مجری: این هفته آخوند روحانی بر سر قبر دجال رفت و سرنوشت رژیم شاه را با سرنوشت رژیم آخوندی مقایسه کرد. وی گفت:
تلویزیون رژیم، آخوند روحانی: «رژیم گذشتهیی که فکر میکرد سلطنت او مادامالعمر و حکومت سلطنتی ابدیست، به این دلیل همهچیز را از دست داد که صدای نبض مردم را نشنید. صدای اعتراض مردم را هم نشنید. فقط یک صدا شنید و آن صدای انقلاب مردم بود. برای حکومتی که فقط میخواهد صدای انقلاب را بشنود، بسیار دیر است. حکومتها باید صدای نصیحت مردم، خواست مردم، مطالبهٴ مردم، انتقاد مردم و اعتراض مردم را بهخوبی بشنوند».
سوال: همانطور که ملاحظه کردید، آخوند روحانی بر سر قبر خمینی میرود و وضعیت کنونی رژیم را با وضعیت رژیم شاه در مرحله سرنگونیاش مقایسه میکند. دیروز اما در کرمان سعی کرد مقداری این حرفها را تعدیل کند.
چرا روحانی این حرفها را میزند که بعد بخواهد رفع و رجوعش کند؟
محمدعلی توحیدی: همچنان که شنیدیم و دیدیم، روحانی درحرفهایش دو نکته میگوید: یکی اینکه صحبت از شنیدن صدای انقلاب در کار است. اعتراضات و انتقاداتی بوده که به انقلاب تبدیل شده و صدای انقلاب بلند شده است. یک نکته مهم دیگر هم میگوید که البته دیر است. وقتی کسی صدای انقلاب را میشنود، ولی صدای اعتراض و انتقاد را نشنیده، دیگر دیر است. صحبت از رژیم شاه میکند، ولی در عینحال حرفش را تعمیم میدهد. میگوید حکومتهایی که دچار چنین وضعیتی بشوند، آنها چنین سرنوشتی پیدا میکنند. یعنی دیگر دیر هنگام است.
در ادامه اشاراتی میکند، کلماتی بهکار میبرد و حرفهایی راجع به دولت خودشان میزند. یعنی مشخص است که اگر چه از عمومیت سرنوشت حکومتهایی اینطوری صحبت میکند، حتی با شاه مقایسه میکند؛ ولی بهطور خاص مرادش و منظور نظرش رژیم است. این را هم بهطور خاص هر کسی و هر ناظر سیاسی متوجه میشود؛ کما اینکه خبرگزاری فرانسه روی همین نکته انگشت گذاشته است که روحانی گفته اگر از سرنوشت رژیم شاه درس نگیریم، با انقلابی دیگر روبهرو خواهیم شد. میبینید که خبرگزاری خارجی هم موضوع را متوجه میشود.
اما شما میگویید چرا این حرفها را میزند؟ ببینید! روحانی بهعنوان رئیسجمهور دستگاه و یا مهمتر، خامنهای بهعنوان رأس سیستم و نظام، یک واقعیتهایی را نمیتوانند بپوشانند؛ یعنی نباید با شیپورچیهای تبلیغاتی رژیم مقایسه کرد. اینها هرچه میگویند، بایستی جدیترین واقعیتها را برایش اذعان کنند و حس هم میکنند.
من فکر میکنم هیچ کسی به اندازه اینها نمیتوانند پیام تکانها و توفانهای شدیدی را که در جامعه اتفاق میافتد، متوجه شود؛ برای اینکه به سرنوشتشان مربوط میشود. از این نظر که بپرسید چرا میگوید، چون برای حل مسائلی که با آنها مواجه است، ناگزیر است این حرفها را بگوید. بگوید که چنین توفانی در کار است، چنین صدایی بلند شده و دستگاه با چنین وضعیتی روبهرو است. البته چه او و چه خامنهای در چارچوب امنیتی و طرحهایی برای مقابله با انقلاب و قیام صحبت میکنند.
