سالها فقط مقاومت ایران بود که رژیم را بهحق به دلایل مشخص در مرحله سرنگونی ارزیابی میکرد. بگذریم که طی این سالیان امدادهای غیبی جنگ کویت، اشغال عراق و جنگ افغانستان و... مانع سرنگونیاش شد اما الآن دیگر کار به جایی رسیده است که نه مقاومت ایران و مجاهدین و... بلکه سیگنالهای سرنگونی از درون بیت و محارم ولیفقیه امثال جنتی و احمد خاتمی و روحانی و... داده میشود و بهعبارتی موضوع سرنگونی را خودشان روی میز آوردهاند. دوستان حتماً در جریان نمونههای آن هستند، از اینرو فقط چند مورد آن را فقط اسم میبریم:
صحبتهای جنتی در جلسه خبرگان 16بهمن که ازجمله گفت: «مسأله براندازی را باید جدی گرفت... البته من نگران سال آیندهام که چه اتفاقاتی رخ خواهد داد...» روزنامه وطن امروز دوشنبه 16بهمن
صحبتهای روحانی سر قبر دجال و هشدار او به خامنهای که حرف مردم را بشنو و زودتر کاری بکن وگرنه سرنوشت شاه یعنی سرنگونی- در انتظارمان است را هم که همه بهخاطر داریم.
محسن رضایی: «اداره جناحی کشور پایان پیدا کرده، دیگر با بحث اصولگرایی اصلاح طلبی مشکلات کشور بهطور ریشهیی قابل حل نیست. این بازی پایان یافته» مصاحبه با تلویزیون رژیم 18/11/96
با نگاهی به انبوه اظهارات سران رژیم، و همچنین با مراجعه به روزنامهها و سایتها و شبکههای تلویزیون رژیم این بهم ریختگی و وحشت ناشی از قیام بهراحتی قابل لمس است. مثلاًًًً تحلیلهایی که در مورد علت قیام یا چارهجوییها که برای نجات رژیم از مهلکه قیام میکنند مملو از روحیه باختگی و یا دستپاچگی است بهنحوی که واقعاً تحلیلها بیشتر حالت هذیانگویی به خود گرفته است. اینها همان سیگنالهای سرنگونی است.
بنابراین با توجه به همین نمونهها نتیجهیی را که در پایان این گفتار میخواهیم بگیریم میتوانیم همین اول بگیریم، و آن نتیجه این است که بقول آخوند جنتی « مسأله براندازی را باید جدی گرفت»
لازم به یادآوری است که این سران رژیم حاضرند جانشان بالا بیاید و این حرف را نزنند ولی بهاجبار میگویند که داریم سرنگون میشویم، چون خطر خیلی جدیست و نمیتوانند به روی خودشان نیاورند.
صد البته که همواره خطر را آنکس زودتر از سایرین احساس میکند که خطر متوجه اوست، از اینرو جنتی و خامنهای و روحانی و...بهتر و زودتر و واقعیتر از من و شما خطر را احساس میکنند. این یک قانون است. در مثل برای تفهیم تفاهم مثل خطر زلزله که حیوانات و پرندگان زودتر از انسان متوجه میشوند. احساس خطر و وحشت زمانی به اوج رسیده و رعشه به ولیفقیه و بقیه میاندازد که میبینند با این همه بگیر و ببند و کشتار برخلاف سال 88، قیام متوقف نشده و ادامه دارد.
چه عاملی رژیم را به نقطه سرنگونی رساند؟
اکنون ما یعنی مردم ایران باید به این سؤال پاسخ بدهیم که در این شرایط یعنی در مرحله سرنگونی وظایفمان چیست؟ ولی قبل از پاسخگویی و عمل به آن باید به این واقعیت اذعان و باور داشته باشیم که این ما بودیم که رژیم را به این نقطه، یعنی به مرحله سرنگونی رساندیم. چگونه؟ خودش بحث مفصلی میخواهد ولی فهرستوار حاصل مقاومت و فداکاریهایی است مانند:
سالیان مبارزه با رژیم بهصورت یگانها و گردانهای ارتش آزادیبخش و ناچار کردن خمینی برای خوردن زهر آتشبس جنگ ضدمیهنی
اعتصاب و تظاهرات و تجمعات در سرما و گرما و کتک خوردنها و دستگیریها و توهین شنیدنها.
تظاهرات و قیامهای قهرمانانه مردم ایران در قزوین و مشهد و... در دهه هفتاد، قیام سال78، سال88،
مقاومت و جانفشانی زندانیان سیاسی که به ما در بیرون زندان انگیزه و شجاعت ایستادگی میداد.
