شخص علی خامنهای بهعنوان ولیفقیه ارتجاع در درون مهرههای باندش بیفتد.
مورد دیگر اینکه همین خروش و نفرت مردم در قیام ایران است که باعث شده تضادهای درونی رژیم بهخصوص در حوزههای آخوندی بیشتر بارز شود. لذا وجه دیگری از اظهاراتی که از مهرهها و آخوندهای وابسته به خامنهای نقل شد، در رابطه با فعالتر شدن تضادهای درونی نظام و بهویژه در حوزههای آخوندی پس از قیام ایران است.
بنابراین نه تنها قیام ایران کلیت حکومت آخوندی را هدف قرارداده و خواهان سرنگونی آن است، بلکه همزمان با پیش بردن این هدف، تضادهای درونی حاکمیت و بهویژه حوزههای آخوندی با خامنهای را نیز بیش از پیش تشدید کرده است.
پس از قیام کمیت ولایت خامنهای آنچنان لنگ است که اکثر جریانهای آخوندی نه تنها ولایت خامنهای را رد میکنند، بلکه نظریه منحوس ولایت مطلقه فقیه را نیز رد میکنند.
بنابراین حوزههای آخوندی که قاعده آن محسوب میشوند نیز علیه ولایت سفیانی خامنهای قد علم کردهاند و بخشی از سوز و گدازهایی که به آنها اشاره شد ناظر بر این واقعیت است.
اما وجه اصلی این آه و فغانها و گدازهای این چنینی در ارتباط با نگرانی آنها از سرنوشت کلیت رژیم و از جمله سرنوشت همه آخوندها در جریان قیام است.
بهخصوص که در همین چند روز اخیر هم شاهد بودیم که چند آخوند نیز توسط جوانان قیام آفرین گوشمالی شدند، و ماشینهایشان نیز به آتش کشیده شد. چنین سرنوشت شومی است که نگرانی آنها را مضاعف کرده است.
طبعا این سوزوگدازها از نتایج سحر قیام ایران است. مصیبت بزرگ آن روزی است که صبح پیروز دولت انقلاب برسد، یعنی فصل جارو کردن این نظام با خار و خاشاکهایش برسد.