اما در چارچوب امنیتی که صحبت میکند، وقتی رئیسجمهور دستگاه یا رهبر دستگاه است، نمیتواند نگوید. باید بگوید. از همانجا باید طرح امنیتی دستگاهش را شروع کند. بنابراین برای فردی مثل روحانی یا خامنهای که در این شرایط قرار گرفته، در بیان این واقعیت، یک جبری یا نفعی در کار است.
سوال: شما در بحثهای هفته قبل مطرح کردید که بعد از آن شعار تیزبینانه و هوشیارانهٴ دانشجویان که «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا»، بحث خیلی روشن است. اتفاقاً جناحهای رژیم هم فهمیدند؛ ولی چرا روحانی اینطوری وارد میشود و ترفند جناحبندی را مطرح میکند؟
محمدعلی توحیدی: خوب، میخواهد بگوید اگر راهی باشد، شانسی باشد، با من است. با جناح من است. حالا چرا به این متوسل میشود، چرا همان ترفند را مطرح میکند و یا چرا این حرف را میزند، عطف به همان سوال اصلی است که اول مطرح کردید. انقلاب و قیام مردم پایان ماجرای این بازیها را اعلام کرد؛ اما وقتی توفان انقلاب بپا میشود، آغاز ماجراهای دیگری هم است.
این ورود و خروج روحانی که حرفها را به این شکل میگوید و یا اینطوری طرح میکند، بیانگر ماجراهای جدیدی است که ازجمله در درون خودشان و در خود دستگاه وجود دارد. صورت مسألهٴ اینها الآن عوض شده است. در نماز جمعههایی که امروز برگزار شده، صورت مسأله چیست؟ توفان انقلاب که بپا شده، صورت مسألهٴ سرنگونی سیستم، صور ت مسألهٴ خطر قیام، صورت مسألهٴ خطر مجاهدین برای کلیت سیستم، یک چیزی است که اینها از آن گریزی ندارند.
ماجرای جدیدی شروع شده است. بر همین سیاق، میشود سؤال کرد چرا یکی دو روز بعد از توفان قیام و انقلاب، روحانی شروع به تلفن زدن به رئیسجمهور فرانسه میکند که جلوی مجاهدین را بگیرید! چرا این کار را میکند؟ بعد در تلویزیون خودش هم اعلام میکند. یا چرا آخوند خاتمی که خارج ماجرا و ساکت بود، یکباره پایش را وسط صحنه میگذارد، یکباره حرفهایی میزند و حمله به مجاهدین و خطر منافقین و تروریستها و اینها را مطرح میکند؟ بعد در مجمع روحانیان مبارز که اصلاً دستگاهش تعطیل شده بود، شروع به صحبت کردن از این ماجراها میکند؟ چرا این کار را میکند؟ حرفهایی میزند که حتی از باند خودش گفتند آقا! تیرخلاص به سیستم و بازیهای اصلاحات زدی! چرا این کار را میکند؟ چرا روی خطر مجاهدین انگشت میگذارد؟ چرا خامنهای داستان مثلث را مطرح میکند و میگوید در شهرها، ماجرا در دست سازمان مجاهدین بوده است؟ چرا با این بیان و این صراحت این کار را میگوید؟ اینها همان ماجرایی است که آغاز شده است. توفان انقلاب، پایان ماجرایی بود؛ ولی آغاز ماجراهای جدید هم است و اینها را به الزاماتش ناگزیر میکند.
مجری: حرفهای روحانی در داخل باند خودش واکنشهای متفاوتی داشت. آخوند ابطحی که در دولت خاتمی حضور داشت، حرفهای روحانی را تکراری و بیارزش قلمداد کرد و گفت «هر وقت مدیری مورد انتقاد قرار میگیرد، بهجای پاسخگویی به انتقادها، همان انتقادها را با صدای بلند تکرار میکند. همین حوادث اخیر نشان داد که جامعه احساس میکند با انتخابات، تغییری ایجاد نمیشود و مردم حاکمیت را بهصورت یک بدنهٴ به هم پیوسته میبینند».