120هزار شهدای والامقامی که از سال 60برای دفاع از آزادی و زندگی شرافتمندانه و رفاه مردم ایران بیدریغ از نوجوانان گرفته تا زنان و مردان متأهل در زیر شکنجهها تکه و پاره شدند و جانشان را در طبق اخلاص گذاشته تیرباران و یا بدار کشیده شدند.
...
بله باور به اینکه این مردم ایران بودند که این قهرمانیها را آفریده و رژیم را به این روز نشاندند که خود آخوندها به مرحله سرنگونی اقرار کنند، این باعث میشود که ما به قدرت خودمان یعنی قدرت مردم باور و ایمان بیاوریم و همچنین باور و ایمان بیاوریم که بعد از این هم میتوانیم با همت خودمان این رژیم را به زبالهدان تاریخ انداخته و به دموکراسی و آزادی و زندگی شرافتمندانه مطابق با شأن انسانیمان برسیم.
بهنظر شما این توحش در زندانها و لت و پار کردن بچههای ما در زیر شکنجه ناشی از قدرت رژیم است، مطلقاً اینطور نیست، دقیقاً ناشی از عدم تعادل و وحشت و هراسی است که قیام دیماه در دل بالا تا پایین نظام انداخت، بله از آن شکنجهگر گرفته تا مقام معظم و تا نماینده جنایتکار مجلس، همه مرگ و نابودی خودشان را بهدست مردم به عینه لمس کردند، به این دلیل است که شکنجهگر در شکنجه مرزی را بهرسمیت نمیشناسد.
پاسخ ما به این مرحله از قیام:
اگر مرحله سرنگونی واقعی است و به واقع با تمام وجود به آن ایمان و باور داریم و اگر این ما بودیم که رژیم را به این نقطه رساندیم، پس باید این فرصت را غنیمت شمرده و قدر آن را بدانیم و با استمرار قیام و سایر اشکال مبارزاتی نگذاریم رژیم به تعادل قبل از قیام برگردد. چون رژیم تحت تأثیر قیام دیماه تعادلش بهم ریخته و هنوز نتوانسته خودش را جمعوجور کند. به همین منظور میتوانیم اقدامات زیر را در دستور کارمان قرار دهیم.
استمرار قیام و تظاهرات متناسب با شرایط منطقهیی که در آن هستیم.
با تشکیل کانونهای شورشی باید به فعالیتهایمان خصلت سازماندهانه داده و بلحاظ کمی نیز با رعایت نکات امنیتی نیروهای هر چه بیشتری را جذب کنیم.
همچنین باگسترش شعارنویسی و نصب تراکت و... سایرین نیز تشویق به اینگونه فعالیتها میشوند.
فراگیری شیوههای مقابله با ترفندهای نیروهای سرکوبگر در تظاهرات و نحوه مقابله با آنها.
م.ایمان
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند
صحبتهای جنتی در جلسه خبرگان 16بهمن که ازجمله گفت: «مسأله براندازی را باید جدی گرفت... البته من نگران سال آیندهام که چه اتفاقاتی رخ خواهد داد...» روزنامه وطن امروز دوشنبه 16بهمن
صحبتهای روحانی سر قبر دجال و هشدار او به خامنهای که حرف مردم را بشنو و زودتر کاری بکن وگرنه سرنوشت شاه یعنی سرنگونی- در انتظارمان است را هم که همه بهخاطر داریم.
محسن رضایی: «اداره جناحی کشور پایان پیدا کرده، دیگر با بحث اصولگرایی اصلاح طلبی مشکلات کشور بهطور ریشهیی قابل حل نیست. این بازی پایان یافته» مصاحبه با تلویزیون رژیم 18/11/96
با نگاهی به انبوه اظهارات سران رژیم، و همچنین با مراجعه به روزنامهها و سایتها و شبکههای تلویزیون رژیم این بهم ریختگی و وحشت ناشی از قیام بهراحتی قابل لمس است. مثلاًًًً تحلیلهایی که در مورد علت قیام یا چارهجوییها که برای نجات رژیم از مهلکه قیام میکنند مملو از روحیه باختگی و یا دستپاچگی است بهنحوی که واقعاً تحلیلها بیشتر حالت هذیانگویی به خود گرفته است. اینها همان سیگنالهای سرنگونی است.
بنابراین با توجه به همین نمونهها نتیجهیی را که در پایان این گفتار میخواهیم بگیریم میتوانیم همین اول بگیریم، و آن نتیجه این است که بقول آخوند جنتی « مسأله براندازی را باید جدی گرفت»
لازم به یادآوری است که این سران رژیم حاضرند جانشان بالا بیاید و این حرف را نزنند ولی بهاجبار میگویند که داریم سرنگون میشویم، چون خطر خیلی جدیست و نمیتوانند به روی خودشان نیاورند.
صد البته که همواره خطر را آنکس زودتر از سایرین احساس میکند که خطر متوجه اوست، از اینرو جنتی و خامنهای و روحانی و...بهتر و زودتر و واقعیتر از من و شما خطر را احساس میکنند. این یک قانون است. در مثل برای تفهیم تفاهم مثل خطر زلزله که حیوانات و پرندگان زودتر از انسان متوجه میشوند. احساس خطر و وحشت زمانی به اوج رسیده و رعشه به ولیفقیه و بقیه میاندازد که میبینند با این همه بگیر و ببند و کشتار برخلاف سال 88، قیام متوقف نشده و ادامه دارد.
چه عاملی رژیم را به نقطه سرنگونی رساند؟
اکنون ما یعنی مردم ایران باید به این سؤال پاسخ بدهیم که در این شرایط یعنی در مرحله سرنگونی وظایفمان چیست؟ ولی قبل از پاسخگویی و عمل به آن باید به این واقعیت اذعان و باور داشته باشیم که این ما بودیم که رژیم را به این نقطه، یعنی به مرحله سرنگونی رساندیم. چگونه؟ خودش بحث مفصلی میخواهد ولی فهرستوار حاصل مقاومت و فداکاریهایی است مانند:
سالیان مبارزه با رژیم بهصورت یگانها و گردانهای ارتش آزادیبخش و ناچار کردن خمینی برای خوردن زهر آتشبس جنگ ضدمیهنی
اعتصاب و تظاهرات و تجمعات در سرما و گرما و کتک خوردنها و دستگیریها و توهین شنیدنها.
تظاهرات و قیامهای قهرمانانه مردم ایران در قزوین و مشهد و... در دهه هفتاد، قیام سال78، سال88،
مقاومت و جانفشانی زندانیان سیاسی که به ما در بیرون زندان انگیزه و شجاعت ایستادگی میداد.
120هزار شهدای والامقامی که از سال 60برای دفاع از آزادی و زندگی شرافتمندانه و رفاه مردم ایران بیدریغ از نوجوانان گرفته تا زنان و مردان متأهل در زیر شکنجهها تکه و پاره شدند و جانشان را در طبق اخلاص گذاشته تیرباران و یا بدار کشیده شدند.
...
بله باور به اینکه این مردم ایران بودند که این قهرمانیها را آفریده و رژیم را به این روز نشاندند که خود آخوندها به مرحله سرنگونی اقرار کنند، این باعث میشود که ما به قدرت خودمان یعنی قدرت مردم باور و ایمان بیاوریم و همچنین باور و ایمان بیاوریم که بعد از این هم میتوانیم با همت خودمان این رژیم را به زبالهدان تاریخ انداخته و به دموکراسی و آزادی و زندگی شرافتمندانه مطابق با شأن انسانیمان برسیم.
بهنظر شما این توحش در زندانها و لت و پار کردن بچههای ما در زیر شکنجه ناشی از قدرت رژیم است، مطلقاً اینطور نیست، دقیقاً ناشی از عدم تعادل و وحشت و هراسی است که قیام دیماه در دل بالا تا پایین نظام انداخت، بله از آن شکنجهگر گرفته تا مقام معظم و تا نماینده جنایتکار مجلس، همه مرگ و نابودی خودشان را بهدست مردم به عینه لمس کردند، به این دلیل است که شکنجهگر در شکنجه مرزی را بهرسمیت نمیشناسد.
پاسخ ما به این مرحله از قیام:
اگر مرحله سرنگونی واقعی است و به واقع با تمام وجود به آن ایمان و باور داریم و اگر این ما بودیم که رژیم را به این نقطه رساندیم، پس باید این فرصت را غنیمت شمرده و قدر آن را بدانیم و با استمرار قیام و سایر اشکال مبارزاتی نگذاریم رژیم به تعادل قبل از قیام برگردد. چون رژیم تحت تأثیر قیام دیماه تعادلش بهم ریخته و هنوز نتوانسته خودش را جمعوجور کند. به همین منظور میتوانیم اقدامات زیر را در دستور کارمان قرار دهیم.
استمرار قیام و تظاهرات متناسب با شرایط منطقهیی که در آن هستیم.
با تشکیل کانونهای شورشی باید به فعالیتهایمان خصلت سازماندهانه داده و بلحاظ کمی نیز با رعایت نکات امنیتی نیروهای هر چه بیشتری را جذب کنیم.
همچنین باگسترش شعارنویسی و نصب تراکت و... سایرین نیز تشویق به اینگونه فعالیتها میشوند.
فراگیری شیوههای مقابله با ترفندهای نیروهای سرکوبگر در تظاهرات و نحوه مقابله با آنها.
م.ایمان
مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمیکند