ضدیت کور با عقاید شخصی و جمعی، رویکردی همسنخ اندیشه ولایتفقیه در اجبارسازی دین و نگاه تکفیری است. پژواک اجتماعی چنین عملکردهایی پساز چهاردهه مرتد نامیدن، منافق خواندن، حجاب اجباری، اسیدپاشی و نعرههای «حزب فقط حزبالله»، البته درقیام اخیر بهخوبی پاسخ خود را از جامعه ایران دریافت کرده است که جایی برای دفاع آشکار از آن دیگر باقی نمیگذارد.
چنین رویکرد ارتجاعی همواره حربه ارتجاع حاکم برای دورویی و مخدوش سازی انتخاب حقیقی سیاسی آن بین جبهه دوستان و دشمنان مردمایران بوده است. آخوندها در زندانهای سیاسی شاه با پوشش و بهانه «اختلاف عقیدتی» خط «نزدیکی با ساواک» را در پیش گرفته بودند که سرانجام با «سپاس گویی» در تلویزیون شاه، ماهیت واقعی آن برملا شد. متقابلاً مجاهدین در آن زمان با اصل گرفتن «انتخاب سیاسی خود» که «سرنگونی دیکتاتوری وابسته» بود، قبل از هر چیز روی «وحدت نیروهای مبارز» انگشت گذاشتند، امری که به گواهی زندانیانسیاسی زمان شاه، برای نخستین بار کیفیت مبارزاتی نوینی را در زندانهای شاه خلق کرد. بعداز سرنگونی شاه هم خمینی از نخستین روزهای ورود به حاکمیت، شاخص خود را «مبارزه علیه جریانات غیرمذهبی» که آنها را تهدید حکومتش میپنداشت، قرار داد و از همه جریانات خواست برای اثبات وفاداری خود بهنظام جدید، وارد چنین کینهورزی با جریانات غیرمذهبی شوند، مجاهدین با رد کردن آن، متقابلاً روی «آزادیهای اجتماعی در نظام جدید» بهمثابه کانون وحدت نیروها انگشت گذاشتند (کیهان ۸اردیبهشت۵۸) گذر زمان البته بهخوبی نشان داد آنچه پایدار بود هم جبههگیهای سیاسی بود و نه عقیدتی، کما اینکه با سرعتی شگفتانگیز مجاهدین مذهبی مبارز، توسط خمینی دشمن شماره یک تلقی و متقابلاً جریانات غیرمذهبی مانند حزب توده و اکثریت متحدان بالفعل او قرارگرفتند.
در مقابله با قیام مردمایران هم وزارت اطلاعات آخوندی با استفاده از همین ترفند کهنه، طرحهای جنگروانی خود را سازمان میدهد. ایجاد هیستری ضدقومیتی، ضدنژادی و ضدمذهبی و عمده کردن تضادهای انحرافی بهجای مرزبندیهای تیز سیاسی با برداشتهای مبتذل و سطحی از شعارهای «میهنپرستانه» و «جدائی دین از دولت»، یکی از این طرحهاست که تلاش میشود با دامن زدن به چنین تفرقهای در صفوف مردم، سود نقد آنرا به جیب بقای آخوندهای حاکم بریزد.
سمتوسو دادن تنفر مردم از جنایات آخوندهای تبهکار بهجانب تنفر از دین و انجام قیاسهای ارسطویی برسر اینهمانی ماهیتهای متفاوت، جهت بهرهگیریهای خائنانه ضدانقلابی، هدف مشخص چنین جنگروانی وزارت اطلاعات است، رویکرد دجالانهای که اصابت همزمان دو هدف را مدنظر دارد؛ برداشتن تمرکز از روی آخوندهای حاکم بهمثابه دشمن اصلی مردمایران و متوجه ساختن این تمرکز روی فداکارترین فرزندان ایران که در میدان مجاهدت و تلاش برای آزادی ایران از بذل هیچ فدایی دریغ نکردهاند.
بههمینمنظور طبق روش فریبکارانه خمینی، نخست جنگهای انحرافی عقیدتی دامن زده میشود، هدفهای مجعول ایجاد و بر پایه آن اختلافات فکری [چه مذهبی و چه ضدمذهبی، قومی و نژادی] آتش تفرقهافکنی را برمیافروزد تا توجهات را متوجه جهت دیگری کند و در سایه هیستری کور و بیمنطق آن، دشمن اصلی از آماج کینه مردم خارج میشود.
به این ترتیب برجستهکردن تضادهای ایدئولوژیک برای تحتالشعاع قراردادن جنبه سیاسی جنایات رژیم آخوندی، یک دام وزارت آدمکشی اطلاعات آخوندی جهت «نجات رژیم» و «تخطئه و تخریب آلترناتیو این رژیم» در شرایط بحرانی آن است؛ مجاهدین با الهام از روح انقلابی ایدئولوژی خود، رودرروی مذهب طبقاتی و ارتجاعی آخوندها، همواره دوری و نزدیکی عملی نیروها بهخودشان را با معیارهای سیاسی و سپس با معیارهای اقتصادی- اجتماعی و آنگاه با عقاید خاص فلسفی آنها سنجیدهاند و میسنجند.
اینجاست که با نگاه محتوایی به منافع رژیم آخوندی و ترفندهای دستگاه امنیتی آن، بهخوبی میتوان همسویی و دوستی افراد را با مردم و دشمنان آن بهخوبی دریافت.
ضدیتهای کور و هیستریک مذهب ستیزانه و هرگونه تضعیف آلترناتیو انقلابی این رژیم، همدستی بالفعل با نظام آخوندی و دستگاه سرکوب و کشتار آن است و «انتخاب سیاسی خائنانه» هر مدعی را با هر جلوه فریبندهای که ظاهر شدهباشد برملا خواهد ساخت