سوال: چرا با اینکه ابطحی از جناح روحانی است، میآید او را سنگ روی یخ میکند؟
محمدعلی توحیدی: این هم بخشی از ماجرای جدید است. ماجرای جدیدی شروع شده است. بر اثر قیام و انقلاب مردم ایران، کار به جایی میکشد که میگوید این حرفها فایده ندارد؛ باید کاری کرد. اینکه چرا این حرف را میزند؟ چون در جهت حرف روحانی میگوید. اما روحانی که میگوید کار به اینجا کشیده، یعنی به من میدان دهید.
اگر چه ظاهر سخن ابطحی این است که به روحانی ایراد میگیرد، اما حرفش این است که حرف ـ درمانی هم فایده ندارد. در واقع به نوعی به روحانی اعتراض میکند که اگر تو بخواهی حرف ـ درمانی کنی و در عمل بخواهی کارت خامنهای را بازی کنی، فایده ندارد. این را از این بابت میگوید که روحانی بعد از انتخابات، با هر چه خامنهای میگفت، خیلی بازی میکرد. ابطحی دارد به این هم اعتراض میکند و میگوید وضع خیلی خرابتر از این حرفها است. این هم بخشی از همین ماجرا میباشد.
مجری: در رابطه با صحبتی که کردید، میخواهم به موضوعی اشاره کنم. صادق زیباکلام در مورد حرفهای روحانی، روز چهارشنبه در مصاحبهیی گفته که «هیچگاه سابقه نداشته روحانی چنین موضعگیری داشته باشد. این برخلاف رویة محافظهکارانهیی بوده است که او بعد از انتخابات در پیش گرفت».
حالا قطعاً که روحانی از میزان ناراحتی و پشیمانی مردم از شرکت در انتخابات و رأی دادن به او با خبر است. شاید میخواهد کمی گذشته را جبران کند.
سوال: آیا روحانی میتواند چیزی را جبرا ن کند و یا مانوری جدی در این زمینه داشته باشد؟
محمدعلی توحیدی: بهسادگی میشود به حرف روحانی استناد کرد که میگفت دیر است؛ وقتی پای شنیدن صدای انقلاب پیش میآید، دیر است. صدا را اگر میخواهی بشنوی، توی آن نقد بشنو. بنابراین خیلی دیر است؛ خیلی دیر است.
اینکه از باند روحانی یا بهاصطلاح اصلاحطلب و باند مغلوب رژیم، خاتمی تا حجاریان تا زیباکلام میرسند به اینکه روحانی برایشان کاری بکند و امیدی به این چیزها میبندند، البته گویای این است که اینها با یک تناقض بزرگی مواجه هستند. بعد از این قیامها، همه تصریح کردند و گفتند که در این قیام هیچیک از باندها، جناحها، دستهبندیهای درونی رژیم و مهرههایش و نه حتی نیروهای بدنهاش شرکت و حضوری نداشته و ندارند.
معنی این حرف این است که از اینها هیچ چارهیی ساخته نیست. حالا خودشان امامزادهیی مثل روحانی را علم میکنند. حجاریان حتی درخواست کرده بود که جناح راست، آن چیزهایی را که علیه روحانی میگفت، تعلیق کند! در عینحال امواج اعتراضی را به دریا تشبیه کرده بود که عقب میرود و قویتر برخواهد گشت.
خیر! خیر، این پایان ماجر ا است. واقعاً کاری از اینها ساخته نیست. میدانی برای بازی اینها نیست. حرفهای آخوند احمد خاتمی را در نمایش جمعه شنیدم که دم از این میزد که ما حزبالله را هم حمایت میکنیم و موشک هم میسازیم. از این توپ و تشرها، همه هدف و حرفش این بود که الآن کیان نظام و ولایت در خطر است؛ یعنی اینکه کار به توفان انقلاب کشیده شده است. هم پایان ماجرای بازیهای جناحی و مانورهای امثال خاتمی و روحانی است، هم آغاز ماجرای قیامآفرینانی که در تهران دوباره فریادهای مرگ بر دیکتاتور و کلیت نظام را طنینافکن کردند.
تلویزیون رژیم، آخوند روحانی: «رژیم گذشتهیی که فکر میکرد سلطنت او مادامالعمر و حکومت سلطنتی ابدیست، به این دلیل همهچیز را از دست داد که صدای نبض مردم را نشنید. صدای اعتراض مردم را هم نشنید. فقط یک صدا شنید و آن صدای انقلاب مردم بود. برای حکومتی که فقط میخواهد صدای انقلاب را بشنود، بسیار دیر است. حکومتها باید صدای نصیحت مردم، خواست مردم، مطالبهٴ مردم، انتقاد مردم و اعتراض مردم را بهخوبی بشنوند».
سوال: همانطور که ملاحظه کردید، آخوند روحانی بر سر قبر خمینی میرود و وضعیت کنونی رژیم را با وضعیت رژیم شاه در مرحله سرنگونیاش مقایسه میکند. دیروز اما در کرمان سعی کرد مقداری این حرفها را تعدیل کند.
چرا روحانی این حرفها را میزند که بعد بخواهد رفع و رجوعش کند؟
محمدعلی توحیدی: همچنان که شنیدیم و دیدیم، روحانی درحرفهایش دو نکته میگوید: یکی اینکه صحبت از شنیدن صدای انقلاب در کار است. اعتراضات و انتقاداتی بوده که به انقلاب تبدیل شده و صدای انقلاب بلند شده است. یک نکته مهم دیگر هم میگوید که البته دیر است. وقتی کسی صدای انقلاب را میشنود، ولی صدای اعتراض و انتقاد را نشنیده، دیگر دیر است. صحبت از رژیم شاه میکند، ولی در عینحال حرفش را تعمیم میدهد. میگوید حکومتهایی که دچار چنین وضعیتی بشوند، آنها چنین سرنوشتی پیدا میکنند. یعنی دیگر دیر هنگام است.
در ادامه اشاراتی میکند، کلماتی بهکار میبرد و حرفهایی راجع به دولت خودشان میزند. یعنی مشخص است که اگر چه از عمومیت سرنوشت حکومتهایی اینطوری صحبت میکند، حتی با شاه مقایسه میکند؛ ولی بهطور خاص مرادش و منظور نظرش رژیم است. این را هم بهطور خاص هر کسی و هر ناظر سیاسی متوجه میشود؛ کما اینکه خبرگزاری فرانسه روی همین نکته انگشت گذاشته است که روحانی گفته اگر از سرنوشت رژیم شاه درس نگیریم، با انقلابی دیگر روبهرو خواهیم شد. میبینید که خبرگزاری خارجی هم موضوع را متوجه میشود.
اما شما میگویید چرا این حرفها را میزند؟ ببینید! روحانی بهعنوان رئیسجمهور دستگاه و یا مهمتر، خامنهای بهعنوان رأس سیستم و نظام، یک واقعیتهایی را نمیتوانند بپوشانند؛ یعنی نباید با شیپورچیهای تبلیغاتی رژیم مقایسه کرد. اینها هرچه میگویند، بایستی جدیترین واقعیتها را برایش اذعان کنند و حس هم میکنند.
من فکر میکنم هیچ کسی به اندازه اینها نمیتوانند پیام تکانها و توفانهای شدیدی را که در جامعه اتفاق میافتد، متوجه شود؛ برای اینکه به سرنوشتشان مربوط میشود. از این نظر که بپرسید چرا میگوید، چون برای حل مسائلی که با آنها مواجه است، ناگزیر است این حرفها را بگوید. بگوید که چنین توفانی در کار است، چنین صدایی بلند شده و دستگاه با چنین وضعیتی روبهرو است. البته چه او و چه خامنهای در چارچوب امنیتی و طرحهایی برای مقابله با انقلاب و قیام صحبت میکنند.
