۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

هادی مظفری: حکایت معلم ها و معلم نماها در حکومت جاهلان

هادی مظفری: حکایت معلم ها و معلم نماها در حکومت جاهلان
شغل شریف معلمی در تمامی جوامع مورد احترام و تکریم است. در تمامی ادیان نیز از معلمان و آموزش دهندگان با اکرام و احترام یاد شده است. در حکومت سید علی اما در بر پاشنه ای دیگر می چرخد. معلمان که در کنار کارگران در زمرۀ زحمتکش ترین اقشار جامعه به شمار می روند، مورد توهین و اهانت قرار گرفته، بازداشت می شوند و همچون معلم وارسته و شریف فرزاد کمانگر با دوازده سال سابقۀ تدریس بر چوبه های دار درس ایستادگی و مقاومت را به شاگردان و دانش آموزان خویش می آموزند.


فضاهای آموزشی در ایرانِ تحت سلطۀ ارتجاع، همیشه تحت فشار و خفقان و سرکوب قرار داشته اند. گویی حکومتِ حاکم بر میهن، شرف و فهم و درک و آگاهی را برنمی تابد و این عناصر را برای هر فرد آزاده، جرمی سنگین به حساب می آورد و برای مسببانش زندان و شکنجه و اعدام تجویز می نماید.
محمود بهشتی لنگرودی از اعضای کانون صنفی معلمان است که تنها بخاطر پیگیری مطالبات صنفی و حق و حقوق ضایع شدۀ همکارانش از حکومت جهل و تباهی، به زندان افتاده است. نه مبارزۀ مسلحانه کرده است، نه ادعای سرنگون کردن حکومت را داشته است. جرمش همانگونه که رفت، پیگیری خواسته ها و مطالبات به حق همکارانش بوده است. سوال اصلی و اساسی اش این بوده است که چرا معلمان با اینهمه زحمت و تلاش باید زیر خط فقر به سر ببرند. و این همان کاریست که در کشورهایی که حتی ذره ای از دموکراسی نصیب برده باشند، بسیار عادی و معمولی به شمار می رود.
این معلم آزاده و شریف در حال حاضر بعلت وخامت اوضاع جسمی ناشی از اعتصاب غذا در بیمارستان به سر می برد. 
رسول بداقی نیز به خاطر پیگیری مسائل صنفی معلمان و به همان جرمی که همکار او را راهی زندان کرد، هفت سال را در زندانهای حکومت ضد عقل و منطق آخوندها به سر برد. در حالیکه بسیاری از اراذل و اوباش و اختلاس گران حکومتی حین مدت محکومیت خویش به مرخصی می روند، این معلم آزاده و شریف طی هفت سالی که در زندان به سر برد، اجازۀ مرخصی از زندان را نیافت و این نشانه ایست از عمق کینه و سوزش حکومت از فرهیختگان و دانش اندوختگان در سرزمینی که جاهلان بر جان و مال و ناموس مردم مسلط شده اند.
طبق آخرین اخبار رسول بداقی که به عیادت همکار خویش در بیمارستان شتافته بود، پس از آنکه توسط ماموران مورد ضرب و شتم قرار گرفت، بازداشت و به اوین منتقل شده است. 
رفتار رژیم وحشت و جنون با معلم نماها و نامعلمها البته به گونه ای دیگر است. اخیرا پرده از جنایت هولناکِ یک به اصطلاح معلم در یکی از روستاهای زنجان برداشته شد که دو دانش آموز دختر بیگناه و نُه ساله را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده بود. نامعلمی که از او همانند اختلاس چی های حکومتی فقط از دو حرف «ی.ن» نام برده شده است و بنا به روایتی یکی از برادرانش رئیس یک بانک و دیگری پاسدار می باشد.
یکی از این دو خانواده های قربانی ماجرا را پیگیری می کند. معلم نما دستگیر می شود و سپس به قید ضمانت آزاد شده و بنا به گفتۀ دائی دخترک معصوم و بی پناه، به روستا بازگشته و جلوی خانۀ آنها رژه می رود و مسخره شان هم می کند.!!!
حتما به خاطر دارید که بهار سال ۹۳ نیز ناظم یک دبستان در غرب تهران به اتهام آزار جنسی شش کودک هشت تا یازده ساله بازداشت شد. این ناظم نیز با گذاشتن وثیقه آزاد شد. (حتما خطرش برای جامعه کمتر از رسول بداقی بوده است که هفت سال را در زندان بدون مرخصی به سر برد). 
دردناکتر نیز اینکه مدیران مضحکه ای که آموزش و پرورشش می نامند، این کودکان بیگناهِ نابالغ را نیز «تا حدی مقصر» قلمداد نمودند. 
این دو نکته تصویر و آئینه ای روشن از حکومتی را در پیش چشم همگان قرار می دهند که از اولین روز حیات نکبت بارش، انسانیت و شرافت و آزادگی را بر نتابیده است. در مقابل تا توانسته به اراذل و اوباش و متجاوزین میدان داده و چتر حمایتش را نیز بر سر آنها گسترده است. رسول بداقی ها و بهشتی لنگرودی ها همانند هزاران تن دیگر از همکاران مبارز و شریفشان دقیقا به جرم همین شرافت و پاکدامنی و انسانیت است که در مقابل این جانیان و جاهلان قرار می گیرند و از عواقب آن نیز ابایی ندارند. به همین دلیل بهشتی لنگرودی خطاب به قاضی القضات جنایت پیشۀ خامنه ای نوشته است: 
...«در اعتراض به احکام رنگارنگ و ناعادلانه‌ای که برایم صادر گردیده، در اعتصاب غذا به سر می برم و برای رساندن پیام تظلم‌ خواهی خویش از جانم مایه گذاشته‌ام، چیزی برای از دست دادن باقی نمانده‌است تا از آن وحشت داشته باشم. اینجانب با اینکه بعد از پانزده سال فعالیت آرام صنفی به این باور رسیده‌ام که گویی هیچ گوشی برای شنیدن و هیچ چشمی برای دیدن در اوضاع نگران‌کننده فعلی وجود ندارد»....
آری! رژیم با درهم کوبیدن فعالیتهای آرامِ حتی صنفی، به کرّات ثابت کرده است که راهی جز قیام و خیزش مردمی در مقابل خویش باقی نگذاشته است. راهی که از خرداد سال شصت آغاز شد، در سال هشتاد و هشت شعله کشید و در آینده ای نه چندان دور با دستان توانمند ملت ستمدیده و مقاومت سرافرازشان، با در هم کوبیدن نظام جهل و جهالت، آزادی را برای ایران زمین به ارمغان خواهد آورد.