۱۳۹۶ بهمن ۲۰, جمعه

جنتی نیز صدای انقلاب را شنید!


من نگران چند سال آینده هستم که چه اتفاقی خواهد افتاد.

امروز در بین دشمنان موضوع براندازی نظام مطرح است.

باید توطئه‌ها را خنثی کرد و مساله ‌براندازی را جدی گرفت.

وضعیت معیشتی مردم بسیار بد است البته من وارد این حوزه نمی‌شوم چون کاری از دستم برنمی‌آید اما زمانی که غذا می‌خورم ناراحتم که چرا ما دستمان به دهانمان می‌رسد ولی برخی دیگر از مردم این امکان را ندارند.

وقتی فاصله طبقاتی زیاد باشد، همین فقرا در خیابان راه می‌افتند و سروصدا می‌کنند و نمی‌توانند زندگی را تحمل کنند. ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که صدای کسی درنیاید. باید صدای آن‌ها هم بلند باشد؛ اما طبق موازین قانونی باید اعتراض کنند

از ویژگیهای وضعیت انفجاری در جامعه و شرایط مستعد برای انقلاب، آمادگی مردم برای هرگونه فداکاری و مایه‌گذاری و در نقطة مقابل پرت و پلاگویی و فریبکاری حاکمان و بروز تضادهایی درونی آنهاست. دیگر علامت نزدیک شدن پایان عمر یک نظام ضدمردمی این است که حاکمان هنگامی صدای انقلاب را می‌شنوند که دیگر کار از کار گذشته است. شاه 14 آبان 1357 در وضعیتی «این صدا» را شنید که دیگر استخوان ستون فقرات نظامش در زیر پای مردم خشمگین خرد شده بود و او دیگر نمی‌توانست آب رفته را به جوی بازگرداند. جالب است که در این مواقع دیکتاتورها خود را دلسوز مردم، آزادی و خواست‌های بحق آنان نشان می‌دهند. می‌کوشند پیشاپیش خود را در صف انقلاب جا بزنند. مسألة آنها «ایران»، «اسلام» و «میهن» می‌شود.

شاه در آن پیام خود که  به من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم معروف شد گفت:

«ملت عزیز ایران! در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد می شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خواستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تایید من بعنوان پادشاه ایران و بعنوان یک فرد ایرانی نباشد»

حال پس از حسن روحانی، آخوند جنتی،‌ رئیس مجلس خبرگان رژیم با گذاشتن پای در جای پای خامنه‌ای و شاه می‌گوید:

« وقتی فاصله طبقاتی زیاد باشد، همین فقرا در خیابان راه می‌افتند و سروصدا می‌کنند و نمی‌توانند زندگی را تحمل کنند. ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که صدای کسی درنیاید. باید صدای آن‌ها هم بلند باشد؛ اما طبق موازین قانونی باید اعتراض کنند».

قیام مردم اساسا بر علیه همین «موازین قانونی!» و قانونی اساسی تحمیل شده به ملتی است که در آن ولایت فقیه را در جایگاه سلطنت مطلقه و خدایگانی می‌نشاند. قانونی که در آن یک اقلیت 4 درصدی تمام ثروت‌های یک مملکت را ملک طلق خود دانسته و شیرة مردم را می‌مکند. قانونی که در آن ملت در حکم صغار هستند و یک قیم (ولی فقیه) نیاز دارند. اینها همه در صورتی است که به این قانون دستپخت خودشان وفادار باشند. کارنامة سیاه آنها نشان داده که قانون مورد نظر خودشان هم  در برابر ارادة شاه سلطان ولایتی مانند خامنه‌ای ورق پاره‌یی بیش نیست و او هر گاه بخواهد می‌تواند فراتر از قانون وارد شود و به ریش قانون گزاران خودش هم بخندد.

بله وقتی جنتی و دیگر آخوندهای عمامه گندة نظام سر سفره‌های افسانه‌یی و رنگین ولایت می‌نشینند، طفلکی‌ها تازه به یاد پابرهنگان و گرسنگان خیابان‌های ایران می‌افتند و از فرط غصه غذا از گلویشان پایین نمی‌رود!!!


این اظهارات مردم‌فریبانه و ایزگم کننده در حالی است که  رهبر و همپیاله‌ها و همپاله‌های او خدایی می‌کنند و ملت گدایی می‌کند؛ آری، به یمن این حاکمیت بدتر از مغول، ملتی بزرگ، فرهیخته و متمدن با آن که بر روی دریای نفت زندگی می‌کند باید نان شب خود را در سطل‌های زباله جستجو کند.


آخوند جنتی با دجالگری فاصلة طبقاتی عظیم بین رژیم و مردم را متوجه وجود «ماشین‌های میلیاردی» در خیابانها می‌کند و در نقش لو رفته و خود خواندة اپوزیسیون به مخاطب مجهول می‌پرسد:‌

«چرا جلو این ماشین‌های میلیاردی گرفته نمی‌شود؟»

به جز اقلیت 4 درصدی و مجمع دزدان و غارتگران حکومتی، ماشین‌های میلیاردی در دست چه کسانی است؟

اما موضوع مهم‌تر برای احمد جنتی، حسن روحانی و نیز علی خامنه‌ای سرنگونی یا براندازی و حتمیت آن است. موضوع نرسیدن عمر نظام به 40 سالگی آنچنان جدی است که از هم‌اکنون هول و هراس آنان را برداشته و مانند جنتی به همدیگر می‌گویند:

«مسألة براندازی را باید جدی گرفت».

نگرانی دیررس جنتی به جز تمسخر حضار را برنمی‌انگیزد و گرهی از نظام نمی‌گشاید زیرا پیشتر از این حسن روحانی هشدار داده بود برای شنیدن صدای انقلاب دیر است اما جالب است بدانیم آخوند جنتی، از موضع رئیس شورای هماهنگی تبلیغات رژیم، در وضعیتی صحبت از جشن 40 سالگی سطلنت مطلقة فقیه می‌کند که با دیدن پرهیب قیام توده‌های به جان آمده، حسابی زرد کرده و قادر به کنترل فک لرزه خود نیست. اینجاست که باید گفت:

« قاچ زین وضعیت فعلی نظام را بچسب!، جشن چهل سالگی پیش‌کش!»