اما در چارچوب امنیتی که صحبت میکند، وقتی رئیسجمهور دستگاه یا رهبر دستگاه است، نمیتواند نگوید. باید بگوید. از همانجا باید طرح امنیتی دستگاهش را شروع کند. بنابراین برای فردی مثل روحانی یا خامنهای که در این شرایط قرار گرفته، در بیان این واقعیت، یک جبری یا نفعی در کار است.
سوال: شما در بحثهای هفته قبل مطرح کردید که بعد از آن شعار تیزبینانه و هوشیارانهٴ دانشجویان که «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا»، بحث خیلی روشن است. اتفاقاً جناحهای رژیم هم فهمیدند؛ ولی چرا روحانی اینطوری وارد میشود و ترفند جناحبندی را مطرح میکند؟
محمدعلی توحیدی: خوب، میخواهد بگوید اگر راهی باشد، شانسی باشد، با من است. با جناح من است. حالا چرا به این متوسل میشود، چرا همان ترفند را مطرح میکند و یا چرا این حرف را میزند، عطف به همان سوال اصلی است که اول مطرح کردید. انقلاب و قیام مردم پایان ماجرای این بازیها را اعلام کرد؛ اما وقتی توفان انقلاب بپا میشود، آغاز ماجراهای دیگری هم است.
این ورود و خروج روحانی که حرفها را به این شکل میگوید و یا اینطوری طرح میکند، بیانگر ماجراهای جدیدی است که ازجمله در درون خودشان و در خود دستگاه وجود دارد. صورت مسألهٴ اینها الآن عوض شده است. در نماز جمعههایی که امروز برگزار شده، صورت مسأله چیست؟ توفان انقلاب که بپا شده، صورت مسألهٴ سرنگونی سیستم، صور ت مسألهٴ خطر قیام، صورت مسألهٴ خطر مجاهدین برای کلیت سیستم، یک چیزی است که اینها از آن گریزی ندارند.
ماجرای جدیدی شروع شده است. بر همین سیاق، میشود سؤال کرد چرا یکی دو روز بعد از توفان قیام و انقلاب، روحانی شروع به تلفن زدن به رئیسجمهور فرانسه میکند که جلوی مجاهدین را بگیرید! چرا این کار را میکند؟ بعد در تلویزیون خودش هم اعلام میکند. یا چرا آخوند خاتمی که خارج ماجرا و ساکت بود، یکباره پایش را وسط صحنه میگذارد، یکباره حرفهایی میزند و حمله به مجاهدین و خطر منافقین و تروریستها و اینها را مطرح میکند؟ بعد در مجمع روحانیان مبارز که اصلاً دستگاهش تعطیل شده بود، شروع به صحبت کردن از این ماجراها میکند؟ چرا این کار را میکند؟ حرفهایی میزند که حتی از باند خودش گفتند آقا! تیرخلاص به سیستم و بازیهای اصلاحات زدی! چرا این کار را میکند؟ چرا روی خطر مجاهدین انگشت میگذارد؟ چرا خامنهای داستان مثلث را مطرح میکند و میگوید در شهرها، ماجرا در دست سازمان مجاهدین بوده است؟ چرا با این بیان و این صراحت این کار را میگوید؟ اینها همان ماجرایی است که آغاز شده است. توفان انقلاب، پایان ماجرایی بود؛ ولی آغاز ماجراهای جدید هم است و اینها را به الزاماتش ناگزیر میکند.
مجری: حرفهای روحانی در داخل باند خودش واکنشهای متفاوتی داشت. آخوند ابطحی که در دولت خاتمی حضور داشت، حرفهای روحانی را تکراری و بیارزش قلمداد کرد و گفت «هر وقت مدیری مورد انتقاد قرار میگیرد، بهجای پاسخگویی به انتقادها، همان انتقادها را با صدای بلند تکرار میکند. همین حوادث اخیر نشان داد که جامعه احساس میکند با انتخابات، تغییری ایجاد نمیشود و مردم حاکمیت را بهصورت یک بدنهٴ به هم پیوسته میبینند».
