هنوز از ورود مبارزات سرنگونیخواه به دوران جدید زمان زیادی نگذشته، اما از فعل و انفعالات درونی رژیم میتوان دریافت که پیام کانونهای شورشی مردم نقطه پایان را در مقابل “سلسله خمینی” قرار داده و راه گریزی را برای آنها باقی نگذاشته است.
نقطهِ پایان حکومت جباری که با انحصار قدرت و با ساختار سیاسی ایدئولوژیکی قرون وسطائی خمینی که تبعیضات مذهبی و جنسی را در همه شئون به جامعه اعمال کرد، آزادی فردی و اجتماعی را از شهروندان سلب نمود و با نگاهی ارتجاعی شهروندان را درجهبندی کرد و وحدت ملی که شالوده یکپارچگی ملت و تکمیل فرایند جامعه ای مدرن است را خدشهدار، به شدت در هم شکست و بنیادهای یکپارچگی سرزمینی چندهزارساله ایران را نیز متزلزل کرد.
نقطه پایان حکومتی که دست اندرکاران آن، به همراه شرکای داخلی و خارجی، علاوه بر قربانی کردن میلیونها نفر انسان در تنور جنگهای ویرانگر منطقهای زخمهای التیام ناپذیری بر پیکر مناسبات تاریخی ایران و کشورهای همسایه نشاندند. هزاران زندانی سیاسی قتل عام کردند و فاصله طبقاتی و گسترش بی سابقه فقر را به ارمغان آورند و سرمایه ایرانزمین را به هدف ادامه حیات نگین خود یا به حراج گذاشتند و یا به تاراج بردند.
اینجانب پیش از این در مقالهای تحت عنوان ”تضادهای آنتاگونیستی، ندای فروپاشی نظام ولی فقیه” با استناد به اوجگیری، شدّت و حدّت اختلافها درون رژیم و عدم امکان و توانائی آن برای حل آن نتیجه گیری کرده بودم که رژیم آخوندی حاکم در مسیری کاملاً آنتاگونیستی (سازش ناپذیر) قرار گرفته است و به مرز انفجار رسیده است و شرایطی را به انها تحمیل خواهد کرد که پاسخ دادن به آنها مستلزم تغییرات اساسی و بنیادی در شیوه اداری مملکت خواهد شد.
از این میان به گفته های علی اکبر هاشمی رفسنجانی که گفته بود: “اگر خواستههای حداقلی مردم تأمین نشود، امنیت کشور (رژیم) به هم می ریزد و “دشمنانی” که در آن طرف مرزهای کشور موضع گرفتهاند فعال میشوند”، استناد کرده بودم.
امروز نیز آخوند شیاد روحانی، البته با تآخیر، راه حل را همین تأمین حداقل میداند، غافل از اینکه شرایط امروز همان شرایط دیروز نیست و هم در صحنه داخلی و هم در صحنه بین المللی در تغییرات اساسی شده و بسیار متفاوت تر از آن زمان است.
با این وجود شیاد کلید دار که کلیدش را گم کرده است برای نجات این رژیم پا بگور به هر دروغی، آنهم به ذلیلانه ترین شکل آن به فکر چاره جوئی افتاه است.
وی اکنون در ادامه شیادی هایش در همایش سرد و کور حکومتی ۲۲ بهمن رفراندوم را راه پایان اختلاف میداند و همه را، البته “همه آنهائی را که قانون اساسی را قبول دارند ” به قطار “ موفقیت انقلاب” دعوت میکند غافل از اینکه اکنون کنترل قطار “انقلاب ” از دست آنها خارج شده است.
وی با شیادی و ملتمسانه به نیروهای درون نظام میگوید: “برای حفظ انقلاب راهی جز مشارکت مردم نداریم، برخی را از قطار انقلاب پیاده کردیم که میتوانستیم پیاده نکنیم- ۴۰ سال بس است کینهها را رها کنید.”
اما پاسخ مردم ایران روشن است. دیگر کسی حتی به اداعای شیادان رنگارنک “اصلاحطلبان ” وقعی نمیگذارند تا جائی که حتی خودی ها هم با فریاد دروغه، دروغه به وی واکنش نشان دادند.
پوچ بودن و دروغ بدن این ادعای مضحک روحانی آنچنان عیان است که حتی مدعوین به قطارسواری همزمان که وی را مورد تمسخر قرار میدهند از وحشت خویش از فروپاشی و سرنگونی پرده برمیدارد.
در میان این واکنش به نوشته جهان صنعت، با عنوان سخنرانی یک اپوزیسیون در ۲۲ بهمن! اکتفا میکنیم که سخنان روحانی را در باب رفراندم به تمسخر گرفته و مینویسد:
… بعد ایشون دراومده گفته: قانون اساسی اجازه بنبست نمیدهد. هر جا بنبست شد صندوق بیاورید رفراندوم کنیم.
حسنآقا اینایی که شما داری میگی مخاطبش خودتی! چرا داری به ما میگی؟ مگه ما باید صندوق بیاریم؟ مگه صندوقها دست ماست؟ مگه ما باید رفراندوم برگزار کنیم؟ یه جوری حرف میزنی انگار ما ملت توی این ۴۰ سال باید زندانیان سیاسی رو آزاد میکردیم، تورم رو کاهش میدادیم، اقتصاد رو بالنده میکردیم، آزادیهای اجتماعی به خودمون میدادیم، زنها رو میبردیم توی استادیوم رفراندوم برگزار میکردیم ولی نکردیم! الان ما بدهکار هم شدیم؟ ببخشید که ما رفراندوم برگزار نکردیم. من عذرخواهی میکنم آقای رییسجمهور. ببخشید که ما با برگزار نکردن رفراندوم تو این ۴۰ سال سرنوشت شما و فرزندانتون رو در هالهای از ابهام قرار دادیم. من خودم الان میرم ۸۰ هزارتا صندوق رای درست میکنم پخش میکنم، خودمم رایها رو میشمارم نتایجشو اعلام میکنم!
و در باب وحشت رژیم از سرنگونی به نوشته روزنامه ایران، ارگان دولت روحانی، بسنده میکنیم:
“بعد از اعتراضات اخیر که در ۸۰ شهر اتفاق افتاد و ملاحظه نتایج نظرسنجیهایی که پس از آن صورت گرفت، یک توجهی در همه مسئولان پیدا شده است که باید نظرات مردم را شنید و به اعتراضات آنها توجه کرد. اینکه مردم کجا هستند و چگونه باید نظراتشان را شنید. کدام نظر، نظر مردم است و کدام، نظر مردم محسوب نمیشود، مورد بحث در محافل و تریبونها بوده است. از ابتدای انقلاب همیشه مسئولان در ردههای مختلف سعی کردهاند نظر خودشان را مطابق نظر مردم بدانند، ولی جالبتر اینکه تریبونهای رسمی بیشتر دست کسانی بوده است که به مردم پاسخگو نبودهاند.”
امروز باید، نه تنها به روحانی، بلکه به شیفتگان رفراندوم حکومتی نیزخاطر نشان کنیم که: ”اصلاح طلب، اصولگرا؛ دیگه تمامه ماجرا ”.
پیام این شعار که بازتاب “خواست عموم مردم ایران یعنی سرنگونی تمام و کمال حکومت فاسد و جنایت پیشه آخوندهاست و از زبان کانونهای شورشی شنیده میشود از سوی حاکمان” نیز به خوبی دریافته است.
آنها این پیام را به خوبی دریافته اند که قطار روحانی و همپالگی آنها از رده خارج شده است و حکم انقلاب نوین را خروش مردم به جان آمده ایران در ۱۵۰ شهر ایران صادر کرده است.
دیگر تهدید به ایجاد “جنگ داخلی”، “خطر تجزیه” و یا تهدید “سود بردن جناح سختسر” که تا کنون دستآویز سوداگران سرمایه شده بود و از سوی جبهه مماشات و مزدوران و کارچاقکن های داخله و خارجه نشین رژیم عنوان میشد، به گورستان سپرده شده است و همه نقشه های استعماری و استکباری را به هم زده است.
امروز هدایت قطار سرنگونی رژیم و انقلاب دموکراتیک نوین ایران در دست مقاومت ایران است و کانونهای شورشی برای سوخت رسانی به آن به سرعت در حال گسترش است.