پس از قیام ایران مهرهها و رسانههای رژیم آنچنان دچار هراس شده که خود را به زمین و زمان میزنند تا آن را ریشهیابی کنند و راه چارهای برای مقابله با آن بیابند.
آنها ضمن اینکه تلاش دارند به چرایی قیام پاسخ بگویند، به قدرت مردم قیام کننده برای تغییر و همچنین نسبت به ناتوانی حاکمیت و ازجمله ناتوانی آن برای سرکوب، اعترافات قابل توجهی میکنند.
ازجمله اینکه عبدالرضا فضلی وزیر کشور آخوند حسن روحانی به این واقعیت اعتراف کرد که مردم در تمامی زمینههای سیاسی، اجتماعی، چگونگی اندیشیدن، زندگی کردن و... با این نظام در تقابل و در تعارض هستند و هشدار داد چنانچه که به خواستهای آنان برای آزاد زیستن و در رفاه زیستن پاسخ مثبت داده نشود ” مردم منتظر نخواهند ماند“.
وی در ادامه توصیه کرد ”در مقابل سیل تغییر و تحول باید تغییرات اساسی ایجاد کنیم و اگر به این تغییرات پاسخ مناسب ندهیم قطعاً مغلوب خواهیم شد“
در این رابطه نیز روزنامه اعتماد14بهمن 96 توصیهاش به حکومت آخوندی این است که ” متقضیات دنیای نو“(بخوانید دنیای قیام و انقلاب) را درک کند و نباید در مقابل ساختار دنیای نو ”سماجت کرد و اصرار ورزید“ که این کار برای آن هزینه کمتری خواهد داشت.
همین روزنامه در مطلب دیگری ضمن اذعان به ناکارآمدی سرکوب قیام، به نظام و کارگزارانش توصیه میکند که به جای روی آوردن به سرکوب ”باید دغدغهها و مشکلات اساسی مردم بررسی و علت نارضایتی مردم را ریشهیابی کنیم و تا شاهد تکرار این اتفاقات نباشیم.“
نویسنده اعتماد ضمن اعتراف به زنگ زدن حربه سرکوب و سانسور برای مقابله با مردم و جوانان قیام آفرین چنین اعتراف میکند:” در چنین شرایطی طبیعتاًً محدود کردن این کانالها در فروکش کردن اعتراضها نقشی مؤثردارد اما این روشها کوتاهمدت بوده و شبیه به مُسکّن عمل میکند“(اعتماد14بهمن 96)
صادق زیبا کلام یکی از وابستگان باند آخوند حسن روحانی نیز صدای قیام ایران را آنچنان رسا و غرا میداند که تنها یک راه را پیش روی میداند و لاغیر، راه این است که ”باید این صدا شنیده شود تا شایدبرخی از آنها و حوایج معترضان از سوی مسئولان برآورده شود. امروز مردم نه از نظر سیاسی بلکه از نظرهای مختلفی با مشکلاتی روبهرو هستند که باید مورد توجه مسئولان و مقامات قرار بگیرد.“ و ”اگر چنین نشود آنگاه بار دیگر رفتارهای نابههنجار دیگری را هم در آینده نهچندان دور خواهیم دید.“ (روزنامه دنیای اقتصاد13بهمن 96)
ملاحظه میشود که چگونه قیام ایران این رسانهها و مهرهها را وادار کرده است به واقعیتهایی اعتراف کنند که در گذشته از جانب آنها یا مطلقاً ابراز نمیشد و یا به ندرت مطرح میشد.
این اعتراف ها در گذشته عبور از مرزهای سرخ محسوب میشد، اما اکنون و در شرایطی که قیام ایران بیشازپیش طلسم ولایت علی خامنهای را شکسته است، زبان آنها به گفتن بعضی از واقعیتها که البته در راستای مصالح و حفظ همین حاکمیت است باز شده است.
از نظر این مهرهها و رسانهها حکومت آخوندی در سر دوراهی قرار گرفته است، یک راه این است که مانند گذشته سرکوب کند و به قول نویسنده اعتماد در این رابطه هم ”سماجت“ کند که در این صورت به اعتراف صادق زیبا کلام ”بار دیگر رفتارهای نابههنجار دیگری را هم در آینده نهچندان دور خواهیم دید“
واضح است که منظور از ”رفتارهای نابههنجار دیگر“ همان قیام و انقلابی که در کمین حکومت و در تقدیر مردم است.
بنابراین بر اساس گفتههایی که در بالا به آنها اشاره شد، راهحل سرکوب راهحلی است که حتی از نظر این رسانهها و مهرهها مردود است و بسیار خطرناک است.
راهی که آنها پیشنهاد میکنند، راه تسامح و مدارا با مردم، ” شنیدن صدای مردم“،”باید دغدغهها و مشکلات اساسی مردم بررسی و علت نارضایتی مردم را ریشهیابی“ کرد و... است که طبعاً رژیم هم در این رابطه در بنبست است.
زیرا مردم قیام آفرین هرگز نسبت به رژیم دچار چنین توهمی نخواهند شد که از طرف باند اصولگرا و چه از طریق باند موسوم به اصلاحطلب صدای آنها شنیده شود، که این هم بنبست دوم است.
به فرض محال اگر قرار بود این حاکمیت صدای مردم را بشنود و ظرفیتی داشت که ”دغدغهها و مشکلات اساسی مردم رابررسی“ کرده و به آنها پاسخ مثبت بدهد، تا کنون این کار رامی کرد.
واقعیت این است که خروش و قیام مردم در حال حاضر آب را از سر آن گذرانده و برای مقابله با خواست سرنگونی طلبانه آنها نه راه پیش دارد و نه راه پس یعنی نه میتواند سرکوب کند و نه میتواند به مطالبات مردم پاسخ بدهد. زمانی هم که این بنبست خارج میشود که به دست مردم و مقاومت ایران به گورسپرده شود.
در چنین شرایطی است که مقتضیات دنیای نو یعنی دنیایی عاری از سرکوب و چپاول حکومت آخوندها و در یک نظام مردم سالار نصیب مردم میشود.