سوال: چرا با اینکه ابطحی از جناح روحانی است، میآید او را سنگ روی یخ میکند؟
محمدعلی توحیدی: این هم بخشی از ماجرای جدید است. ماجرای جدیدی شروع شده است. بر اثر قیام و انقلاب مردم ایران، کار به جایی میکشد که میگوید این حرفها فایده ندارد؛ باید کاری کرد. اینکه چرا این حرف را میزند؟ چون در جهت حرف روحانی میگوید. اما روحانی که میگوید کار به اینجا کشیده، یعنی به من میدان دهید.
اگر چه ظاهر سخن ابطحی این است که به روحانی ایراد میگیرد، اما حرفش این است که حرف ـ درمانی هم فایده ندارد. در واقع به نوعی به روحانی اعتراض میکند که اگر تو بخواهی حرف ـ درمانی کنی و در عمل بخواهی کارت خامنهای را بازی کنی، فایده ندارد. این را از این بابت میگوید که روحانی بعد از انتخابات، با هر چه خامنهای میگفت، خیلی بازی میکرد. ابطحی دارد به این هم اعتراض میکند و میگوید وضع خیلی خرابتر از این حرفها است. این هم بخشی از همین ماجرا میباشد.
مجری: در رابطه با صحبتی که کردید، میخواهم به موضوعی اشاره کنم. صادق زیباکلام در مورد حرفهای روحانی، روز چهارشنبه در مصاحبهیی گفته که «هیچگاه سابقه نداشته روحانی چنین موضعگیری داشته باشد. این برخلاف رویة محافظهکارانهیی بوده است که او بعد از انتخابات در پیش گرفت».
حالا قطعاً که روحانی از میزان ناراحتی و پشیمانی مردم از شرکت در انتخابات و رأی دادن به او با خبر است. شاید میخواهد کمی گذشته را جبران کند.
سوال: آیا روحانی میتواند چیزی را جبرا ن کند و یا مانوری جدی در این زمینه داشته باشد؟
محمدعلی توحیدی: بهسادگی میشود به حرف روحانی استناد کرد که میگفت دیر است؛ وقتی پای شنیدن صدای انقلاب پیش میآید، دیر است. صدا را اگر میخواهی بشنوی، توی آن نقد بشنو. بنابراین خیلی دیر است؛ خیلی دیر است.
اینکه از باند روحانی یا بهاصطلاح اصلاحطلب و باند مغلوب رژیم، خاتمی تا حجاریان تا زیباکلام میرسند به اینکه روحانی برایشان کاری بکند و امیدی به این چیزها میبندند، البته گویای این است که اینها با یک تناقض بزرگی مواجه هستند. بعد از این قیامها، همه تصریح کردند و گفتند که در این قیام هیچیک از باندها، جناحها، دستهبندیهای درونی رژیم و مهرههایش و نه حتی نیروهای بدنهاش شرکت و حضوری نداشته و ندارند.
معنی این حرف این است که از اینها هیچ چارهیی ساخته نیست. حالا خودشان امامزادهیی مثل روحانی را علم میکنند. حجاریان حتی درخواست کرده بود که جناح راست، آن چیزهایی را که علیه روحانی میگفت، تعلیق کند! در عینحال امواج اعتراضی را به دریا تشبیه کرده بود که عقب میرود و قویتر برخواهد گشت.
خیر! خیر، این پایان ماجر ا است. واقعاً کاری از اینها ساخته نیست. میدانی برای بازی اینها نیست. حرفهای آخوند احمد خاتمی را در نمایش جمعه شنیدم که دم از این میزد که ما حزبالله را هم حمایت میکنیم و موشک هم میسازیم. از این توپ و تشرها، همه هدف و حرفش این بود که الآن کیان نظام و ولایت در خطر است؛ یعنی اینکه کار به توفان انقلاب کشیده شده است. هم پایان ماجرای بازیهای جناحی و مانورهای امثال خاتمی و روحانی است، هم آغاز ماجرای قیامآفرینانی که در تهران دوباره فریادهای مرگ بر دیکتاتور و کلیت نظام را طنینافکن کردند.