۱۳۹۵ خرداد ۴, سه‌شنبه

سهیلا دشتی:‌ چرا سرنگونی

سهیلا دشتی:‌ چرا سرنگونینرگس محمدی به ۱۶ سال زندان تعزیری محکوم شد.
در یک روز ۱۳ نفر در شهرهای مختلف ایران اعدام شدند.سازمان عفو بین الملل خبر از اعدام قریب الوقوع نزدیک به پنجاه نوجوان می دهد.
امید کوکبی فیزیکدان و نابغه ایرانی که تنها به دلیل عدم همکاری با برنامه های اتمی رژیم دستگیر شده در زندان دچار سرطان کلیه می شود و پس از عمل بدون توجه مقامات زندان به نیاز او به مراقبتهای ویژه به زندان برگردانده
 می شود.
علیرضا گلیپور نابغه دیگر ایرانی که از بیماری قلبی و مشکلات ریوی رنج می‌برد و دژخیمان خامنه‌ای به‌منظور زجرکش کردن وی، از اعزامش به مراکز درمانی خارج از زندان ممانعت به‌عمل می‌آورند به ۳۹ سال ونیم زندان و ۱۷۴ ضربه شلاق محکوم میشود.



قطع دست انگشتان دست دو نفر و به حکم قصاص چشم دیگری از حدقه در آوردن را باید به این کارنامه اضافه کرد. باید توجه داشت که موارد ذکر شده فقط در کمتر از یک هفته اتفاق افتاده است.
تحقیقات در علوم اجتماعی و جامعه شناسی به نکته مهمی اشاره دارد که برای شناخت سلامت یک جامعه و حقوق شهروندی دو مولفه مهم وجود دارد یکی حقوق زنان و دیگری وضعیت قضائیه کشور. در مورد وضیعت زندگی روزمره و تقضیق مستمر حقوق زنان دنیا حرف برای گفتن وجود دارد. ولی موجز و متختصر می توان گفت درنظام ولایت فقیه زنان همان پایگاهی را دارند که سیاه پوستان در حکومت نژادپرست آفریقای جنوبی؛ یعنی که پایمالی حقوق زن در نظام نهادینه شده و این قانون اساسی نظام است که در آن با زنان به عنوان شهروند درجه دو برخورد می شود و بحث سلیقه ای این آیت شیطان ویا آن دیگر آخوند و یا مکلای اصلاح طلب نیست. شاید در مورد زنان بعضی از زنان شناخته شده در درون نظام آدرس عوضی می دهند و دقیقا به اسباب و وسیله جنگ قدرت بین دو جناح تبدیل میشوند. به عنوان مثال در انتخابات رئیس جمهوری رژیم به بحث اینکه اگر سعید جلیلی رئیس جمهور بشود وضیعت زنان چه و چه میشود. همین بلند گوهای تبلیغاتی زمانی زنان میهنمان در اعتراض به اسید پاشی های مکرر به صورت زنان در خیابانها بودند، هیچ واکنشی نشان ندادند و بهترین آنان که بانی آزادیهای یواشگی بود در مصاحبه ای اعلام کرد که هیچوقت زنان را برای شکستن قانون دعوت نکرده است؛ و آن دیگری که در انتخابات اخیر پس از اینکه رأی خود را به فقر و گرسنگی هر چه بیشتر در جامعه به صندوق انداخته و دستهایش را به نشانه پیروزی گفته بود.اما هیچ کدام از این زنان نه به رأی قاضی صلواتی در مورد نرگس محمدی اعتراض کردند و نه آزادی آتنا فرقدانی را تبریک گفتند. اما بحث در مورد این گونه پادوهای تبلیغاتی رژیم نیست که هر دم به رنگی در می آیند و رژیم برای صحنه های مختلف آنان را از صندوق خانه هایش بیرون می کشد تا به جنایات ضد بشری رژیم لباس جناحی بپوشانند. سختی شرایط زندگی برای زنان ایران را نمی توان با این لطائف وحیل به شکل دیگری نشان داد. 
و اما در مورد قوه قضائیه: این واقعیت بر همگان آشکار است که قوه قضائیه رژیم نه قاضی صلواتی جنایتکار است، نه مرتضوی جنایتکار کهریزک و نه محمدی که وزیر دادگستری روحانی یکی از شناخته شده ترین عاملان فاجعه اعدام های سال ۶۷ است. کلیت نظام ولائی است که حقوق مردم را به گروگان گرفته است. در یک کلام قانون یعنی مجازات. وسیله سرکوب و ایجاد ترس و خفقان در جامعه و باید به جای قوه قضائیه نام قوه قهریه را برای این دستگاه سرکوب استفاده کرد. 
این واقعیت رژیم ولایت فقیه است که نشان می دهد که هم رفسنجانی و روحانی و همه هوادارنشان از یکسو و خامنه ای و مکارم شیرازی و دیگر دایناسورهای نظام برای سرکوب هر چه بیشتر اتفاق نظر، همکاری و همسوئی دارند. روحانی برای دستبوس همین جانیان به قم می رود. 
به این دستگاه نمی توان لباس اصلاحات پوشاند. با رژیمی که با توسل به زور و تصویب روزانه قوانین سرکوب، قتل و اعدام های روزانه را جزو دستور کار خود دارد نمی توان از حرکت های لاک پشتی برای رسیدن به حقوق مردم حرف زد. ولو فرض که چنین باشد و بتوان به روش لاک پشتی دست آوردی داشت. آیا پس گذشت نزدیک به ۴۰ سال از قانونی تصویب شده منافع مردم را در نظر بگیرد. در جامعه ای مدل لباس و آرایشی که بر اساس خواست دستگاه ولایت نباشد جرم محسوب می شود آیا به جز نابودی این حکومت چاره و راه کاری متصور است. حال بگذار که سرمایه داری جهانی در کنار جانیان قرار گیرد و دست در دست ولایت فقیه در کشتار و سرکوب شریک باشد. سرنگونی ولایت فقیه خواست واقعی است و به عهده مردم ایران و مقاومت بر حقشان است . به گفته مسعود رجوی ما سرنگونی این رژیم را محقق خواهیم کرد. و باز هم می گوئیم سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی!