روز گذشته جرج صبرا رهبر حزب خلق دمکراتیک سوریه و از اعضاء ائتلاف ملی این کشور علیه دیکتاتوری خونریز بشار اسد به دیدار خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران در پاریس آمد. دیداری که بنا بر ارزیابی کارشناسان مسائل منطقه به یقین در راستای هرچه مستحکم تر نمودن پایه های «همبستگی و اتحاد» میان خلق های ایران و سوریه برای دستیابی به «آزادی و صلح» و نیز برای دستیابی به حاکمیت مردمی، حقوق بشر و خلاصی از شر دیکتاتورهای خونریز خامنه ای و اسد می باشد.
همگان شاهد اند که خلق های تحت ستم و مظلوم ایران و سوریه در بدترین شرائط ممکن تاریخی خود قرار دارند. در یک سوی محور تهران – دمشق، دیکتاتوری هار مذهبی و افسار گسیخته آخوندی قرار دارد که اکنون بنا برداده های داخلی و بین المللی در رتبه نخست «اعدام، شکنجه و ترور» قرار دارد و در سوی دیگر پادوئی دون مایه و زبون بنام بشار اسد که جنگی نابرابر را به کمک دیکتاتوری ولی فقیه بر مردم سوریه تحمیل کرده است. ابعاد ماشین کشتار شهروندان در هردو کشور به یقین سخن از یک مخرج مشترک و یک سیاست ضد انسانی و ضد ارزش های نوین جهان امروزی دارند. ابعادی به ژرفنای اقیانوس ها که در آن اصل بر «حفظ حاکمیت خون» ریز می باشد، تا جائیکه در این راستا حاکمان زر و زور به یمن دلارهای نفتی و به یمن چشم پوشی و بی عملی جامعه بین المللی، دست به هر جنایتی علیه بشریت میزنند.
صحنه های دلخراش کودکان، زنان و جوانان گلوله باران شده در حلب و یا اردوگاه های پناهندگی، ریختن بمب های بشکه ای و یا شیمایی بر سر مردم بیدفاع، قتل عام و شکنجه اسرا و زندانیان، و موج عظیم پناهندگان و آوارگان سوری به کشورهای مجاور و نیز اروپای میانه، دل هر نسان دردمندی را به یقین به درد می آورد. صحنه هایی که برای توصیف آن بشریت معاصر نیازمند به «فرهنگ نامه» جدیدی است، فرهنگ نامه ای که در از «الف تا ی» آن با خون هزاران انسان بی گناه نوشته شده است. انسانی هایی که به دنبال زندگی بهتر و عاری از شکنجه و اعدام و هرگونه دیکتاتوری هستند. جامعه ای که در آن از شلاق و تیرباران و اعدام های خیابانی و اسید پاشی بروی زنان و دختران جوان، از ترور و ستم مضاعف ملی و بگیر و ببند و وجود ۷ هزار «مامور و جاسوس نامحسوس»، از موشک باران برسر مجاهدین بی دفاع و بی سلاح در زندان لیبرتی و یا قتل عام ناجوانمردانه جوانان بیدفاع در اشرف قهرمان خبری نباشد و تمامی آحاد کشور با هر قوم و عقیده و مرامی به مثابه «شهروند درجه یک» به شما بیایند.
برای یافتن حقایق موجود در دو کشور برادر سوریه و ایران نیازی نیست تا به کوچه و پس کوچه شهرها و روستا های آن مراجعه کنیم، کافی است تا سری به اردوگاه های پناهندگی میلیون ها خواهر و برادر سوری مان در شهرها و محل اقامت خود بزنیم. آنوقت به عمق فاجعه انسانی در این کشور مصیبت زده پی خواهیم برد. ایضا همین امر در رابطه با هموطنان ایرانی مان نیز صدق می کند. سری به کمپ های پناهندگی بزنیم و پای صحبت و درد دل آنها و دلائل ترک خانه و کاشانه شان بنشینیم. نگاهی به خیل امواج انسان هایی که در درایها غرق می شوند و یا ۴ میلیون آواره سوری و یا قریب 5 میلیون پناهنده و تبعیدی ایرانی که خود را برای رسیدن به «سواحل امن» به آب و آتش میزنند، خود پاسخ به تمامی سوالات و یا ابهامات احتمالی ما خواهد بود. در آنصورت به یقین به همان مخرج مشترک که ریشه در دیکتاتوری خامنه ای خون ریز و اسد جنایتکار دارد، خواهیم رسید. دیکتاتوری که با بمب و موشک و صدور بینادگرایی منطقه ای و مردم آن را به آتش جنگی خانمان سوز و نابرابر کشانده است.
همچنین برای پیدا کردن راه حل خروج از این بحران انسانی و برای رسیدن به سوریه و ایرانی مستقل، آزاد برپایه های اصول جهان شمول حقوق بشر نیز نیازی نیست تا به انتظار چراغ امیدی از آن سوی آبهای اقیانوس باشیم. متاسفانه خلق های رنج دیده و سرکوب شده ما طی سالیان اخیر بجز مماشات و خنجر از پشت خوردن تا به امروز چیز دیگری از این سیاست نصیب شان نشده است. نقض تعهدات و امضاء ها کمترین و «پیش پا» افتاده ترین آنها است که مردم ما اکنون با گوشت و پوست استخوان بهای تبعات ایت سیاست مخرب را می پردازند. راه حل به یقین در این جمله مریم رجوی است که می گوید: «همبستگی و همسنگری بین انقلاب و مردم سوریه با مردم و مقاومت ایران، سرنگونی این دو دیکتاتوری را در دمشق و تهران تسهیل و تسریع میکند و خون بسیاری را هم برای این دو خلق ذخیره میکند».
در این راستا است که باید نه تنها دست خود را به سوی احزاب، جریانات و تشکل های ضد ارتجاعی و ضد دیکتاتوری و بنیادگرایی در منطقه دراز نمائیم، بلکه دست دراز شده آنان را برای کمک و همبستگی بفشاریم. این سنت دیرینه مقاومت ایران، مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت است. سخن از فراخوان اصولی و پایه ای مریم رجوی به کشورهای دوست و همجوار و تمامی خلق های محروم و تحت ستم برای برپایی «جبهه بین المللی و منطقه ای ضد بنیادگرایی» است که اکنون بذرهای آن به جوانه و به یقین در آینده ای نزدیک به درخت های تنومندی تبدیل خواهند شد و سایه شوم خلیفه ارتجاع و ابوداعش حاکم بر ایران و تمامی جریانات بنیادگرا را از شر منطقه ای و مردم آن دور خواهند کرد.
نکته آخر آنکه به یقین این همبستگی تاریخی نشان داد که خلق های ایران و سوریه با وجود تمامی مصائب و اعمال دیکتاتوری های خشن از سوی بشار اسد و ولی فقیه ارتجاع، چقدر به یکدیگر نزدیک می باشند. بقول جرج صبرا: «اهداف مقاومت ایران و انقلاب سوریه عمیقا مشترک است، دشمن ما مشترک است و نبرد برای آزادی و کرامت نیز نبردی واحد است. پنجاه سال مبارزه سازمان مجاهدین خلق ایران، و مقاومت مردم ایران در رویارویی با رژیم آخوندی سرشار از درسها و عبرتها و تجربه های مفید است که در رویارویی با دو رژیم دیکتاتوری و از میان برداشتن آنها، احترام و ستایش همگان را برمی انگیزد».